دیگر در قم درس نمیخوانم

شهید پریمی چشمهساری از خوبیها بود که طاقت ذرهای بدی را نداشت و زشتتر از هر زشتی را حکومت استبدادی شاهنشاهی میدانست و برای نابودی ظالمین از هیچ کوششی دریغ نمیکرد.
آن هنگام که خورشید قرن بر گنبد فیروزهای عشق میتابید و شعاع وجودش دلها را مست میکرد و تا خدا میرساند، شهید پریمی هر روز نگاهش را متبرک به آفتاب وجود خمینی(ره) میکرد و بعد از اتمام هر درس، خود را به مکانی که امام ملاقات عمومی داشت میرساند و به چشمان ملکوتی امام خیره میشد، دوبار نیز به جماران رفت و بر دستان آفتاب عالمتاب انقلاب بوسه زد.
انشاءالله که توفیق شهادت نصیب میشود
همرزم این شهید حجتالاسلام حاج سید عباس تقوی درباره یکی از این دیدارها نقل میکند: «ایشان را در روز دوم شروع جنگ تحمیلی در خیابان شهدای قم ، ملاقات کردم . پس از احوالپرسی به من گفت: «فلانی چه کنم؟» به او گفتم: «در مدرسه فیضیه برای آموزش نظامی از میان طلاب ثبت نام میکنند» بالاخره برای نامنویسی رهسپار مدرسه فیضیه شده ، در قالب نیروهای آموزشی توفیق حضور در مناطق جنوبی کشور، نصیبمان شد. دوره آموزشی 25 روز طول کشید امّا به دلیل تأخیر در اعزام، خواستار رفتن به جماران شدیم. سرانجام جذبه عشق ما را روانه کوی جانان، جماران، کرد و توفیق زیارت امام نصیبمان شد. شهید پریمی پس از ورود به جماران گفتند: « سید! امروز حداقل سه مرتبه باید دست امام را ببوسم!»
«به همراه وی داخل حیاط نشسته بودیم و پس از لحظاتی وارد بیت امام شدیم. ایشان جلوتر از من دست امام را بوسیدند و این کار را دوبار انجام داد. هنگام خارج شدن از منزل در حالی که چشمانش را هالهای از اشک و اندوه فرا گرفته بود. از او پرسیدم از امام چه خواستی؟ گفت: «به امام عرض کردم دعا کنید خدا توفیق شهادت را به من بدهد.» گفتم : « امام در جواب چه فرمودند؟» گفت: « امام فرمودند انشاءالله که توفیق شهادت نصیب میشود.» بعد از این دیدار به جبهه رفتیم و ایشان را به منطقه دشت عباس اعزام کردند.»
کتابهای مرا وقف کنید تا مردم استفاده کنند
این شهید در قسمتی از وصیتنامه خود آورده است: «الان وقت جنگ است، با چنین وضعیتی دیگر نمیتوانم در قم بمانم و درس بخوانم. الان وقت رفتن به جبهه است و باید به ندای رهبرم پاسخ بدهم. لذا بسوی جبهه آبادان در حرکت هستم و من عازم جهان عقبی میباشم. از همه بستگان و دوستان و آشنایان پوزش میطلبم و از مردم دلیر میخواهم گوش به فرمان امام عزیز باشید و هرگز در برابر دشمنان اسلام و انقلاب سر تسلیم فرود نیاورید. کتابهای مرا وقف کنید تا مردم استفاده کنند و مرا از دعای خیرتان بینصیب نگذارید. دعا کنید که خداوند فیض شهادت را نصیب من بفرماید زیرا از خداوند خواستهام که شهید بشوم. محمدحسن پریمی 14/9/1359.»/919/د101/ن
به گزارش خبرگزاری رسا، طلبه شهید محمد حسن پریمی در سال 1340 در روستای« مجید آباد» دامغان دیده به جهان گشود. او انسانی بود که تلاش میکرد استعدادهای الهیاش را بارور کند و بر مسند بندگی حق تکیه زند؛ برای رسیدن به اوج کمال انسانیّت، راه حوزه را در پیش گرفت و وارد میکده ناب علوم آل محمد علیهم السلام شد.