آیت الله روحانی؛ مشعلدار مبارزه با رژیم طاغوت در شمال کشور
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در بابل، مازندران را باید از استانهای پیش رو در مسیر مبارزه با رژیم شاهنشاهی و حمایت از قیام امام راحل دانست و این به واسطه نقش تأثیرگذار و وجود علمای برجسته مبارز و انقللابی در این خطه از سال 1343 تا 1357 است.
در جست و جو در تاریخ انقلاب به نام عالمی بزرگ بر می خوریم که پرچمداری این حرکت بزرگ را بر عهده داشت و همچون مشعلی فروزان هدایتگر مردم منطقه شد. بی شک نام آیت الله هادی روحانی(ره) نامی ماندگار در تاریخ انقلاب است، او که از شاگردان برجسته و امین امام راحل بود و توانست با شکل دهی حلقات مبارزه و قیام علیه رژیم شاهنشاهی، شبکه ای گسترده از مبارزان را در این استان به ویژه در شهرستان بابل که ـ 17 شهید را در مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی تقدیم کرد ـ مدیریت کند.
مرحوم آیت الله هادی روحانی در سال 1302 در روستای کله بست به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را نزد شوهر خواهر بزرگش شیخ ابوالحسن افضلی نوری گذراند و پس از بازگشایی حوزه های علمیه ـ که توسط رضاخان بسته شده بود ـ به مدرسه علمیه مولانا بابل نزد آیت الله سید محمد محقق بهشتی و سپس مدرسه صدر اعظم برای فراگیری مقدمات و سطح رفت. سپس برای ادامه تحصیل علوم حوزوی راهی قم، تهران و مشهد شد. پس از سالها تحصیل نزد علمای بنام، وی برای تحصیل در سطوح عالیه در سال 1329به حوزه علمیه به قم بازگشت. بازگشت وی به حوزه علمیه قم و آشنایی با امام راحل موجب تحول عمیقی در ایشان گردید و به تدریج در حلقه افراد نزدیک به امام راحل در آمد.
با آغاز نهضت امام خمینی(ره) در جریان مخالفت با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در مهر ماه 1341، آیت الله روحانی نیز به تبع استاد خود در این مسیر مشغول فعالیت سیاسی در کنار تحصیل در سطح عالیه حوزه علمیه شد.
در قیام 15 خرداد و اوج گیری تقابل جریان های انقلابی در مقابل رژیم پهلوی، آیت الله روحانی از فعالان مبارزه در این مسیر به شمار می رفت.
این عالم بزرگوار از هر فرصت به دست آمده سعی در انتقال فضای انقلابی قم به مازندران و شهر بابل داشت تا آنجا که بنا بر اسناد بر جای مانده از ساواک، اولین سخنرانی انقلابی مرحوم آیت الله روحانی در مسجد چهارسوق بابل در تاریخ 11 اردیبهشت 1343 به مناسبت عید سعید غدیر خم است و در همان روز نیز اعلامیه ای را در حمایت از امام راحل منتشر می کند. چندی بعد در هشتم تیر ماه همان سال در بیانیه ای به درج مقالاتی اهانت آمیز نسبت به امام راحل در روزنامه اطلاعات اعتراض می کند و به تدریج اقدام به شکل دهی حلقه انقلابی در مازندران و شهرستان بابل می کند.
سخنرانی های آتشین مرحوم آیت الله روحانی موجب هراس مأموران شهربانی و ساواک می شود و بر اساس مدارک به دست آمده در این خصوص ایشان تحت نظر قرار می گیرند و به ایشان در چندین مرحله تذکر شفاهی جدی از سوی ماموران رژیم شاه داده می شود.
چندی بعد درخواست برخی از روحانیان و مردم بابل برای بازگشت کامل به مازندران را اجابت می کند و در همان روستای پدری خود یعنی کله بست ساکن می شود و در کنار کار کشاورزی، امامت مسجد محدثین بابل را عهده دار می شود.
ادامه سخنرانی های آیت الله روحانی و عدم تأثیر تذکرات شفاهی، موجب احضار وی به ساواک مازندران می شود و برخورد هوشمندانه وی با مأموران ساواک، آنها را مجاب می کند که وی یک روحانی کشاورز و بی طرف است.
در سال 1348 در حالی که امام راحل در تبعید به سر می بردند، طی مرقومه ای به آیت الله روحانی اجازه خاص در امور حسبیه و شرعیه را دادند.
ادامه سخنرانی ها و فعالیت های آیت الله روحانی موجب احضار مجدد وی به ساواک مازندران در همان سال می شود اما این تذکرها و برخوردها تأثیری در عزم آن مرحوم در مسیر مبارزه برجای نمی گذارد.
به تدریج حلقات انقلابی و شبکه های خانگی و مساجد با هدایت آیت الله روحانی در شهرستان بابل گسترده تر می شود و ایشان مدرسه نوبنیاد اسلامی بابل را به کمک جمعی از چهره های انقلابی بابل و چند نفر از روحانیون راه اندازی می کنند.
ادامه فعالیت آیت الله روحانی موجب ورود اداره کل سوم ساواک کشور به جریان فعالیت های ایشان می شود و کاملا تحت نظر ویژه قرار می گیرد.
احیای مدرسه علمیه صدر(خاتم الانبیا فعلی ) و گردآوری برخی از اساتید انقلابی حوزه علمیه در این مدرسه و برگزاری جلسات مخفیانه در این مدرسه موجب حساسیت ساواک می شود و مجددا ایشان به ساواک احضار می گردد.
توسعه فعالیت های آیت الله روحانی در جریان مبارزه در حوزه مالی هم با شکل گیری صندوق قرض الحسنه حضرت ولی عصر(عج) به همراه جمعی از بازاریان و نیروهای انقلابی وارد عرصه جدیدی در سال 1352 می شود تا به مقابله با نظام ربوی بانکها و رباخواران پرداخته شود.
جمع آوری وجوه شرعی و انتقال آن به عراق نزد امام راحل و نیز توزیع مخفیانه رساله عملیه امام راحل از اقداماتی بود که شبکه زیر نظر آیت الله روحانی انجام می داد و خبر پخش رساله امام راحل در برخی از روستاها و مناطق شهری بابل موجب حساسیت و واکنش ساواک گردید.
ایشان که در این ایام امام جماعت مسجد کاظم بیک را به عنوان پایگاه نیروهای انقلابی شناخته می شد، عهده دار شد و فعالیت های انقلابی آن عالم ربانی در پایتخت برای مأموران ساواک و نهادهای امنیتی شاهنشاهی کاملا شناخته بود.
سخنرانی آتشین آیت الله روحانی در فروردین سال 1353 در مهدیه امیرکلا بابل موجب واکنش شدید مأموران ساواک و فراخواندن چند باره وی به مرکز سازمان اطلاعات و امنیت پهلوی در ساری شد اما احضارها و برخوردهای مأموران با ایشان در عزم آیت الله روحانی برای مبارزه تأثیری نگذاشت تا آنکه در سال 1355در مسجد شاه قاضی ساری در حالی که مشغول سخنرانی بود، متوجه حضور مأموران ساواک در این مراسم گردید و با کنار زدن عبای خود و نشان دادن بدن کفن پوش خود، از آمادگی خود برای شهادت پرده برداشت.
ایشان با توجه به گسترش فعالیت ها در سال 1355 در لیست افراد ممنوع الخروج قرار گرفت و حتی از سفر حج ایشان در سال 1356 در فرودگاه مهرآباد جلوگیری شد.
سال 1356 را باید آغاز فصل جدیدی از مبارزات این شاگرد برجسته امام راحل دانست. ماه رمضان سال 1356 و سخنرانی یک ماهه آیت الله روحانی در مسجد گلشن بابل موجب حضور پرشور جوانان انقلابی بابل در این مسجد شد که در این سخنرانی ها ایشان با اشاره به نارضایتی جامعه، خواستار آزادی زندانیان سیاسی گردید.
آیت الله روحانی در این سال اقدام به تشکیل جامعه روحانیت و هسته مرکزی آن در مدرسه علمیه صدر(خاتم الانبیا) کرد.
مراسم بزرگداشت شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی در بهشهر و حضور فعالانه ایشان در این مراسم گسترده فعالیت های انقلابی آن مرحوم و عزم راسخ آن عالم بزرگ را نشان داد.
قیام 19 دی قم در سال 56 و شهادت یکی از طلاب بابلی ـ که سابقه شاگردی آیت الله روحانی را داشت ـ در این قیام جریان مبارزه را در شهرستان بابل تندتر کرد تا جایی که در مراسمی که به مناسبت اربعین قیام 19 دی و پس از واقعه خونین تبریز در مسجد جامع بابل، برگزار شد، آیت الله روحانی بی محابا با حمله به رژیم شاهنشاهی به حمایت از امام راحل پرداخت و در عصر همان روز هم در مسجد جامع ساری سخنان تند و آتشینی را علیه نظام شاهنشاهی بیان کرد.
طرح ریزی برای اعتصاب بازار و فراگیر گردن قیام از جمله اقداماتی بود که آیت الله روحانی در سطح مازندران شروع کرد تا آنکه در جلسه ای در منزل یکی از علمای ساری، تصمیم بر عدم برپایی نمازهای جماعت در مساجد استان گرفته شد.
در فرودین 1357 تعداد 50 نفر از جوانان انقلابی بابل با سر و صورت پوشیده اقدام به راهپیمایی از مسجد بی سرتکیه تا چهارراه شهدا و حمله به مقر حزب رستاخیز و درگیری با مأموران کردند.
بر اساس به دست آمده از ساواک، تبعید آیت الله روحانی به یکی از مناطق بسیار بد آب و هوای گرمسیری در دستور کار دستگاه اطلاعات رژیم شاه قرار گرفت.
آیت الله روحانی در سیزدهم مرداد 1357 در مراسم افتتاح مسجدی در آرامگاه معتمدی بابل به سخنرانی پرداخت و مسأله ولایت فقیه را به صورت واضح مطرح کرد.
فرمان پذیری جوانان انقلابی شهرستان بابل و شهرهای اطراف از مرحوم آیت الله روحانی به گونه ای بود که با حمله و ایجاد فضای ناامن بساط سیرک بزرگ اروپایی در بابل برچیده شد و ماموران نیز به دلیل احتمال افزایش تبعات برخورد با آیت الله روحانی از سوی مردم جانب احتیاط را نگه می داشتند.
در بعد از ظهر 25 مرداد 1357 نخستین راهپیمایی رسمی خیابانی بابل پس از اتمام سخنرانی آیت الله روحانی از مسجد جامع بابل آغاز شد و موجب واکنش تند مأموران دستگاه پهلوی ـ با حمله شبانه در اول شهریور به منزل آیت الله روحانی و بازرسی کامل از منزل ایشان در روستای کله بست ـ شد و ایشان به اتفاق جمعی از مهمانان منزلشان دستگیر شدند.
آیت الله روحانی پس از دستگیری بلافاصله به محل کمیته مشترک ضد خرابکاری در تهران منتقل شد.
خبر دستگیری آیت الله روحانی و چند نفر از علما موجب واکنش شدید روحانیان و بازار بابل شد و تمام نمازهای جماعت مساجد و بازارهای بابل، امیرکلا، بابلسر و فریدونکنار به حالت تعطیل در آمد.
در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری، آیت الله روحانی مورد توجه برخی از چهره های جوان انقلابی زندانی قرار می گیرد و بعدها آنها از این مصاحبت به نیکی یاد می کردند.
سرانجام با فشار مردم، آیت الله روحانی در تاریخ 12 شهریور آزاد شد و پس از انتقال از تهران به بابل، شبانه مورد استقبال پرشور مردم قرار گرفت.
بلافاصله فعالیت های انقلابی آیت الله روحانی از سر گرفته شد و نخستین حرکت ایشان برپایی راهپیمایی بزرگی در بابل در اول مهر 1357 بود که با سرکوب شدید مأموران امنیتی رو به رو شد.
راهپیمایی ها روزانه در بابل به تدریج حالت روزانه به خود گرفت تا اینکه دومین شهید بابل از سوی مأموران شاهنشاهی به نام ابوالقاسم نصیرایی به شهادت رسید.
سازماندهی معلمان و دانش آموزان از سوی حلقه انقلابی آیت الله روحانی انجام شد و معلمان اقدام به تحصن در محوطه یکی از مدارس بابل و نزدیک به اداره آموزش و پرورش کردند.
در مراسم تشییع شهید نصیرایی، نوجوان 17 ساله ای به نام صمد صالحی گودرزی به شهادت رسید و آتشفشان خشم مردم شعله ورتر شد.
مراسم هفتمین شب شهادت شهدای بابل در آرامگاه گله محله که با راهپیمایی از مسجد کاظم بیک به سمت آرامگاه همراه بود، آیت الله روحانی به سخنرانی پرداخت و سخنان آتشینی را علیه شاه بیان داشت.
در صبح روز پنجم آذر راهپیمایی وسیعی در بابل سازماندهی شد و به رغم توصیه برخی از نزدیکان آیت الله روحانی برای مخفی شدن ایشان، بی باکانه در جلوی راهپیمایان قرار گرفت که با سرکوب شدید مأموران و تیر اندازی به سمت مردم منجر شد.
با اطلاع از احتمال برخورد خشن ماموران شاه بر اساس اسناد ساواک، 80 قبضه سلاح با مدیریت آیت الله روحانی وارد بابل شد و ضمن آموزش به نیروهای مشخص شده، برای حمله احتمالی مأموران شاه مسلح شدند.
راهپیمایی بزرگ دیگری در 19 آذر 57 ـ که مصادف با تاسوعای حسینی بود، ـ از سوی حلقه انقلابی آیت الله روحانی سازماندهی شد و افراد به صورت کفن پوش در این راهپیمایی شرکت کردند. در گیری ها به تدریج شدیدتر و خیابان های بابل محل زد و خورد مأموران با مردم شد.
فرار شاه موجب برپایی جشن بزرگی در بابل شد و مردم اقدام به توزیع شیرینی کردند. 12 بهمن و ورود حضرت امام، جمعی از انقلابیون در کنار یکی از مدارس بزرگ بابل در مرکز شهر، با بلندگو اقدام به اخبار لحظه به لحظه ورود امام راحل کردند.
یکی از اقدامات شکل داده شده در بابل ایجاد ایستگاه های خبری بود که اخبار به صورت آنی در داخل تابلوها چسبانده می شد و در اختیار مردم قرار می گرفت.
حضور علما و روحانیان و پیشگامی آنها مشهود بود، علمایی مانند آیت الله نقوی، آیت الله حسینی، آیت الله فاضل، حجت الاسلام سعدی حیدری و حجت الاسلام یزدانی از فعالان شناخته می شدند.
تا اینکه در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی رسما به پیروزی می رسد و انقلابیون قصد تصرف شهربانی را دارند که با هوشیاری هسته های انقلابی برای جلوگیری از سقوط این مرکز و سوء استفاده برخی گروهک ها از جمله مارکسیست ها، آیت الله نقوی با ورود به شهربانی این مرکز را تحویل می گیرد و عملا بابل در دست کمیته های مردمی انقلاب قرار می گیرد.
آیت الله روحانی پس از انقلاب با تشکیل و سازماندهی کمیته های انقلاب اسلامی به هدایت جریان های انقلابی مبادرت می کند و در سه نقطه بابل سه روحانی از جمله مرحوم آیت الله فاضل، حجت الاسلام سعدی حیدری و حجت الاسلام هادی یزدانی مسؤولیت پایگاه های کمیته انقلاب را بر عهده می گیرند تا نظم و آرامش را بر منطقه حاکم کنند.
آیت الله روحانی در مدرسه علمیه صدر هدایتگر جریان های انقلاب می شود، در آبان 1358 با حکم امام راحل به امامت جمعه بابل و پس از آن به عنوان نماینده ولی فقیه در استان منصوب می شود و تا پایان عمر شریف خود در این سنگر برای خدمت به نظام اسلامی مشغول می شود.
این عالم ربانی و یار صدیق امام و رهبری سرانجام پس از سالها مجاهدت و تلاش در سنگر علم و دفاع از اسلام و انقلاب در تاریخ 21 مهر ماه 1378 در سالروز شهادت امام هادی(ع) در سن 76 سالگی به ملکوت اعلا پیوست.
روحش شاد و قرین رحمت الهی./1313/501/ب2