عظمت فاطمه زهرا نزد پروردگار
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، کارشناسان شبکه های وهابی،حضرت زهرا رایک انسان عادی جلوه داده و عظمت آن حضرت را نزد خداوند منکر شدند، در زیر برای رد ادعای وهابیت چند نمونه ذکر می کنیم.
حدیث اول، « بحارالانوار، ج 43، ص 23، روایت 16» :ابى حمزه مى گوید: امام محمد باقر (ع) درباره ى «آیه 35 و 36 سوره مدثر؛ آن یکى از امور بزرگ است، در حالى که بیم دهنده ى بشر است» می فرمایند: «منظور از این آیه حضرت فاطمه (س) هستند.»
حدیث دوم،«جنة العاصمة، ص 168»:در این حدیث جابر بن یزید جعفى از جابر بن عبدالله انصارى از رسول الله (ص) نقل می کند که خداوند تبارک و تعالى فرمود:
«اى احمد، اگر تو نبودى جهان و جهانیان را خلق نمى کردم، و اگر على (ع) نبود تو را نمى آفریدم، و اگر فاطمه (س) نبود تو و على (ع) را خلق نمى کردم.
سپس جابر مى گوید: این از اسرارى است که رسول الله (ص) امر فرمود از نا اهلان کتمان شود».
آنچه اجمالا در رابطه با حل مشکل فهم این روایت مى توان بیان کرد این است که : مسلما منظور، یک نحوه شرافت و افضلیت على (ع) بر رسول الله (ص)، و یا فاطمه (س) بر آن دو بزرگوار نیست. اگر چه ظاهراً چنین فهمیده شود.
بلکه مى توان گفت: روایت در صدد بیان این است که این انوار مقدسه، غرض غایى خلقت عالم، و مظهر تمام تجلى حضرتش سبحانه بوده اند، چنان که احادیثى که انوار مقدسه رسول الله (ص) و على (ع) و فاطمه (س) و یازده فرزندش (ع) را نور واحد به حساب مى آورد، بر این مطلب دلالت دارد. از جمله:
الف: در حدیث نورانیت «بحارالانوار، ج 26، ص 3، از روایت 1» آمده است که على (ع) فرمود:
«من و محمد (ص) ، نور واحدى از نور خداوند- عزوجل- بودیم که خداوند- تبارک و تعالى- به آن نور امر فرمود که شکافته شود، به یک نصف فرمود: محمد (ص) شو. و به نصف دیگر فرمود: على (ع) شو... »
ب: در حدیثى در «بحارالانوار، ج 36، ص 73، روایت 24» آمده است که رسول الله (ص) فرمود:
«خداى تعالى، من و على و حسن و حسین (ع) را از نور قدس خود خلق نمود... ».
ج: و نیز در حدیث دیگرى که در «بحارالانوار، ج 25، ص 4، روایت 7» آمده، امام باقر (ع) به نقل از رسول الله (ص) مى فرمایند:
«خداوند چهارده هزار سال پیش از خلقت آدم، چهارده نور را از نور عظمت خود خلق نمود و آنها ارواح ما بودند.
به امام محمد باقر (ع) عرض شد: یابن رسول الله، آنها را با اسامى شان بشمارید که این چهارده نور، چه کسانى بودند؟
حضرت فرمودند: محمد و على و فاطمه و حسن و حسین (ع) و نه نفر از فرزندان حسین که نهمین آنها قائم (عج) آنهاست، سپس حضرتش آنها را با اسامى شان شمرد... ».
به بیان دیگر: عموم جمله ى اول «لولاک، لما خلقت الافلاک» شامل همه موجودات (ذى شعور و غیر ذى شعور، جن و انس، و برجستگان و غیر آنها) حتى انبیا و اولیا، از جمله على (ع) و فاطمه زهرا (س) مى شود: و جمله ى دوم «لولا على،لما خلقتک» نیز شامل همه موجودات حتى رسول الله (ص) مى گردد، و جمله سوم «لولا فاطمه، لما خلقتکما» نیز شامل همه موجودات، حتى رسول الله (ص) و على (ع) مى شود، و در واقع مجموعا گویا مى خواهد بفرماید: شما سه نفر غرض از خلقت همه موجودات، و هر کدام غرض براى خلقت دیگرى هستید، چنان که ظاهرا حدیث نورانیت (حدیث الف) شاهد بر این بیان است، و اگر حدیث (ب) و (ج) را ملاحظه کنیم، توسعه بیشترى استفاده کرده و پى مى بریم که در واقع خداوند متعال، عالم را براى انوار مقدسه چهارده معصوم (ع) آفریده است.
اما اینکه چرا اگر ایشان نبودند، هیچ موجودى خلق نمى شد؟ زیرا هیچ موجود مخلوقى نیست که به ظهور کمال خود نظر نداشته باشد و تمام سعیش را براى مقصد غایى خود به کار نبندد (متوجه باشد یا نه، بیان کند یا نه)، حال چگونه مى شود خدایى که خالق همه افلاک است، غایتى از خلقت نداشته و نخواهد کمال خود را ظهور دهد و تنها به خلقت نظر داشته و بخواهد قدرت نمایى کند؟!
حدیث سوم،در کتاب خصال آمده است: از جمله وصایایى که پیامبر اکرم (ص) به حضرت على (ع) کرد، این بود که فرمود: «اى على، حق- عزوجل- نظرى به دنیا کرد و از آن میان مرا بر تمامى مردان عالم برگزید، سپس براى بار دوم نظر افکند و تو را بعد از من، بر مردان عالم برگزید، و سپس براى بار سوم نظرى بر عالم نمود و بعد از تو، امامانى را که از اولاد تو هستند، بر مردان عالم برگزید، سپس براى بار چهارم بر عالم نظر نمود و فاطمه را بر زنان عالم اختیار نمود».
با توجه به اینکه خداوند سبحان با رحمت عام خود، دنیا و عالم مادى را آفریده و به همه ى اشیا محیط مى باشد و از هیچ یک از آنها جدا نیست، آیا منظور از اشراف و اطلاع خداوند بر دنیا جز این است که بگوییم: حضرت حق، به هیچ وجه عنایت و رحمت خاصى به دنیا ندارد و بدین جهت آن را به فنا و زوال و نیستى مقرون ساخته است، و اگر رحمت و عنایت خاصى داشته باشد تنها به برگزیدگان آن دارد؟!
چنانکه در قسمتى از کلمات رسول خدا (س) که در «تنبیه الخواطر ، ج 2، ص 56» به ابوذر آمده است:
«اى اباذر، سوگند به کسى که جان محمد به دست اوست، اگر دنیا نزد خداوند به اندازه بال پشه یا مگسى ارزش داشت، هرگز کافر را حتى به اندازه جرعه ى آبى از آن سیراب نمى کرد. اى اباذر، دنیا ملعون است، و ملعون است هر چه در آن است، مگر آنچه رضاى خدا بدان به دست آید. و هیچ چیزى به اندازه دنیا مورد غضب خداوند متعال نیست، آن را آفرید و سپس از آن اعراض کرد و نظرى به آن نینداخت و تا قیام قیامت به آن نظرى نمى اندازد... .»
بنابراین، مراد از اشراف و اطلاع حق بر دنیا، همان عنایت خاص اوست، که تنها شامل برگزیدگان مى شود. و به تعبیرى ساده تر، بى عنایتى است به اصل دنیا و عنایت به جهت خاصى، نه آن که نعوذ بالله مراد از اشراف، اشراف مادى و ظاهرى باشد.
حدیث چهارم،«بحارالانوار، ج 43، ص 28، روایت 33» :در این حدیث از سلمان آمده است که : حضرت على (ع) به رسول الله (ص) عرض کرد: به خانه ى فاطمه (س) وارد شدم و دیدم که وى خوابیده، و حسین (ع) بر سینه اش خواب است، و آسیاب در جلوى او مى گردد، بدون آن که دستى آن را بگرداند.
رسول الله (ص) تبسم نمود و فرمود: اى على، مگر نمى دانى که خداوند ملائکه سیار و گردش کننده اى در زمین دارد، که تا قیام قیامت خدمت محمد و آل محمد (ص) را مى کنند».
حدیث پنجم،«بحارالانوار، ج 43 ص 32»:«سفیان بن عیینه مى گوید: امام جعفر صادق (ع) درباره ى «آیه 19 و 20 سوره الرحمن» که می فرماید «مرج البحرین یلتقیان» و «بینهما برزخ لایبغیان» به، تأویل امام باقر (ع) می فرماید:
«على (ع) و فاطمه (س) ، دو دریاى عمیقى هستند که هیچ یک بر دیگرى طغیان و تجاوز نکرده و از حد خود نمى گذرند».
حدیث ششم،«بحارالانوار، ج 43، ص 56، روایت 50» :حمزة بن حمران، از امام جعفر صادق (ع)، از پدر بزرگوارش از جابر بن عبدالله انصارىه روایت می کند: پیر مردى از رسول الله (ص) تقاضا کرد که احتیاج وى را رفع نماید، حضرت فرمود:
من نزد خود چیزى براى تو نمى یابم، ولى هر که بر خیرى راهنمایى کند مثل انجام دهنده آن است، برو به سوى منزل کسى که خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسول هم او را دوست دارند، کسى که خدا را بر خود مقدم مى دارد، برو به خانه فاطمه (س).
در ادامه همین روایت آمده است که حضرت رسول (ص) فرمود: هان! بیشتر درباره ى فضیلت فاطمه (س) براى شما بگویم: خداوند گروهى از ملائکه را گماشته است تا وى را از چهار جهت حفظ کنند، و آنان در حالت حیات و در قبر و هنگام مرگ با او هستند و بر او و پدر و شوهر و پسرانش بسیار درود مى فرستند و یا نماز مى گذارند.»
حدیث هفتم،«بحارالانوار، ج 43، ص 102، از روایت 12»:در قسمتى از حدیث عمر بن هارون، از امام صادق (ع)، از پدران بزرگوارش، از على (ع) در جریان ازدواج على با فاطمه (س) منقول است که حضرت حق فرمود: هان، اى ملائکه من، و اى ساکنین بهشت من، به على بن ابى طالب (ع)، محبوب محمد (ص) ، و فاطمه (س) ، دختر محمد (ص) ، مبارک باد بگویید که من بر آنان مبارک گردانیدم.
آگاه باشید، که من بهترین زنان نزد خود را به ازدواج بهترین مردان نزد خود بعد از پیامبران و مرسلین، درآوردم».
حدیث هشتم،«بحارالانوار، ج 27، ص 116، روایت 94»:سلمان فارسى گوید رسول خدا (ص) فرمودند:
«اى سلمان، هر کس دخترم فاطمه (س) را دوست بدارد، در بهشت در کنار من خواهد بود، و هر کس او را دشمن بدارد در آتش جهنم خواهد بود. اى سلمان، دوستى فاطمه (س) در یکصد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت ترین این جایگاه ها عبارت است از مرگ و قبر و میزان و سنجش (اعمال) و محشر و (پل) صراط و حساب کشى، پس از هر کس دخترم فاطمه (س) راضى باشد، من از او خشنود مى گردم، و هر کس که من از او خشنود باشم خدا از او خرسند خواهد بود، و هر کس فاطمه (س) از او خشمگین باشد، من بر او خشم مى کنم، و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب مى کند. اى سلمان، واى بر کسى که به فاطمه (س) و به فرزندان و شیعیانش ظلم و ستم کند! ».
در این حدیث نکاتى است که همه دلالت بر فضیلت و عظمت معنوى و ولایى آن بانوى دو جهان دارد:
الف- دوستى حضرتش (س) براى مرد و زن مسلمان فائده دارد: «من احب فاطمه ابنتى...»
ب- دوستى اش سبب هم جوار شدن با رسول الله (ص) در بهشت مى گردد: «فهو فى الجنة معى»
ج- دشمنى با او سبب قرار گرفتن در آتش است: «من ابغضها فهو فى النار»
د- دوستى اش در یکصد جا بعد از گذشت از این جهان، فریادرس دوستانش مى باشد که آسان ترین آنها شش جا مى باشد: «حب فاطمه ینفع...»
ه- رضایت داشتن او از هر کس، مساوى با رضایت خداوند متعال و رسولش (ص) مى باشد: «فمن رضیت عنه ابنتى...» و - غضبناک بودن حضرتش بر کسى، مساوى با غضبناک گردیدن خداوند متعال و رسولش (ص) مى باشد: «و من غضبت علیه فاطمه..»
ز- ظلم به او و ذریه و شیعیانش سبب خسران دو جهان مى گردد: «ویل لمن یظلمها...»
در نتیجه برگشت تمام فضائل فوق و دیگر فضائل آن بانوى بزرگ، برترى داشتن او به لحاظ معنوى (نه انتصابى) از انبیاء و اوصیاء گذشته (ع) مى باشد.
از مجموع روایاتى که ذکرشد، به خوبى منزلت حضرت فاطمه (س) نزد پروردگار معلوم مى شود، و نیز روشن مى گردد که این همه مقام و منزلت نه به لحاظ دخترپیامبر (ص) بودن ، بلکه به لحاظ عظمت معنوى و علو مراتب کمالات شخصى خود آن بزرگوار است.
البته در صدر همه این روایات، آیات «تطهیر؛ سوره احزاب آیه 33» و «ذوى القربى؛ سوره اسراء آیه 26» و «مباهله؛ سوره آل عمران آیه 61» را باید در نظر گرفت که همه، به ضمیمه تفسیر اهل بیت (ع) به ، دلیل بر عظمت معنوى آن بزرگوار است.
خلاصه آن که حضرت فاطمه زهرا (س) در هیچ مقام و منزلتى غیر از منزلت رسالت و و صایت که منصبى الهى است، از رسول اکرم (ص) و ائمه ى هدى جدا نبوده و نخواهد بود. /1406/9161/خ