۱۶ مهر ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۰
کد خبر: ۱۱۴۳۱۰
مسئول مؤسسه مطالعات فرهنگی لوح و قلم:

اساس خط امام، تکلیف گرایی و پایداری در راه حق است

خبرگزاری رسا - مسئول مؤسسه مطالعات فرهنگی لوح و قلم در گفت و گو با خبرگزاری رسا ضمن تأکید بر تکلیف گرایی و استقامت حضرت امام، اظهار داشت: با توجه به این اصول است که ما می توانیم حرکت حضرت امام را تحلیل کنیم و بدون آن هر تحلیلی که ارائه دهیم ناصواب است.
محمد مهدي حقاني


انقلاب اسلامی بر مبنای تفکر اصیل شیعی شکل گرفته است. محور این اندیشه، مرجعیت شیعی و در قرن اخیر شخصیت بی نظیر حضرت امام خمینی ( ره ) است. این تفکر است که در مقاطع حساسی از تاریخ انقلاب، این کشور را از گردنه های خطرناک به سلامت عبور داده و به موقعیت درخشان کنونی رسانده است. در مقابل این تفکر همواره جریاناتی وجود داشته اند که راه و رسم دیگری را جستجو می کنند و در تلاشند که جهت حرکت انقلاب را به سمت و سوی دیگری تغییر دهند. بازخوانی تاریخ انقلاب این امکان را به ما می دهد که نسبت جریانات مختلف را با تفکر حضرت امام بسنجیم و از این رهگذر چراغی را فرا روی حرکت آینده روشن کنیم.

در این راستا طی گفت و گویی تفصیلی با حجت الاسلام محمد مهدی حقانی، مسئول مؤسسه مطالعات فرهنگی لوح و قلم، نسبت جریانات و اشخاص مختلف با تفکر حضرت امام خمینی( ره ) به خصوص در رابطه با جنگ را به بحث و بررسی نشستیم. حجت الاسلام حقانی فزرند شهید حقانی است. ایشان در سنین نوجوانی در جبهه ها حضور پیدا کرده و در اثر مجروحیت شیمیایی جانباز دفاع مقدس محسوب می شود. پس از جنگ به کسوت روحانیت درآمده و سالهاست که در جبهه جنگ نرم و نبرد فرهنگی به دفاع از مرزهای عقیدتی و ارزشی انقلاب مشغول است.

در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید:

رسا: حضرت امام خمینی (ره) به عنوان یک مرجع دینی و رهبر سیاسی بزرگ در مسائل مختلف کشور از جمله در جنگ تحمیلی در یک چارچوب خاص حرکت می کردند. در ابتدا قدری درباره اصول فکری و چارچوبی که امام به خصوص در جنگ تحمیلی داشتند، مطالبی را بیان کنید.

چارچوب حرکت حضرت امام در جنگ را می توان در چند نکته بیان کرد، نکته اول این است که ایشان در حکومت داری بنده بود. همان طور که در نمازها می خوانیم اشهد ان محمدا عبده و رسوله، ویژگی ایشان این بود که در حکومت خود تکلیف محور بود.

حضرت امام برای عمل به تکلیف وارد جنگ شد و برای عمل به تکلیف از جنگ خارج شد. اگر به این نکته توجه نکنیم نمی توانیم درست رفتار امام را تحلیل کنیم. بسیاری از تحلیل هایی که راجع به رفتار امام در پذیرش قطعنامه ارائه می شود غلط است و بر اساس غفلت نسبت به این ویژگی است. به عنوان مثال وقتی عراق به شهرهای ما حمله می کرد، امام اجازه نمی داد مقابله به مثل کنیم. از یک تاریخی گفتند مقابله به مثل اشکال ندارد. استدلال کردند بر طبق روایتی که دیدم می توان با شرایط خاصی این کار را انجام داد، اما قبل از حمله آن را اعلام کنید. به همین دلیل وقتی که می خواستند به بصره حمله کنند از قبل اعلام شد که در جنگ های دنیا چنین چیزی بی سابقه است. می بینیم که حضرت امام که در آن ایام به عنوان یک سیاستمدار برجسته مطرح بودند اما در مسأله مهمی مانند حمله به شهرهای عراق به روایات و ادله شرعی مقید بودند.

این نکته در حرکت ایشان بسیار اساسی بود. لذا ایشان به دلیل حکم شرعی وجوب دفاع، وارد جنگ شد. در فرمایشات ایشان است که دفاع از سرزمین اسلامی واجب است. حتی طلبه ای استفتاء می کند که من از لبنان آمده ام آیا بر من هم واجب است می فرمایند بله دفاع از سرزمین های اسلامی بر دوش همه است.

نکته دوم شجاعت عجیب ایشان بود. از ایشان نقل شده که من در عمرم هیچ وقت نترسیده­ام. این شجاعت اگر نباشد انسان امکاناتی را که دارد به درستی نمی­بیند. قبل از جنگ در ماجرای گروگان گیری، آمریکا دائما ایران را به حمله نظامی تهدید می کرد. همان موقع امام خیلی محکم جواب دادند که ما از تهدیدهای آمریکا نمی ترسیم. الان وقتی آمریکا تهدید به تحریم یا تهدید نظامی می کند هنوز عده ای می ترسند. روزنامه شرق در مقاله ای نوشته بود کشوری که از لحاظ اقتصادی وابسته باشد نمی تواند از لحاظ سیاسی مستقل باشد،این تحلیل ها ناشی از ترس از آمریکا است.

امام چون ترس نداشت اعتقاد داشت که ما می توانیم در مقابل صدام و آمریکا بایستیم. شجاعت امام خیلی تعیین کننده بود. امروز اگر جملات امام مرور شود با توجه به شرایط خاص آن زمان، شجاعت ایشان کاملا آشکار است. قصه ناوهای آمریکا را حتما شنیده اید. آقای پرورش در مصاحبه ای آن را به طور مفصل نقل کرد. وقتی ناوگان آمریکا وارد آبهای ایران می شود مسئولین دستپاچه می شوند. می روند خدمت امام و از ایشان رهنمود می خواهند، امام می فرمایند آن را بزنید. مسئولین می گویند این کار خطرناک است، آمریکا مانند عراق نیست. امام می فرمایند من دیدگاهم همان است، اما هر طور که صلاح می دانید عمل کنید. در آخر جلسه ایشان حضرت آیت الله خامنه ای را صدا می زنند و می فرمایند من نظرم تغییر نمی کند و در آینده هم اگر من بودم یا نبودم، شما نسبت به آمریکا همین گونه رفتار کنید.

نکته سوم استقامت و پایداری امام بود. ایشان 8 سال در برابر دنیا و ملامت خودیها که شبهات زیادی وارد می کردند استقامت کردند. اینکه پیامبر فرمود سوه هود من را پیر کرد به خاطر این بود که پیامبر مأمور شده بود که علاوه بر استقامت خود، قوم خود را نیز به استقامت وادارد. امام انصافا پیامبر گونه عمل کرد و علاوه بر خود، مردم را نیز به استقامت وا داشت.

رسا – درست است که ایشان بر اساس تکلیف شرعی وجوب دفاع وارد صحنه رزم شدند، اما سؤال این است که هدف کلان امام در جنگ چه بود؟ امام در راستای منافع انقلاب می خواستند چه بهره برداری از جنگ بکنند؟

پاسخ این سؤال از گفته های بالا معلوم شد. ایشان تکلیف محور بودند. بر این مبنا وظیفه این بود که دفاع کنیم. فلسفه احکام الهی را ممکن است ما ندانیم . البته می توانیم به عنوان دستاوردهای حکم شرعی مسائلی رابیان کنیم، اما اصل، عمل به تکلیف است. معنای این حرف این نیست که هدفی در کار نیست. بلکه هدف همان هدف الهی است که خدا ترسیم کرده است و برای رسیدن به آن قوانینی را در نظر گرفته است که ما باید به آن عمل کنیم.

قبل از انقلاب دعوایی بود درباره امام حسین(ع) که هدف ایشان از قیام چه بود. درباره این مسأله جنجال بیهوده ای نیز شده بود. گروهی می گفتند هدف ایشان شهادت بود و عده ای می گفتند هدف، تشکیل حکومت بود، در نتیجه علم امام به شهادت را زیر سؤال می بردند. حضرت امام با بیان منطقی خود خط بطلان بر این دعوا کشیدند. ایشان گفتند هدف امام حسین ( ع ) عمل به تکلیف بود. هدف اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر و قیام در برابر سلطان جائر بود. نتیجه عمل به تکلیف یا شهادت است یا حکومت که بستگی به شرایط دارد.

انقلاب اسلامی نیز همین گونه است. مبنای این انقلاب عمل به تکلیف بود، ممکن بود این انقلاب به پیروزی منتهی نشود که تغییری در اصل تکلیف حاصل نمی شد. البته در جنگ تحمیلی ما دستاوردهای بزرگی داشتیم. در این جنگ انقلاب ما بیمه شد و دیگر کسی جرأت نمی کند به ایران حمله کند. در این جنگ همان طور که حضرت امام فرمودند ابهت آمریکا را شکستیم، اما اینها همه نتایج عمل به تکلیف بود.

رسا – در مقابل تفکر حضرت امام در مقاطع مختلفی جریانات و اشخاصی بودند که با فکر ایشان زاویه داشتند، از جمله این جریانات آقای بنی صدر و هم فکران او بودند. آقای بنی صدر چه سیاستی را دنبال می کرد و زاویه ایشان با تفکر حضرت امام در چه بخشی بود؟

به طور کلی ما دو جریان را در مقابل خط امام می توانیم شناسایی کنیم. یکی جریان روشنفکری وابسته و دیگری تحجر. این دو جریان، به خط امام آسیب می زدند. در سالهای ابتدایی دفاع مقدس جریان روشنفکری که به خیانت نیز آمیخته بود با محوریت آقای بنی صدر که رأی مردمی داشت و گروه های حامی ایشان در مقابل خط امام بود. کار امام در مورد ایشان بسیار سخت بود چرا که رئیس جمهور قانونی با پشتوانه رأی مردمی بود. البته در اوائل خیانت آنها آشکار نبود و تنها خواص خیانت آنان را می دیدند. اما بعد از اینکه آقای بنی صدر و منافقین دست به اسلحه شدند و با نظام در افتادند جایگاه مردمی خودشان را از دست دادند به نقطه مرگ رسیدند و فرار کردند.

این جریان عمده حرفی که مطرح می کردند این بود که ما نمی توانیم در مقابل صدام بایستیم و با این سخنان مردم را نا امید می کردند. می گفتند ارتش عراق مقتدر است و تمام دنیا حامی آن هستند و در این طرف، نظام نوپای ایران قرار دارد که تازه تأسیس است و پشتوانه اقتصادی ندارد. در نتیجه ما نمی توانیم بجنگیم. پاسخ این شبهات همان شجاعت امام بود که باعث می شد ایشان خلاف این را ببینند.

رسا - حضرت امام در مقابل تحرکات بنی صدر و اطرافیانش چه سیاستی را دنبال می کردند؟

بنی صدر و اذنابش به لحاظ میدانی در میدان جنگ همکاری نمی کردند. به لحاظ رسانه ای هم ناامیدی را تبلیغ می کردند. به لحاظ سیاسی هم کشور را به مسائل بیهوده مشغول می کردند، اما حضرت امام می خواست او را نگه دارد چون رئیس جمهور کشور بود. وقتی که بنی صدر به شورای انقلاب آمد و رشد کرد، بحث ریاست جمهوری ایشان مطرح شد و معلوم شد که اگر کاندیدا شود رأی می آورد. اینجا آقای هاشمی به امام پیشنهاد کرد که ایشان را رد صلاحیت کنیم. امام نپذیرفت، حتی پیش امام گریه کردند اما ایشان قبول نکرد.

بعد که بنی صدر رئیس جمهور شد، از ابوی خودم شنیدم که ما همه جا علیه بنی صدر افشاگری می کنیم اما تا زمانی که امام صلاح می دانند ایشان را رئیس جمهور می دانیم و بر علیه او اقدامی انجام نمی دهیم اما بعضی از دوستان عجله می کنند. روزی ایشان به منزل آمدند و گفتند امروز امام دستور دادند که برای برکناری ایشان کار کنید. برداشت من این است که یکی از کسانی که عجله می کرد آقای هاشمی بود. ایشان زودتر از امام می خواست بنی صدر را عزل کند. این مسأله از نامه ای که سایت خود ایشان منتشر کرد معلوم می شود.

رسا – از دیگر گروه هایی که از همان ابتدا با تفکر امام و روحانیت اصیل زاویه داشتند ملی مذهبی ها بودند. لطفا قدری در رابطه با سیاستها و فعالیت های این گروه هم مطالبی را بیان کنید.

نظام جمهوری اسلامی به تدریج به سمت استقرار کامل حاکمیت اسلامی پیش رفت. ملی مذهبی ها در ایجاد انقلاب سهم نداشتند، اینها در لحظات آخر پیروزی انقلاب، پیشنهادشان این بود که شاه و سلطنت بماند و تنها نخست وزیر عوض شود اما بعداً خودشان را عامل ایجاد انقلاب می دانستند. در اوائل امام با اینها مدارا کردند و بعضی از مسئولیت ها را به آنان واگذار کردند، اما پس از اینکه ماهیت واقعی خودشان را نشان دادند و مردم به خوبی آنها را شناختند، امام با قوت آنها را کنار زدند.

بعد از اینکه این گروه از صحنه مسئولیت کنار گذاشته شدند سیاست نفوذ در بین مسئولین را در پیش گرفتند. تهاجم فرهنگی سطوح مختلفی دارد اما مهمترین فاز آن، استحاله مسئولان نظام است. لذا اینها به دنبال این بودند که در بین مسئولان نظام رخنه کنند و آنها را از درون استحاله کنند و نسبت به آرمان های نظام از جمله استکبار ستیزی و ساده زیستی بی تفاوت کنند که متأسفانه در بخشهایی هم موفق بودند.

در جنگ هم اینها با طرح سخنان به ظاهر زیبا و بشر دوستانه و القاء خشونت طلبی امام و رزمندگان ادامه جنگ را با ابهام روبرو می کردند. توضیح اینکه بعد از دو سال از ابتدای جنگ، این شبهه که ما نمی توانیم در برابر عراق بایستیم رنگ باخت. صدام در ابتدا می گفت خوزستان را می گیریم و منضم به عراق می کنیم، اما پس از دو سال گفت ایران به ما حمله کرده و ما در حال دفاع از خود هستیم و این نشان از انفعال او بود.

در این شرایط که با پیروزی ما همراه بود، شبهه جدیدی مطرح شد که زیر سؤال بردن فلسفه جنگ و جهاد بود. منشأ این شبهه ملی مذهبی ها بودند که در قالب حرفهای زیبای حقوق بشری و صلح طلبانه با ادامه جنگ مخالفت می کردند. مدت زیادی روی همین تبلیغ می کردند، اما در مقابل این حرف، امام می گفت صلح عادلانه شرایطی دارد. عراق باید از خاک ما بیرون رود و متجاوز هم باید شناخته شود و غرامت ایران نیز پرداخته شود. خلاصه اینکه یک درگیری گفتمانی بین امام و ملی مذهبی ها در این قضیه وجود داشت.

رسا – از گروه ها و جریاناتی که با خط امام تناسب چندانی نداشتند که بگذریم، در میان اطرافیان امام هم بعضی تعارضات و موضع گیری ها را در برابر تفکر ایشان شاهد هستیم. از جمله آقای منتظری که از شاگردان امام بود و انتظار می رفت که بیش از دیگران از استاد خود در برابر هجمه ها دفاع کند، اما خود به یکی از جدی ترین منتقدین ایشان تبدیل شد، البته مخالفتهای ایشان با بی انصافی های عجیبی همراه بود. اگر ممکن است مواردی را که آقای منتظری در مخالفت با امام موضع می گرفت بیان کنید.

یکی از کسانی که ملی مذهبی ها روی او تأثیر گذاشتند آقای منتظری بود. او به اینها اطمینان داشت و می گفت باید حکومت را به اینها بسپاریم. در مورد جنگ آقای منتظری حرفهای اینها را می زد که اسلام دین رحمت است. تمام سوره های قرآن با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شوند. امام در پاسخ گفتند پیامبر هم خیلی جنگ داشت و همین جنگها نیز رحمت است.

همچنین در برابر راهبرد حضرت امام که می گفتند جنگ جنگ تا پیروزی، شبهه دیگری مطرح می شد که مردم خسته شده اند. جنگ تا کی؟ امام در پاسخ می گفتند قرآن بالاتر از این را گفته، قرآن گفته تا رفع فتنه از کل عالم.

همچنین آقای منتظری در اواخر جنگ القاء شبهه می کردند که ما در جنگ پیروز نشدیم چرا که جوانان ما از دست رفتند و خسارتهای فراوانی دیدیم، در پاسخ، امام می فرمود ما اولا ما برای پیروزی نجنگیدیدم بلکه عمل به تکلیف بود، اما بر طبق همین محاسبات هم ما پیروز جنگ بودیم. درست است که در جنگ خساراتی دیدیم اما نفع این جنگ برای ما به مراتب بیشتر از خسارتها بود. ما در جنگ در زمینه های گوناگون به خود کفایی رسیدیم. در این جنگ ما ابهت ابرقدرتها و آمریکا را شکستیم. این جنگ بیداری اسلامی در نقاط مختلف جهان را در پی خواهد داشت.

همچنین آقای منتظری در قضیه برخورد با منافقینی که در زندان ها بودند به نفع آنان موضع گیری کرد و نظام را به انواع ظلم ها متهم کرد.

رسا - به نظر شما تغییر نگاه آقای منتظری محصول چه عواملی بود؟

بخشی از آن در اثر ساده لوحی ایشان بود. بخشی از آن تحت تأثیر دیگران مانند ملی مذهبی ها بود. اما عامل دیگری که اگر امام نگفته بودند شاید نمی توانستیم بگوییم بی تقوایی و فسق ایشان بود. بی تقوایی کار انسان را به جایی می رساند که دست از آیات الهی بر می دارد.

رسا - آیا این رفتار و موضع گیری آقای منتظری در جنگ نیز تأثیری می گذاشت؟

قطعا اثر داشت. ایشان علاوه بر امام در دانشگاه ها نماینده ویژه داشت. در بدنه نظامی نیز برخی از فرماندهان طرفدار ایشان بودند و از سخنان ایشان تأثیر می­پذیرفتند. بسیاری افراد هم بودند که به ایشان دلبستگی نداشتند، اما به ایشان به عنوان جانشین امام ارادت داشتند و چون از وقایع پشت پرده و اختلافات ایشان با حضرت امام آگاه نبودند، لذا در جریان عزل ایشان موضع گرفتند و دچار شبهه شدند. به عنوان مثال برخی از نمایندگان مجلس در این رابطه موضع گرفتند و امام در این قضیه نامه تندی به مجلس دادند و آنها را از موضع گیری و مخالفت بر حذر داشتند. لذا جراحی مسأله منتظری یکی از سخت ترین کارها بود که امام امت با همان روحیه تکلیف گرایی آن را انجام دادند.

رسا – از جمله افرادی که در جنگ بسیار تأثیر گذار بود آقای هاشمی بود. ایشان خدمات بسیاری در جنگ ارائه کرد که به هیچ وجه قابل انکار نیست. اما ایشان همان طور که در خاطرات خود اشاره کرده است، در رابطه با راهبرد کلان در جنگ، با حضرت امام تفاوت نگرش داشت. این تفاوت در چه زمینه هایی بوده است و چه نتایجی را به دنبال داشت؟

همان طور که شما گفتید در بحثهای سیاسی نباید از حق عبور کنیم. بحث خدمات ایشان و زحمت هایی که برای انقلاب کشیدند باید محترم شمرده شود. اما نکته ای که وجود دارد این است که این انقلاب باید در خط امام حرکت کند به همین دلیل ما باید هم خط امام را خوب بشناسیم و هم خط دیگران را. ایشان خودشان قبول دارند که اختلاف نظرهایی با امام داشتند. ما باید اینها را بدانیم. اگر کسی بخواهد پافشاری کند که این انقلاب در خط امام حرکت کند باید این مسائل را بداند.

در مورد جنگ آنچه که من ابتدائا عرض می کنم، این است که امام اولین نماینده ای که در شورای عالی دفاع منصوب کردند مقام معظم رهبری و شهید چمران بودند. حتی موقعی که بنی صدر فرمانده کل قوا شدند این دو بزرگوار آنجا بودند و امام فرمود که در شورای عالی دفاع طراحی شود و بعد فرماند کل قوا اجرا کند. بنا بر این امام به کسی که اطمینان کامل کرد ایشان بود.

از ویژگی های ممتاز شخصیتی مقام معظم رهبری این بود که مسئولیت ها را بر اساس تکلیف می پذیرفتند. ایشان خودشان می فرمایند که هر جا پذیرفتن مسئولیتی واجب عینی بوده پذیرفته­ام. به عنوان مثال ایشان فرمودند برای دوباری که برای ریاست جمهوری کاندیدا شدم پیش امام رفت و ایشان گفتند برای شما حضور در انتخابات متعین است. یا اینکه در همان اوایل در جلسه ای با حضور شهید بهشتی ،موسوی اردبیلی، شهید باهنر، آقای هاشمی و عده ای دیگر درباره ریاست مجلس رأی گیری کردند که چه فردی مناسب است تا برای ریاست مجلس مطرح کنند. به اتفاق آراء به مقام معظم رهبری رأی دادند باز ایشان بر همین مبنا محکم کنار کشید. این سبک ایشان بود. این مسأله ای است که اگر از جانب سیاستمداران ما رعایت شود خیلی از دعواهای سیاسی رفع می شود. کسب قدرت نباید برای منافع باشد بلکه باید برای اصلاح باشد. منطق اسلام همین است. خب ایشان در جنگ از طرف امام مسئول این کار شد.

بعدها آقای هاشمی که ریاست مجلس بود، به اقتضاء ریاست مجلس وارد مسائل جنگ هم می شد. در آن موقع یک فضا سازی علیه آقا می­شد که می­گفتند ایشان طرفدار ارتش است و آقای هاشمی طرفدار بسیج و سپاه و واقعا یکی از دوران های مظلومیت آقا همین دوران است. در چنین شرایطی ایشان به این نتیجه رسید که جنگ دو فرماندهی شده، نامه ای به امام نوشتند که من کنار می کشم. از اینجا بود که آقای هاشمی جانشین امام در جنگ شد.

بنا بر این حرفی که می گویند در اواخر بین سپاه و ارتش اختلاف شده بود من قبول ندارم. ما که در صحنه جبهه بودیم اختلافی نمی دیدیم. فقط در سطح فرماندهی کلان جنگ دو فرماندهی شده بود که رهبری کنار کشیدند.

اختلاف نظری هم بین ایشان و امام بود. امام که تکلیف گرا بود می گفت ما باید بجنگیم. اما آقای هاشمی می گفت ما باید یک عملیات بزرگ انجام دهیم و پیروز شویم بعد بنشینیم پای میز مذاکره. این را امام قبول نداشت. امام می گفت بر اساس تکلیف باید بجنگیم.

اینکه یک عملیات انجام دهیم و بعد برویم پای میز مذاکره، با این نگاه است که می خواهیم جنگ را تمام کنیم و بعد فکر می کنیم چگونه جنگ را تمام کنیم. امام از اساس با این تفکر مخالف بودند و تا زمانی که تکلیف بر دوششان بود می خواستند بجنگند. این یک اختلاف نظر جدی بود و ایشان با توجه به جایگاه و سمتی که داشت این فکر را دنبال می کرد و برای اجرای آن تلاش می کرد.

رسا – از مقاطع حساس تاریخ انقلاب اسلامی مربوط است به اواخر جنگ و پذیرش قطعنامه. در رابطه با این دوره سخنان بسیاری مطرح است. بعضی می گویند پذیرش قطعنامه به امام تحمیل شد و به عنوان شاهد این مدعا سخن حضرت امام مبنی بر نوشیدن جام زهر را مطرح می کنند. در این قضیه نیز آقای هاشمی را دخیل می دانند. در مقابل، آقای هاشمی از عملکرد خود در این دوران دفاع می کند، به گونه ای که تلاش برای پایان جنگ را از افتخارات خود بر می شمرد. به نظر شما تحلیل صحیح پذیرش قطعنامه چیست؟

برگردیم به مبنای امام که بر اساس تکلیف شرعی، دفاع را واجب می دانست. به لحاظ فقه اسلامی تا زمانی که دشمن تجاوز می کند وظیفه است که مسلمانان در مقابل تجاوز دشمن دفاع کنند. وجوب دفاع موقعی برداشته می شود که یا موضوع برداشته شود، یعنی دشمن دست از تجاوز بردارد یا آنکه مصلحت نباشد و یا توان مبارزه نباشد.

در مورد قطعنامه برخی تحلیل می کنند چون آمریکا وارد جنگ شد و هواپیمای ایرانی را زد، حضرت امام مصلحت دیدند که دست از جنگ بردارند، مقام معظم رهبری در جواب به این ادعا فرمودند که امام به خاطر این مسأله قطعنامه را نمی پذیرفت چون ورود آمریکا رافع تکلیف نیست. آنچه که باعث شد امام بپذیرد این بود که به امام گفتند ما دیگر توان جنگیدن را نداریم. البته این را مکرر به امام می گفتند، اما امام این برداشت را نداشت، اما بالاخره در یک مقطعی همه مسئولین درگیر در مسأله جنگ هم نظر شدند که کتبا به امام نوشتند که ما دیگر توان جنگیدن نداریم. امام در خیلی جاها در موضوعات به نظر مسئولین تمکین می کردند. مثلا در قصه ناو آمریکایی حرف امام را قبول نکردند و امام به نظر آنان احترام گذاشتند.

اینجا هم معلوم نیست که نظر و برداشت امام هم این بوده که ما نمی توانیم بجنگیم. اما وقتی که مسئولین از ادامه جنگ شانه خالی کردند ایشان از مسئولین پذیرفت. با توجه به این شرایط بود که قدرت که شرط تکلیف است برداشته شد. لذا پذیرفتند که جنگ را پایان دهند. منتها این معنایش این نیست که ما با پذیرش قطعنامه شکست خوردیم. بله اگر مسئولین و فرماندهان، حرف امام را اطاعت می کردند به 100 درصد اهدافمان می رسیدیم، اما در همین شرایط هم با استقامت امام و مردم، پیروزی های فوق العاده ای به دست آوردیم و به بسیاری از اهداف خود نائل شدیم. به نظرم این تحلیل پذیرش قطعنامه است.

رسا - به نظر حضرتعالی آیا می توان از مسئولین پذیرفت که ما توان ادامه جنگ را نداشتیم؟

آقای هاشمی وقتی اذعان دارد که من دنبال این بودم که جنگ را تمام کنم، طبیعتا طبق مسلک امام عمل نمی کند. در همین راستا هم به امام می گویند ما توان نداریم چون می دانند امام فقط این استدلال را می پذیرد. از مجموع این دلایل و قرائن می توان فهمید اصلا موضوع اصلی، توان نداشتن و عدم قدرت برای ادامه جنگیدن نبوده است.

ما به عنوان رزمنده که در متن جبهه بودیم احساس ضعف و کمبود توان نمی کردیم، بله احساس می کردیم که مسئولین و رده­های بالا نمی خواهند بجنگند. این را در عملیات ها می فهمیدیم. مثلا بیت المقدس 7 ما دلیل عقب نشینی را متوجه نشدیم. وقتی که آمدیم دیدیم فرماندهان اصلی می گویند امکان مقاومت نبود. ما که در صحنه بودیم مشکلی نمی دیدیم. در مسائل نظامی ما ضعفی نداشتیم. فکر می کنم این را اگر از همه رزمندگان بپرسید همه یک جواب می دهند که امکان مقاومت بود. چرا که نیرو و امکانات به اندازه کافی بود و روحیه جهاد و مقاومت و پایداری هم بود. عقیده من این است که راه برای امام بسته شد و ایشان مجبور شدند که به پذیرش قطعنامه تن دهند.

رسا – اگر موافق باشید قدری هم به مسائل شخصی حضرتعالی در جنگ بپردازیم. شما چه مدت در جنگ حضور داشتید؟

من در سن کم رفتم جبهه و سه سال در جبهه بودم. اولین باری که رفتم منطقه 12 ساله بودم. در 13 سالگی وارد عملیات رزمی شدم.

رسا - با دستکاری شناسنامه که در آن ایام مرسوم بود؟

داستان این قصه مفصل است. ابتدا برای پشتیبانی رفتم. مدتی هم بدون پرونده رفتم ولی از سال 63 بود که به طور قانونی ثبت نام کردم. در پادگان امام حسین (ع) راهمان ندادند و ما را بیرون کردند. در اعزام بعدی در کرج پادگانی بود که آسانتر می پذیرفتند که از همان طریق به کردستان اعزام شدیم و بعد به منطقه جنوب رفتیم.

رسا - در آن موقع به عنوان طلبه در جنگ شرکت داشتید؟

به درس طلبگی مشغول بودم اما به طور رسمی طلبه نبودم.

رسا – اگر ممکن است خاطره ای هم از آن دوران بیان کنید.

نکته ای که برای من ماندگار است این است که در طول عملیات هایی که حضور داشتم معنویتی که در کربلای 5 بود نه قبل و نه بعد از آن ندیدم. بعد از این عملیات تعدادی از بچه ها باقی مانده بودند اما دیگر آن معنویت را نداشتند. قرآن در سوره مزمل می فرماید یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا دستور می دهد که نیمی از شب به عبادت بایست، چرا که ما می خواهیم بار سنگین را به دوش تو بگذاریم. در این عملیات وارد هر گردانی که می شدیم، برای نماز شب عین نماز صبح حسینیه پر بود و همه ضجه می زدند و این یک مسأله عادی بود. این در همه گردان ها و لشکرها شایع بود. یا مثلا توسلسشان به اهل بیت بسیار زیاد بود. صبح و ظهر و شب عزاداری و توسل داشتند.

در بهمن شیر معاون گردان بچه ها را جمع کرد و گفت این قدر زیاده روی نکنید چرا که احساس می کردند جوان ها خسته شوند. در حالی که اشتباه می کردند، در آن موقع خدا این ظرفیت را به بچه ها داده بود، این معنویت سنگین برای این بود که سخت ترین عملیاتی که من در ذهن دارم کربلای 5 بود، چرا که قرار بود کار سنگینی انجام شود. خدای متعال هر وقت بخواهد بار سنگینی را روی دوش کسی بگذارد، اول از لحاظ معنوی آماده اش می کند. این چیزی بود که برای من ماندگار بود. الان هم اگر کسی بخواهد در راه خدا کار بزرگی انجام دهد باید معنویت بالایی داشته باشد.

رسا – از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار این خبر گزاری گذاشتید، از شما تشکر می کنیم.
/923/گ401/ر

ارسال نظرات