۲۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۹
کد خبر: ۴۴۴۷۸۰
حجت الاسلام و المسلمین واسطی:

لازمه فهم برخی روایات، دانستن فلسفه است

حجت الاسلام و المسلمین واسطی کار فلسفه را ارتقای فهم دینی دانست و ادامه داد: طبق نظر شارع دارای لایه‌هاست و می‌تواند مجموعه آیات و روایات را به‌‌صورت یک شبکه مرتبط ببیند و چون کل آیات و روایات یک شبکه به‌هم‌پیوسته هستند و چتر توحید بر آن قرار گرفته است اگر کسی دیدگاه فلسفی نداشته باشد دید کلان نسبت به این‌ها نخواهد داشت.
حجت الاسلام والمسلمین واسطی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه جریان شناسی فکری روحانیت، حجت الاسلام والمسلمین واسطی مجموعه آیات و روایات به‌‌صورت یک شبکه مرتبط است و چون کل آیات و روایات یک شبکه به‌هم‌پیوسته هستند و چتر توحید بر آن قرار گرفته است اگر کسی دیدگاه فلسفی نداشته باشد دید کلان نسبت به این‌ها نخواهد داشت.

دسته‌بندی قابل‌تحسین است ولی در تقسیم شما قرآن کریم بعد از نبوت و امامت قرار گرفته است. حتی فلسفه پیش‌تر از برخی منابع است.

خواهشم این است که به کلماتی که به کار می‌برم دقت کنید. کار فلسفه دستیابی به مهارت تحلیل عالم وجود است؛ یعنی من کاری ندارم ارسطو و بوعلی و ملاصدرا چه گفته‌اند. آن‌ها روش را اعمال کرده‌اند و به نظریاتی رسیدند و نظریاتشان را بیان کرده‌اند. کار فلسفه مهارت تحلیل عالم وجود است. پاسخ به اینکه عالم چه شکلی است چه اجزا و روابطی دارد. هر جا جلوی هر مفهومی هر اسم و کلمه‌ای عبارت «چیست؟» می‌گذارم و به آن پاسخ می‌دهم. مثلاً عدالت چیست؟ می‌گویم هر چیزی را سر جای خودش قرار بدهی؛ اما دعوای ما سر همین است، سر جای خودش کجاست؟ وضع الشی مواضعها به تعبیر دقیق، نسبت عدالت، فقط نسبت میان نیازها و امکانات برای رساندن فرد به رفع نیاز است. این مهم است. نسبت بین نیاز او و امکانات برای رسیدن به رفع نیاز است. اگر جایی نسبت برقرار شد عدالت برقرار است. «نسبت» چیست؟ می‌گویم موقعیتش در شبکه وجودی. می‌گویند خُب این «موقعیت» چیست؟‌ می‌گویم رتبه‌ شیء در مراتب وجود. می‌گویند این «رتبه» چیست؟ می‌گویم این رتبه یعنی کیفیت ظهور و بروز اراده و علم در این مورد. دوباره می‌گویند «کیفیت ظهور و بروز» چیست؟ من این‌ چیست‌ها را تا کجا باید ببرم؟ تا جایی که بگوییم این دیگر «چیست‌بردار» نیست؛ بدیهی است.

کار فلسفه مهارت تحلیل عالم وجود است

کار فلسفه آموزش این مهارت است که نتیجه‌اش می‌شود مهارت تحلیل‌های وجودی. فیلسوفان این مهارت را به دست آوردند و نظریات فلسفی را تولید کردند. لذا وقتی فلسفه را ذکر می‌کنیم، ذهنمان نرود به سمت اینکه ما می‌خواهیم نظریاتی را در مقابل نظریات خدا و پیامبر قرار بدهیم. می‌گوییم این‌ها نظریات یک عده، این هم نظریات خدا و پیامبر. این خیلی مهم است. اثرش کجا ظاهر می‌شود؟ وقتی‌که می‌خواهیم آیات و روایات را تحلیل کنیم. «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ» آیه را تحلیل بفرمایید. معکم یعنی چه؟ معکم چیست و چرا؟ مراجعه کنید به کسانی که صبغه فلسفه ندارند و ضد فلسفه و عرفان هستند. ببینید در تفسیر چه می‌گویند؟ ببینید آیا جز تحلیل‌های وجودی توانسته است جور دیگری این آیه را معنی کند؟ معکم یعنی با شماست، با شماست یعنی چه؟ می‌گویند یعنی علم او به شما احاطه دارد؟ آیا اینجا سؤال قطع می‌شود یا من باید بپرسم این احاطه یعنی چه؟ این احاطه چگونه است؟ علم او احاطه دارد یعنی چه؟ ‌احاطه را برگردانم به حس خودم؟ که من داخل یک‌چیزی قرار گرفتم؟ این احاطه را باید روشن کنیم. یا «أینما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه» یا «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» که حضرت فرمود در روایت، این احد یعنی چه؟ احدی المعنی و احدی المعنا که خودش فقه الحدیث باید توضیح داده شود، در مشترک افراد می‌گویند یکپارچه، وسیع و خالص. خوب یکپارچه یعنی چگونه است؟ ‌بسیط است و خالص است یعنی چگونه است؟ در پاسخی که فلسفه می‌دهد خیلی صریح این را مساوی می‌کند با وجود بی‌نهایت. وجود یا حد دارد یا حد ندارد. آنکه حد ندارد می‌شود وجود صرف، وجود بسیط، وجود اطلاقی؛ و کسی که فلسفه را نمی‌داند این را نمی‌تواند توضیح دهد.

سرورانی که گهگاه فلسفه و کلام را تخطئه می‌کنند، حقیر چهل روایت جمع کردم تحت عنوان «چهل جرعه معرفت» توسط موسسه مطالعات راهبردی چاپ شده است. این را جلوی افراد می‌گذاریم می‌گوییم شما بدون اینکه از تحلیل‌های وجودی استفاده کنید بگذارید اصلاً کلمه وجود را هم برداریم، موقعیت این شیء و رابطه‌اش با اشیای دیگر چگونه است بدون اینکه از تحلیل‌های فلسفی استفاده کنیم این چند روایت را توضیح دهید یکی از آن موارد مناظره امام رضا علیه‌السلام با عمران صائبی است. در گفتگوهایی با مسیحی‌ها و یهودی‌هایی که در جلسه مأمون داشتند یکی از آن‌ها صائبیان بودند. رئیس آن‌ها فردی بود به نام عمران. در گفتگویی با حضرت رضا علیه‌السلام دقیقاً دنبال این می‌گردد که ربط وجودی خدا با ما که مخلوقیم چگونه است؟ خدا نامحدود است ما محدودیم. خدا یک نامحدود بی‌نهایت است. بی‌نهایت همه‌جا را پرکرده است، پس ما چه‌کاره‌ایم اینجا؟ ‌جایمان در این عالم چیست؟ حضرت در آنجا توضیحاتی می‌دهند. اگر فردی توانست آن روایت را بدون استفاده از تحلیل‌های وجودی توضیح بدهد آن موقع می‌رویم سراغ اینکه این چه مکتبی است؟ چه تفکری است که قدرت دارد مفاهیم هستی‌شناسانه را بدون استفاده از تحلیل‌های وجودی توضیح دهد.

یعنی آیات قرآنی که از آن استنباط فلسفی می‌شود ما را محدود می‌کند به اینکه بیاییم امامت و نبوت را مقدم بر قرآن قرار دهیم؟

نه هنوز پاسخ را تمام نکردم. موقعیت نبوت و ولایت و قرآن در شبکه هستی کجاست؟ کار اتصال وحدت به کثرت توسط ولایت انجام می‌شود؛ یعنی رابط کل هستی با وجود بی‌نهایت خداوند، نقطه ولایت است. ولایت در سه فضا تجلی پیدا کرده است. قرآن و پیامبر و امام، اگر بخواهیم یک مقدار دقیق‌تر بگوییم، در یک وجود وحیانی و در یک انسان متصل به وحی. می‌خواهد پیامبر باشد می‌خواهد امام باشد؛ یعنی هر چه در این هستی وجود دارد از دریچه قلب معصوم تجلی و تنازل می‌کند. این موقعیت ولایت تکوینی است عین همین وجود قرآن کریم است. اینکه اگر امیر مؤمنان علیه‌السلام فرمود «انا القرآن الناطق» یا اینکه گفته شده است که حقیقت هستی در قرآن هست، ما قرآن را داریم تفسیر می‌کنیم و تحقق معصوم به قرآن است؛ یعنی تمام مراتبی که در قرآن کریم از ام‌الکتاب نازل شده است به پایین، عین این در وجود بشری که معصوم است تحقق پیدا می‌کند. به همین خاطر فارقی بین آن وحی و انسان در مراتب هستی نیست. به همین خاطر هم «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» معنا دارد چون مس به معنای دست نزدن که نیست؛ مس تحقق وجودی است. قرآن کریم مراتب دارد. این مراتب چیست؟ مراتب هستی است. این مراتب در کجا تحقق پیدا کرده است در قلب معصوم. قلب معصوم کارش چیست؟ نقطه اتصال وحدت و کثرت است. لذا اگر کسی بخواهد به سمت خداوند حرکت کند باید «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ» باشد.

اصل بحث فلسفه، روش تحلیل هستی است نه نظرات فلاسفه

اصل بحث فلسفه، روش تحلیل هستی است نه نظرات فلاسفه و این روش تحلیل هستی هم در نظرات انسانی جا می‌گیرد هم در نظرات وحیانی چون می‌خواهیم بفهمیم. وحی‌ هم طبق ولایت تکوینی این‌گونه آمده است. رابطه تکوین و تشریع یعنی فعل الهی و علم الهی. من اگر می‌خواهم در این هستی حرکت کنم باید بروم دنبال تعریف معادلات حرکت. معادلات حرکت جزئیاتش در فلسفه به دست نمی‌آید. فلسفه قدرت اندازه‌گیری کمیت‌ها و کیفیت‌ها را ندارد. صرفاً چیستی‌ها و چرایی‌ها را تبیین می‌کند، چگونگی را تبیین نمی‌کند. این چگونگی کجا بیان می‌شود؟ در علوم انسانی در فهم بشری، در وحی و فهم عبادی؛ یعنی کار وحی چیست؟ ارائه تشریع که عبارت است از تجلی تکوین در چگونگی. شما در فقه و اصول که منطق فهم دین است این گزاره را دارید تمام احکام تابع مسائل و مفاسد واقعیه هستند.

پس فقه و اصول برای چیست؟

فقه و اصول منطق فهم دین است، علم اصول منطق فهم است. منطق فهم دین به معنای قوانین دین یعنی شرع است. ‌یک قسمت از علم اصول کلاً قواعد فهم متن است. در این قسمت هیچ فرقی بین گزاره عقیدتی و گزاره اخلاقی و گزاره حقوقی نیست. یک قسمتی از علم اصول جایی است که من متن ندارم، بعد هم می‌خواهم یک عملی را انجام دهم می‌خواهم ببینم این عمل قانون خداوند نسبت به این عمل چیست؟‌ من مجازم انجام بدهم یا نه؟ آنجا هم می‌شود قواعد قانون‌گذاری. در قواعد قانون‌گذاری فقط نظام حقوقی مطرح است. لذا علم اصول به‌هیچ‌عنوان منحصر در بحث نظام حقوقی نیست.

در فضای دینی فلسفه کارش ارتقای فهم دینی‌ و قدرت نفوذ به لایه‌های آیات و روایات است

من نتیجه‌ای که از گفتگو می‌خواهم به دست بیاورم این است که در فضای دینی فلسفه کارش ارتقای فهم دینی‌ و قدرت نفوذ به لایه‌های آیات و روایات است که طبق نظر شارع دارای لایه‌هاست و می‌تواند مجموعه آیات و روایات را به‌‌صورت یک شبکه مرتبط ببیند و چون کل آیات و روایات یک شبکه به‌هم‌پیوسته هستند و چتر توحید بر آن قرار گرفته است اگر کسی دیدگاه فلسفی نداشته باشد دید کلان نسبت به این‌ها نخواهد داشت. می‌بینید در نظام حقوقی‌اش به یک سری استنباطاتی می‌رسد که با نظام اخلاقی‌اش، با نظام انسان‌شناسی‌اش، با نظام جامعه‌شناسی‌اش متفاوت است مثل یک سری احتیاط‌ها در فضای فقهی که سبب ایجاد روحیه وسواس در فرد می‌شود. روحیه وسواس در فرد کلاً یقین را از او می‌گیرد و تمام حرکت دین برای این است که انسان به یقینی بالاتر برود یعنی احکام طوری تنظیم شدند که من وقتی عمل می‌کنم، اعتقاد و یقینم و حسم ارتقا پیدا می‌کند؛ و اگر طوری عمل می‌کنم که هر بار عمل می‌کنم دائم تزلزل دارم، دائم نمی‌دانم درست است یا غلط است معلوم می‌شود که یکجایی در فضای فقهی دارم اشتباه می‌کنم./836/د102/ل

ارسال نظرات