اسناد «آرشیو امنیت ملی ایالات متحده آمریکا»
پیشنهاد کیسینجر به شاه برای ممانعت از غنی سازی هستهای در ایران

در میانه دهه ۱۹۷۰ میلادی، سیاستهای هستهای ایالات متحده در آستانه دگرگونی قرار داشت. همزمان با گسترش جنبشهای ضد گسترش سلاحهای هستهای ، نیاز به تنظیم دقیقتر مناسبات هستهای با متحدانی همچون ایران به یک اولویت راهبردی بدل شد.
در اوایل دهه ۱۹۷۰، محمدرضا پهلوی علاقه مندی خود را برای ورود حوزه انرژی هستهای علنی کرد. وی با هدف کاهش وابستگی به نفت و ارتقای جایگاه ژئوپلیتیکی خود، به دنبال ایجاد زیرساختهای گسترده هستهای بود. در چنین فضایی، آمریکا بهعنوان متحد استراتژیک ایران، برای بهرهبرداری اقتصادی و راهبردی از این تمایل، وارد مذاکرات پیچیدهای با تهران شد. بنا بر متن اسنادی که در ادامه می آید، وزیر خارجه آمریکا به دنبال آن بود که نتایج مذاکرات هستهای با ایران، با سیاستهای کلان ضد اشاعهای که کاخ سفید در حال تدوین آن بود همراستا باشد. چنانکه وینستون لرد در بند نخست یادداشت خود آورده است: «شما خواستار آن شدید که نتایج بررسی سیاست هستهای کاخ سفید، با روند مذاکرات ما با ایران در حوزه هستهای همخوانی داشته باشد» هدف شاه تا حدودی نگرانیهای مربوط به گسترش سلاحهای هستهای را افزایش می داد، زیرا او پیشنهاد توسعه ظرفیت داخلی برای بازفرآوری سوخت مصرفشده را مطرح می کرد که میتوانست به عنوان سوخت راکتور استفاده شود. این امر خطر تولید پلوتونیوم را که میتوانست برای بمب استفاده شود، افزایش داد.
به همین منظور دولت آمریکا در این سند، پیشنهاد استفاده از «تأسیسات بازفرآوری شده هسته ای» در داخل خاک ایالات متحده را بهعنوان یک راهحل جایگزین برای نیاز ایران به بازفرآوری داخلی ایران مطرح کرد. در یادداشت آمده است که استفاده از تأسیسات هسته ای بارنول[1] برای جداسازی اورانیوم و پلوتونیوم میتواند الگویی از مشارکت خارجی در سطح خدمات و نه فرآوری محسوب شود. این گزینه بهگونهای طراحی شده بود که از یکسو، امکان بازفرآوری را به ایران بدهد، اما از سوی دیگر، مانع از انتقال مستقیم فناوری حساس و اشاعهزا به این کشور شود. وقتی کیسینجر در اوایل اوت ۱۹۷۶ با شاه ملاقات کرد، گزینهها، از جمله گزینه بازخرید مواد فرآوری شده را شرح داد. کیسینجر به روشنی تصریح کرد که «بازفرآوری انحصاری در ایران راه حل قابل قبولی نخواهد بود.» البته شاه و مشاورانش مشکلی با این موضوع نداشتند اما آنها در کنار نگرانیهای دیگر، نگران قابل اعتماد بودن ایالات متحده به عنوان تأمینکننده سوخت رآکتورهای ایران بودند. هرچند مذاکرات در فضایی دوستانه دنبال می شد اما همین مفاد نیز به علت تعلل ایالات متحده تا سال ۱۹۷۸ به نتیجه ای نرسید تا در نهایت با سقوط شاه ناتمام و بی سرانجام رها شد.
از نکات دیگر قابل توجه در این گزارش علاقه مندی شاه نسبت به راهکار پیشنهادی «سهگزینهای» آمریکا در دیدار با وزیر خارجه وقت هنری کیسینجر بود. این سه گزینه عبارت بودند از: (۱)احداث یک تأسیسات مشترک بازفرآوری در ایران با مشارکت آمریکا؛ (۲) استفاده از یک مرکز منطقهای و (۳) بازفرآوری در خاک آمریکا. با این حال، مقامات ایرانی نظیر دکتر اعتماد و انصاری معتقد بودند که:«چنانچه ما را وادار به مدلی کنید که اقتصادیترین روش نیست، ایران نباید متحمل هزینههای اضافی شود و آمریکا باید ریسک تجاری را برعهده بگیرد» در واقع، تهران از واشنگتن خواستار تضمینهای اقتصادی و سیاسی بود تا اطمینان حاصل کند توافقهای پیشنهادی باعث محدودیتهای یکطرفه برای ایران نخواهد شد.
این اسناد بهخوبی نشان میدهد که در اواسط دهه ۱۹۷۰، آمریکا در حال طراحی یک سیاست پیچیده برای مهار اشاعه فناوری هستهای در عین حفظ رابطه با متحدانی همچون ایران بود. در این چارچوب، ایران بهعنوان یک واردکننده صرف فناوری هسته ای شناخته می شود که حق ندارد اورانیوم را در خاک خود غنی سازی کند و بر همین مبنا می توانست بهمثابه الگویی برای دیگر کشورها در نظر گرفته شود. بههمین دلیل، پیشنهادهای آمریکا بهویژه درباره «بازخرید سوخت مصرفشده» و «پوشش ریسک اقتصادی» دارای ابعاد راهبردی گستردهای بودند.

وزارت امور خارجه ایالات متحده
یادداشت توجیهی
تاریخ: ۱۸ اوت ۱۹۷۶ – طبقهبندی: محرمانه
فرستنده: دفتر برنامهریزی سیاسی - وینستون لرد
گیرنده: وزیر امور خارجه
از طریق: معاون وزیر
موضوع: گروه ویژه کاخ سفید و مذاکرات هستهای با ایران
آنطور که متوجه شدم شما در دیدار روز گذشته با چاک رابینسون اشاره کردید که میخواهید نتایج بررسی سیاست هستهای کاخ سفید با مذاکرات جاری ما با ایران در حوزه هستهای سازگار باشد. بر اساس مشارکت ما با گروه ویژه تاکنون، روشن است که این گروه در حال بررسی گزینههای کلیتر در زمینه تضمین سوخت و تبادل آن است که با اجرای موفق تفاهمات مهم شما با دکتر اعتماد و شاه تداخلی نخواهد داشت. در حال حاضر، گروه ویژه در حال تدوین گزارشها و گزینههایی در موضوعات زیر است: مدیریت پسماند هستهای، استفاده از پلوتونیوم (هم در سطح داخلی و هم بینالمللی) و سیاستهای منع گسترش، که تمرکز آن عمدتاً بر پیامدهای بینالمللی یک تصمیم ریاستجمهوری درباره بازفرآوری داخلی در ایالات متحده است.

انتظار میرود نسخه نهایی و اصلاحشده این گزارش تا آخر هفته برای بررسی آژانسها ارسال شود. وزارت خارجه تاکنون به صورت غیررسمی درباره پیشنویسها اظهار نظر کرده است، با این فرض که اظهارنظر رسمی تا زمان در دسترس بودن نسخه نهایی به تعویق خواهد افتاد. این فرصت را به شما میدهد تا نظرات رسمی وزارت را تأیید کرده و یادداشتی جداگانه برای رئیسجمهور درباره پیامدهای بینالمللی این گزارش، توصیههای سیاستی و محتوای سخنرانی عمومی وی در اواسط سپتامبر ارسال کنید.
پس از بازگشت از کنزاسسیتی، مفید خواهد بود که جلسهای برای بررسی وضعیت تلاشهای کاخ سفید تشکیل شود، تا بتوانید توصیههای خود را برای گزارش گروه ویژه و اظهارات رئیسجمهور در موضوع منع گسترش بیان کنید. باب فرای، مدیر گروه، چندین بار با چاک و سایر افراد ما دیدار داشته است. برداشت ما این است که او در یادداشت حاشیه ای خود توصیه خواهد کرد که از تأسیسات بازفرآوری بارنول به عنوان پروژه نمونه برای جداسازی اورانیوم/پلوتونیوم و بازیافت نهایی استفاده شود. این یک قرارداد میان طرفداران تجاریسازی کامل بازفرآوری (که پیام منفی در سطح بینالمللی خواهد داشت) و مدافعان تعویق نامحدود آن است [که خواسته های طرفین را لحاظ می کند]

رویکرد نمایشی میتواند به استدلال ما برای ارائه خدمات به جای انتقال فناوری اعتبار ببخشد و در عین حال دشواریهای ساخت تأسیسات ملی را نشان دهد. البته ممکن است اگر تصمیمگیری در اینباره را به تعویق اندازیم و در پی راهحلهای بینالمللی مؤثر باشیم، همان اندازه اعتبار بینالمللی بهدست آوریم. صراحتاً به فرای اعلام شده که باید پیامدهای بینالمللی این تصمیم را به صراحت در پیامش به رئیسجمهور شرح دهد و به این ترتیب وزارت خارجه نقش مؤثر خود را در این زمینه حفظ کند.
به عنوان پیشنهاد عملیاتی ما درخواست داریم که مجوز اجرای گزینه ۳ در یادداشت مربوط به ایران را دریافت کنیم (یعنی تدوین برنامه عملیاتی توسط وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی آمریکا برای ارائه به رئیسجمهور، با اطلاعرسانی به گروه ویژه کاخ سفید درباره رویکرد کلی) بستهای احتمالی از اقدامات دیپلماتیک مطابق مراحل ۱ تا ۳ یادداشت ضد اشاعه تهیه کنیم. در زمینه دوم، طبیعتاً خواهان تطبیق اقدامات با نتایج گفتوگوهای اخیر شما در ایران، پاکستان و اروپا هستیم. برای رسیدن به این راهبرد، شاید جلسهای کوتاه پیش از رفتن به کنزاسسیتی مفید باشد.
پیوستها:
ضمیمه ۱: یادداشت درباره «مذاکرات هستهای با ایران»
ضمیمه ۲: یادداشت درباره «ابتکارات ضد اشاعه»
سند دوم: مذاکرات هستهای با ایران
تاریخ: ۱3 اوت ۱۹۷۶
از : چارلز رابینسون
موضوع: مذاکرات هسته با ایران
به پیوست یادداشت ۱۲ آگوست ۱۹۷۶، از اروینگ، وست و لُرد درباره موضوع مذاکرات هسته ای با ایران، من هم به طور کلی با مفاد آن یادداشت و توصیه های مندرج در آن موافقم ولی معتقدم بحث «مخاطرات تجاری و اقتصادی» کمی پیچیده طراحی شده است. من معتقدم که ایالات متحده میتواند هرگونه هزینه اضافی برای ایران ناشی از توافق «بازخرید» ما را بدون تحمیل بار مالی غیرضروری، تضمین کند. تا زمانی که ارزش محصولات حاصل از بازفرآوری (اورانیوم غنیشده و پلوتونیوم) از هزینههای بازفرآوری بیشتر نشود، میلههای مصرفشده هیچ ارزشی ندارند و بنابراین ایران هیچ ضرر اقتصادی متحمل نشده است. این شرایط امروز حاکم است و احتمالاً برای ۵ تا ۱۰ سال آینده نیز ادامه خواهد داشت.
وقتی ارزش تجاری اورانیوم و پلوتونیوم غنیشده به اندازهای افزایش یابد که به میلههای مصرفشده ارزش اقتصادی بدهد، ما باید هرگونه ضرری را که ایران در نتیجه بازفرآوری میلههای مصرفشده متحمل شده است، جبران کنیم. در این صورت، هزینه حمل میلههای مصرفشده از ایران به ایالات متحده به علاوه هزینه بازفرآوری در یک کارخانه بزرگتر و کارآمدتر آمریکایی باید با هزینههای بازفرآوری که ایران در یک مرکز بازفرآوری داخلی با آن مواجه میشد، مقایسه شود. اصل موضوع نسبتاً ساده است و من پیشبینی نمیکنم که هیچ مشکل غیرقابل حلی در تنظیم یک فرمول قابل قبول با ایران وجود داشته باشد. علاوه بر این، من معتقد نیستم که پذیرش «ریسکهای تجاری» در چنین قرارداد بیع متقابلی، بار مالی بزرگی برای ایالات متحده ایجاد کند.


سند سوم: متن رمز نگاری شده گفتوگوهای وزیر امور خارجه آمریکا با شاه و مقامات ایرانی
رمز مخابرهشده از لاهور به واشنگتن، شماره 20089، تاریخ: ۸ اوت ۱۹۷۶
فرستنده: وزیر امور خارجه (هنری کیسینجر)
گیرنده: معاون اقتصادی وزیر امور خارجه (چارلز رابینسون)
موضوع: همکاری هستهای با ایران
در گفتوگوی خود با شاه، موضوع توافقنامه همکاری هستهای دوجانبه را مطرح کردم. نگرانی اصلی شاه این بود که ما نباید هیچ کاری انجام دهیم که تبعیضآمیز یا تحقیرآمیز نسبت به ایران به نظر برسد. من به شاه پیشنهاد کردم، و او نیز بهنظر میرسید با آن موافق است، که توافقی طراحی کنیم که در آن ایران چند گزینه برای پاسخ به نیازهای بازفرآوری سوخت خود داشته باشد: (1) تأسیس یک کارخانه بازفرآوری در خاک ایران با مشارکت آمریکا – البته من تأکید کردم که با توجه به شرایط کنونی و قابل پیشبینی، این گزینه از نظر آمریکا عملی نخواهد بود. (2) مشارکت در یک تأسیسات منطقهای مورد قبول دو طرف (3) بازفرآوری از طریق ارسال سوخت مصرفشده به ایالات متحده
تعیین نهایی گزینه مورد استفاده، در زمانی در آینده انجام خواهد شد – شاید ده سال بعد – زمانی که ایران بهطور واقعی نیاز اقتصادی به بازفرآوری داشته باشد. در آن زمان، ایران میتواند از میان این سه گزینه انتخاب کند، ولی ایالات متحده نیز حق اظهارنظر و تأیید خواهد داشت. من بهصراحت گفتم که بازفرآوری در خاک ایران با مشارکت کشور ثالث برای ایالات متحده گزینه قابل قبولی نیست.
من همین رویکرد را بهصورت مفصلتر با آقای انصاری و دکتر اعتماد در میان گذاشتم. آنها اظهار داشتند که ایران آمادگی دارد با این راهحل کار کند، مشروط بر آنکه «ایالات متحده آمریکا تضمین دهد که اگر به ایران تحمیل شود راهحلی غیر از اقتصادیترین گزینه را برگزیند، خسارت مالی آن را جبران کند». آنها بهصراحت بیان کردند که چون ایران عضو پیمان عدم اشاعه است و تعهدات خود را بهطور کامل اجرا میکند، آمریکا نباید محدودیتهایی فراتر از آنچه در چارچوب معاهده لازم است بر ایران تحمیل کند، بهویژه اگر هزینه اقتصادی آن را نیز به دوش ایران بیندازد.
من به آنها (انصاری و دکتر اعتماد) گفتم که شخصاً تضمین خواهم کرد که این رویکرد پیشنهادی با دقت در بررسی میانسازمانی هستهای ما گنجانده شود و ما تلاش خواهیم کرد که تا اول سپتامبر پاسخ روشنی به ایران ارائه دهیم.سپس ادامه دادم :«اگر واقعاً در مورد اهداف خود در زمینه منع گسترش (سلاحهای هستهای) بهویژه در مورد جلوگیری از ایجاد تأسیسات ملی بازفرآوری جدی هستیم –– باید رویکردی را دنبال کنیم که در عین سازگاری با سیاستهای ما، ایران را از نظر اقتصادی مجازات نکند» بهنظر من، رویکرد پیشنهادی (بازفرآوری در خارج به جای ایران) در مجموع میتواند این اهداف را محقق سازد. من همچنین اشاره کردم که تا جایی که اطلاع دارم، حداکثر هزینه بالقوه برای ایالات متحده در چنین مدلی، اگر اساساً هزینهای وجود داشته باشد، در حد چند ده میلیون دلار در سال است، نه میلیاردها و افزودم :«این بهایی اندک در برابر تحقق اهداف اصلی ما در زمینه منع گسترش است و در عین حال، درِ فرصتهای اقتصادی بزرگی به ارزش چند میلیارد دلار برای صادرات فناوری هستهای آمریکا به ایران باز خواهد شد»
من تأکید کردم که نمیتوانم هیچ تعهدی نسبت به پاسخ نهایی دولت آمریکا ارائه دهم. همچنین گفتم که بسیار مهم است ما و ایران به تعریفی شفاف و مورد توافق از اصطلاح «ریسک تجاری» برسیم؛ اینکه دقیقاً چه چیزی تحت این عنوان قرار میگیرد، و در چه شرایطی ایالات متحده باید آن را تقبل کند یا جبران نماید. آنها (مقامات ایرانی) موافقت کردند تلاش کنند تعریف مشخص و عملیاتی از این مفهوم ارائه دهند.
موضوع مهم دوم که توسط مقامات ایرانی مطرح شد، نگرانی آنها از روند صدور مجوزهای صادراتی توسط آمریکا بود. آنها با صراحت ابراز کردند که:«فرآیند صدور مجوز صادرات در آمریکا، حتی در شرایطی که ایران بهطور کامل به توافقها و تعهدات خود پایبند است، آنچنان نامطمئن و متزلزل است که عملاً اعتماد به استمرار همکاری با آمریکا را دشوار میکند» آنان آشکارا از این مسئله بسیار آزرده و نگران بودند و معتقد بودند که اگر ایالات متحده از همین حالا نشان دهد که شریک باثبات و قابل اعتمادی نیست، انگیزه ایران برای روی آوردن به تأمینکنندگان دیگر افزایش مییابد. مقامات ایرانی هشدار دادند که این بیثباتی در صدور مجوزهای صادراتی میتواند نتیجهای معکوس بر اهداف منع اشاعه داشته باشد. به این معنا که: «اگر ایران نتواند روی تأمین منظم و قابل پیشبینی از سوی آمریکا حساب کند، طبیعی است که به سایر کشورها (از جمله فرانسه یا آلمان غربی) رجوع کند، حتی اگر آن کشورها سازوکارهای منع اشاعه کمتری داشته باشند» در پایان، آنان تأکید کردند که ایران به تعهدات منع اشاعه خود پایبند است، اما اگر از سوی آمریکا با تردید و بیاعتمادی مواجه شود، ناگزیر به دنبال تنوعبخشی به منابع تأمین هستهای خود خواهد رفت.
من به ایرانیها گفتم که این موضوع [بیثباتی در صدور مجوزهای صادراتی] را نیز در بررسیهای جاری خود مد نظر قرار خواهیم داد.سپس به آنان گفتم: «مایلم پس از بازگشتم، با شما (آقای رابینسون) درباره رویکرد کلی که در بندهای قبلی توضیح دادم گفتوگو کنم» علاوه بر اینکه این پیشنهادها باید توسط گروه ویژهای که هماکنون مشغول بررسی موضوع بازفرآوری است بررسی شوند، همچنین باید در نظر داشته باشیم که شاید لازم باشد مستقیماً آنها را به رئیسجمهور نیز ارائه کنیم. من ادامه دادم:«البته این بدان معنا نیست که باید روند بررسی گروه ویژه را دور بزنیم یا نادیده بگیریم؛ اما ما باید آمادگی داشته باشیم که در صورت لزوم، مسیر مستقیمتری را نیز طی کنیم»
من همچنین به ایرانیها گفتم که تمایل دارم در آینده نزدیک شخصاً با برخی از اعضای کلیدی کنگره آمریکا گفتوگو کنم، تا بتوانم از طریق مشاهدات دستاول خود از مذاکرات با ایران، ابتکار عمل را از تلاشهای فعلی در کنگره که در حال پیگیری طرحهای محدودکننده در این حوزه هستند، بازپس بگیرم. من هشدار دادم که: «اگر اجازه دهیم اقدامات کنگره در مسیر فعلی خود ادامه پیدا کند، احتمالاً دوستان ما – از جمله ایران – ناچار خواهند شد به دنبال تأمین نیازهای خود از منابع دیگر بروند» به همین دلیل، من قصد دارم بهطور خصوصی با قانونگذاران بانفوذی چون سناتورهای پاستوره، ریبیکاف، جاویتس، پرسی و گلن گفتوگو کنم، تا آنها را با واقعیات وضعیت فعلی سیاستهای هستهای آمریکا آشنا سازم. من اضافه کردم که: «مذاکرات خصوصی احتمال موفقیت بسیار بیشتری دارد تا آنچه ممکن است از مسیر جلسات علنی استماع به دست آید»




ارسال نظرات