ماجرای تنور و ۱۰۰ هزار مبارز شیعه
به گزارش خبرگزاری رسا، شکلگیری تمدن اسلامی در پرتو سیره علمی و عملی حضرات معصومین (ع) آن هم در فضاها و تنگناهای مختلف سیاسی، مذهبی و... امر مبارکی است که بر همه مسلمانان لازم است تا در مسیر شکوفایی آن قدم برداشته و چونان قرون گذشته، جهانیان را مقهور اقتدار اسلام و تمدنی اسلامی کنند. امام صادق (ع) در تمدنسازی اسلامی نقش اساسی داشتهاند که لازم است این مهم از زوایای مختلف مورد توجه و تأسی قرار گیرد.
فرا رسیدن سالروز شهات رئیس مذهب تشیع امام صادق (ع) زمینهای شد تا با موضوع نقش امام صادق (ع) در تمدنسازی اسلامی با حجتالاسلام والمسلمین حسن رضاییمهر رئیس مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه به گفتوگو بنشینیم که مشروح آن در ادامه میآید:
* قبل از ورود به بحث، درباره مفهومشناسی تمدن اسلامی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی توضیحاتی ارائه دهید.
- هر چند در این خصوص تعاریف متعددی مطرح شده است، اما به نظر میرسد گویاترین تعریف آن است که بگوییم تمدن اسلامی عبارت است از مجموعهای از عقاید و ارزشهای برخاسته از معارف اسلامی که در پیشرفت حوزههای مختلف علمی و هنری و تألیف و شکلگیری نهادهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و .. در جوامع اسلامی تأثیرگذارند. با توجه به این معنا از تمدن اسلامی، علوم و فنون و آنچه در حوزه حکمت نظری و عملی قرار دارد، همه در مفهوم تمدن اسلامی جا میگیرند. شکلگیری تمدن اسلامی را در قرون دوم تا هشتم و اوج شکوفایی آن در علوم و فنون مختلف و پیریزی و نهادینهسازی نهادهای مرتبط با مدنیت اسلامی را میتوان در فاصله قرون دوم تا پنجم در تاریخ ثبت شده است و تمدن اسلامی در این قرون به گونهای بود که رهبری علمی و شرافت تمدنی خود را بر جهان استیلا بخشیده بود.
تمدن اسلامی طبیعتاً تمدنی را در نظر گرفتهایم که از منبع آموزههای دینی گرفته شده است و چنین امری کاشف از جایگاه مهم تمدن اسلامی در آموزههای دینی است
اما در خصوص جایگاه تمدن اسلامی در آموزههای دینی باید گفت که وقتی میگوییم تمدن اسلامی طبیعتاً تمدنی را در نظر گرفتهایم که از منبع آموزههای دینی گرفته شده است و چنین امری کاشف جایگاه مهم تمدن اسلامی در آموزههای دینی است و میتوان گفت روح معارف اسلامی تولیدکننده چنین تمدنی بوده است و این مطلب قلمرو زمانی و مکانی خاصی ندارد. بنابراین اگر در برههای تمدن اسلامی محقق شده و حتی به اوج خود رسیده است و در برههای دیگر شاهد آن نبودهایم، منشأ رفتاری دارد یعنی مربوط به عملکرد مسلمین بوده است. برای توضیح عرض میکنم که امور دینی متعددی را میتوان نام برد که در تأیید اهمیت تمدن اسلامی و تکون آن مؤثر و دخیل بودهاند.
مثلاً اجتماعی بودن عمده احکام دینی مبنای تمدنسازی بوده است؛ چرا که اسلام در هیچ موقعیتی از جامعه و امور اجتماعی غافل نبوده و احکام اسلامی به طور قابل توجهی معطوف به اجتماع و اجتماعیات بوده است و همین امر منشأ تمدنسازی مبتنی بر اسلام شده است. از طرفی ترغیب و تأکید اسلام به تحصیل علم و حکمت در شکلگیری تمدن اسلامی تأثیر جدی داشته است، زیرا تأکید به تحصیل علم در معنای عام آنکه حتی شئون مدنیت از جمله معماری و هنر را در بر بگیرد در واقع تشویق به تمدنسازی اسلامی است.
در قرآن مکرراً به تأمل و دقت در آیات و انفس و اسرار هستی تأکید شده و مردم را به تحقیق در این امور و تحصیل آنها فرا خوانده است. لسان روایات نیز طلب علم را فریضه دانسته است و همه این سفارشها خود، سنگ بنای تمدن اسلامی است. البته در این میان، وجود مقدسه حضرات معصومین (ع) را نباید از نظر دور داشت، زیرا آن حضرات با برخورداری از علم لدنی و درک عمیقشان نسبت به معارف اسلامی و تأسیس نهادهای علمی و تربیت شاگردان در حوزههای مختلف علوم و فنون در تشکیل تمدن اسلامی تأثیر بسزا داشتهاند. سیره علمی و عملی آن بزرگواران شاهد بر این حقیقت است.
*باتوجه به اینکه موضوع بحث ما نقش امام صادق (ع) در شکوفایی تمدن اسلامی است و از طرفی درک این مهم متوقف بر فهم برخی شرایط و مقتضیات عصر آن حضرت است، اگر موافق باشید بحث را با نگاهی به فضای سیاسی دوران امام صادق (ع) پیگیری کنیم.
ـ در دوران امامت امام صادق (ع)، هفت خلیفه به شرح زیر تکیه بر مسند خلافت زدند: از خلفای اموی؛ هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید بن عبدالملک، ابراهیم بن ولید بن عبدالملک، مروان بن محمد و از خلفای عباسی عبدالله سفاح و منصور دوانیقی. گزارشهای تاریخی بیانگر آشفتگی فراوان اوضاع سیاسی این دوران است که بد نیست در این مجال اشارهای کوتاه به آنها داشته باشیم:
دوران امام صادق (ع) به لحاظ سیاسی، دورانی بسیار متلاطم بوده است. بدیهی است کار هدایت مردم که رسالت امام صادق (ع) بود در این آشفته بازار سیاست چقدر سخت و سنگین بوده است
در درون حاکمیت وضعیت سیاسی بسیار مضطرب است. با مرگ هشام، ولید بر مسند خلافت مینشیند و عیاشی و میگساری او باعث قتلش میشود. سال بعد وقتی یزید فرزند ولید در شرف مرگ است، ابراهیم، پسرش، جانشین او میشود، اما به سرعت توسط لشکرکشی مروان بن محمد از خلافت برکنار میشود، قیسیان با عبدالملک بن مروان درمیافتند، اما بعد با پسرش هشام همراه میشوند. در این دوره اختلاف قبایل هم چشمگیر است.
جنگهای برون حاکمیتی نیز در این دوران فراوان بود. جنگ با ترکان خزری و رومی، ناآرامیها و شورشها در قلمرو خلافت اموی، خروج خوارج اباضیه در یمن و تسلط یافتنشان بر مدینه به مدت سه ماه، قیام زید بن علی بن حسین به سال ۱۲۳ هجری در کوفه، شروع نهضت عباسیان در سال ۱۲۹ هجری در خراسان توسط ابومسلم و سرانجام به خلافت رسیدن ابوالعباس سفاح و شورشهای متعدد دیگری در دوره عباسی انجام شد و پس از آن قیام علویان صورت پذیرفت، مانند حرکت محمد بن عبدالله نفس زکیه و قیام ابراهیم، برادر نفس زکیه. حرکتهای استقلالطلبانه را نیز نباید از نظر دور داشت. به هر حال دوران امام صادق (ع) به لحاظ سیاسی، دورانی بسیار متلاطم بوده است. بدیهی است کار هدایت مردم که رسالت امام صادق (ع) بود در این آشفته بازار سیاست چقدر سخت و سنگین بوده است.
* با توجه به اینکه عصر امام صادق (ع) مقارن بود با یکسری قیامها و جریانهای سیاسی و حرکتهای نظامی، موضع امام نسبت به این جریانها چگونه بوده است؟
ـ معلوم است که موضع امام (ع) نسبت به بسیاری از این حرکتها منفی بوده است و در خصوص شخصیت و قیام زید بن علی هر چند نظرات مختلفی مطرح شده است، اما دلایل و شواهد فراوانی ارائه شده است، مبنی بر اینکه قیام او با اجازه و موافقت حضرت امام صادق (ع) بوده است. از جمله این شواهد، گفتار امام رضا (ع) در پاسخ مأمون است که امام طی آن فرمود: پدرم موسی بن جعفر (ع) نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد (ع) شنیده بود که میگفت: زید برای قیامش با من مشورت کرد. من به او گفتم عموجان اگر دوست داری که همان شخص به دار آویخته در کناسه (محلهای در کوفه) باشی راه تو همین است و موقعی که زید از حضور امام صادق (ع) بیرون رفت، امام فرمود: وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.
*با توجه به وضعیت ناآرام سیاسی دوران آن زمان، آیا آن حضرت نمیتوانستند با هدف نجات اسلام و مسلمانان قیامی را علیه سلاطین جور ترتیب دهند و برای تحقق حکومت حقیقی اسلام اقدام کنند؟
ـ از آنجا که وظیفه حفظ دین و هدایت مردم بر عهده امام است، باید به بهترین وجه ممکن این وظیفه را انجام دهد و نکته حائز اهمیت در این میان آن است که لزوماً این گونه نیست که هر امامی در زمان خود باید قیام کند، بلکه هر امامی در زمان خود موظف به وظیفهای است که بر دوش است و این وظیفه لزوماً قیام نیست و بسته به شرایط و مقتضیات است. در خصوص امام صادق (ع) باید گفت آن حضرت به خوبی میدانست که خروج عباسیان علیه بنیامیه، برای رسیدن به قدرت است و اعتقادی به امامت و خاندان رسالت ندارند.
امام (ع) فرمودند: ما در زمانی که پنج نفر یاور اینچنین نداشته باشیم، قیام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم
مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار نقل میکند که شخصی به نام «سهل بن حسن خراسانی» خدمت امام صادق (ع) رسیده، سلام کرده و نشست. عرض کرد: یا بن رسول الله (ص) شما رئوف و مهربان هستید، چرا از حق خود دفاع نمیکنید؟ چه چیزی مانع این امر است؟ در صورتی که بیش از ۱۰۰ هزار شیعه شمشیرزن دارید! حضرت فرمودند:ای مرد خراسانی بنشین، سپس حضرت امر کردند تا تنور را روشن شود، وقتی تنور برافروخته شد، حضرت رو به مرد خراسانی کرده و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو. در این هنگام مرد خراسانی ترسید و عرض کرد: یابن رسول الله (ص) مرا با آتش نسوزان، از من درگذر. حضرت فرمودند: تو را بخشیدم، در این هنگام یکی از اصحاب امام صادق (ع) به نام «هارون مکی» وارد شد، در حالی که یک کفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آن حضرت رسید و سلام کرد. امام (ع) جواب سلام او را داد و فرمود: نعلین را از دست خود بینداز و برو داخل تنور.
هارون مکی نعلین را انداخت و داخل تنور شد. امام (ع) شروع کرد با مرد خراسانی صحبت کردن و از اوضاع خرسان از او میپرسید. در دل مرد خراسانی غوغا بود و دلش به حال هارون میسوخت. سپس فرمود: ای خراسانی برو و داخل تنور را نگاه کن. مرد خراسانی به طرف تنور رفت و دید که «هارون مکی» چهار زانو در تنور نشسته است. امام (ع) از مرد خراسانی سئوال کرد: «از اینها در خراسان چند نفر پیدا میشود؟» مرد خراسانی عرض کرد: به خدا قسم یک نفر هم نیست. امام (ع) فرمودند: ما در زمانی که پنج نفر یاور اینچنین نداشته باشیم، قیام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم.
بله! یک رهبر وقتی در مبارزات خود پیروز میشود که دارای یاران و سربازان فداکاری داشته باشد و بدون داشتن نیروهای قوی و شرایط شرکت در جنگ و مبارزه، نتیجهای جز شکست نخواهد داشت. پس عدم قیام امام (ع) ناشی از نبود مقتضیات و شرایط لازم است و امام خوب میداند که با این وضعیت حفظ دین و رسالت هدایتگری باید از طریق دیگری انجام شود؛ طریقی که به نتیجه مطلوب منتهی شود.
*در چنین وضعیتی تشخیص امام برای هدایت اسلام و مسلمین چه بود و چه اقدامی را صحیح میدانسته و انجام میدادند؟
ـ تشخیص امام صادق (ع) این بود که در وضعیت موجود که شرایط قیام موجود نیست به تبیین و تثبیت عقاید شیعی بپردازد و معارف تشیع را نهادینه سازد و نه تنها در سایه معارف اسلامی و شیعی به هدایتگری بپردازد که فرهنگ و تمدن عمیق اسلامی را نیز بنا گذارد. از این روی دست به یک فعالیت فرهنگی عمیق زدند و با تربیت شاگردان زیادی، مکتب حقه اثنیعشریه را برای همیشه بیمه کردند. سعی حضرت بر این بود که اگر مبارزه مقدور نیست تفکر سالم و ظالمستیز شیعه حفظ شود و قوت یابد. گذشت زمان نشان میدهد که هشیاری و ژرفاندیشی امام صادق (ع) بیشترین ضربه را به دشمنان وارد کرد و بیشترین خدمت را به دین اسلام انجام داد.
تشخیص امام صادق (ع) این بود که در وضعیت موجود که شرایط قیام موجود نیست به تبیین و تثبیت عقاید شیعی بپردازد و معارف تشیع را نهادینه سازد
همین فعالیتها باعث شد که دشمنان مکتب شیعه نتوانند آن حضرت را تحمل و آن امام بزرگوار را به وسیله سم به شهادت رساندند. بنابراین امام قیام کرد اما نه قیام نظامی، بلکه قیام علمی و فرهنگی که نتیجه آن تثبیت و اقتدار شیعه و اسلام ناب بود و ایشان از فرصت پیش آمده اوضاع بهم ریخته حاکمیت، به خوبی استفاده کرد و افرادی را برای تبلیغ مذهب شیعه و معارف شیعی به بلاد اسلامی اعزام فرمود. از طرف دیگر آن حضرت نهضت علمی و فرهنگی پدر بزرگوارشان را ادامه داده، حوزه وسیع علمی در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی به وجود آوردند و شالوده مکتب تشیع را پیریزی کردند.
*حال با توجه به این امر که خاستگاه تمدن و فرهنگ اسلامی مدرسه اهل بیت (ع) بوده است، نگاهی به نقش امام صادق (ع) در این خصوص حائز اهمیت است. چون معمولاً آن حضرت را به عنوان امام تمدنساز میشناسیم. بر این اساس درک نقش آن حضرت در احیا و شکوفایی تمدن اسلامی بسیار ضروری است تا از این رهگذر هم مقام آن حضرت را بیشتر بشناسیم و هم وظیفه خود را بهتر تشخیص دهیم.
- همانطور که بیان شد دوران امام صادق (ع) دوران بسیار حساسی بود. وجود جریانهای سیاسی، جنگهای درون و برون حاکمیتی، پیدایش فرق و مذاهب که هر کدام در عین حال که خود را در مسیر قرآن و پیغمبر (ص) میدیدند در مقابل آن حضرت قرار میگرفتند و تسلیم نبودند و بلکه در مقابل ایشان به تبلیغ مرام و مذهب خود میپرداختند و به همین جهت باعث انحراف و کشتار مردم نیز میشدند؛ همه و همه مسایل و مصائبی بود که امام با آنها مواجه بود و باید با رصد آنها و وضعیت موجود و برنامههای راهبردی جامعه مسلمین را از این خطرات نجات میداد. همان طور که بیان شد دلیل منطقی و عقلی برای قیام نظامی فراهم نبود.
حضرت با تبیین معارف بلند اسلامی و تفسیر کتاب و سنت نگذاشتند مردم در تاریکی انحراف و ضلالتها اسیر شوند و چراغ دین و دانش خاموش شود
لذا آن حضرت با تبیین معارف بلند اسلامی و تفسیر کتاب و سنت نگذاشتند مردم در تاریکی انحراف و ضلالتها اسیر شوند و چراغ دین و دانش خاموش شود. ایشان با درایت امامگونه خویش مردم را در مسیر توجه به خدا و پیغمبر (ص) و کتاب و سنت قرار دادند و از طرفی با تأسیس مدرسه بزرگ علوم اسلامی، تربیت اساتید برجسته در رشتههای مختلف علوم، برگزاری مناظرات علمی جهت اثبات برتری علوم اسلامی و اقتدار مبانی بنیادین مذهب اهل بیت (ع) و فعالیتهای متعدد دیگری از این قبیل، در تاریخ تمدن و علوم اسلامی نقش اساسی داشتند. فعالیتهای امام در مسیر تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی آن چنان بود که بزرگان دین و فرهنگ و تمدن از او به عظمت یاد کرده و میکنند که بیان نمونههایی به طور اجمال خالی از لطف نیست:
شیخ مفید مینویسد: به قدری علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده است. مالک پیشوای فرقه مالکی میگوید: در علم و عبادت و پرهیزگاری، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است. ابوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی که دو سال از کلاس درس امام صادق (ع) بهرهمند شده بود در این باره میگوید: «لولا السنتان لهلک نعمان»: اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنیفه) هلاک میشد و همچنین میگفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیدهام. ابوبحر جاحظ از دانشمندان قرن سوم میگوید: جعفر بن محمد کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است. کلامی که نقل شد، تنها گوشهای از گفتهها و اقاریر بزرگان بود که بنا به اختصار بحث، بیان شد، بدیهی است مقتضای وجودی شخصیتی با این خصوصیات مستلزم نقش کلیدی در تحقق تمدن اسلامی و تمدنسازی جهانی است.
حوزههای معلومات امام (ع) از چیزهایی است که شخصیت امام (ع) را متمایز میسازد، معلومات امام (ع) در زمینه الهیات، اطلاعات درباره ادیان و کتابهای آسمانی، آگاهی امام (ع) از علوم و معارف قرآنی، احاطه ایشان به بحثهای کلامی، بحثهای امام (ع) درباره پزشکی، طرح اصول و فقه و جز اینها همه گسترش دامنه معلومات امام (ع) را میرساند.
در حوزه فقه آن چنان احکام را بر اساس شریعت ختمیه به شاگردان و طالبان علم تعلیم فرمود که فقه جعفری زبانزد خاص و عام شد. در حوزه درس ایشان جمعیتی حدود ۲۰ هزار نفر تربیت یافتند و منشأ تبلیغ اسلام و تشیع در اقصی نقاط جهان اسلام شدند. آن حضرت حدود ۴ هزار راوی حدیث دارد و حدود ۴۰۰ کتاب در فقه جعفری از همان شاگردان نوشته شد. ابان بن تغلب حدود ۳۰ هزار حدیث و محمد بن مسلم از دیگر روات ایشان ۱۶ هزار و از امام باقر (ع) ۳۰ هزار حدیث روایت کردند.
در حوزه تفسیر باید گفت صحیحترین و مستندترین تفسیر آن است که مستند به حضرات معصومین (ع) باشد و تفاسیر عمده علمای شیعه مانند تبیان، مجمع البیان، صافی و المیزان همه از افاضات تفسیری امام صادق (ع) و سایر ائمه (ع) است.
در حوزه کلام و اعتقادات، اهتمام آن حضرت به مباحث اعتقادی زبانزد بود و یک رکن مکتب جعفری را مباحث کلامی و اعتقادی و تبیین اصول دین بر اساس براهین و مستندات منطقی و عقلی تشکیل میداد، در این حوزه شاگردان فراوانی تربیت فرمود تا در مباحث اعتقادی به کمک مردم بشتابند و پاسخگوی سئوالات و شبهات آنها باشند که هشام بن حکم معروفترین آنهاست. توحید مفضل تقریرات سخنان امام در باب توحید است که برای مفضل بن عمر جعفی بیان فرموده است. خلاصه تدوین علم کلام و تبیین مباحث عقلانی را میتوان از ابداعات علمی آن امام همام دانست.
در باب طب و پزشکی نیز دستورالعملها و آموزشهای طبی و تربیت شاگردان در این باب از دیگر امتیازات علمی ایشان است که در کتب مربوطه تا حدی ممکن شده است.
حوزه درسی ایشان در باب علوم طبیعی و سایر علوم و تربیت شاگردان مهمی در این باب کاشف از سعه علمی آن حضرت و اشراف منحصر به فرد ایشان به علوم و فناوریهای روز بود. جابر بن حیان پدر شیمی جهان از شاگردان آن حضرت است، به هر حال صولت علمی امام صادق (ع) به گونهای بود که جامعه جهانی و فرق و مذاهب اسلامی و غیر اسلامی را اسیر علم خویش کرده بود.
مناظراتی که امام صادق (ع) با سران و نمایندگان ادیان و مذاهب مختلف انجام داد با آن همه امتیازات و خصوصیتهای خاص خود که محتوای آنها چیزی جز تبیین علوم و معارف اسلامی نبود، از یک درخشش خاصی برخوردار بود و آن، تجلی بعد منطقی و عقلانی در نوع استدلالهایی بود که اقامه میفرمود. با مراجعه به سخنان و مناظرات ایشان به راحتی میتوان به این نکته پی برد که هر سخنی از آن حضرت در خصوص اثبات مدعای خود با اصل و یا اصول منطقی و عقلانی همراه بوده است.
به گونهای که عنصر تعقل و خردپذیری، جزء لاینفک استدلالهای آن حضرت در مقام احتجاج با مخالفان دین و مذهب بوده است و صد البته همین نکته هم باعث محکوم شدن و ساکت ماندن مخالفین در مقابل امام (ع) و در نتیجه هدایت و مشرف شدن آنها به دین اسلام و مذهب تشیع بوده است و همین رویه در مناظرات امام صادق (ع) با علمای یهود، نصاری، طبیعیین، مجوس، زنادقه و دیگر فرق الحادی و انحرافی جاری بود.
*به عنوان آخرین سؤال بفرمایید وظایف ما نسبت به سیره تمدنسازی و هدایتگری امام صادق (ع) چیست؟
ـ ما به عنوان پیروان آن حضرت، قطعا در خصوص این موضوع وظایفی داریم که لازم است مورد توجه و عمل قرار گیرد که در این مجال به برخی از اختصار اشاره میکنم، اولاً تمسک به سیره و سنت اهل بیت (ع) و عمل به مقتضای آن و جدا نشدن از این مدرسه اهل بیت (ع) از وظایف مهم و اساسی در فهم دین و تعالی تمدن اسلامی است، وقتی علم و معرفت در این خانه اهل بیت (ع) است، طلب آن در جای دیگر و افراد دیگر صحیح نیست و از این رهگذر است که میتوان به تمدن اصیل اسلامی فکر و برای آن برنامهریزی کرد.
حرکت در مسیر امام صادق (ع) و تأسی به سیره تمدنسازی او وظایفی را برای ما رقم میزند که نباید از آنها غفلت ورزیم
دومین وظیفه به نظر بنده آسیبشناسی افول تمدن اسلامی است که چرا پس از قرنها تعالی و شکوه کمرنگ شد. با بررسی و آسیبشناسی این قضیه در خواهیم یافت که تمام آنچه موجب انحراف از مسیر تمدن اسلامی شد را باید پرهیز کرد و دور انداخت و به تحلیل و تبیین بایدهای تمدن اسلامی پرداخت که البته الان جای طرح تفصیلی این مباحث نیست و بنده در این خصوص به طور تفصیلی در کتاب دین و علوم طبیعی بحث کردهام.
سومین وظیفه غیرقابل انکار اهتمام جدی به تولید علم است. رکن اساسی احیای تمدن اسلامی، تولید علم است و ما تا وقتی که با این قضیه به صورت جدی و واقع بینانه نگاه نکنیم، هیچ گاه به تولید علم و احیای تمدن اسلامی نخواهیم رسید. اگر به بایدها و نبایدهای تولید علم توجه نشود و یا باوری در این خصوص نباشد شکی نیست که نه علمی تولید میشود و نه تمدنی شکل میگیرد، واقعاً مسئولین فرهنگی و علمی باید توجه کنند، چقدر از ظرفیتهای علمی ما به نحو صحیح مورد توجه و استفاده قرار میگیرند و چقدر فضای تولید علم را برای محققان فراهم کردهایم و چقدر محقق و پژوهشگر را ارج نهادهایم؟ مراد ما از علم همان طور که در اول صحبت آمد، علوم و فنون مختلف نافع غیر ضار است و فقط علوم مصطلح دینی نیست؛ چون به عقیده بنده اولاً هر علمی که نافع باشد و زیانرسان نباشد، دینی است و این بیان مستند دینی دارد و بر این اساس مراد ما از لزوم تولید علم، تولید علم در حوزههای مختلف آن است. بنابراین حرکت در مسیر امام صادق (ع) و تأسی به سیره تمدنسازی او وظایفی را برای ما رقم میزند که نباید از آنها غفلت ورزیم./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس