۰۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۵
کد خبر: ۲۸۴۰۸۸

هدایت‌گری؛ کارکرد قرآن در همه علوم

خبرگزاری رسا ـ یثربی معتقد است که تفسیر قرآن باید کاربردی باشد، کار قرآن هدایت است و بدون تفسیر و شان نزول می‌توان به تفسیر هم پرداخت.
يثربي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، به نظر می‌رسد یحیی یثربی همان‌طور که در فلسفه جنجالی است در تفسیر قرآن نیز چنین عمل کرده باشد، او بیش از شان نزول و حدیث به دنبال قانونی است که در هر آیه قرار دارد. اگر رویکرد فلسفه کشف کلیات باشد، شاید کار یثربی در تفسیر از روحیه فلسفی وی ناشی شده باشد، در پی گفت‌وگو با وی می خوانید:

شما می‌گویید در همه زمینه‌‎های قرآن دارای کاربرد است و از سویی می‌گویید قرآن به جای ما کاری انجام نمی‌دهد، آیا این دو با هم سازگار است؟


یادتان نرود روش را از یاد نبرید! اسلام به ما رهنمود می‌دهد که ما برویم انجام بدهیم، اسلام نمی‌گوید شما بخوابید من همه مشکلات شما را حل می‌کنم و همه مشکلاتتان را حل می‌کنم. الان ما درست عمل نکرده‌ایم و شاهدیم که هوا آلوده است جمعیت‌مان زیاد می‌شود، آبمان کم است و وزیرمان اعلام می‌کند ما تنها برای سی و پنج میلیون نفر تا چند سال بعد آب خواهیم داشت. این نتیجه علمکرد بد ماست. قرآن به ما روش را نشان می‌دهد و در همه علوم کارش هدایت است. در علم روشش واقع‌گرایی است و در تمام قرآن شما را به مسائل انتزاعی راهنمایی نکرده و شما را مدام سفارش می‌کند به پدیده‌های تجربی مانند کوه، شتر، دریا، آسمان تفکر کنید. دوم اینکه علم‌تان شما را مغرور نکرده و به دنبال تولید و تکثیر آن باشید و بخواهیم که علم شما را بیافزاید و در واقع در شما این حس باشد پیشرفت کنید. در علوم انسانی هم همین طور، مغز ما خس و خاشاک نیست و اگر درست پیش برویم از غرب چیزی کم نداریم.

 

یعنی روش علوم انسانی و علوم تجربی یکسان است؟


یکسان نیست، ولی هر دو یک سری مشترکاتی دارند که قرآن در این خصوص راهنمایی کرده است، در سیاست، اسلام به تو می‌گوید اگر نظامی اسلامی تشکیل دادید، هر کس به دنبال مقام بود، به او مقام ندهید، فردی میلیاردها تومان خرج کرده و تلاش می‌کند که به مقامی برسد و ما هنوز او را مسئول اسلامی می‌دانیم، پس رهنمود را به کار نمی‌بندیم و توجه من به رهنمود‌های کاربردی قرآن است. وقتی می گوییم اسلام در سیاست روش دارد، دوباره در موضوعات جزیی هم روش قرآنی قائل می‌شویم. در خرد هم روش وجود دارد.

 

در سیاست مباحثی مانند بحث احزاب، مشارکت و نحوه جامعه مدنی آیا مورد عنایت قرآن بوده است؟


قرآن معتقد به داشتن احزاب و انتخابات است و بدون احزاب که به معنای حضور کارشناسی در امر سیاسی است، دموکراسی معنایی نخواهد داشت.

 

 در واقع نظام حزبی را از قرآن اخذ کرده‌اید؟


قرآن به کارشناسی ارزش قائل می‌شود و می‌گوید با جهل پیش نروید، احزاب هم در واقع ستاد کارشناسی حاکمیت در دنیای امروز است. شخص حاکم نیست، بلکه در واقع حزب حکومت می‌کند و به نوبت هم به قدرت می‌رسند. در جامعه ما فردی به قدرت می‌رسد و فردا که آن را ترک می‌کند، کسی پاسخگو نیست، ولی در نظامی که احزاب فعال باشند، شخصی که رئیس جمهور است اگر هر اقدامی انجام دهد، تا قیامت حزبش پاسخگو خواهد بود، کاربردی بودن یعنی این.


این بحث که عقل اول عقل دوم را آفرید دیگر کاربردی ندارد و ما مرتب به دامن زدن به این مباحث می‌پردازیم. صدا و سیما سال‌هاست که  مشغول این حرف‌هاست، در حالی که مباحثی مانند وجود متشکک در فلسفه ملاصدرا غیرکاربردی است و بودن و نبودنش مشکلی از ما حل نمی‌کند. ما باید تفسیری از قرآن داشته باشیم که دست مردم را بگیرد.

 

با توجه به بحث محال بودن ذهن خالی از پیش فرض و تاثیر گرفتن ذهن از فرهنگ، علم و شرایط اجتماعی، آیا می‌توان تفسیری ارائه داد که متاثر از این شرایط نباشد؟ این مساله چه تمایزی با تفسیر به رای دارد؟


در فلسفه شرط ذهن خالی است و فرق کلام و فلسفه این است که ذهن فیلسوف ملتزم و مقید به هیچ مذهبی نیست.

 

خوب این ممتنع است و شبیه انسان معلق در هواست؟


خیر این شبیه انسان معلق درهوا نیست، اما من قبول دارم کاملا نمی‌توان از ذهن آزاد برخوردار بود، اما یک متفکر برجسته می‌تواند به میزان زیادی آزادانه بیاندیشد، ذهن‌هایی پیدا شدند که وابسته به ارسطو نبودند و علوم انسانی جدید جای علوم انسانی قدیم را گرفت. انسان با یک یقین بزرگ می‌شود که برایش مانند یک زندان است و بسیاری از انسان‌ها در این زندان می‌میرند، اما یک عده‌ای می‌توانند از این زندان رها شوند. در غرب هنوز نتوانسته‌اند ذهن روشن داشته باشند و کسانی که روشن‌اندیش بودند هم درصدی روشن‌اندیش بودند و مثلا هشتاد درصد توانسته بودند روشن‌اندیشی کنند، اما همین درصد قدرت، راهنمایی جامعه را بر عهده گرفت و عقلا کار را در دست گرفتند، اما در عربستان سعودی کسی اداره دولت را به دست گرفته است که آلزایمر داشته و نام خودش را به یاد نمی‌آورد.

 

ایکنا: دو مفسر تفاوتشان در دو ذهن متفاوت است؟


بله.

 

 بنابراین ذهنشان خالی نیست.


منتها یکی ذهنش متاثر از یک وضع بازدارنده است، ولی یکی ذهنش متاثر از یک ذهن نوآفرین است. من کاربردی صحبت می‌کنم.

 

ممکن است مفسری اعتزالی نگاه کند و یکی اشعری نگاه کند و هر دو رها بخش است.


مهم است که این دو تفسیر به رای نکنند و سعی کنند تا تفسیر به رای نکنند.

 

آیا این ممکن است؟


برای همه ممکن نیست، اما برای برخی ممکن است. در غرب هم یک دکارت داشتند. اما یک مثال از ذهن جدید و قدیم برایتان بزنم، آیه‌ای در قرآن است که حضرت لقمان فرزندش را نصیحت می‌کند و می‌گوید شرک ظلم بزرگی است. این شرک ظلم بزرگی است را تمام مفسران ما به این معنا گرفته‌اند که ظلم یعنی گناه و شرک یک گناه بزرگی است یا شرک ظلم بزرگی است بر خود انسان، یعنی اینکه وقتی فردی به خود ظلم می‌کند، خود را جهنمی کرده است. شما آخرین تفسیر را نزد آقای مکارم را هم ببنید و مجمع البیان 700 سال پیش را هم ببینید، همین را گفته است. اما در تفسیر بنده بر اساس مطالعاتی که در فلسفه سیاسی داشته‌ام، خواسته‌ام ببینم ستم چه ارتباطی با شرک دارد. در یک کتاب فلسفه سیاست دیدم که در طول تاریخ هیچ قدرتی و سلطه‌ای بشر را زیر مهمیز نگرفته است، مگر اینکه به نوعی خود را با خدا همتراز کرده باشد. یا فرزند خدا دانسته و نظر کرده و نماینده فره کیانی در خود می‌دیده و نوعی شرک و با خدا همتا شدن باعث شده، برادری و برابری بر هم خورده و فرد به خود حق دهد دیگری را مورد آزاد قرار دهد.


این را من اگر زمان چهار قرن پیش بودم، نمی‌فهمیدم و می‌گفتم شرک گناه بزرگی است، اما این از فلسفه سیاسی جرقه خورده است. هرچند که من مقلد او نیستم و خودم نگاه کردم به تاریخ دیده‌ام همین‌گونه است.

 

 رجوعتان به قرآن مستقیم بوده آیا بدون سنت، شان نزول و احادیث این کار ممکن است؟


علاوه بر امکان داشتن، باید همین طور باشد. چون خود احادیث می گویند قرآن قطعی السند است، اما احادیث چنین نیستند و بسیاری گروه‌ها بر علیه یکدیگر حدیث جعل کرده‌اند، حدیث داریم هر کس چهل روز گوشت نخورد از آدمیت خارج می‌شود و حدیث داریم هر کس چهل روز گوشت نخورد، فرشته می شود. ما احادیثی داریم که می گویند شما احادیث را با قرآن تطبیق دهید و اگر مطابق بود، بپذیرید و اگر مطابق نبود، نپذیرید، پس اصل قرآن است.

 

شان نزول چطور لازم نیست؟


وقتی که ما حدیث را جدی بگیریم، آن وقت احادیث صوفیه ما را به این سو کشانده و فکر می‌کنیم قرآن این را می‌گوید، جبرگرا، ... نیز ما را به سوی خود می‌کشند. ما باید احادیث را با قرآن بسنجیم، پس باید قرآن را مستقیما بفهمیم و نمی‌توانیم قرآن را با حرف دیگران بفهمیم. اما درباره شان نزول، خود مفسران گفته‌اند که بیشتر‌ شان نزول‌ها بعدا درست شده است، یعنی آیه‌ای آمده و بعدا برای آن شان نزولی ساخته شده است، اما برخی جاها واقعا شان نزولی وجود دارد، اما چه شان نزول باشد و چه نباشد، مهم برای ما قانونی است که در آن آیه وجود دارد و آیه منحصر به آن شان نزول نیست./1325/د102/س

 

منبع: ایکنا

ارسال نظرات