۰۷ آذر ۱۳۹۱ - ۲۱:۱۱
کد خبر: ۱۴۸۰۲۱
عضو جامعه مدرسین:

نمی‌توان نظام اسلامی را منهای حوزه های علمیه‌ تصور کرد

خبرگزاری رسا ـ عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباره رابطه حوزه و نظام اسلامی، تاکید کرد: اساساً نمی‌توانیم حکومت اسلامی را منهای حوزه‌های علمیه تصور کنیم و نسبت حوزه‌های علمیه با حکومت اسلامی، نسبت واضحی است.
نمی‌توان نظام اسلامی را منهای حوزه های علمیه‌ تصور کرد

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب، مهرماه امسال، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با علما و روحانیون خراسان شمالی بر دغدغه‌ای همیشگی در باب حوزه‌های علمیه تأکید نمودند: رابطه‌ی حوزه‌ی علمیه با نظام اسلامی. اما آنچه تازه می‌نمود، کاربرد تعبیری تأمل‌برانگیز در این رابطه بود که نسبت به «سکولاریسم در حوزه» هشدار می‌داد: «حوزه‌هاى علمیه نمی‌توانند سکولار باشند.

 

اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است». ایشان در این زمینه به دو دلیل عمده یعنی برآمدن نظام اسلامی از متن حوزه‌های علمی شیعی و نیز فرصتی که برپایی نظام اسلامی برای تبلیغ اسلام در اختیار این حوزه‌ها نهاده، اشاره کرده‌اند.

 

از این رو قصد داریم به مناسبت پنجمین سالگرد دیدار نخبگان حوزه با رهبر انقلاب، به این دغدغه‌ی دیرین و تعبیر تازه بپردازیم و سویه‌هایی از این پدیده را از نگاه استادان و محققان حوزه بررسی کنیم. حجت‌الاسلام و المسلمین محمدمهدی شب‌زنده‌دار، مدرس خارج فقه و اصول و عضو پیشین شورای عالی حوزه‌های علمیه نسبت حوزه و نظام اسلامی را مورد بررسی قرار داده است.

 

بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب می‌گذرد؛ انقلابی که خاستگاه اصلی آن قم و مدارس علمیه و امام و مراجع و طلاب حوزه از پیشگامان آن بودند. پس از پیروزی انقلاب، علاوه بر رسالت سنّتی، عرصه‌های جدیدی پیش روی حوزه‌ی علمیه باز شده و هم‌زمان با نظام اسلامی رشد کرده است. اکنون که در دهه‌ی چهارم -دهه‌ی پیشرفت و عدالت- قرار داریم، به نظر شما نسبت بین حوزه‌ی علمیه و نظام اسلامی را چگونه می‌توان تعریف و تبیین کنیم؟


 

 باید بگویم که در اسلام، حکومت داریم و این اختصاص به دوران حضور معصومین علیهم‌السلام ندارد. در عصر غیبت هم این وظیفه بر عهده‌ی مسلمین هست که برای اداره‌ی امور جامعه‌ی اسلامی باید حکمرانانی از خودشان داشته باشند. وقتی مبنای ما این است و به این نتیجه رسیده‌ایم که در ابعاد علمی، عملی و برهانی، زمامدار جامعه‌ی اسلامی پس از معصومین علیهم‌السلام فقها هستند، روشن است که حوزه رکن اصلی حکومت است. حوزه‌ی علمیه به این خاطر ‌رکن اصلی حکومت است که تأمین‌کننده‌ی سه مطلب ضروری برای حکومت است: یکی این‌که حکومت نیاز به زمامدار یعنی فقیه عادل دارد. فقیه عادل محصول حوزه است و از جای دیگری چنین کسی بیرون نمی‌آید. بنابراین اولین رکن رکین حکومت که زمامدار است، فرآورده‌ی حوزه است.

 

آیا حکومت اسلامی یک خواسته‌ی الهی نیست که معصومین علیهم‌السلام دنبال آن بوده‌اند و به آن دستور داده‌اند؟ آیا این یک فریضه‌ی دینی نیست که خدای متعال دستور داده است؟ بنابراین همان‌طور که یک مسلمان نمی‌تواند نسبت به نماز و دیگر واجبات و فرائض بی‌اعتنا باشد، نسبت به این موضوع هم نمی‌تواند بی‌اعتنا باشد.

 

مطلب ضروری دوم برای حکومت این است ‌که حکومت به قوانین و قواعد احتیاج دارد، زیرا فلسفه‌ی تشکیل حکومت هم در کنار امنیت و دیگر جهات انسانی و عُقلایی که وجود دارد، پیاده‌شدن همین قواعد و قوانین اسلامی است. حکومت می‌خواهد یک ایده‌هایی را پیاده کند و بر اساس قوانین و قواعدی، سیاست‌هایی را اعم از خرد و کلان تصویب کند که عبارت است از احکام اسلامی. چه کسی می‌تواند احکام اسلام را از منابع اسلامی استخراج کند؟ کدام مرکز علمی در عالَم هست که این توانایی و صلاحیت را دارد؟ تأمین‌کننده‌ی این موضوع هم حوزه‌ی علمیه است.

 

نکته‌ی دیگر مربوط به عنصر قضا و قضاوت است که بخش مهمی از هر حکومتی را تشکیل می‌دهد. فیصله‌دادن به شکایات و دعاوی و تظلمات و امثال این‌ها تأمین‌کننده‌ی بقای هر حکومت و نظم و امنیت مردم است. قضات در اسلام باید مجتهد باشند. اگر الآن یک عده‌ای مجتهد نیستند، بر اساس علائم ثانوی و اضطرار است وگرنه خود مرحوم امام خمینی رضوان‌الله‌علیه در تحریرالوسیلة فرموده‌اند: شرط قاضی، اجتهاد است و ایشان تا آخر نیز بر این شرط بودند. فقط فرمودند اگر الآن ما قضات غیر مجتهد داریم، به خاطر مسئله‌ی ضرورت است که این هم حکم اسلام است. غیر از حوزه‌های علمیه کجا می‌تواند تأمین‌کننده‌ی قضات باشند؟ علاوه بر این‌که آیین دادرسی و احکامی که قضات باید بر اساس آن احکام قضاوت کنند، باید همان احکامی باشد که اسلام آورده است. استخراج‌کننده و تأمین‌کننده‌ی این احکام از منابع اسلامی غیر از حوزه‌های علمیه کجا می‌تواند باشد؟

 

 بنابراین اساساً نمی‌توانیم حکومت اسلامی را منهای حوزه‌های علمیه تصور کنیم و نسبت حوزه‌های علمیه با حکومت اسلامی، نسبت واضحی است.

 

ممکن است فردی در حوزه بگوید که من در این جهات که اشاره کردید، حضور ندارم ولذا نسبتی هم با انقلاب و نظام نخواهم داشت. نظرتان در این باره چیست؟


 این مسئله‌ی دیگری است. نکته‌ای که عرض شد، اصل کلان‌نگری حوزه با مسئله‌ی حکومت بود، اما آن‌چه که مورد نظر حضرت آقا در فرمایش ایشان است، وظایف شخصی حوزویان است که وقتی انسان از آن غافل نبود و توجه داشت، یک وظیفه‌ی دینی است. آیا حکومت اسلامی یک خواسته‌ی الهی نیست که معصومین علیهم‌السلام دنبال آن بوده‌اند و به آن دستور داده‌اند؟ آیا این یک فریضه‌ی دینی نیست که خدای متعال دستور داده است؟ بنابراین همان‌طور که یک مسلمان نمی‌تواند نسبت به نماز و دیگر واجبات و فرائض بی‌اعتنا باشد، نسبت به این موضوع هم نمی‌تواند بی‌اعتنا باشد.

 

حکومت اسلامی هم از فرایض الهی است. فریضه‌ای است که پیاده‌کننده‌ی دیگر فرائض و زمینه‌ساز پیاده‌شدن آن‌ها است. پس یک مسلمان نمی‌تواند به آن بی‌اعتنا باشد، چه برسد به آن که حوزوی و روحانی هم باشد. معنی روحانی این است که محافظ اسلام است و کسی است که ادعایش این است که اسلام را خوب می‌فهمد. کسی که درس و بحث و رشته و تخصصش درباره‌ی اسلام بوده، نمی‌تواند نسبت به حکومت اسلامی بی‌تفاوت باشد. مثلاً کسی که وارد ارتش می‌شود، نمی‌تواند خود را از دفاع کنار بکشد. ورود کسی به حوزه‌های علمیه جز به این معنی نیست که می‌خواهد خود را سرباز اسلام قرار بدهد. آیا سرباز اسلام می‌تواند از مهم‌ترین وظایف اسلامی شانه خالی کند؟ یا باید بگوید این جزو وظایف من نیست؟ ممکن است در گوشه و کنار بعضی این‌گونه پیدا شوند که باید گفت این‌ها غافل هستند.

 

البته برخی ممکن است خدای ناکرده به خاطر برخی اشکالات و شبهاتی که می‌بینند، بگویند که این حکومت اسلامی نیست. جوابشان این است که هیچ‌کس و حتی شخص امام خمینی رضوان‌الله‌علیه و رهبر معظم انقلاب و مراجع هم ادعا نکرده‌اند که ما توانسته‌ایم تا به حال هرآن‌چه را که مدنظر اسلام است، پیاده کنیم. البته که مشکلات هم هست.

 

در دیدار با روحانیون خراسان شمالی، رهبر انقلاب نهاد روحانیت را مثال زدند و فرمودند که بنده آخوندم، اما بیایید یک فهرست اشکال از خودمان براى شما از حفظ بگویم، اما این اشکال‌ها موجب نمی‌شود ما از روحانیت اعراض کنیم و آن را از اساس زیر سؤال ببریم.

 

مسئله همین است که بالاخره باید فداکاری کرد و ایثار کرد تا کم‌کم با عنایت خداوند متعال و در توجهات حضرت بقیةالله عجل‌الله‌تعالی‌فرجه تا حد توان جلو برویم برای این‌که اسلام را در حوزه‌های مختلف فهمید و در صدد پیاده شدن آن بربیاییم. مشخص است که از آن طرف هم جبهه‌های دشمن و بدخواهان و کسانی که اسلام را نمی‌خواهند، آرام نمی‌نشینند.

 

یکی از امتیازات مکتب اهل بیت علیهم‌السلام این است که حوزه‌ها معمولاً از سهم مبارک امام علیه‌السلام اداره می‌شوند و این موضوع نگذاشته که حوزه وابسته به مراکز قدرت مالی شود. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که این حکومت، اسلامی است و مانع از ترویج شریعت نمی‌شود و موضوع استقلال منافاتی ندارد با خدماتی که حکومت می‌تواند ارائه دهد. 

بالأخره مشکلات فراوان هست، یکی همین‌ که این مسئله‌ی حکومت اسلامی سابقه نداشته است. یعنی در طول تاریخ پس از دوره‌ی کوتاهی از عصر امیرالمؤمنین علیه‌السلام و چند ماه حضرت امام حسن علیه‌السلام، شیعه و علمای اسلام تجربه‌ی حکومت‌داری و پیاده کردن حکومت نداشته‌اند. اگر تجربه‌ای شده بود، از آن تجربیات استفاده می‌شد. این راه، راهی بوده که اسلام از اول خواسته، ولی در سده‌های اخیر فرصت پیدا نشده بود. ان‌شاءالله این حکومت با عنایت الهی، ساختارهای درست و صحیح خود را پیدا خواهد کرد. اگر انسان انصاف داشته باشد یا کم‌انصاف نباشد و اگر مجال بدهند، این حکومت واقعاً به توفیقات بزرگ‌تری نائل خواهد آمد.

 در حوزه سه رکن را مطرح می‌کنند: آموزش، پژوهش و تبلیغ؛ به‌اضافه‌ی تهذیب و اخلاق که در تمام ارکان باید جریان داشته باشد. پرسش این است که در چند دهه‌ی اخیر، نظام اسلامی چقدر در این سه رکن به حوزه‌های علمیه کمک کرده و بسترهای نوین را فراهم آورده است؟
 

بسیاری از مباحث فقهی، حقوقی و قضایی به‌واسطه‌ی آن که مجال اجرایی‌شدن برای آن‌ها ایجاد شده، از لحاظ علمی و پژوهشی نیز در حوزه‌ها رشد کرده است. البته در دوره‌هایی مانند صفویه نیز فرصت‌هایی برای اعمال آن‌ها پیدا می‌شد، ولی به شکل امروزی نبوده است که باید این قوانین را استخراج کرد. امروز حوزه برای پاسخ به پرسش‌های مطرح‌شده ناچار است که پاسخ را بیابد و این منجر به پژوهش‌های فراوان شده است. البته کاستی هم در این‌جا فراوان است و باید جدی‌تر عمل کنیم، ولی بسیاری از مباحث نیز مورد کنکاش قرار گرفته است. مراجع بزرگ مانند مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تدریس مباحث قضا و شهادات و حدود و دیات روی آوردند که به آن‌ها نیاز بوده است. ایشان بحث‌های دیگر را ترک کردند و این بحث‌ها را شروع کردند. وقتی مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزا جواد آقای تبریزی خدمت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه رسیده بودند و عرض کرده بودند که الآن از دست من چه کاری برمی‌آید که انجام دهم؟ ایشان فرموده بودند: کتاب قضا را شروع کنید. لذا میرزا جواد آقا روزهای چهارشنبه درس متداول هفته را تعطیل کردند و بحث قضا و شهادات را گفتند که این مباحث خیلی مورد استفاده دستگاه قضا در جمهوری اسلامی قرار گرفت. از طرف دیگر درباره‌ی مباحث ولایت ‌فقیه و تبیین آن که در کتاب‌های ما مانده بود، اکنون تحقیقات و رسالات فراوانی نگاشته شده و همین‌طور ادامه دارد.

 

بالاخره وقتی حکومت تشکیل شده و آوازه‌ی جهانی پیدا کرده، ابزاری در اختیار حوزویان قرار گرفته که می‌توانند حرف‌هایشان را به عالَم منتشر کنند. از طریق صداوسیما و از طریق ابزارهای دیگری مثل اینترنت و دیگر وسایل ارتباطی، آنهاحرف خود را به دنیا می‌زنند. به‌ویژه که نظام اسلامی در برابر جهانخواران و مستکبران قرار گرفته است و این باعث می‌شود که توجهات بیشتری جلب شود و سؤالات بسیاری ایجاد شود که اسلام چیست و حرف‌های اسلام کدام است؟ این باعث شده که یک جنبش و انقلاب جدیدی در حوزه پدید آید تا بتواند پاسخگوی سؤالات جهانی باشد.

 

اگر حوزه‌های علمیه‌ی ما قبلاً فقط پاسخگوی سؤالات یک عده از اهالی خود ایران بود -که خیلی‌ها هم غافل از آن بودند- الآن با این مسئله مواجه است که باید در عرصه‌های مختلفی پاسخگوی سؤالات جهانیان باشد. به خاطر همین پژوهشکده‌های مختلفی در حوزه تشکیل شده است و بحمدالله تا کنون بسیار ارزشمند بوده است. البته این حرکت علمی ابعاد مختلفی دارد و قهراً این‌طور نیست که بگوییم به آمال و آرزوها و ایده‌‌آل‌ها رسیده است، اما امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند روزی خواهد ‌رسید که علم از قم به دیگر سرزمین‌ها می‌رود و این همان ‌چیزی است که دارد محقق می‌شود.

 

معلوم می‌شود این‌جا یک بالندگی و صلاحیتی پیدا خواهد کرد که از این‌جا اسلام به جهان معرفی می‌شود و این ان‌شاءالله زمینه‌ساز ظهور حضرت مهدی عجل‌الله‌‌فرجه‌الشریف است. باید قبلاً یک آمادگی جهانی در دل‌ها و نفوس برای آن انقلاب جهانی پدیدار شود. اگر انقلاب اسلامی نشده بود، چگونه حرف حوزه به عالم می‌رسید؟ حتی جلوی یک مجله‌ی حوزه‌ی قم را هم می‌گرفتند. در یک مجله هم اگر یک حرفی زده می‌شد، آن مجله را می‌بستند و اصحاب آن مجله را هم یا زندانی یا تبعید می‌کردند و برایشان مشکل ایجاد می‌کردند. بنابراین حکومت اسلامی ابزار رساندن پیام حوزه به جهان را فراهم کرده است.

 

 با این توصیفی که فرمودید، می‌توانیم یک رابطه‌ی درهم‌تنیده بین حوزه و نظام اسلامی را ببینیم که دوطرفه است. یعنی خدمات متقابلی را بین حوزه و نظام اسلامی شاهد هستیم. از طرف دیگر همیشه این نکته مطرح بوده که حوزه‌های علمیه‌ی شیعه مستقل از حکومت‌ها هستند. همین حالا هم بزرگان شیعه روی مسئله‌ی استقلال تأکید و توصیه دارند. حال چطور می‌توان رابطه و خدمات متقابل حوزه و نظام اسلامی را با حفظ استقلال حوزه تبیین نمود؟


 این استقلالی که می‌گوییم، یعنی استقلال مالی؛ که بسیار هم مهم است، چون حوزه باید نگاهبان باشد، باید پاسدار باشد، باید قدرت هدایت و امر به معروف و نهی از منکر را برای خود حفظ کند. بنابراین نباید وامدار نهاد یا جای دیگری باشد. در اسلام هم برای این موضوع تدبیر شده است. یکی از امتیازات مکتب اهل بیت علیهم‌السلام این است که حوزه‌ها معمولاً از سهم مبارک امام علیه‌السلام اداره می‌شوند و این موضوع نگذاشته که حوزه وابسته به مراکز قدرت مالی شود. این استقلال نباید از بین برود، یعنی زندگی روزمره و معیشت طلاب باید از همان طریقی تأمین شود که اسلام قرار داده است. این واقعاً روش و مکانیسم عجیبی است که انسان هرچه فکر می‌کند، می‌بیند طراحی و برنامه‌ریزی بالایی دارد.

 

البته این نکته را هم باید در نظر داشت که وقتی حکومت تشکیل شد، رسانه‌های عمومی نیز در سایه‌ی این حکومت تشکیل می‌شود. این حکومت، اسلامی است و مانع از ترویج شریعت نمی‌شود و موضوع استقلال منافاتی ندارد با خدماتی که حکومت می‌تواند ارائه دهد. همین‌طور که یک حکومت اسلامی نه‌تنها سد راه اسلام نیست، حمایت هم می‌کند.

 

 طبق این دیدگاه، بحث استقلال حوزه تنها به معیشت طلاب برمی‌گردد، اما آیا طلاب به عنوان شهروند جامعه و حوزه‌ها به عنوان نهادهایی که به نظام اسلامی خدمات ارائه می‌دهند، حقی بر گردن حکومت و به‌خصوص در امور زیربنایی فرهنگی ندارند؟


 مدارس علمیه ممکن است مخارجی داشته باشند که وجوهات شرعی به آن مقدار وفا نکند؛ به‌ویژه که نیازهای مهم داخلی و بین‌المللی هم مطرح است، اما کمک‌های این‌چنینی نیز باید به روش درست و به نحو شایسته‌ای صورت بگیرد. بعضی حرف‌ها در این زمینه حرف‌های تخصصی است که باید در شورای عالی حوزه باشد. من هم وقتی در شورای عالی بودم، بعضی نکات را خدمت رهبر معظم انقلاب در این‌باره عرض کردم. مثلاً این که این کمک‌ها می‌تواند از طریق رهبری باشد که خودشان فرزند حوزه و روحانی هستند. یا می‌تواند از طریق اوقافی صورت بگیرد که مردم در طول سالیان دراز داشته‌اند. در طول قرون و اعصار، بسیاری از مؤمنین و متدینین وقف‌های زیادی داشته‌اند. من شنیده‌ام که مثلاً در اراک چهارصد مغازه‌ی مهم برای مدارس آن‌جا وقف است، اما در طول زمان‌ بسیاری از اوقاف از بین رفته یا در محل خودش صرف نمی‌شود. بالاخره باید برنامه‌ریزی کرد تا در همان راهی که واقفین نظرشان بوده صرف شود. از آن طرف افرادی که در دولت‌ها قرار می‌گیرند، مختلف و متفاوت هستند و ممکن است بعضی از آن‌ها توجهی به برخی خصوصیات حوزه مانند قداست آن نداشته باشند. بهترین راه این است که حوزه‌ها حتی در غیر جهت معیشت طلاب تا جایی که ممکن است، نیاز مالی نداشته باشند؛ ولو این که حکومت اسلامی است، ولو این‌که در رأس آن رهبر معظم انقلاب است.

 البته از طرف حوزه نباید خواسته شود، اما آیا حکومت هم نباید به وظایف خود عمل کند؟


 طلاب به عنوان شهروند جمهوری اسلامی یا حوزه‌های علمیه به عنوان مرکزی که خدمات خود را به نظام ارائه می‌دهند، از کمک‌های نظام در مواقع ضرورت استفاده می‌کنند، ولی همین هم خوب‌تر است که از طریق رهبری باشد./924/د102/ج

ارسال نظرات