۰۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۰
کد خبر: ۷۸۹۲۳۴
نقد فیلم اختصاصی

مسیر نبردهای تمدنی شرق و غرب در فیلم بی حرکت

مسیر نبردهای تمدنی شرق و غرب در فیلم بی حرکت
محمدحسین پیشاهنگ درباره فیلم بی حرکت نوشت: فیلمی با قصه ساده در ژانر وحشت، با نشانه‌گذاری‌های آگاهانه، به سطحی فراتر می‌رود و تبدیل می‌شود به متنی تصویری درباره کشمکش تمدنی شرق و غرب و سعی می‌کند آینده این تنازع بشری را پیش بینی کند: بیداری شرق و نابودی غرب با سلاح خودش.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، به دلیل آنکه فیلم Don’t Move  از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است، ضروری می‌نماید که به نقد و بررسی آن بپردازیم؛ چراکه هیچ تصویری در سینما بی‌غرض و بی‌مفهوم نیست و هر قاب سینمایی واجد بار معنایی و نشانه‌ای است که باید با از لابه‌لای قصه و تصویر کشف شود. همان‌گونه که در سنت نقد هنری گفته‌اند، «هیچ‌گاه به سطح اکتفا مکن»؛ زیرا سطحِ روایت، حجاب معناست.
ما نیز در این نقد تلاش می‌کنیم معانی زیر لایه فیلم را با استفاده از نشانه‌ها بازخوانی کنیم زیرا بدون شک فیلم پیام خود را به مخاطبان آگاه خود می‌رساند و تأثیر ناپیدای خویش را بر ناخودآگاه جامعه مخاطب می‌گذارد.  

فیلم‌شناخت

•    عنوان: بی‌حرکت (Don’t Move)
•    کارگردانان: آدام شندلر و برایان نتو
•    محصول: ایالات متحده آمریکا، ۲۰۲۴
•    ژانر: تریلر روانشناختی / وحشت بقا
•    بازیگران اصلی: کیلی سیبل (ایریس)، فین ویت‌راک (ریچارد)

فیلم Don’t Move محصول ۲۰۲۴ سینمای آمریکا، ساخته آدام شندلر و برایان نتو، در نگاه نخست اثری از ژانر تریلر–وحشت بقاست: داستان زنی به نام ایریس که پس از فقدان فرزند، در یک روز عادی توسط مردی مرموز و خشن به نام ریچارد، گروگان گرفته می‌شود. اما این قصه ساده، به‌واسطه میزانسن‌های کنترل‌شده، طراحی شخصیت‌های متضاد و نشانه‌گذاری‌های آگاهانه، به سطحی فراتر می‌رود و تبدیل می‌شود به متنی تصویری درباره کشمکش تمدنی شرق و غرب، و بازتابی از تحولات ژئوپلیتیک معاصر. فیلم و سعی می‌کند آینده این تنازع بشری را پیش بینی کند: بیداری شرق و نابودی غرب با سلاح خودش.

مسیر نبردهای تمدنی شرق و غرب در فیلم بی حرکت

روایت و ساختار

فیلم‌نامه با حداقل عناصر داستانی، موقعیتی بسته و ایستا خلق می‌کند. تقریباً همه رویدادها در محیطی محدود جریان دارند؛ این محدودیت فضایی هم‌زمان دو کارکرد دارد:

۱. از منظر سینمایی، حس خفگی و اجبار را به تماشاگر تحمیل می‌کند.
۲. از منظر نشانه‌شناسی، به استعاره‌ای از جهان امروز بدل می‌شود؛ جهانی که شرق و غرب در آن به‌شدت به هم نزدیک و در عین حال گرفتار یکدیگرند.

ایریس در طول روایت از یک شخصیت منفعل و شکست‌خورده به کاراکتری فعال و مصمم بدل می‌شود. این همان الگوی کلاسیک «قوس شخصیتی» است که فیلمنامه‌نویس با هوشمندی، آن را به نماد بازگشت شرق به خویشتن تاریخی‌اش تبدیل می‌کند. در مقابل، ریچارد به‌عنوان ضدقهرمان، فاقد قوس است؛ او از آغاز تا پایان تنها خشونت و سلطه‌طلبی را نمایندگی می‌کند.

نشانه‌شناسی تقابل ایریس و ریچارد

اگر به ساحت نشانه‌ها در این فیلم نظر افکنیم، درمی‌یابیم که انتخاب بازیگران و تفاوت‌های ظاهری آنان به هیچ‌وجه تصادفی نیست. ریچارد، مردی سفیدپوست، بور و آبی‌چشم است که در ناخودآگاه جمعی مخاطب، نشانه‌ای از آنگلوساکسون آمریکایی و نماد هژمونی غرب مدرن است. در برابر، ایریس با چهره و موی تیره و چشمان باریک، حامل نشانه‌هایی از شرق دور و به‌ویژه چین و تمدن‌های آسیایی است.

مسیر نبردهای تمدنی شرق و غرب در فیلم بی حرکت

از منظر نشانه‌شناختی، این تقابل چیزی بیش از درگیری دو شخصیت فردی است؛ بلکه نمایانگر نزاعی تمدنی است: غربِ سلطه‌گر در برابر شرقِ زخم‌خورده. ریچارد با قدرت، تکنیک و خشونت وارد می‌شود، ایریس را فلج می‌کند، و او را در آستانه نابودی می‌کشاند. این همه همان تصویری است که سینمای آمریکا بارها از نسبت خود با شرق ترسیم کرده است: شرقی که باید یا تسلیم شود یا نابود.

ریچارد، بور و آبی‌چشم، تجسم غرب سلطه‌گر است و ایریس، شرقیِ تیره‌چشم، نماد ملتی است که در عین شکستگی هنوز بر سر حیات خویش ایستاده است.

روایت فیلم به مثابه تمثیل سیاسی 

در سطح اجتماعی–سیاسی، داستان «بی‌حرکت» تمثیلی از وضع بشر معاصر در جهان مدرن است. ریچارد نه تنها یک فرد بیمار، بلکه تجسم نظام سلطه است؛ همان نظامی که انسان‌ها را با ابزارهای روانی و فناورانه فلج می‌کند و امکان مقاومت را از آنان می‌گیرد. ماده‌ای که او به رگ‌های ایریس تزریق می‌کند، استعاره‌ای از سم مدرنیته است: سم مصرف‌گرایی، تبلیغات و تکنولوژی که انسان را بی‌حرکت و تسلیم می‌سازد.

ایریس، در مقام مادری شرقی، تجسم انسانی است که هنوز به فطرت خویش پیوند دارد. او در آغاز میل به مرگ دارد، اما مواجهه با خشونت عریان غرب، او را به سوی مقاومت و زندگی سوق می‌دهد.

سم به‌مثابه استعاره مدرنیته 

تزریق سم به بدن ایریس کلیدی‌ترین نشانه فیلم است. سم نه برای کشتن سریع، بلکه برای بی‌حرکت کردن است. این دقیقاً همان کاری است که سرمایه‌داری جهانی با جوامع شرقی کرده است: بی‌حرکت‌سازی از طریق مصرف‌گرایی، بدهی، رسانه، و وابستگی تکنولوژیک. سم به‌عنوان استعاره‌ای از عناصر مدرنیته، مکانیزم‌های سلطه نرم را توضیح می‌دهد؛ سلطه‌ای که نه با گلوله، بلکه با فلج کردن اراده‌ها پیش می‌رود.

مسیر نبردهای تمدنی شرق و غرب در فیلم بی حرکت

کاراکترهای فرعی: ملت‌ها و نهادهای بین‌المللی

• پیرمرد جنگلی: او نماینده وجدان ملل جهان و فطرت بشری است؛ ساده، بی‌دفاع، اما اصیل. ورودش به داستان لحظه‌ای امید می‌آفریند، اما به‌سرعت توسط ریچارد حذف می‌شود. معنای نشانه‌ای‌اش روشن است: ملت‌ها در برابر هژمونی غرب بی‌قدرت‌اند و برای نجات حتی به آنها نیز نمی‌توانی اکتفا کنی.
• پلیس: او به‌وضوح نماد دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی (سازمان ملل، حقوق بشر) و سازوکارهای قانونی عدالت در جهان است. در روایت فیلم، ریچارد او را نیز بی‌درنگ می‌کشد. پیام آشکار است: ساختارهای حقوقی و بین‌المللی در مقابل اراده عریان غرب هیچ قدرتی ندارند. البته حقیقت این است که این نظامات برساخته غرب، خودش ابزار سلطه آنهاست و اساساً اراده‌ای برای نجات انسان‌ها ندارند؛ به قول مثل ایرانی: شریک دزد و رفیق قافله.

پایان فیلم و خودرستگاری انسان شرقی

ایریس در نهایت با شناخت قدرت‌های درونی‌اش، ریچارد را می‌کشد. این پایان دو لایه دارد:

۱. در سطح درام، روایت قهرمانانه زن شرقی که با اتکا به خود، از بند می‌گریزد.
۲. در سطح نشانه‌شناسی تمدنی، پیام پیچیده‌تری دارد: غرب وحشی وقتی خشونت را به نهایت می‌رساند، ناخواسته باعث بیداری تمدنی انسان شرقی می‌شود. یعنی همان شرق تحقیرشده، در دل سلطه غربی، خود را بازمی‌شناسد و می‌ایستد.

مسیر نبردهای تمدنی شرق و غرب در فیلم بی حرکت

پایان فیلم، که در آن ایریس پس از نشستن روی پیکر زخمی و نیمه‌جان ریچارد جمله «متشکرم» را بر زبان می‌آورد، دقیقا اشاره و تأکید به همین معنا دارد: ایریس که در غم از دست دادن فرزندش، در حال خودکشی بود، با تلاش ریچارد منصرف شد و زمانی که ریچارد می‌خواست آیریس را بکشد، او متوجه قدرت درونی خودش شد و برای بقا جنگید.

این همان داستان ورود غرب به کشورهای شرقی است که با هدف استعمار و استثمار، وارد شده و اگرچه به ظاهر ناجی این کشورها هستند، اما با فلج کردن این کشورها، اسارت و سپس نابودی کامل آنها را رقم می‌زنند. تنها راه نجات نیز، بیداری خود ملت‌هاست.

راهبرد نجات

نکته مهمتر در لابه‌لای پیام‌های این فیلم، تأکید بر چند راهبرد جدی درباره نجات است. 

مسیر نبردهای تمدنی شرق و غرب در فیلم بی حرکت

روح امید در ملت‌ها

راهبرد اول امید است. اسارت آیریس از جایی شروع شد که امید به زندگی را از دست داد و همینجا در دام ریچارد افتاد. ملتی که نا امید شود، توسط نظام سلطه غربی چپاول می‌شود: نمونه واضح امروزی آن، اوکراین است. فارغ از مسئله حق و باطل، اگر اوکراین برای حفظ تمامیت و استقلال خود، نا امیدانه در آغوش غرب غش نکرده بود، ابزار طمع ورزی غرب قرار نمی‌گرفت و منابعش غارت نمی‌شد.

آیریس تا زمانی که به نجاتش توسط دیگران امید بسته بود، کاری از پیش نبرد. اما دقیقا زمانی که از همه نا امید شد، اما امیدش را به نجات و حیات از دست نداد، برای آن جنگید و نجات پیدا کرد. 

جنگ با سلاح دشمن (ابزارهای ملت-دولت‌ها)

آیریس در آخرین لحظات قبل از کشته شدن، دو تا سلاح (یک چاقو و یک کلت کمری) روی کمر ریچارد می‌بیند و با استفاده از یک حیله، با همان سلاح‌ها، به ریچارد حمله کرده و از دستش می‌گریزد.

البته اگر خوب یادمان باشد، این ها نیز هیچ‌کدامشان متعلق به ریچارد نبوده است، چاقو را از پیرمرد جنگلی گرفته بود و تفنگ را از پلیس. تنها سلاح خودش، داروی فلج کننده بود که در آخرین تلاش آیریس برای تزریق آن به خود ریچارد، هیچ توفیقی پیدا نکرد. یعنی غرب نیز با همین ابزارها، (افکار عمومی ملت‌ها و ابزار حقوقی دولتها  و سازمانهای بین المللی) تهدیدش را بالای سر ملت‌ها قرار داده است و برای مقابله با نظام سلطه، باید از همین دو سلاح علیه او اقدام کرد. ابتدا ملت‌ها را بیدار کرده و سپس ابزارهای حقوقی بین المللی را از دست هژمونی آمریکایی- غربی خارج کرد.

در جهان سیاست نیز تأسیس نهادهای بین المللی جدیدی چون بریکس و شانگهای و مانند آن، دقیقا برای اجرای همین راهبرد است. 

مسیر نبردهای تمدنی شرق و غرب در فیلم بی حرکت

پیش بینی آینده

آیریس که به اسکله رسیده و نجات پیدا کرده است، ریچارد را می‌بیند که خودش را به ساحل میکشاند. آیریس بالای سر بدن زخمی ریچارد حاضر می‌شود اما او را نمی‌کشد.

فیلمساز با این سکانس پیش بینی می‌کند که بلوک شرق و تمدن شرقی بالاخره از زیر یوق سلطه غربی خارج شده و تمدن غرب افول کرده و و در نبرد تمدنی آخر با بلوک شرق، شکست خورده، زخم دیده و بسیار ضعیف خواهد شد. اما به طور کامل نابود نخواهد شد. شاید دیگر خطری برای مردم جهان نداشته باشد و شاید باید مراقب بود تا دوباره این اژدهای آدمکش سرپا نشود.

 در نهایت بی حرکت (Don’t Move)  فیلمی نیست که در سطح هنری به شاهکار بدل شود؛ میزانسن‌ها ساده‌اند، روایت در لحظاتی کلیشه‌ای، و شخصیت‌پردازی ریچارد تک‌بعدی. اما اهمیت فیلم نه در ارزش زیبایی‌شناختی، بلکه در کارکرد نشانه‌ای و راهبردی آن است.

فیلم، تعارضات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک امروز را در قالب یک نبرد شخصی فشرده می‌کند: نبرد زن شرقی-چینی (آیریس) و مرد غربی-آمریکایی (ریچارد)، برای نجات از سلطه غرب، امید بستن به کمک دیگر ملت‌ها یا سازمان‌های بین‌المللی اشتباه است. تنها راه رهایی، بازگشت به توان درونی خود و البته استفاده از ابزارهای قدرت برای مقابله با هژمونی آمریکایی است. پیامی که اگرچه در سطحی انسانی بیان می‌شود، اما آشکارا به نبرد تمدنی شرق و غرب ارجاع دارد.

این فیلم، هم آیینه‌ای از اکنون بحرانی جهان است: لحظه‌ای که خشونت غرب به نهایت خود رسیده و شرق، ناخواسته، در حال بیدار شدن است؛ و هم گوی پیشگویی که آینده روشنی را پیش روی انسان شرقی نمایان می‌سازد. 

محمدحسین پیشاهنگ
ارسال نظرات