بازتعریف خانواده در عصر جهانیشدن / چرا الگوهای غربی برای شرق مناسب نیستند؟

اشاره: نهاد خانواده، بهعنوان بنیادیترین رکن هر جامعه، در فرهنگهای گوناگون از جایگاهی ممتاز برخوردار است؛ اما در جوامع شرقی، این جایگاه از عمق و ابعاد فرهنگی، دینی و سنتی ویژهای برخوردار است. در این جوامع، خانواده صرفاً محلی برای تربیت فرزندان و بروز عواطف انسانی تلقی نمیشود، بلکه بهمثابه کانون اصلی انتقال ارزشها، حفظ هویت فرهنگی و اجتماعی و استمرار نسلها شناخته میشود. با این حال، تحولات شتابزده جهانی در حوزههای مختلف از جمله فناوری، رسانه، الگوهای مهاجرت، شهرنشینی و مسائل اقتصادی، سبب شده است تا بنیان خانواده در بسیاری از کشورهای شرقی با چالشها و تهدیدهای نوپدیدی مواجه گردد.
در مقام مقایسه، هرچند خانواده در ایران همچنان بهعنوان یکی از ارکان اصلی نظم اجتماعی مطرح است و هم در چارچوب فرهنگ اسلامی و هم در سنتهای ملی، جایگاه خود را حفظ کرده است، اما تأثیرات ناشی از جهانیشدن، تغییر سبک زندگی، افزایش سن ازدواج، کاهش نرخ فرزندآوری و تحولات نقشهای جنسیتی، کشور ما را نیز با دغدغههایی مشابه سایر جوامع شرقی روبهرو ساخته است. بر این اساس، ضرورت پرداختن به موضوع خانواده از منظرهای علمی، اجتماعی و فرهنگی بیش از پیش احساس میشود؛ ضرورتی که هدف آن نهتنها حفاظت از ساختار خانواده، بلکه بازنگری و بازطراحی کارکردهای آن در مواجهه با تحولات اجتماعی معاصر است.
در همین راستا خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، با سرکار خانم زینب زارع مهذبیه، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، به گفتوگو نشسته که مشروح آن در ادامه میآید:
رسا: با توجه به تفاوت بنیادین ساختار خانواده در جوامع آسیایی با الگوهای غربی، چگونه میتوان شاخصها و چارچوبهای سنجشی بینالمللی را بازتعریف یا تکمیل نمود تا انعکاسی واقعیتر از کارکرد و ارزش خانواده در فرهنگهای شرقی ارائه گردد؟
دغدغه اصلی، ناشی از مشاهده این واقعیت است که بنیاد و ساختار خانواده در بخش عمدهای از کشورهای آسیایی، از جمله جمهوری اسلامی ایران، و همچنین کشورهایی در شرق و جنوب شرق آسیا نظیر ژاپن، مالزی، اندونزی و...، بر پایههای فرهنگی، ارزشی و دینی بنا نهاده شده که با پارادایمها و تعاریف رایج در بستر فرهنگی غرب متفاوت است.
در این جوامع، خانواده تنها یک واحد هستهای محدود قلمداد نمیگردد؛ بلکه به مثابه شبکهای گسترده از پیوندهای عمیق، مسئولیتهای متقابل و نقشی محوری در پاسداری و انتقال میراث فرهنگی و منظومه ارزشها عمل مینماید. هنگامی که در محافل و مجامع بینالمللی قصد تبیین جایگاه خانواده و حقوق مترتب بر آن را داریم، با چارچوبهای مفهومی و شاخصهایی مواجه میشویم که ریشه در اندیشه غربی و غالباً بر محور فردگرایی و استقلال از ساختارهای سنتی بنا شدهاند.
این شاخصها، به دلیل عدم تطابق با واقعیات فرهنگی و اجتماعی ما، قادر به سنجش و نمایش قوت، عمق و پیچیدگی ساختار خانواده آسیایی نیستند.
نتیجه این عدم تطابق، آن است که ما در این مجامع نمیتوانیم به نحو شایستهای از جایگاه واقعی خود دفاع نموده و منظومه ارزشی خویش را معرفی نماییم.
رسا: مولفههای کلیدی و ارزشهای بنیادین حاکم بر خانواده در مناطق شرق و جنوب شرق آسیا را که آن را از تعاریف غربی متمایز میسازد را بیان کنید؟
در این مناطق، خانواده صرفاً یک نهاد اجتماعی یا اقتصادی محسوب نمیشود؛ بلکه در حکم ستون فقرات و شالوده اصلی جامعه عمل میکند؛ انجام مسئولیتها، مراقبت از اعضا، فراهم آوردن حمایتهای عاطفی و اقتصادی، و انتقال سنتها و ارزشها، اغلب در بستر خانواده محقق میگردد.
ارزشهایی نظیر احترام عمیق به نسلهای پیشین و بزرگترها، همبستگی میان نسلی، و حس مسئولیتپذیری متقابل، اهمیتی حیاتی دارند؛ مفهومی که در نظامهای اخلاقی کنفوسیوسیسم، بودیسم و نیز در فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی ما ریشه دارد، اصطلاح "فیلیال پیتی" (Filial Piety) است که بیانگر احترام و وظیفه فرزندان نسبت به والدین و نیاکان میباشد.
مثالهای عینی متعددی در جنوب شرق آسیا قابل مشاهده است؛ در کشور مالزی، حتی در تعاملات روزمره با افراد مسن، فارغ از نسبت خانوادگی، از عناوینی نظیر "آنتی" یا "آنکل" (عمه/خاله یا عمو/دایی) استفاده میشود که نشاندهنده نهادینه شدن احترام به بزرگترها به مثابه بخشی از خانواده گسترده در فرهنگ عمومی است یا همانطور که در ایام بحران کووید-۱۹ شاهد بودیم، در اجتماعات کوچک قرنطینه شده، افراد با صمیمیت و معاضدت متقابل چنان زیست میکردند که گویی یک ساختار خانوادگی جدید شکل گرفته بود.
این سطح از همبستگی و احساس مسئولیت متقابل، فراتر از روابط صرفاً قراردادی یا مبتنی بر محاسبات فردی است که ممکن است در برخی جوامع دیگر یا حتی در جامعه ما پس از تحولات اجتماعی، پررنگ شده باشد.
در کشورهایی نظیر چین یا در میان جامعه چینیتبار مالزی، انسجام و همبستگی خانوادههای چینی و سنت گردهماییهای خانوادگی بزرگ در اعیاد، شاهدی بر قدرت این ساختار و نقش آن در موفقیتها و جایگاه بینالمللی این جوامع است.
رسا : با وجود تسلط گفتمان جهانیسازی و موج مدرنیته، این همبستگی و پیوندهای قوی چگونه در بسیاری از جوامع جنوب شرق آسیا تاب آورده و پایدار مانده است؟ چه عواملی موجب گشته که ساختار خانواده گسترده و ارزشهای سنتی آن، برخلاف روند مشاهده شده در بسیاری از نقاط جهان، همچنان از پایداری برخوردار باشد؟
این پرسش به نکتهای مهم اشاره دارد.
بخشی از این پایداری مرهون رویکردهای سیاستی آگاهانه در سطح دولتی است؛ در کشورهایی نظیر مالزی، زمامداران بر مفهوم "هارمونی" میان اقوام و فرهنگهای مختلف تأکید ورزیدهاند و سعی در جذب و ترویج ارزشهای ایجابی هر خردهفرهنگ داشتهاند.
رسم "اوپن هاوس" که در ایام عید فطر در مالزی برگزار میشود، نمونهای از الگوبرداری از سنت گردهمایی بزرگ خانوادگی در اعیاد چینی است که در بستر فرهنگی مالاییها ترویج یافته است.
این امر نشان میدهد که سیاستگذاران به صورت هدفمند در جهت تقویت پیوندهای اجتماعی و خانوادگی گام برداشتهاند.
عامل دیگر، شاید به انعطافپذیری فرهنگی و قابلیت "ادپتیشن" (Adaptation) یا انطباق سریعتر در این جوامع بازگردد؛ کشورهایی نظیر مالزی یا سنگاپور، توسعه و مدرنیزاسیون سریع را در دهههای اخیر تجربه کردهاند و شاید برخلاف جوامع باستانی، فاقد پیشینه تاریخی بسیار طولانی با ساختارهای اجتماعی کاملاً صلب بودهاند که مانع پذیرش تحولات سازنده شود.
آنها توانستهاند همزمان با استقبال از فناوری و مدرنیته، ارزشهای سنتی خود را نیز حفظ و تقویت نمایند؛ گاهی با الهامگیری و تطبیق از سنتهای ریشهدار سایر فرهنگها.
به عنوان مثال، با وجود شهرنشینی و دشواریهای نگهداری از سالمندان در محیطهای شهری بزرگ، همچنان تمایل به بازگشت والدین مسن به مناطق روستایی و سرکشی منظم فرزندان به آنها مشاهده میشود که این نشاندهنده تلاش در جهت استمرار ارتباطات خانوادگی است. همچنین، تأکید بر هویت مذهبی در بسیاری از این کشورها، به منزله عاملی مؤثر در صیانت از ارزشهای خانواده عمل مینماید.
رسا :با توجه به تنوع فرهنگی و مذهبی چشمگیر در جنوب شرق آسیا (شامل اسلام، بودیسم، کنفوسیوسیسم، مسیحیت، هندوئیسم و دیگر اعتقادات)، نقش ادیان و نظامهای اخلاقی در شکلگیری ساختارها و عملکردهای خانواده در این منطقه را چگونه ارزیابی میفرمایید؟ آیا این تنوع، موجد تفاوتهای محسوسی در الگوهای خانوادگی شده است؟
تأثیر آموزههای دینی و نظامهای اخلاقی در این منطقه بسیار عمیق و تعیینکننده است و تفاوتهای چشمگیری را در ساختارهای خانوادگی ایجاد نموده است.
در کشورهایی که بودیسم یا کنفوسیوسیسم غلبه دارد (نظیر تایلند، ویتنام، کامبوج، و نیز در میان چینیتبارهای مالزی و سنگاپور)، احترام به بزرگترها و سلسله مراتب سنی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در برخی جوامع بودایی، سنت حضور پسران در معابد برای آموزش اخلاقی وجود دارد که این امر نیز در تکوین شخصیت و حس مسئولیتپذیری خانوادگی آنان مؤثر است.
در کشورهایی که اکثریت مسلمان هستند (مانند مالزی، اندونزی، برونای)، قوانین ناظر بر خانواده مبتنی بر شریعت اسلامی است و مباحثی همچون تعدد زوجات در چارچوب قوانین اسلامی مطرح است، هرچند که اعمال آن تابع شرایط سخت قانونی و نظارت دولتی است و رواج گستردهای ندارد.
نقش زنان در خانوادههای مسلمان معمولاً با تأکید بر مسئولیتهای داخل منزل و پرورش فرزندان تعریف میشود، اگرچه در کشورهایی نظیر اندونزی و فیلیپین، زنان سهم قابل توجهی در فعالیتهای اقتصادی بیرون از منزل نیز ایفا میکنند.
در کشور برونای، به دلیل وضعیت اقتصادی مرفه و فرهنگ محافظهکارتر، زنان پس از ازدواج بیشتر به امور خانهداری مشغول هستند.
در کشورهایی که جمعیت قابل توجهی مسیحی دارند (نظیر فیلیپین، تیمور شرقی)، ساختار خانواده ممکن است متفاوت باشد. به عنوان مثال، در فیلیپین که مذهب کاتولیک رواج دارد، طلاق کماکان غیرقانونی است و خانوادههای پرجمعیت شیوع دارند.
زنان فیلیپینی نقش مهمی در تأمین معاش خانواده ایفا نموده و شمار قابل توجهی از آنان به عنوان کارگر مهاجر در خارج از کشور مشغول به کار هستند.
در جزیره بالی اندونزی که هندوئیسم در آن غالب است، نظام کاستی بر الگوهای ازدواج تأثیرگذار است و زنان نقش کلیدی در اجرای مناسک مذهبی دارند، هرچند که ممکن است میزان مشارکت آنان در تصمیمگیریهای کلان خانوادگی کمتر باشد.
این تنوع، به وضوح نشانگر تأثیرپذیری سبک زندگی خانوادگی از عامل دین و فرهنگ، حتی در یک منطقه جغرافیایی واحد است.
رسا: تدوین این شاخصهای بومی چه تأثیراتی بر تصویر جهانی از خانوادههای آسیایی و همچنین بر مباحث حقوق زن در سطح بینالملل مترتب خواهد بود؟
تأثیر این اقدام میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. در وهله نخست، این امکان را برای ما فراهم میآورد که خانواده و جایگاه زنان در آن را از منظر خودمان و متناسب با ارزشهای فرهنگی و دینی خویش تعریف و معرفی نماییم، نه آنکه مجبور به پذیرش و انطباق با چارچوبهای تعریفی دیگران باشیم.
در وهله دوم، این شاخصها قادر خواهند بود نشان دهند که قوت و انسجام خانواده در آسیا، نه تنها مانعی بر سر راه پیشرفت یا تضعیف حقوق زنان نیست، بلکه میتواند به مثابه یک مزیت و نقطه قوت عمل نماید؛ بستری برای حمایت متقابل، امنیت عاطفی و رشد فردی در یک محیط جمعی و حمایتی.
این رویکرد میتواند نشانگر این واقعیت باشد که احترام به بزرگترها نه باری بر دوش، بلکه یک ارزش بنیادین است که به پایداری و سلامت اجتماعی کمک میکند.
در مباحث حقوق زن نیز، میتوان تبیین نمود که نگاه به حقوق زنان در چارچوب خانواده گسترده و با ملاحظه نقشها و مسئولیتهای متنوع و در عین حال مکمل در بستر فرهنگی و دینی ما، با نگاه فردگرایانه و بعضاً تقابلی در غرب متفاوت است و لزوماً به معنای نادیده انگاشتن حقوق نیست، بلکه بازتعریف آن در یک چارچوب معنایی و ارزشی متفاوت است.
این اقدام میتواند به ارتقاء درک متقابل و تسهیل گفتگوی بینالمللی سازندهتر یاری رسانده و از تحمیل یک الگوی واحد خانواده به تمامی فرهنگها ممانعت به عمل آورد.
رسا : آیا در مسیر تحقق این هدف، چه چالشها یا موانع محتمل وجود دارند؟
چالش اصلی، غلبه گفتمان و شاخصهای مسلط غربی در عرصه بینالمللی است.
قانعسازی نهادهای بینالمللی و حتی برخی بخشها در داخل کشورمان که تحت تأثیر این گفتمان قرار گرفتهاند، فرآیندی زمانبر و نیازمند تلاش مضاعف است.
ایجاد هماهنگی و دستیابی به اجماع میان کشورهای مختلف آسیایی با وجود تنوع بالا نیز خود یک چالش محسوب میشود. این مهم، مستلزم کوشش مستمر، انجام پژوهشهای قوی و مستند، و معرفی الگوهای موفق برخاسته از دل فرهنگهای خودمان است. همچنین، تأمین منابع مالی و انسانی لازم برای پیشبرد این طرحها از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ اما اعتقاد راسخ داریم که این اقدام از ضروریات زمانه است و با همدلی، همکاری و اراده قوی، میتوان بر این چالشها غلبه نمود.