۱۲ تير ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۶
کد خبر: ۷۸۵۵۱۷

سروده جدید علیرضا قزوه به مناسبت ایام عزاداری اهل بیت

سروده جدید علیرضا قزوه به مناسبت ایام عزاداری اهل بیت
علیرضا قزوه شاعر آیینی، نوسروده‌ای به مناسبت ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا منتشر کرد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نوسروده علی رضا قزوه بدین شرح است:

محرم آمد و برپا شده خیام عزا

امیر لشکر عشق است سیدالشهدا

بگیرم از تو مگر رخصت عزاداری

چرا که صاحب ایرانی‌ای امام رضا!

مرا از این شب بیهودگی نجات بده

بگیر دست من خسته را تو‌ای مولا

ببین دلا که به امر توایم ما تسلیم

بگو بگو که الهی رضا... رضا برضا...

سر بریده سوی قبله ایستاده ببین

حسین (ع) قبله‌ی دل،

زینب (س) است قبله نما

نگاه کن که هنوز از تب خیانت شام

سری بریده بلند است در برابر ما

ببین حسین تو را از چه خاک ساخته‌اند

حسین اهل فنا، یا حسین اهل بقا؟

حسین، اهل فنا نیست، اهل زندگی است

خدا کند برسد دل به فهم عاشورا

بگرد رد حسینی که زنده است هنوز

حسین بی بدل و بی قرین و بی همتا

هنوز لشکر شام ایستاده در میدان

هنوز پشت افق لشکری ست ناپیدا

الا جماعت کوفی، جماعت شامی!

مباد همچو شمایان هدر شویم و هبا

مراست رهبری آزادوار و دانشمند

که دل سپرده‌ی اویند این همه شهدا

به علم و دانش، خوارزمی است و بیرونی

به رای و فکرت رازی و بوعلی سینا

نه ما ز بارش شمشیر فتنه می‌ترسیم

نه هست در او ترس از یهودی و ترسا

جلال و فرّ و سرافرازی اش زمینی نیست

بزرگواری و عزت خداش کرده عطا

خدا بخواهد اگر ظلم، جمع خواهد شد

سرم جدا کن و پایم جدا و دست جدا

وفا کنیم و ملامت کشیم چونان تیغ

که روز روز قیام است و وقت وقت وفا

تو نامداری، ایران من! به عشق و امید

تو شهره‌ای وطن من! به عقل و شور و صفا

دوباره روز به ذلت نشستن نمرود

دوباره قصه‌ی موسی و ساحران و عصا

کسی نبوده چنان، چون تو رهرو صلحا

کسی ندیده چنان، چون تو یاور ضعفا

بهای عشق همین است و هیچ پروا نیست

که یک بلی تو امروز شد هزار بلا

تو دست مهر بکش بر سر جهان، وقت است

که تیغ قهر تو دستی کشد سر اعدا

تو نوح حادثه‌ای؟ یا که خضر واقعه‌ای؟

بشوی ظلمت ما را به نور آب بقا

تو را که جود جوادی، زمان نمی‌فهمد

تو را که حاتم طایی ستی به جود و سخا

وطن! مباد که غفلت کنی در این میدان

سر حسین ترا شمر می‌بُرد ز قفا

تو در کجای زمان ایستاده‌ای وطنم؟

ببین یزید کجا شد، ببین حسین کجا

الا یزید زمان دم مزن ز روی غرور

دچار کبر و ریایی دچار کبر و ریا

قسم به لشکر "والعادیات" در شب حشر

قسم به صبح قیامت که می‌دمد فردا

بزرگی و شرف از ما جدا نخواهد شد

که ما به غیر شهادت نداده‌ایم رضا

شهید غیرت عشقیم و تشنه‌ی شمشیر

بدوز پیرهن زخم را به قامت ما

درون ورطه‌ای از دم، قدم زنیم قدم

درون لجه‌ای از خون، شنا کنیم شنا

کسی نمی‌خرد الا به نرخ جان، جنت

کسی نمی‌دهد الا بهشت را به بها

هزار مرتبه شکر خدا که ملیت

دوباره زنده شد و زنده است در همه جا

اگرچه دین حسین است دین شان، بعضی

نشسته‌اند که دین را زنند بی پروا

به ذوالفقار علی تکیه می‌زنیم امروز

اگر به تیغ تهمتن رها شدیم رها

به باد دادن این خاک اوج ابلهی ست

که در برابر ما آتش است این دریا

دوباره بوسه به شمشیر دوست خواهم زد

چه ترس و واهمه ما را سری ست بی پروا

شبی رسیده شبی آتشین شبی ابری

شبی که بر سرت آوار می‌شود دریا

تو کیستی؟ پدرت کیست؟ نانژاده‌ترین

چه تخمه‌ای تو که کرده ست مادر تو خطا؟

چه خانه‌ای ست که از عنکبوت سست‌تر است

دوباره خانه او را هبا کنید هبا

هزار مرتبه از جمع شان بزرگتریم

جهان اگر همه با هم شوند و ما تنها

که‌اند این همه؟ کلاش کور و کر شده‌اند

کدام خاطی‌ای از خط تو گرفته خطا؟

بگو که دیده‌ی کوران قضاوتم نکنند

که من مسلط و مستولی‌ام به علم قضا

به هر کسی که صدای مرا شنید بگو

بگو که لایق "اف لک" است این دنیا

میان شوط نخستین ز حال خواهم رفت

دلم چگونه نگرید میان سعی و صفا؟

چه هوهویی ست که تا هفت آسمان رفته ست

صدای هق هق دلدادگان مجلس ما

صفای شعر جدا از صف شهیدان نیست

وضو کنید و درآیید در صف شعرا

به زرق و برق یزید زمان مشو دلخوش

نجات می‌دهد آخر حسین عشق، تو را

دعا کنیم که پایان ما هبا نشود

دعا کنیم جماعت، دعا کنیم، دعا

ارسال نظرات