دستاورد تمیز فرهنگی نباید بر شاکله های غیر فقهی بنا شود
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، تبیین جایگاه تعّقل و عقلانیت از منظر دین در پروسه تعلیم و تربیت و همچنین بررسی راهکارهای عملی و اصولی در جهت تحقق منویات مقام معظم رهبری(مدظله) در باب ارائه کارهای فرهنگی تمیز و تزریق آن به ارکان جامعه و بررسی شرایط موجود مباحث فرهنگی در نظام اسلامی، مقؤلاتی بودند که ما را بر آن داشتند تا گفتگویی با حجت الاسلام مرتضی جوادی آملی، استاد و پژوهشگر حوزه و دانشگاه، ترتیب دهیم که، ماحصل آن در ادامه از نظرتان می گذرد؛
*جایگاه تفکر وعقلانیت و مسائل فکری از منظر دین چگونه ترسیم شده است؟
ادیان الهی و ابراهیمی، خصوصاً دین مبین اسلام، برای مسئله عقلانیت و عقل گرایی، جایگاه بسیار ممتازی را قائل هستند و همگی این ادیان، انسانها را به عقل گرایی و فراگیری علوم فرا خوانده اند. در ادیان الهی، تفکر، به عنوان ویژگی اصیل و خصوصیت ممتاز انسان مؤمن، لحاظ شده است. در این باورها، اشخاصی که قدرت تفکر و اندیشه ندارند و کسانی که اهل فکر و تدبّر و تأمل در مسائل نیستند؛ انسان های مؤمن شناخته نمی شوند.
در روایات از نبی مکرم اسلام(ص) وارد است که فرمودند:«وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ»؛ یعنی؛ کسی که عقل ندارد و با تفکر میانه ای ندارد، قطعاً شخص دینداری نیز نخواهد بود. در اندیشه و بینش و تفکراسلامی، زمینه را بطوری تبیین کرده اند که، افراد براساس، ظن و گمان و خیال و وهم، حرکت نکنند، بلکه با اندیشه و تفکر و تعقل، مسیر صحیح را بیابند و از آن پیروی نمایند. تفکر در مختصات دینی، یعنی امری برخاسته از علم و معرفت و آگاهی؛ به گونه ای که انسان برای دریافت پاسخ های مناسب، برای رفع شبهات و سؤالات و ابهاماتش، تنها گزینه ممکنی را که در اختیار دارد، مقؤله علم و آگاهی و شناخت است. می توانیم به عنوان برترین و ممتازترین جلوه های قرآنی و همچنین سنت معصومین(ع)، اندیشیدن و تفکر را به عنوان برترین موهبت الهی در حق انسان به حساب آوریم.
بنابراین از منظر باور دینی، کسانی که از عقل و عقلانیت، بهره ای نبرده اند و اندیشه و تفکر را به عنوان قوه عظیم راهبری در انسان، مورد وثوق نمی دانند، در مقام مؤمنین حقیقی قرار نمی گیرند. مراد از تفکر، یعنی قوه و نیروی عظیمی که انسان را برای هر موقعیتی راهنمایی کند که با سنجیدن تمام زوایا و جوانب، راه صحیح را از ناصحیح تمایز دهد و خود را به صراط سعادت وارد نماید. انسان مؤمن کسی است که با اندیشیدن، آفت ها و آسیب ها را شناسایی می نماید و با تمیز قرار دادن امور خیر از امور شَر، و همچنین با قدرت انتخاب بین حق و باطل، خود را از انحراف و کج روی مصون می دارد. بنابراین توجه داشتن به امتیازعقلانیت و اهتمام به این ودیعه سترگ الهی، ویژگی بسیار بزرگی است در مختصات دین، که برای مؤمنین، برشمرده شده است.
از منظر باور دینی، کسانی که از عقل و عقلانیت، بهره ای نبرده اند و اندیشه و تفکر را به عنوان قوه عظیم راهبری در انسان، مورد وثوق نمی دانند، در مقام مؤمنین حقیقی قرار نمی گیرند
*ریشه این ناهنجاری های فراگیر موجود در جامعه بین المللی اسلامی و بین مذاهب اسلامی، از چه آبشخوری نشئت می گیرد؟
در بررسی این رویدادها در میان جوامع بعضاً اسلامی به این نکته دست خواهیم یافت که اگر چه خداوند قادر متعال، عقل را در جود انسان نهادینه کرده است و فطرت انسان نیز با عقل و تعقل همگام است، اما انسان را خناسانی، چه از درون و چه از بیرون، تهدید می نماید که، آدمی را از این سرمایه الهی جدا نماید. به تعبیر امام رضا(ع):«صَدِیقُ کُلّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوّهُ جَهْلُهُ»؛ یعنی؛ به درستیکه دوست هر کس عقل او است و دشمنش او، جهل و نادانی او؛ بنابراین درست است که انسان فطرتاً هم پیمان عقل است، ولی جهالت و گرایش هایش، به نادرستی و کج روی که از آنها در علوم اسلامی، به فجور و فسق یاد می شوند، باعث انحراف و انحطاط او می شود. اعمال غیر عقلانی ای که بعضاً از انسان سر می زند، آدمی را از مسیر سعادت و هدایت منحرف می سازد. انسانها ذاتاً منفعت طلب و کمیت خواه هستند و این امیال و اغراض ممکن است با عقلانیت او در تضاد، درآیند.
عقلانیت به دنبال صِدق و کمال و حقانیت است، اما امیال و اغراض آدمی، گاهی انسان را به فراموشی این گزاره های الهی و انسانی وا می دارد؛ بنابراین حقاً، این کلام درست است که انسانها، فطرتاً با عقلانیت، حلیف و عجین هستند، ولی در عین حال، با توجه به طبیعت آدمی، انسانها، طبیعتگرا و نفسگرا و دنیاگرا نیز می باشند. خداوند منان فرموده که انسان، استوای قامت دارد، به عبارتی این استوای قامت، هم به صورت ظاهری است و هم به صورت باطنی و استوای قامت در باطن، یعنی اینکه، هم خوبی ها در درون انسان نهادینه شده اند و هم بدی ها؛ بنا به همین مواجهات است که قرآن کریم می فرماید:« فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛ بنابراین انسانهایی می توانند از عقلانیت موجود در فطرتشان بهره برداری نمایند که، طبیعت و علاقه به زخارف دنیوی، آنها را از مسیر عقل گرایی خارج ننمایند. این افراد می بایست از غرور و ریا و تزویر نیز اجتناب نمایند تا در مسیر کمال عقلانیت قرار گیرند.
بنابراین می بایست بیان کرد اگرچه انسان، فطرتاً، عقلانیت را اصل اساسی کمال و سعادت می داند، اما به علت طبیعت نفسانی ای که او را در بَر گرفته، گرایش هایی به سوء و بدی و زشتی خواهد داشت که از این منظر، رویکردهای جهلانی نیز از او سر می زند. دراین افراد عقل و عقلانیت در سیطره نفس و هواهای نفسانی قرار می گیرد؛ متأسفانه آنچه که امروزه در جوامع بعضاً اسلامی در حال وقوع است، مناسبات الحادی و تکفیری و داعشی ای هستند که بر اثر دیدگاه های لیبرالیستی غربی، پدیده آمده اند و این پدیده های نامعقول، معضلات و گرفتاری های بسیاری را برای مردم ایجاد کرده اند. همگی این رویدادها، برخاسته از جهالتی هستند که منشأ آن، از به انزوا رفتن عقل و غلبه هوا و هوس و شهوت پرستی و مقام پرستی نشأت می گیرد. در این باب می بایست بیان کرد که به درستی فرمودند که،« حب الدنیا رأس کل خطئیه».
*بعد از گذشت قریب چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، هنوز مقؤله کار فرهنگی تمیز و مقؤله پاسخگویی علمی و فکری، به ناهنجاری های اجتماعی مطرح است؛ چرا بعد از گذشت این زمان نسبتاً طولانی، در پیاده سازی مختصات فکری دینی موفق نبوده ایم؟
در این باب ابتدا می بایست مشخصات و مختصات یک کار فرهنگی تمیز و درخور توجه را مشخص و معلوم نماییم. برای انجام کارهای فرهنگی درست و تمیز، سه شاخصه اساسی قابل ذکر هستند؛ مشخصه ابتدایی این است که این رویکردها، می بایست ریشه در علم و تحقیق و پژوهش داشته باشند و از جایگاه عقلانیت و اعلمیت منبعث شده باشند. اگر قرار باشد این رویدادها از جایگاه، ظَن و احساس و قیاس و گمان منشعب شوند، قطعاً این مواجهات، به انجام کارهای فرهنگی درخور، منتهی نخواهند شد. کارهای فرهنگی مناسب، جایگاه و مقام، علم و معرفت و آگاهی هستند. تا مادامی که کاری تحقیق شده و علمی و با ویژگی های روشمند و نظام مند علمی، صورت نگیرد، نمی توان آن کار را، برنامه تمیز فرهنگی نام نهاد. می بایست دانشمندان و فرهیختگان علوم مورد نظر، برصِدق و حقانیت تحقیقات انجام شده مهر تأیید زنند و تا مادامی که بزرگان و اندیشمندان حوزه های گوناگون، رویداد های علمی را تأیید ننمایند، اصول امور فرهنگی تمیزحاصل نشده است. مشخصه دیگر امور فرهنگی درخور و مناسب، بحث التزام به اخلاق و مبانی اخلاقی است؛ اگر قرار باشد امور فرهنگی و دست آوردهای علمی، پا را از اصول اخلاقی فراتر نهند، قطعاً مختصات کار فرهنگی تمیز حاصل نشده است.
کارهای فرهنگی مناسب، جایگاه و مقام، علم و معرفت و آگاهی هستند. تا مادامی که کاری تحقیق شده و علمی و با ویژگی های روشمند و نظام مند علمی، صورت نگیرد، نمی توان آن کار را، برنامه تمیز فرهنگی نام نهاداگر دست آوردی از انسان منشعب گردد، ولی این دست آورد، مزین به بداخلاقی و یا خارج از ضوابط اخلاقی باشد، باز هم قطعاً، اصول کار فرهنگی تمیز و صحیح به دست نیامده است. پاره ای از اوقات دیده شده است که کارهایی با طعن و عیب جویی و یا تملّق و ریا و تزویر همراه است، طبعاً این امور، جامعه را به چارچوب صحیح فرهنگی و اخلاقی وارد نمی نماید. ویژگی کار فرهنگی تمیز، یعنی منزه بودن از هرگونه آلودگیِ نظری و عملی؛ بنابراین ویژگی دوم در دست یابی به امورفرهنگی تمیز، پایبندی براخلاقیات است. می بایست در رسیدن به مختصات امور فرهنگی مناسب، از رویکردهایی که چهره دست یافته های علمی را مخدوش می نمایند، اجتناب کرد. در بیانات حضرت امیر(ع) است که ایشان فرموده اند:«الحلم زینة العلم»؛ یعنی؛ علم بدون اخلاق و صبوری و بردباری، فاقد کارایی و اثرگذاری است. کار فرهنگی تمیز می بایست، آستانه تحمل بالایی داشته باشد و از برخورد و مواجهه غیر اصولی، با سایر اندیشه ها پرهیز نماید. ویژگی دیگر امور فرهنگی تمیز و صحیح این است که، از دایره فقه شرعی و احکام الهی و اسلامی خارج نباشند. یعنی احیاناً این دستاوردها به کراهات و حرامات آغشته نباشند.
*ویژگی های کار فرهنگی از نظر شما چیست؟
دستاورد تمیز فرهنگی نمی بایست بر شاکله های غیر فقهی بنا شوند؛ مستحضر هستید در اصول فقهی، هم احکام تکلیفیه وجود دارند و هم احکام وضعیه، به عبارتی کار تولیدی فرهنگی، هم می بایست صحیح باشد و هم حلال و پاکیزه؛ کار تمیز فرهنگی، می بایست بر مبنای معروفات واقع گردد و همچنین ناهی از منکرات باشد. اگر کاری فرهنگی و بر مبنای صحیح علمی نیز بنا شود ولی این دستاورد، در قالب اصول صحیح فقهی و شرعی جای نگیرد، نمی توان این تولید را در مختصات کار فرهنگی تمیز جای داد.
کار تولیدی فرهنگی، هم می بایست صحیح باشد و هم حلال و پاکیزه؛ کار تمیز فرهنگی، می بایست بر مبنای معروفات واقع گردد و همچنین ناهی از منکرات باشد. اگر کاری فرهنگی و بر مبنای صحیح علمی نیز بنا شود ولی این دستاورد، در قالب اصول صحیح فقهی و شرعی جای نگیرد، نمی توان این تولید را در مختصات کار فرهنگی تمیز جای داد
می بایست این اصل در امور فرهنگی مد نظر باشد که تنها اصول شرعیه الهیه هستند که، اتقان و صحّت تولیدات فرهنگی را معین می نمایند و می بایست در این پروسه، از هر رویکردی که مخالف این مبانی حقیقی هستند پرهیز کرد. البته پُر واضح است که امور فرهنگی مناسب و درخور، شاخصه هایی دیگری را نیز می طلبند، اما بطور کلی، آنچه در طی این سالها باعث شده است که نظام اسلامی از رسیدن به کارهای فرهنگی تمیز محروم بماند، حضور فزاینده و خارج از چارچوب افراد مدعی، در امور فرهنگی است.
متأسفانه در حال حاضر مدعیان بسیاری هستند که ادعا دارند در امور فرهنگی می توانند مؤثر و کارگشا باشند و توسط تریبون ها و مجامع و مراکزی که در اختیار دارند، دائماً ادعا می نمایند که می توانند در امور فرهنگی تأثیرگذار باشند؛ اما باز متأسفانه در همین مناسبات جاریه، افراد مشخص و صاحب نام و عالمی که می توانند در عرصه فرهنگ مؤثر باشند، بنا به دلایلی، به انزوا رفته اند و دستانشان از امور فرهنگی کوتاه مانده است.
این فرزانگان و اساتید، می توانند کارهای سترگ فرهنگی انجام دهند، ولی بنا به دلایلی از وجودشان بهره برداری نمی شود. بنده گمان می نمایم که اگر مسئولین و متولیان امور، به این گروه از فرهیختگان که در شرایط خوبی نیزبه سر نمی برند، مراجعه نمایند، قطعاً خواهند توانست پاسخ درخورو مناسبی در باب فرمایشات و دغدغه های مقام معظم رهبری(دامت برکاته)، در باب امور فرهنگی مناسب و تمیز، بدست آورند.
می بایست در امور فرهنگی، بین مدعیان و غیرمدعیان تمایز قائل شد. می بایست به افرادی که به حق در امور فرهنگی محق هستند، فرصت و فضا داد. مسئولین می باید از فرزانگان و عالمان حقیقی دعوت بعمل آورند که در امور فرهنگی وارد شوند و به ارائه نظر بپردازند. صُلحا و فضلا، چه در حوزه ها و چه در دانشگاه ها، بسیار هستند، اما مشکل اساسی در این زمینه، مدعیانی هستند که به نادرستی، ادعا می نمایند می توانند در امور فرهنگی مؤثر باشند.
این افراد در پاره ای از مواقع، حتی ادعای کارهای جمعی و انقلابی نیز دارند، اما متأسفانه در عمل در تضاد کامل با مبانی انقلاب حرکت می نمایند. متأسفانه در حال حاضر، فضا، فضای ادعاگری است و با میدان دارشدن مدعیان غیرحقیقی، فضا برای مدعیان اصلح و شایسته از بین رفته است. اگر متولیان و دست اندرکاران فرهنگی جامعه، بتوانند بین مدعی و محّق، تفاوت و تمایز قائل شوند، و مدعی را بر جای خود بنشانند، امید است که بتوانیم در مسیر تحقق منویات مقام معظم رهبری(مدظله) گام برداریم و بتوانیم امور فرهنگی صحیح و متعالی را به جامعه اسلامی تزریق نماییم./۱۳۲۵//۱۰۲/خ