۲۶ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰
کد خبر: ۷۶۵۲۸۵
آیت الله فاضل لنکرانی:

از افتخارات روحانیت این است که اساسش بر ثقلین است

از افتخارات روحانیت این است که اساسش بر ثقلین است
رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) با بیان اینکه از افتخارات روحانیت است که اساسش بر ثقلین و قرآن و عترت است، تصریح کرد: متأسفانه یک عده‌ای که نمی‌توان گفت فقط با اساس روحانیت مخالفند بلکه بالاتر از این، با اساس دین مخالفند.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در آغاز درس خارج اصول در نخستین روز دروس سال تحصیلی جدید طی سخنانی پیرامون بدعت در دین مبدا فتنه ها، تصریح کرد: از افتخارات روحانیت است که اساسش بر ثقلین و قرآن و عترت است، اساسش بر این است که حق را بفهمد، متأسفانه یک عده‌ای که نمی‌توان گفت فقط با اساس روحانیت مخالفند بلکه بالاتر از این، با اساس دین مخالفند.

متن کامل این سخنان بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحيم

ون روز اول بحث است، تبرکاً و تیمناً کلامی را از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می‌کنیم. حضرت در خطبه 50 نهج البلاغه که مرحوم کلینی هم در کتاب فضل العلم باب بدء الرأی و المقاییس آنرا به سند صحیح از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام به نقل ازامیرالمؤمنین علیه السلام آورده که حضرت فرمودند: «ایها الناس إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ. فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ، وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ، فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى».

دراین کلام امیرالمؤمنین علیه السلام را زیاد شنیده اید ولی غالباً ذیلش را که شاید همه‌ی حرفها درهمین ذیل است کمتر مطرح می‌شود، حضرت می‌فرمایند ریشه‌ی تمام فتنه‌ها اهواء و خواهشهای نفسانی است که تبعیت می شود یا احکامی است که بدعتگزاری می گردد، اگر افراد دنبال هواهای نفسانی، دنیا طلبی، جاه طلبی ومقام طلبی بروند این منشأ  فتنه می‌شود. یعنی هوای نفس زمینه را برای فتنه‌ها، نزاعها ودرگیریها ایجاد می‌کند. دومین چیزی که ایجاد فتنه می‌کند احکام تبتدع است یعنی احکام جعلی که انسان از جیب خودش به نام دین مطرح کند، منشأ فتنه می‌شود. بعضی از شراح نهج البلاغه اینطور تعبیر کرده اند که با هوای نفس بدعت بگذارد، این خلاف ظاهر عبارت است. ظاهر عبارت این است که اینها هر کدام به نحواستقلال مبدأ ایجاد فتنه می شوند.

من بیشتر به این قسمت دوم یعنی «احکام تبتدع» کار دارم و مرحوم کلینی علیه الرحمه هم این کلام امیرالمؤمنین را به همین مناسبت در قسمت دوم این باب آورده اند، البته همه اقشار جامعه گرفتار اهواء تتبع هستند، روحانیت، غیر روحانیت، عالم و غیر عالم، متمول و غیر متمول، اما این عامل دوم دایره‌اش محدود به ان دسته عالمان دین است که احکامی را  بدعتگذاری کرده وداخل در دین کنند. ما گاهی فکر می‌کنیم اگر یک حکم خدا را بالا پائین کنیم مگرچه می‌شود؟ نهایتش اینست که خدا از ما ناراضی میشود، حریم و حرمت خدا را می شکنیم، در حالی که بدعت منشأ فتنه در بین بشر می‌شود، چون  احکام الهی اگر هر کدام دقیقا در جایگاه خودش قرار گیرد موجب آرامش جامعه و انسان می‌شود، یک طمأنینه برای اجتماع به وجود می‌آورد. اما اگر بدعت گذاری شد و حلال خدا حرام شد و حرام حلال گردید این منشأ درگیری و نزاع می‌شود.

بعد این «یخالف فیها کتاب الله» همه برای احکام یتبدع است نه برای اهواء تتبع، بدعت یعنی چه؟ مخالفت با احکام صریح قرآن ، شما ببینیددر این بحث حجاب، اگر واقعاً همه انسان‌ها تن می دادند به آنچه خدای متعال فرموده، آیا آن بحرانی که در سال 1401 به وجود آمد، پیش می‌آمد؟ چقدر مسئله ایجاد شد؟، چقدر هزینه شد؟، چقدر مجروح؟، چقدر افراد از بین رفتند و هنوز هم آثارش وجود دارد. مخالفت با یک حکم این آثار را دارد. «يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ»

از دیگرخصوصیات بدعت این است که یک عده ای عده دیگری را امام و ولی خودشان قرار می‌دهند،«وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا» نظیر این فرقه‌های ضاله‌ بهائیت، وهابیت، بابیت، عرفان‌های نوظهور، صوفی‌گری...

من در قطعه فیلمی، یکی از همین حرف‌های صوفی‌ها را در فضای مجازی گوش می‌دادم صریحاً می‌گفت هنگام نماز اگر خودت را در محضر قطب و مرشد خودت حاضر ببینی نمازت صحیح است، این حرف بدعت است، آمدند یک رجالی را ولی خود قرار داده وتعابیری که در شان امام معصوم علیه السلام است را به او نسبت می دهند. امام معصوم کجا و یک آدمی که سر تا پایش خطاست کجا؟، همه انسان‌ها غیر از معصومین مبتلا به خطا و اشتباه هستند.

ما فتنه را فقط به نزاع منحصر نکنیم، فتنه گاهی در قرآن بر شرک استعمال شده، «قاتلوهم حتی لا تکون فتنه» یعنی باید یک زمان فرارسد که در روی زمین مشرک وکافر نباشد. می‌خواهند راهی ایجاد کنند که انسان را از صراط مستقیم جدا سازند، به خیال باطل خودشان می‌گویند صراط مستقیم ما هستیم، اینطور نیست، صراط مستقیم آن است که محورش ثقلین یعنی قرآن و عنرت باشد، هر چه که محورش ثقلین باشد صراط مستقیم است، از این محور که خارج شد انحراف است، من نمی‌خواهم وارد این بحث بشوم،‌خودتان حتماً فضای مجازی را ببینید که چه حرفهایی را این فرقه‌ها مطرح ساخته و جوانان را گمراه می‌کنند، تمام اینها فتنه است. اگر انسان همان حکم خدا را بپذیرد دنبال منحرف کردن مردم نمی‌رود.

بعد حضرت می‌فرماید «فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ» اگر باطل خالص به میدان بیاید آدم می‌فهمد که این باطل است، اگر باطل خودش عریان به میدان بیاید آدم عاقل می‌فهمد که باطل کجاست، «وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ، وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ»، تکیه من بیشتر روی این قسمت اخیر فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام است. عرض شد هم آن یخالف فیها کتاب الله سر از احکام یبتدع در می آورد و هم ممزوج کردن حق و باطل، همه مربوط به احکام یبتدع است، حضرت می‌فرماید «فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِه»ِ شیطان چه زمانی تسلط بر پیروان خودش پیدا می‌کند؟ وقتی که ببیند آدمی حق و باطل را ممزوج کرده، این باید برای ما مهم باشد. ما باید در مباحث علمی ببینیم حق چیست؟ ببینیم خدا چه فرموده؟‌ خدا مبدأ و عین حق است، هر چه مرتبط به خدا باشد حق می‌شود و هر چه مرتبط به غیر خدا باشد باطل می‌شود، ما بایددر مباحث علمی این را به عنوان محور و اصل قرار بدهیم که دنبال حق باشیم و ببینیم دین چه چیزی را بیان کرده؟ و همان را برای مردم بیان کنیم، نیائیم از خودمان یک چیزی ببافیم وجعل کنیم و به خورد مردم دهیم.

این از افتخارات روحانیت است که اساسش بر ثقلین و قرآن و عترت است، اساسش بر این است که حق را بفهمد. متأسفانه یک عده‌ای که نمی‌توان گفت فقط با اساس روحانیت مخالفند بلکه بالاتر از این، با اساس دین مخالفند، می‌گویند روحانیت برای مردم چه آورده؟ جز خرافیه چیزی آورده؟ تصریح هم می کنند، آیا اینها می‌فهمند که این حرفشان به این معناست که قرآن و سنت خرافه است، روزه و حج و زکات و جهاد و همه اینها خرافه است، مگر روحانیت غیر از این برای مردم گفته است؟ جرات نمی کنند بگویند دین خرافه است چنین می گویند. واقعاً آدم تعجب می‌کند روحانیتی که این همه آثار علمی از خودش به جا گذاشته، این همه کتب علمی، تفسیر، اخلاق، تاریخ، اینها را چه کسانی نوشته اند؟ کتابهایی که در کتابخانه‌های امروز در دسترس همگان است را چه کسانی نوشته‌اند؟ روحانیت نوشته، ومنبع روحانیت هم یا قرآن است یا عترت. چطور کسی به خودش اجازه می‌دهد در این زمان و آن هم بعد از این انقلاب بزرگ که عظمت دین اینطور آشکار شده چنین نسبت ناروایی دهد؟، البته نمی‌گوئیم هر کسی هر کاری کرده صحیح بوده، اشتباه هم زیاد بوده، کارهای مأیوس کننده زیاد شده، ولی چرا ما اساس را خراب کنیم؟ بگوئیم روحانیت برای مردم فقط خرافه آورده؟ من نمی‌توانم بگویم این حرف بی انصافی است بلکه این نسبت حاکی از یک کینه‌ به اصل دین است، تا چنین کینه‌ای نباشد آدم چنین تعبیری نمی‌کند، بیائید منطقی حرف بزنید، ببینید روحانیت کجا یک حرفی را به عنوان خرافه آورده؟ روحانیت محکم‌ترین سد در مقابل خرافات است، اگر روحانیت نبود امروز کشور را خرافه گرفته بود، شما ببینید در همین کشورهای اروپایی قوی‌ترین خرافه‌ها که حتی بچه‌های کوچکشان هم می‌فهمند خرافه است، اما پیرمردها و بزرگترهایشان قبول دارند. تعجب این است در مورد روحانیت که مبارزه با خرافات در رأس کارهایش بوده، فردی که عنوان استادی دانشگاه را یدک می کشد، بگوید روحانیت دنبال خرافه است!

ما از کلام امیرالمؤمنین استفاده می‌کنیم که می‌فرماید مراقب باشید حق و باطل قاطی نشود، اگر قاطی شد زمانی است که شیطان بر شما مسلط شده، اینکه بگوئیم این حکم خدا را برای اینکه مردم خوش‌شان بیاید کمرنگ یا پررنگ کنیم، اینها همه مزج حق و باطل است، ما موظفیم عین آنچه در متن دین هست را برای مردم بیان کنیم.

از ابتدای سال تحصیلی تا می‌توانید روی این جمله دقت کنید و از خدا بخواهید باطن این جمله در حق ما و شما محقق شود و« وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى» یک گروه نجات پیدا می‌کنند، آنکه خدا حسنی را برایش مقدر کرده، حسنی مؤنث احسن است، بعضی‌آنرا به وعده بهشت معنا کرده اند و حال آنکه وعده بهشت یکی از مصادیق حسنی است، حسنی به معنای سعادتمند شدن است، زمخشری در کشاف می‌گوید نهایت حسن را انسان داشته باشد، إما السعادة و إما البشری بالثواب و إما التوفیق الطاعة، در حسنی همه چیز جمع است، یعنی همه خوبی‌ها در آن جمع هست، یعنی خدا برای عده‌ای مقدر کرده که اینها سعادتمند باشند و ان شاء الله ما از این گروه باشیم.

این آیات سبقت در قرآن را با دقت بخوانید« ولو لا کلمة سبقت من ربک»، یا «إن الذین سبقت لهم منا الحسنی اولئک عنه مبعدون»، یا شاید از همه مهم‌تر این آیه باشد« ولقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین» این آیات را کنار این تعبیر قرار بدهید که این تعبیرحضرت نیز متخذ از این گروه آیات است، اول سال تحصیلی دعای ما این باشد که خدا ما را در این گروه قرار بدهد، مبادا در گروهی باشیم که« استحوذ علیهم الشیطان»، ما در مسیری قرار داریم که خیلی مسیر سختی است، گاهی برای اینکه قدرت علمی خود را نشان دهیم یک حقّی را خراب می‌کنیم، می‌دانیم مطلب حق است، می‌فهمیم مطلب حق است اما چون یک کس دیگری گفته، آن تکبری که در انسان وجود دارد می‌گوید نه، من باید گوشه این مطلب را لااقل خراب کنم، مبدأ وقوع فتنه همین است، اما اگر انسان سبقت علیه الحسنی باشد تسلیم حق است، هیچ وقت در مقابل حق ایستادگی ومقاومت نمی‌کند.

امیدواریم  خدای تبارک و تعالی سال بسیار خوبی را برای همه ما مقدر کند، پر از معنویت و علم، و ابواب علم خودش را به روی ما باز کند و سال بسیار پرباری باشد ان شاء‌ الله.

ارسال نظرات