۱۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۳
کد خبر: ۷۹۶۷۹۵
یادداشت؛

نسبیت گرایی غرب و جنگ تمدنی سینما

نسبیت گرایی غرب و جنگ تمدنی سینما
مقابله تمدنی با نفوذ فرهنگی غرب از طریق سینما نیازمند تقویت جبهه فرهنگی داخلی ایران اسلامی است.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از ریشه‌ای‌ترین چالش‌های تمدنی غرب، ترویج اندیشه نسبیت‌گرایی است. این اندیشه، که پایه‌ای برای نفی هرگونه حقیقت ثابت و مطلق به شمار می‌رود، نه تنها در حوزه فلسفی، بلکه در ارزش‌ها، زمان، حرکت و باورها نفوذ کرده و جوامع را از ثبات فکری و اخلاقی دور می‌کند. غرب با این رویکرد، تلاش دارد تا هرگونه مطلق‌گرایی را زیر سؤال ببرد و زمینه را برای پذیرش سبک زندگی لیبرال و فردگرا فراهم کند. این ایدئولوژی، از طریق ابزارهای فرهنگی قدرتمند، به ویژه صنعت سینما، به طور سیستماتیک به سایر جوامع صادر می‌شود و نسل جوان را هدف اصلی قرار می‌دهد.

سینما، که زمانی صرفاً یک هنر سرگرم‌کننده بود، امروزه به یک سلاح استراتژیک در جنگ شناختی تبدیل شده است. هالیوود، به عنوان نماد این صنعت، در گذشته سالانه بیش از ۶۵۰ فیلم تولید می‌کرد، اما اکنون با تمرکز بر حدود ۴۵۰ فیلم هدفمند، کیفیت را فدای کمیت کرده تا پیام‌های ایدئولوژیک خود را عمیق‌تر منتقل کند. هر فیلم، مانند یک کپسول فکری، حاوی زیرمتن‌هایی است که نسبیت را ترویج می‌دهد: نفی باورهای دینی، تضعیف ارزش‌های الهی، و تغییر ذائقه فرهنگی. برای مثال، بسیاری از بلاک‌باسترهای هالیوودی با روایت‌های قهرمانانه فردی، خانواده سنتی را بی‌اهمیت جلوه می‌دهند و روابط جنسی آزاد را عادی‌سازی می‌کنند. این فیلم‌ها نه تنها سرگرمی ارائه می‌دهند، بلکه مرزهای فرهنگی را جابه‌جا می‌کنند و گفتمان غالب را به نفع غرب تغییر می‌دهند. سینما دیگر ابزار هنری نیست، بلکه میدان نبرد تمدنی است جایی که فکر، سبک زندگی و فرهنگ هدف قرار می‌گیرد.

نسبیت گرایی غرب و جنگ تمدنی سینما

این نفوذ فرهنگی، بخشی از یک رویکرد تمدنی بلندمدت است که با برنامه‌ریزی دقیق پیش می‌رود. در مقابل، نهادهای فرهنگی و دینی کشور باید با شناخت دقیق این ابعاد، برنامه‌ریزی متناسب اتخاذ کنند. پیروزی در جنگ شناختی، وابسته به آگاهی‌بخشی، تبیین مفاهیم دینی و تقویت ایمان نسل جوان است. بدون رویکرد تمدنی، فعالیت‌های پراکنده سطحی باقی می‌مانند و نمی‌توانند با آرایش جنگی مقابله کنند. همانند میدان نظامی که هر سرباز نقش و ابزار خود را می‌داند، در جبهه فرهنگی نیز باید نقش‌ها مشخص شود. هم‌افزایی نهادها، از حوزه‌های علمیه تا رسانه‌های داخلی، ضروری است تا گفتمان دینی تقویت گردد.

برای درک بهتر این نبرد، می‌توان به نمونه‌های تاریخی و معاصر اشاره کرد. در دهه‌های گذشته، فیلم‌هایی مانند سری «جیمز باند» یا «ماتریکس» با ترویج فردگرایی افراطی و شکاکیت به نهادهای سنتی، نسل‌های غربی را از ریشه‌های دینی دور کردند. امروزه، پلتفرم‌هایی مانند نتفلیکس این روند را جهانی کرده‌اند و با تولید محتوای سفارشی برای بازارهای نوظهور، نسبیت را به جوامع اسلامی تزریق می‌کنند. این ابزارها نه تنها باورها را تضعیف می‌کنند، بلکه هویت ملی را نیز هدف قرار می‌دهند. برای مقابله، تولید محتوای بومی با کیفیت بالا ضروری است؛ فیلم‌هایی که ارزش‌های اسلامی را با زبان جذاب روایت کنند، نه شعارزدگی.

رویکرد تمدنی ایجاب می‌کند که بلندمدت فکر کنیم. نمی‌توان سبک زندگی فعلی را بدون تغییر دانست و ادعای مقاومت کرد. هر فرد، خانواده و نهاد باید خود را در این آرایش جنگی ببیند. آموزش رسانه‌ای در مدارس، تولید سریال‌های خانوادگی با محوریت ایمان، و سرمایه‌گذاری در سینمای ملی، گام‌های اولیه هستند. با سینما فرهنگ تغییر می‌کند؛ باید سینما را به ابزار تقویت بصیرت تبدیل کنیم.

نسبیت گرایی غرب و جنگ تمدنی سینما

در این میان، جنگ شناختی با ابزارهای دیگر مانند شبکه‌های اجتماعی ترکیب می‌شود و نبرد را پیچیده‌تر می‌کند. اما تمرکز اصلی بر سینما به عنوان پرنفوذترین ابزار باقی می‌ماند. برای اثربخشی، نیاز به استراتژی جامع است: شناسایی فیلم‌های نفوذی، تحلیل زیرمتن‌ها، و پاسخ فرهنگی سریع. نهادهای دینی می‌توانند با برگزاری جشنواره‌های فیلم دینی، نسل جوان را به تولید محتوا تشویق کنند. همچنین، همکاری با فیلم‌سازان مستقل برای روایت داستان‌های واقعی از مقاومت اسلامی، می‌تواند گفتمان را معکوس کند.

باید به نقش آموزش در مقابله پرداخت. برنامه‌های درسی باید شامل سواد رسانه‌ای باشد تا جوانان بتوانند پیام‌های پنهان را تشخیص دهند. تقویت ایمان نه تنها عبادی، بلکه فکری است و نیاز به تبیین فلسفی نسبیت در برابر مطلق‌گرایی دینی دارد. کتاب‌ها، سمینارها و پادکست‌های حوزه‌ای می‌توانند این خلأ را پر کنند.

در نهایت، مقابله با این نفوذ نیازمند عزمی ملی است. اگر غرب با هالیوود تمدن خود را صادر می‌کند، ایران با پتانسیل فرهنگی غنی‌اش می‌تواند تمدن اسلامی را احیا کند. اما این احیا بدون بودجه، برنامه‌ریزی و همت جمعی ممکن نیست. غفلت از این جبهه، به معنای تسلیم فرهنگی است که ایران اسلامی هیچگاه زیرباار زور نخواهد رفت و همواره در طول تاریخ ثابت کرده است که قوت های تمدنی خویش را حفظ و به نسل های بعدی منتقل کرده است که داستان حفظ و انتقال هویت اسلامی شیعی ایرانی در دوران حمله مغول ها اثبات گر این پیروزی در نبرد تمدنی است.

رضا رضوان محقق علوم انسانی

ارسال نظرات