۲۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۱
کد خبر: ۷۸۳۴۸۳

بازار مد و پوشاک؛ سنگر رهاشده در جنگ فرهنگی

بازار مد و پوشاک؛ سنگر رهاشده در جنگ فرهنگی
بازار مد و پوشاک امروز به یکی از مهم‌ترین سنگرهای نبرد فرهنگی تبدیل شده است؛ جایی که ذائقه و هویت نسل جوان ایرانی به‌دست جریان‌های فرهنگی غرب‌گرا و نظام سرمایه‌داری جهانی مدیریت می‌شود. در حالی که پوشش بیش از یک انتخاب شخصی است و نماد عمیق باورها و سبک زندگی است.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، وقتی در خیابان‌های شهر قدم می‌زنیم چهره واقعی یکی از میدان‌های نبرد فرهنگی را می‌توان به‌وضوح مشاهده کرد؛ نبردی بی‌صدا اما عمیق میان دو نوع نگاه به زندگی، هویت و آینده اجتماعی. ظاهر انسان‌ها، پوششی که بر تن دارند، رنگ‌هایی که برگزیده‌اند، نوع پارچه، دوخت، طراحی و حتی نحوه پوشش آن همگی نشانه‌هایی‌اند از سلیقه‌ها، ارزش‌ها و ذائقه‌هایی که یا در بستر فرهنگ بومی و دینی ما شکل گرفته‌اند یا در فرآیندی تدریجی، تحت تأثیر گفتمان جهانی مد به ما تحمیل شده‌اند. 

پوشاک برخلاف تصور رایج فقط انتخابی شخصی یا سلیقه‌ای فردی نیست؛ بلکه آیینه‌ای است از ساختار ذهنی جامعه، نشانه‌ای از مرجعیت‌های فرهنگی حاکم و ترجمان خاموشی از اینکه مردم چگونه خود را تعریف می‌کنند و چه تصویری از «خوب بودن» یا «زیبا بودن» دارند. در این میان صنعت مد جهانی که مبتنی بر ارزش‌های لیبرالی، فردگرایانه و مصرف‌گرایانه است موفق شده ذائقه بخشی از جامعه ایرانی به‌ویژه نسل جوان را به‌گونه‌ای مهندسی کند که ترجیح دهد به‌جای تکیه بر ریشه‌های هویتی خویش به الگوهای بیرونی و وارداتی چشم بدوزد.

سلیقه‌هایی که دیگر از ما نیستند

وقتی مانتوهای نیم‌تنه، شلوارهای پاره، رنگ‌های تند و ناهماهنگ، طراحی‌های ناآشنا با فرهنگ ایران و دوخت‌هایی که آشکارا با عرف اجتماعی و حتی احکام شرعی در تضادند، به‌راحتی در ویترین فروشگاه‌ها جا خوش می‌کنند و حتی با استقبال بخشی از جامعه به‌ویژه نوجوانان و جوانان مواجه می‌شوند باید با نگاهی ریشه‌ای‌تر به ماجرا نگریست. اینجا دیگر بحث صرفاً درباره پوشش نیست بلکه پرسشی اساسی درباره فرایند شکل‌گیری سلیقه‌ها و مرجعیت‌های زیبایی‌شناختی در جامعه مطرح است.

چه شد که چنین سبک‌هایی از پوشش، تبدیل به «ترند» شدند؟ چه نهادها و جریان‌هایی ذائقه فرهنگی جامعه ما را هدایت کرده‌اند؟ و از همه مهم‌تر چرا نیروهای فرهنگی و متولیان امر در این میدان مؤثر، تا این اندازه انفعال نشان داده‌اند و عملاً بازی را به دست رقیب سپرده‌اند؟

واقعیت این است که صنعت مد برخلاف ظاهر اقتصادی‌اش قلب تپنده یک نبرد فرهنگی و معرفتی است؛ جایی که نه‌تنها درباره فرم لباس بلکه درباره معنا، نقش اجتماعی انسان، هویت جنسیتی، سبک زندگی و حتی جایگاه خانواده تصمیم‌گیری می‌شود و هرکس در این میدان غفلت کند ناگزیر تابع خواهد شد.

پوشاک، بخشی از سیاست فرهنگی

در منظومه معرفتی اسلام لباس صرفاً پوششی برای ستر بدن یا ابزاری برای زیبایی نیست بلکه نماد و حامل معناست؛ نشانه‌ای از درون انسان، آیینه‌ای از باورها، سبک زندگی، شخصیت و حتی جهت‌گیری‌های معنوی و اجتماعی او. قرآن کریم فراتر از کاربرد مادی لباس از «لباس تقوا» سخن می‌گوید؛ مفهومی که نشان می‌دهد پوشش انسان می‌تواند و باید تجلی‌گاه باطن ایمانی او باشد. اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز در سیره عملی و بیانات خود همواره بر ساده‌پوشی، آراستگی همراه با وقار و مرزبندی پوشش با مظاهر دنیازدگی و تبرّج تأکید داشته‌اند. بزرگان دین نیز با انتخاب پوشش‌هایی متناسب با ارزش‌های اخلاقی، عرفی و دینی، به‌نوعی الگوی اجتماعی برای جامعه خود بوده‌اند.

با این نگاه سیاست‌گذاری در عرصه پوشاک امری صرفاً اقتصادی یا سلیقه‌ای نیست؛ بلکه بخشی از راهبرد کلان فرهنگی کشور است. با این حال متأسفانه شاهدیم که این حوزه یا به حال خود رها شده یا در حد بخشنامه‌ها و بیانیه‌های بی‌اثر باقی مانده است. در نتیجه بازار پوشاک به عرصه تاخت‌وتاز برندهای خارجی و جریان‌های فرهنگی غرب‌گرا تبدیل شده و مرجعیت طراحی و زیبایی‌شناسی به‌تدریج از دست رفته است.

صنعت پوشاک؛ میدان رهاشده فرهنگ

یکی از موانع جدی در مسیر شکل‌گیری و نهادینه‌سازی «مد اسلامی-ایرانی» فقدان انسجام و هماهنگی راهبردی میان نهادهای متولی فرهنگ، تولید، رسانه و تبلیغ است. نهادهایی مانند سازمان صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت صنعت، معدن و تجارت، طراحان مد و لباس، تولیدکنندگان پوشاک، فروشگاه‌ها، رسانه‌ها و حتی تریبون‌های دینی هر یک یا به‌صورت جزیره‌ای و پراکنده عمل کرده‌اند یا اساساً ورود مؤثر و منظمی به این عرصه نداشته‌اند. در چنین فضایی خلأ یک نقشه جامع فرهنگی که به شکل کلان و منظوم بر این حوزه نظارت و جهت‌دهی کند، کاملاً محسوس است.

در این میان گروه‌هایی از طراحان متعهد، برندهای ارزشی و فعالان فرهنگی دغدغه‌مند تلاش‌هایی ارزنده داشته‌اند اما به دلیل نبود حمایت ساختاری، محدودیت منابع و فضای نابرابر رقابت با برندهای قدرتمند وارداتی، صدای آنان در هیاهوی بازار شنیده نمی‌شود. در نقطه مقابل، نظام سرمایه‌داری جهانی با بهره‌گیری از ابزارهایی چون شبکه‌های ماهواره‌ای، پلتفرم‌های فروش خارجی، اینفلوئنسرهای فضای مجازی و حتی فروشگاه‌های داخلی، توانسته است ذائقه نسل جوان را به‌گونه‌ای مهندسی کند که ناخودآگاه معیار زیبایی و انتخاب پوشش خود را از استانداردهای غربی و نه از بوم فرهنگی خود بگیرد.

ضعف در الگوسازی و تبلیغ

نظام فرهنگی ما با وجود همه تلاش‌ها و دغدغه‌ها هنوز موفق به ارائه یک الگوی جامع، جذاب، مردمی، مقرون‌به‌صرفه و دارای پشتوانه فرهنگی از پوشش مطلوب اسلامی - ایرانی نشده است. این خلأ به‌ویژه در طبقه متوسط شهری و در میان نوجوانان و جوانان موجب شده است که در مواجهه با ویترین‌های پرزرق‌وبرق، شبکه‌های اجتماعی و برندهای جهانی ترجیح دهند خود را با جریان غالب مد جهانی همسو کنند؛ حتی اگر این مدل‌ها در تضاد با باورها، ارزش‌ها و هویت دینی آن‌ها باشد. واقعیت این است که انسان مدرن به‌ویژه نسل جدید خواهان پوششی است که هم هویت او را بازتاب دهد و هم با معیارهای زیبایی، راحتی، مدرنیته و خلاقیت همخوان باشد.

مسئله مهم اینجاست که پوشاک اسلامی و متعهد صرفاً با «مطابقت با شرع» تعریف نمی‌شود؛ بلکه باید «زیبا»، «به‌روز»، «خلاقانه» و در عین حال «پاسخ‌گو به نیازهای روانی، اجتماعی و هویتی نسل جوان» باشد. اگر نتوانیم بین زیبایی‌شناسی دینی، نوآوری هنری، نیازهای اقلیمی و سبک زندگی مدرن، پیوندی خلاقانه ایجاد کنیم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم بازار پوشاک دگرگون شود و ذائقه عمومی در جهت فرهنگ بومی و دینی شکل بگیرد.

بازتعریف مسئله حجاب و پوشش

تا زمانی که مسئله پوشش را تنها به دوگانه تقلیل‌یافته‌ی «حجاب» و «بدحجابی» فروبکاهیم توانایی مواجهه با ابعاد پیچیده و چندلایه میدان مد و پوشاک را نخواهیم داشت. آنچه امروز در جامعه جریان دارد صرفاً یک انتخاب شخصی یا انحراف رفتاری نیست؛ بلکه میدان نبردی معنایی و تمدنی است. تقابل دو گفتمان درباره انسان، جامعه، آزادی، زیبایی، هویت و سبک زندگی. در این نبرد نرم آن‌که توانایی تولید معنا و ارائه الگوی جذاب‌تر را دارد پیروز میدان خواهد بود؛ نه صرفاً آن‌که بیشتر تذکر می‌دهد یا محدود می‌کند.

اگر رویکرد ما صرفاً بازدارنده یا انتظامی باقی بماند، میدان را واگذار کرده‌ایم؛ چراکه مخاطب امروز به‌ویژه جوانان به‌دنبال معنا، هویت، انتخاب آگاهانه و زیبایی خلاقانه هستند. ما باید به «پوشش به‌مثابه هویت، آگاهی و عزت» برسیم.

تا زمانی که جوان ما در تجربه زیسته‌اش حس نکند که پوشش اسلامی می‌تواند شیک، خلاق، باهویت، معنادار و حتی متمایزکننده باشد، تکرار احکام و توصیه‌ها نه‌تنها کافی نیست بلکه گاه ضداثر هم خواهد داشت. وقت بازنگری جدی در نگاه‌هاست.

راهکارهای پیش‌رو

اگر واقعاً بخواهیم روند فعلی را متوقف کرده و بازی را در میدان مد و پوشاک به نفع فرهنگ اسلامی-ایرانی بازگردانیم نیازمند تحولی ساختاری و رویکردی چندلایه هستیم. نخست، طراحی و اجرای یک نقشه جامع فرهنگی در حوزه مد و لباس ضروری است؛ نقشه‌ای که نه صرفاً از بالا بلکه با مشارکت طراحان، جامعه‌شناسان، هنرمندان، حوزویان و فعالان فرهنگی تدوین شود.

دوم، حمایت‌های حقوقی، مالی و تبلیغاتی از طراحان، برندها، تولیدکنندگان و فروشگاه‌های متعهد باید نهادینه شود تا امکان رقابت عادلانه با جریان‌های مسلط فراهم آید.

سوم، رسانه‌ها و فضای مجازی باید از تکرار کلیشه‌های تهدیدمحور و انفعالی عبور کنند و به بازنمایی جذاب، هنرمندانه و حرفه‌ای از زیبایی‌شناسی پوشش اسلامی روی آورند. چهارم، نهادهای علمی، فرهنگی و حوزوی باید وارد عرصه تولید محتوا، الگوسازی هنری و حتی آموزش طراحی لباس با رویکرد دینی شوند. پنجم، آموزش سبک زندگی دینی، سواد رسانه‌ای و ذائقه‌سازی فرهنگی باید از مدرسه تا حوزه و دانشگاه دنبال شود. زیرا پوشش، تنها یک انتخاب شخصی نیست؛ بلکه آیینه‌ای است از عمق هویت ما، تصوری که از خود داریم و آینده‌ای که برای جامعه‌مان متصوریم. اگر ما معناساز این میدان نباشیم دیگری خواهد بود و این دیگر جای تعارف نیست.

ارسال نظرات