۲۸ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۲۸
کد خبر: ۱۵۶۷۵۰

قیام 29 بهمن تبریز آتش زیر خاکستر خشم مردم ایران بود

خبرگزاری رسا _ در واقع حماسه بزرگی که در روز 29بهمن 56 توسط مردم تبریز آفریده شد، اعلامیه ای رسمی برای آغاز حرکت عظیم مردمی، در سراسر کشور بود که شور یکپارچگی را در کالبد ملت دمید و زوال همیشگی طاغوت را رقم زد.
قيام 29 بهمن تبريز

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا از تبریز، از قیام 29 بهمن سال 56 مردم تبریز و ماجراهای پیرامون این خیزش استبداد ستیزی قرن حاضر سخن بسیار رفته و اغلب صاحب نظران تاریخ معاصر بر نقش این قیام همه جانبه در تسریع مبارزات ضد طاغوتی ایران و تأثیر آن در تهییج شورش های بعدی بر علیه رژیم منحوس پهلوی اتفاق نظر دارند. در واقع حماسه بزرگی که در این روز توسط مردم تبریز آفریده شد، اعلامیه ای رسمی برای آغاز حرکت عظیم مردمی در سراسر کشور بود که شور یکپارچگی را در کالبد ملت دمید و زوال همیشگی طاغوت را رقم زد.


 آثار قیام مردم تبریز
 
انقلاب همه گیر تبریز در 35 سال قبل، جدا از حوادث و اتفاقات مهم آن، در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی فرهنگی و اقتصادی تأثیرات شگرف خود را با رویکرد اصلاح زیر ساخت های موجود، بر جای گذاشت و پیام های پیدا و پنهان آن بعینه به گوش حاکمیت وقت رسید و به نوعی بیداری دوباره ملت ایران را سبب شد.
 
مهم ترین تأثیر این قیام در ساختار سیاسی آن روزگار بود. فضای سراسر رعب و وحشت و خفقان آن دوران، با اعلان حکومت نظامی های پی در پی و بگیر و ببند های گسترده، عملا امکان هرگونه اقدام انقلابی را در شکلی عملی و رو در رو سلب کرده بود. به ویژه بعد از کشتار معروف 19 دی قم و قیام تبریز پیشتاز در چنین فضای بسته ای شکل گرفت.
 
در چنین شرایطی بود که گروه های فعال در لایه های مختلف جامعه، از دانشجو و بازاری و دانش آموز گرفته تا روحانیان و طیف های مردم عادی، با ایجاد ارتباط منطقی و آرمانی با هم و به بهانه پاسداشت یاد شهدای قم، اقدامات اولیه را برای آغاز یک حرکت انقلابی و اعتراضی آغاز کردند.
 
این اقدامات در حالی صورت گرفت که در مقطع زمانی فوق، کمتر کسی جرأت داشت بر خلاف منویات رژیم حرکت کند و دستگاه سعی می کرد با محدود کردن فضا برای حضور و نقش آفرینی مردم، به ویژه جوانان در عرصه های سیاسی، مانع از آسیب جدی به خود شود. با این حال آنچه در صدر و نقطه  ثقل صحنه گردانی قیام 29 بهمن تبریز به چشم آمد، محوریت همین مردم و جوانان انقلابی بود و اغلب شهدای این روز را جوانانی تشکیل دادند که شاه در نهایت استیصال آن ها را "مارکسیست های اسلامی" نامید.
 
نیات فرهنگی در قیام تبریز
 
اما نهضت 29 بهمن تبریز در عرصه فرهنگی نیز دارای پیام و پیامد های اصلاحی بود. در این جریان بیشترین خسارت ها و یورش های اعتراضی مردم به مراکز ضد فرهنگی و فساد، از جمله کاباره‌ها، مشروب فروشی ها، سینما ها و مراکز فحشا صورت گرفت. این اقدام، حرکتی کاملا فرهنگی با پیام "اصلاح و پاک سازی" جامعه اسلامی از مظاهر ضد اسلامی بود.

از دیگر سو قیام مذکور پوشالی بودن شعار ها و ادعاهای رژیم پهلوی، مبنی بر وجود رفاه اقتصادی در جامعه را به اثبات رسانید و خط بطلان بر تمامی معادلات آن عصر کشید. مردم در این روز ثابت کردند به هیچ وجه خواهان رفاه اجتماعی و اقتصادی، آن هم به بهای لگدمال شدن اعتقادات مذهبی و رواج بی بند و باری نیستند.

از دیدگاه امنیتی نیز خیزش تاریخی مردم تبریز اقتدار کاذب شاه در ارکان مختلف حاکمیت را به چالش کشید و آسیب پذیری رژیم را عیان ساخت.
 
تسخیر و به آتش کشیده شدن دفتر حزب رستاخیز -حزب فرمایشی شاه- و ده ها بانک و دیگر اماکن دولتی در آن روز و عجز رژیم از مهار موج نفرت مردمی، کافی بود تا صلابت و اقتدار کاذب دستگاه نمایان شود.

آری قیام 35 سال پیش تبریز به عنوان موتور حرکتی انقلاب مردم ایران، با دمیدن شور وحدت و باور ملی نسبت به پوشالی بودن دستگاه جایر شاه، ضمن زمینه سازی برای تسریع حرکت انقلابی در کشور، به نقطه عطف تاریخ ایران از یک سو و مهر تأییدی بر پیشگامی مردم این خطه در جنبش های استبداد ستیزی یک قرن اخیر، از صدر مشروطه تا رأس انقلاب اسلامی، از سوی دیگر بدل شد و آزادیخواهان تبریزی به تأسی از رهبر کبیر خود امام خمینی(ره) پایان عصر پهلوی را فریاد کردند تا شاه آرزوی "انقلاب شاه و مردم" به عنوان بزرگترین برنامه اقتصادی‌اش را به گور ببرد.
 
 وقایع نگاری قیام 29 بهمن تبریز
 
اگرچه وقوع فاجعه خونین قم در 19 دی ماه 56 توسط رژیم سفاک پهلوی، بهانه کافی و لازم برای خیزش تاریخی مردم سلحشور تبریز در 40 روز پس از این حادثه تلخ را به دست داد، با این حال همان طور که در سطور بالا شرح آن رفت، قیام تبریز چیزی فراتر از یک مراسم بزرگداشت و در واقع به منزله اعلامیه رسمی انقلاب اسلامی ایران بود.
 
پس از فاجعه قم، برنامه ریزی ها و بررسی های همه جانبه برای برگزاری مراسم یادبود شهدای این روز و ایفای نقش ماندگار و سرنوشت ساز آذربایجان و تبریز در شکل گیری بخش مهمی از تاریخ کشور آغاز شد.

وضعیت به گونه ای بود که طراحان این خیزش تاریخی می بایست از یک سو با تکیه بر تجربیات سال 42 راهی منتج به نتیجه مطلوب به منظور وارد آوردن ضربه ای کاری بر پیکر رژیم بیابند و از طرفی با شتاب بخشیدن به حرکت انقلاب، طومار فساد و بی داد را برچینند. از این رو بررسی شرایط و وضعیت موجود مراکز نظامی و قدرت برای جلوگیری از کشتار و قتل عام مردم به ویژه پادگان تبریز یکی از اولویت ها و ضروریات بود. اقدامی که در نهایت صورت پذیرفت و خالی بودن این پادگان از حضور سرباز و نیروی کافی محرز شد.

از طرفی جوانب کار برای احتمال اعزام نیروهای کمکی از پادگان مراغه نیز سنجیده شد. چرا که در صورت وقوع چنین امری، با توجه به بعد مسافت، امکان و فرصت کافی برای اجرای برنامه‌های از پیش طراحی شده توسط انقلابیون و دستیابی به اهداف مورد نظر فراهم می شد.
 
پیش درآمد این خیزش مردمی اعلامیه ای بود که شهید آیت الله قاضی طباطبایی تنظیم و به صورت دستنویس پس از مشورت با دیگر روحانیون از جمله آیت‌الله غروی و آیت‌الله انگجی به امضاء رسید و متعاقباً در سردرود تکثیر و توسط گروهای از پیش تعیین شده در نقاط پرتردد شهر توزیع شد.

روز 28 بهمن ماه 1356 یک روز پیش از واقعه سید محسن موسوی تبریزی که در آن روزها به تازگی از تبعید بازگشته بود، با ایراد سخنرانی در مسجد شعبان، زمینه را برای تحقق اهداف قیام فراهم کرد.
 
شناسایی محل ها و راه های فرار، دعوت گسترده از مردم برای حضور در مراسم، حضور و تردد نیروهای انقلابی در قالب مأموران امنیتی رژیم در نقاط حساس شهر برای بررسی اوضاع، اطلاع رسانی سریع، ایجاد اختلال در سیستم مخابراتی مراکز نظامی و انتظامی و خرید و تخلیه چندین کامیون آجر در نقاط حساس، از جمله اقدامات مقدماتی انقلابیون، برای بستر سازی قیام بود.
 
بألاخره سحرگاه 29 بهمن 56 فرا رسید. خیل جمعیت در مقابل مسجد "قزلّی" عرصه را بر دژخیمان رژیم که با محاصره مسجد مانع ورود جمعیت به داخل آن می شد، تنگ‌تر می‌ساخت تا این که هتک حرمت سرگرد معدوم "حق شناس" رئیس کمیته مشترک اطلاعات و شهربانی به ساحت مقدس مسجد، خشم جمعیت معترض را برانگیخت . "صمد تجلا" یکی از دلاوران تبریزی با پاره آجری به سمت وی حمله کرد و پس از وارد آوردن ضربه ای سنگین بر سر حق شناس با تیر مستقیم وی به شهادت رسید. با شهادت تجلا زمینه برای ادامه حرکت و حضور مردمی بیش از گذشته فراهم شد. جمعیت لحظه به لحظه بیشتر می‌شد.
 
گروه‌هایی که مسئولیت حمله به ادارات دولتی و مراکز فساد و فحشا را بر عهده داشتند، به اهداف از پیش تعیین شده یورش برده و آنها را تخریب و به آتش کشیدند. نیروهای امنیتی که از کنترل اوضاع متشنج عاجز مانده بودند، برای سرکوب تظاهر کنندگان تقاضای اعزام قوای کمکی کردند. با این حال دامنه شورش مردمی به حدی گسترش یافته بود که دیگر قوای کمکی هم کارساز نمی شد. نیروهای ارتش نیز که برای نمایش قدرت در خیابان‌ها رژه می‌رفتند، با گشودن آتش گلوله بر روی مردم تعدادی دیگر از جوانان را به خاک و خون کشانده و شهید کردند. اما شهادت هر جوانی برابر بود با تهییج بیشتر مردم.
 
ابعاد حرکت مردمی تبریز در 29 بهمن 56 چنان وسیع بود که واحد خبر رادیو و تلویزیون آذربایجان، روز بعد از حادثه، خبری را بدین مضمون به خبرگزاری پارس و رادیو تلویزیون ملی ارسال کرد: «در تظاهرات روز گذشته تبریز که تا شامگاه ادامه یافت، تظاهر کنندگان در خیابان‌های پهلوی، فردوسی، شهناز، چهارراه باغ گلستان، ملل متحد، امین، کورش، شاه بختی، شاهپور، دارایی، شمس تبریزی و نقاط دیگر این شهر به راه افتادند. طبق گزارش‌های رسیده در اثر این حوادث 73 بانک، 8 سینما، صدها مغازه، ده ها اتومبیل و اماکن دولتی، از جمله ساختمان حزب رستاخیز به آتش کشید شد. در اثر این آتش‌سوزی‌ها که ساعت‌ها ادامه داشت، هزاران برگ از اسناد بانکی و مقادیر قابل توجهی اسکناس نیز سوخته است. هم چنین در تظاهرات روز گذشته 18 نفر جان خود را از دست داده و 60 نفر از مجروحان این واقعه در بیمارستان‌های تبریز بستری شده‌اند. طبق اطلاعات به دست آمده تاکنون 650 نفر در این رابطه دستگیر و بازداشت شده‌اند.»
 
در پی ارسال این خبر، رادیو و تلویزیون ملی ایران با دستپاچگی تمام خبر تحریف شده‌ای را به نقل از خبرگزاری پارس در اخبار روز 30 بهمن 56 پخش کرد.
 
متن خبر که در ساعت 14، 30 بهمن از رادیو ایران پخش و در واقع اعلامیه دولت تلقی می‌شد، به شرح زیر بود: «به گزارش خبرگزاری پارس، روز گذشته طی اغتشاشاتی که به وسیله چند گروه در تبریز روی داد، چندین محل به آتش کشیده شد و شیشه‌های تعدادی از مغازه‌ها در هم شکست.
 
قبلاً اعلام شده بود که عده ای در مساجد و تکایا اجتماع خواهند کرد؛ لکن بر اثر تحریکات پاره‌ای از عوامل شناخته شده که خود را مارکسیست‌های اسلامی می‌نامیدند‌، چند گروه در خیابان‌های شهر به راه افتادند و در حالی‌که شعارهای کمونیستی و ضد ملی می‌دادند، به مغازه‌ها و بانک‌ها حمله بردند.
 
این افراد در طول راه تعدادی از وسایط نقلیه را نیز به آتش کشیدند، اما سرانجام با دخالت مأموران متفرق شدند.»

متعاقب این خبر رادیو و تلویزیون ملی در گزارش خود از مجلس شورای ملی گفت: «در جلسه علنی امروز مجلس شورای ملی و به دنبال نطق‌های پیش از دستور نمایندگان پیرامون وقایع تبریز، «هولاکو رامبد» وزیر مشاور در امور پارلمانی طی سخنانی اظهار داشت: در شهر تبریز عده‌ای اوباش و به صراحت بگویم مزدوران خارجی که معلوم نیست از کدام راه و کدام مرز وارد ایران شده اند، عملی شبیه آنچه لشگر مغول کرده، انجام دادند و با تمام زشتی فجایعی در شهر تبریز به وجود آورند و به مراکز فرهنگی، خیریه و عمومی و آن چه که منحصراً برای خدمت به مردم بود صدمه زدند.
 
البته آن چه برای همه روشن است، پیشرفت ایران متوقف شدنی و برگشتنی نیست و دولت در نهایت قدرت و کمال مراقبت در حفظ امنیت، وظایف قانونی خود را انجام خواهد داد.»

اما این پایان ماجرا نبود؛ از جمله مراکزی که در قیام 29 بهمن تبریز در آتش خشم مردم انقلابی منهدم شد،
دفتر تشکیلات فرمایشی شاه موسوم به حزب رستاخیر بود. یک هفته پس از واقعه 29 بهمن یعنی در پنجم اسفند 56 «محمود جعفریان» قائم مقام حزب رستاخیر برای شرکت در جلسه شورای این حزب به تبریز سفر کرد.
 
سپهبد آزموده استاندار وقت آذربایجان شرقی در آن روز با حقارت و ذلالت تمام با هدف خوش‌خدمتی به اربابان خود با چشمانی گریان خطاب به جعفریان گفت: «... اما چه کنم که تبریز گریان است، گریه کردند، من هم گریه کردم، آن روز گفتم و حالا هم تکرار می کنم روز بیست و نهم، به خدا قسم، به خدا سوگند، کاش همان جا از بین رفته بودم... آذربایجانی کجایی؟ این‌ها که شما دیدید آذربایجانی نبودند، این‌ها تبریزی نبودند...»
 
 جمشید آموزگار در تبریز
 
البته تلاش رژیم برای کم رنگ کردن و تضعیف حرکت عظیم مردم تبریز به اینجا ختم نشد. رژیم سعی بسیار داشت تا مبارزان و انقلابیون روز 29 بهمن را «خارجی» یا «مارکسیست‌های اسلامی»، جلوه دهد و در این راستا با برپایی میتینگ فرمایشی حزب رستاخیر در تبریز و دعوت از جمیشید آموزگار نخست وزیر و دبیر کل وقت این حزب، سعی در مخدوش کردن چهره انقلابیون تبریز کرد.
 
این میتینگ در میدان عالی‌قاپو(استانداری) و با دعوت اجباری کارکنان دولت، دانشجویان، دانش‌آموزان، اهالی روستاهای تابعه و شهرستان‌های اطراف برگزار شد و در آن جمشید آموزگار نخست‌وزیر وقت به سخنرانی پرداخت.
 
وی خطاب به جمعیت حاضر گفت: «باید پرسش کنیم آنها که ادعا می‌کنند به طرفداری از مردم تظاهرات کرده‌اند و با این کار خود جوانان بی‌گناه ما را تحریک به تخریب و آشوبگری نموده‌اند، آیا این نامش طرفداری از توده های مردم است؟ آیا مفهوم آزادی این است که معدودی ورشکسته سیاسی بخواهند با این اعمال شرورانه سبب سلب آزادی از اکثریت مردم شوند؟
 
جای تأسف است که این گونه اقدامات در هنگامی صورت می گیرد که «انقلاب شاه و ملت» ایران را به سوی «دروازه‌های تمدن بزرگ» سوق می‌دهد. حوادثی که در آغاز سخنانم به آن اشارت رفت، نباید موجب تشویش و نگرانی بشود؛ اگرچه در چند هفته اخیر هزاران نامه و تلگرام و پیام از ده‌ها هزار ایرانی وطن‌پرست به دست رسیده که همه خواستار مقابله و رویارویی با معدودی خراب‌کار و آشوب‌گر و مجازات تمام مسببین بودند.

آن چه را که اطمینان می‌دهم این است که البته دولت به وظایف قانونی خود عمل خواهد کرد. ولی معدودی آشوب‌گر که جز پوچ‌گرایی و هرج‌و‌مرج‌طلبی اندیشه دیگری در سرندارند، می‌توانند برای مدتی هر چند کوتاه آسایش و رفاه توده‌ها را برهم بزنند و در اینجاست که ضروت همبستگی، پیوند و همدلی بار دیگر به ثبوت می‌رسد که همگی در صفوف متشکل به راهنمایی و ارشاد فرمانده عالی‌قدر خود به پیش برویم و به دنیا نشان دهیم که هیچ نیرویی را یارای مقاوت با خواسته ملت ایران برای رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ نیست و دولت اطمینان می‌دهد که با هر‌گونه هرج‌و‌مرج‌طلبی و آشوب‌گری چه از سوی چپی‌ها و چه از سوی راستی‌ها مبارزه خواهد کرد.»
 
علاوه بر این جشمید آموزگار در اقدامی کاملاً عوام‌فریبانه، طی مصاحبه‌ای مطبوعاتی در تبریز گفت: «300 هزار آذربایجانی در تبریز، طی قطع‌نامه‌ای پیوند خود با شاه را تجدید کردند!»
  
همراهی سایر هم وطنان با مردم تبریز
 
اما خبری که به وضوح بر همگان روشن بود این بود که علی رغم تبلیغات مسموم بلند گوهای رژیم طاغوت در زیر سؤال بردن حرکت کوبنده و انقلابی مردم تبریز، مردم سایر شهرهای ایران نیز با مردم قهرمان این شهر پیمان بستند و در چهلم شهدای تبریز به سوگ نشستند. مشهد، اهواز، کرمان، قم، یزد، جهرم، اصفهان، شیراز و قزوین از جمله شهرهایی بودند که با برپایی مراسم‌ ویژه و راه‌پیمایی‌های گسترده رژیم خودکامه و منفور پهلوی را به باد انتقاد گرفتند.
  
زندانیان سیاسی زندان قصر نیز در 20 اسفند 56 به پاس قیام 29 بهمن تبریز دست به اعتصاب غذا زدند.

سیل پیام‌های تسلیت و تقدیر نیز از سوی مراجع تقلید، علما و روحانیون در بزرگداشت قیام مردم تبریز یکی پس از دیگری صادر شد که مهم‌ترین و صمیمی‌ترین این پیام‌های تسلیت، از سوی رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) بود.
آری قیام 29 بهمن تبریز که آتش زیر خاکستر خشم مردم ایران را شعله‌ور کرد، این چنین، ارمغانی به بزرگی و عظمت استقلال و آزادی را در 22 بهمن 57 به ثبت ماندگاری رساند.
 
فرزندان خلف تبریز همانند دیگر بزرگان تاریخ ظلم ستیزی و استبداد ستیزی این خطه با خیزش ماندگار خود، بار دیگر مهر تأییدی بر پیش‌گامی خود در سرنوشت‌سازترین وقایع کشور زدند و تسریع بخش روند پیروزی انقلاب پیر و مراد خود امام خمینی(ره) شدند.
 
تبریز، 35 سال پیش با تقدیم جوانانی همچون صمد تجلا، علی نجفیان‌پور، علی فتحی، بهمن اره‌چی، حبیب نقی‌نژاد، محمدباقر رنجبر آذرفام، پرویز حسن‌زاده، سید حسن جدیدی گلابی، سعید فیاض صالح‌آبادی، قربانعلی شاکری، بالاآقا کشاورزی، اصغر علی‌زاده، محرم جبرئیلی، جعفر درگاهی و دیگر شهیدان، دین ماندگار خود به امام(ره) و انقلاب را ادا کردند تا سیل انقلاب مردم به پای درخت آزادی ایران رهنمون شود.
 
/935/702/ر
 
یاد و خاطره شهدای قیام 29 بهمن تبریز گرامی‌باد.
 
احدنقش‌شورسپهر

 

ارسال نظرات