سلام من را به آقای جزیره موریس برسانید
به گزارش سرویس فرهنگی خبرگزاری رسا، چند روزی است که مسئله پیدا شدن مومیایی رضاخان در شهر ری بر سر زبانها افتاده است تا جماعت کوروشیون از بی سوژهگی خارج شوند و به افتخارات و اقتدارهایی که رضاخان میرپنج، مدیرکل اسطبلهای سفیر هلند و انگلیس کلماتی را برانند.
مردم ما از ابتدای دوران سقوط پهلوی تا کنون به هیچ وجه حاضر نبودند تا به دوران قبل، ارتجاع کنند و در تجمعات مخالفان هم که حاضر بشوی، این شعارهای سازماندهی شده تنها رنگ و بوی تشکیلات سلطنت طلبان را به خود میدهد و نه مردم.
روایت تاریخ تمدن ایران، داستان مظلومی است که روزگاری در کف مستشرقان از خدا بی خبر دستمالی شد و امروز در فضای مجازی بدون ارائه استناد برای عبارات تاریخی، در حال روایت تاریخ از جنس دیگری هستند. اتفاقی که امروز در فضای مجازی درگیر آن هستیم، دقیقا جای خالی حرفهایی است که باید زده میشد و چون قلم به دستانمان هنوز حس مکتوبات ندارند و بعضی نیز در گرو منقولات و مصورات ماندهاند، بنابراین است که اقدمات تصوری را به تصدیق ترجیح میدهند و از مفاهیم، رشته کلام را خارج نمیکنند.
امروز در این فرصت چهل ساله انقلاب اسلامی ما یک روایت درست از دوران ماقبل ارائه ندادهایم تا در کرسیهای درسی تدریس شوند و دانشجوی ما در یک فضای علمی به خلأهای پیشینیان پی ببرد. ارتجاع گاهی محصول روشنفکری موجودی است که در ایران بیمار متولد شد، همان از خودبیگانگی فرهنگی که مهمترین محصول رضاخان بود.
توسعه فرهنگی زمانی در دوره رضاخان ایجاد شد که وی سفرهایی را به خارج از ایران خصوصا ترکیه داشت. آنچه رضاخان پیشرفت ایران میدانست، شبیه شدن بی قید و بند ایرانیان با فرهنگ لخت و عریان غرب بود. به واقع آنچه غرب امروزه بالا میآورد و در حال تعدیل سازی فرهنگی خویش است، امروز در دستان خانم مولاوردی برای دختران خیابان انقلاب با چک پولهای خانم رهنورد همسر میرحسین موسوی تجویز شده است و با مطالعه رویکرد امروزین هلند و آلمان میبینیم که زنان از فضای اجتماعی کار به فضای اجتماعی منزل و تربیت فرزندان وارد شدهاند، در ادبیات روشنفکران غربزده زن خانهدار یعنی یک بی فرهنگ و امل.
دقیقا آنچه امروز در اروپا در حال ارتجاع مترقی است، در ایران وارونه تعبیر میشود و واگویهها از گفتارهای علمی پیشی گرفته است و تحریفگران عنان لجام گسیخته تاریخ را بر دست گرفتهاند و بر تاریخ این کشور میتازند تا شاید ما مثل چند صباح قبل به انتخاب خودمان عقبگردی محکم داشته باشیم.
فرهنگ اتفاقی است اقتصادی و سیاسی، در واقع فرهنگ شخصی و عمومی انسان میتواند اوضاع اقتصادی و سیاسی او را نیز متحول کند و آنچه به عنوان ارزش در ذهنش جای گرفته است، شاید کمی قابل رجوع و اصلاح باشد. اینگونه است که مسئله گفتوگوی بین فرهنگی شکل میگیرد تا از این دروازه باب صحبت باز شود و باورهای اشتباه اصلاح گردد.
حرف پایانی این است که رضاخان و فرزندانش رفتند و الان ما ماندهایم و قرنها سکوت، تجاوز و تجزیه از دوران قاجار و پهلوی به ارث گذاشتهاند. بدون شک کلاهمان را که قاضی کنیم، خوشمان نمیآید که به دوران ترکمنچای برگردیم، به دوران کوههای آرارات که روزی میخهای زمین بر آسمان ایران بودند، اما رضا پهلوی، شاه مقتدر و بزرگ مجبور شد تا تحویل ترکها بدهد.
شاید بدمان بیاید که دوباره به دورانی برگردیم که رئیس جمهور شوروی، انگلیس، آمریکا و .... به داخل خاکمان بیایند و حاکمانی که خودمان روزگاری در تعیین و تغییرشان دست داشتیم را عوض کنند. این همان مسئلهای است که باید دید که کدام اقتدار تو را به جزیره موریس برده است و تو ای کسی که مدعی اقتدار هستی، ارتشت چرا در برابر چهار سرباز قزاق دوام نداشت.
شاید طعم تجزیه و خون خوشایند تو باشد، اما آن هزاران خانواده شهیدی که امروز برای وطن فرزند دادهاند تا رنگ آرامش بگیرد، دیگر نخواهند گذاشت که تو ارتجاع را رقم بزنی، حالا که یک عکس مایه مباهات شما از اقتدار آقای جزیره موریس شده است، در این اقتدار خود بمانید تا شاید روزگاری زینبیون و فاطمیون به جزیره موریس نیز برسند./۸۸۱/ی۷۰۴/س
علی اصغر سیاحت هویدا، نویسنده و پژوهشگر حوزوی