وجود رهبری در میان ما آرامبخش و مایه شکست دشمن است

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، نهضت الهی خرداد۱۳۴۲، ۵۰ ساله شد و آثار و برکاتی فراوان را به ایران و جهان تقدیم داشت. اینک ما هستیم و تداوم یک طریق نورانی. آسیبها و تهدیدهای ما چیست؟ و به کدام آفت باید بیش از گذشته توجه داشت. آیتالله سیدهاشم حسینی بوشهری مدیریت محترم حوزه علمیه قم در اینباره سخن میگویند. امید آنکه روشنگر افتد.
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدلله رب العالمین، ثم الصلاه و السلام علی سیدنا ابوالقاسم محمد و علی آلهالطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین (ع). قال الله فی کتابه:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُواْ إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنکُمْ وَ اتَّقُواْ اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ.» (۱) خدای بزرگ به مؤمنان خطاب میکند؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! نعمتهایی را که خدای بزرگ به شما بخشیده و عنایت کرده است، به یاد آورید، زمانی که جمعیتی قصد کردند شما را از میان بردارند و ارادههای استوار شما را در هم بشکنند، خدای متعال دست آنها را کوتاه کرد. به پاس قدردانی از نعمت بزرگ خداوندی نسبت به فرمان پروردگار مخالفت نکنید. درباره نهضت امام راحل لازم میدانم به چند نکته کلیدی و اساسی اشاره کنم. انقلابهای دنیا در یک تقسیمبندی به سه دسته تقسیم میشوند: نخست انقلابهایی که آرمانها، تلاش و شعارشان یک پیام دارد و آن ایجاد مساوات اقتصادی در جامعه است.
نظامهای مارکسیستی در بلوک شرق، همیشه بر اساس این معیار، شعار و آرمان حرکتهای انقلابیشان را دنبال کردهاند. آرمان عالیه این نظامها منحصر به ایجاد مساوات اقتصادی در جامعه و به تعبیر خودشان جامعه بیطبقه میشود. دسته دوم از انقلابهایی که در جهان رخ میدهند، آرمانهای عالیهشان در جهت آزادی و رفاه شخصی برای آحاد جامعه است. اساساً حکومتهای لیبرال بر اساس این شاخصه در دنیا شکل گرفتهاند و تلاش میکنند با شعارهای انساندوستانه این فرهنگ را به سایر نقاط دنیا نیز منتقل کنند. امروز فرهنگ لیبرال، مخصوصاً در جوامع اروپایی فرهنگی است که بحث آزادی و رفاه شخصی را ملاک قدرت و حکومت میداند و بر اساس آن هم تبلیغ میکند. دسته سوم از انقلابها که تعدادشان کم است، حکومتهایی هستند که آرمانهای عالیهشان تربیت نیروی انسانی صالح و رساندن جامعه به اهداف متعالی الهی است، یعنی همان پیامی را به دنیا و بشریت اعلام میکنند که این پیام توسط نبی گرامی اسلام، خاتم انبیا محمد مصطفی(ص) به بشریت ابلاغ شد. غرض اصلی این انقلابها، تحقق وضعیت متعالی در درون جامعه است؛ یعنی جامعه رشد اخلاقی یابد و از رشد و تعالی الهی بهرهمند شود تا بتواند به اهداف بلند دست یابد. این همان تعبیری است که نبی گرامی اسلام مطرح کرد، چون هدف شکوفا کردن انسان و تربیت انسان صالح است.
قاعدتاً از دیدگاه جنابعالی نهضت امام خمینی(ره) در زمره این نوع سوم است.
بله، در تعبیری هم که رهبری فقید انقلاب درباره اهداف انقلاب اسلامی مطرح کرد، بر این نکته تکیه میکند. امام(ره) میفرماید:«آنقدر که انسان تربیت نشده برای جوامع مضر است، هیچ شیطان، حیوان و موجودی مضر نیست.» سپس میفرماید: «آنقدر که انسان تربیتشده برای جوامع بشری مفید است، هیچ ملائکه و موجودی برای جامعه مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است.» این تعبیر بلند و رسای حضرت امام خمینی است.
همه صحبت من پاسخ به یک سؤال کلیدی است. بعد از اینکه روشن شد انقلاب اسلامی ما از نوع انقلاب انبیای الهی است و از آن جمله رسول گرامی اسلام(ص) که آرمان عالیهاش تربیت انسانهای رشدیافته و رساندن بشریت به سعادت است، سؤال این است که انقلاب اسلامی ما چه رهاوردی برای مردم و جامعهمان به ارمغان آورده است؟ اساساً چه شرایط و زمینههایی دست به دست هم داد تا مسئلهای به عنوان انقلاب مطرح شود و امام آن قلب تپنده امت اسلامی به میدان بیاید، جامعه را فرا بخواند و آن حرکت عظیم را در جامعه آن روز ایجاد کند؟ من زمینههایی را بیان میکنم که قبل از پیروزی انقلاب وجود داشت و این زمینهها موجب شد امام، مراجع بزرگوار تقلید، روحانیت آگاه و بیدار و انسانهایی که شناختی از جامعه آن روز داشتند، وادار به خروش و مقابله با طاغوت شوند. ذکر این زمینهها حقیقت و واقعیت شرایط قبل از انقلاب و اقداماتی را که بعد از انقلاب انجام شده است، مشخص میکند.
چه میزان از این زمینهها از نگرش غرب به اسلام و سابقه پر ماجرای تعامل آنها به ملتهای مسلمان بازمیگردد؟
جهان غرب بعد از جنگهای صلیبی که از قرن یازدهم تا سیزدهم اتفاق افتاد، پی به عظمت اسلام برد و توجه کرد که تنها مکتب آیینی که در مقابل دشمنان قد خم نمیکند و همواره در برابر آنها مقاومت و ایستادگی میکند، اسلام است. سران کفر و استکبار طراحی وسیعی انجام دادند تا بتوانند در جامعه اسلامی و جوامعی که مسلمانان در آن زندگی میکنند، فضایی را ایجاد کنند که اساساً چیزی به عنوان حاکمیت دین مطرح نشود. با این حربه میخواستند جوان جامعه و شرایطی که بر جامعه حاکم میشود، از اسلام و آرمانهای اسلام فرسنگها فاصله بگیرد تا آنها بتوانند با خیال راحت همپیمانان، مزدوران و عواملشان را در کشورهای اسلامی به عنوان حاکم قرار بدهند و منافع آن کشورها را به تاراج ببرند.
اولین اقدامی که انجام دادند تا عالمان دین، مراجع و شخصیتهای بیدار جامعه را از صحنه سیاسی جامعه دور و جدا کنند، شعار «جدایی دین از سیاست» بود، یعنی سیاست یک طرف و دین طرف دیگر.
دامنه این ذهنیت تا دوران اخیر هم کشیده شد. حضرت امام(ره) در جریان آغاز نهضت اسلامی تا چه میزان با این پدیده ذهنی در چالش بودند؟
روزی که حضرت امام(ره) در حادثه سال ۴۲ دستگیر شد، عده زیادی از متدینین، مؤمنین و کسانی که به امام(ره) ارادت داشتند، مرتباً این جمله را بر زبان جاری میکردند که مرجعیت را با سیاست چه کار؟ عالمان دین را با سیاست چه کار؟ چرا امام سخنی را مطرح میکند که منجر به دستگیری او شود؟ او میتواند به عنوان یک مرجع تقلید درس بدهد و شاگرد تربیت کند، اما نمیدانستند شاگرد را برای کجا و چرا باید تربیت کنند. شاگرد تربیت کنند که در حوزه بماند و احکام اسلام در جامعه به زنجیر کشیده شوند. حتی آن روزی که علما و مراجع بزرگوار به شخص اول مملکت تلگراف زدند و به اقدامات شاه اعتراض کردند، متن پاسخ شاه بهگونهای بود که بیانکننده این معناست که روحانیت، علما و مراجع تنها کارشان ارشاد و هدایت عوام است و بس. عین پاسخ شاه خطاب به مراجع آن روز این است:«توفیقات جناب مستطاب عالی را در هدایت افکار عوام خواهانیم!» یعنی کل مسئولیت علما و مراجع هدایت افکار عوام است، اما اینکه به دستگاه طاغوت اعتراض کنند که چرا چنین میکنید، چرا در جامعه مفاسد اجتماعی ایجاد میکنید، دیگر به روحانیت ارتباطی ندارد. دخالت در امور سیاسی کشور معنا ندارد.
یکی از روزنامههای سال ۱۳۴۱ مطلبی نوشت و با صراحت این مطلب را تیتر کرد. مذهب امری جدا از سیاست است. سیاست سخن روز، اما مذهب سخنی کهنه است، یعنی آنچه جامعه باید با آن ارتباط برقرار کند سیاست است و آهنگ سخن روز با سخن کهنه، یعنی مذهب نمیتواند هماهنگ باشد. این شعاری بود که آنها سر دادند و تز جدایی دین از سیاست را دنبال و آن را در جامعه آن روز نهادینه کردند؛ طوری که در رسالههای عملیه مراجع بزرگوار چیزی به عنوان سیاست مطرح نبود، نه اینکه نمیخواستند، شرایط مهیا نبود، یعنی مردم بودند و یک سلسله احکام فردی که در جامعه برایشان پیش میآمد.
فضا را آنچنان تنگ کرده بودند که اگر سخنی از سیاست یا بحث مبارزه با ظلم مطرح میشد، سروکارشان با دستگاه جبار طاغوت بود. فقط به صورت خلاصه بیان میکردند که مثلاً زمین غصبی چه حکمی دارد؟ اما اینکه غاصب و ظالم کیست؟ آنجا تعیین مصداقی نمیشد.
ظاهراً علت غایی این ذهنیتسازیها رسیدن به یک مبدأیی بود که ازدیدگاه برخی آگاهان بازگشت به هویت ماقبل اسلام تلقی میشد. این گمانه آن روز را چقدر صائب میبینید؟
مسئله دیگری که آنها در جهت اسلامزدایی تلاش کردند ـ اینکه میگوییم انقلاب نعمت بزرگی است، برای این است که انقلاب در مقابل تمام این حرکات ایستاد و فضا را تغییر دادـ بازگشت به جاهلیت بود. دستگاه جبار طاغوت به جاهلیت برگشت. تاریخ شمسی و تاریخ قمری را به تاریخ شاهنشاهی تبدیل کرد؛ یعنی اصل و ریشه ملت ایران از نظام شاهنشاهی سرچشمه میگیرد، نه از هجرت رسول گرامی اسلام(ص). شاید عزیزان نوجوان و جوان ما این مسائل را ندیده باشند، ولی برخی بهخوبی به خاطر دارند که در برگزاری جشن ۲ هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی چه افتضاحی به بار آوردند. آنجا سخن از کوروش، تاج و تخت و سلطنت کردند، یعنی فضاسازی برای اسلامزدایی و افتخار به آرمانهای گذشته شاهنشاهی و نه افتخار به پیامبر(ص)، اسلام و امیرالمؤمنین(ع).
نسل جوان ما بدانند کجا بودیم و امروز کجا هستیم، در چه وضعیتی به سر میبریم و امروز با افتخار نام پیغمبر(ص) و اهلبیت(ع) را میبریم و آنان را سرمایه انقلاب خود میدانیم. از طرف دیگر تسلط غیرمسلمانان بر مسلمانان در جهت اسلامزدایی در دستور کار بود. مستشاران امریکایی بر ارتش آن روز ما مسلط بودند. ارتش آن روز بدون نظر مستشاران امریکایی نمیتوانست آب بخورد. فرمانده اصلی شاه نبود، فرمانده کل قوا شاه نبود، بلکه فرمانده ارتش ایران در آن روز امریکاییها بودند. آنها دستور میدادند کجا اقدام کنید و کجا اقدام نکنید، کجا نیرو بفرستید و کجا نیرو نفرستید. حال آنکه قرآن میگوید:«خداوند کافران را بر مؤمنان و مسلمانان مسلط نمیکند.» (۲) این به عنوان یک قاعده فقهی در کتب فقهی ما مطرح شده است.
حضور ژاندارم گونه ایران در منطقه و نسبت سلبی آن با کشورهای اسلامی نیز این گمانه را تقویت میکرد. کشورهای اسلامی درآن دوره به ایران چه نگاهی داشتند؟ مشکل بزرگ دیگر در آن دوره، ارتباط کمرنگ ایران با کشورهای اسلامی و ارتباط پررنگ با دشمن کینهتوز اسلام و مسلمانان بود. در جریان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، سوخت هواپیماهای اسرائیل از کجا تأمین میشد؟ بمبهایی که بر سر مسلمانان ریختند، از کجا تأمین شد؟
این شرایط حاکم بود که امام فریاد کشید و به میدان آمد. خیلیها جرئت نداشتند سخن بر زبان برانند، ولی امام با قامتی استوار به میدان آمد. به امام گفتند:«شما را میکشند، زندانی و تبعید میکنند.» میگفت:«بکنند، یک جان بیشتر نیست آن هم در راه اسلام.» این عظمت امام است و این عظمت امروز در سراسر کشورهای غربی و اسلامی غوغا کرده است. امروز آن اسلام پاک امام به ثمر رسیده است. مطرح کردن انجمنهای ایالتی و ولایتی هم بسیار عجیب بود. این لایحه را در هیئت دولت تصویب کردند که برای انتخاب شدن یا انتخاب کردن قید اسلام لازم نیست، یعنی لازم نیست انتخابکنندگان و انتخابشوندگان مسلمان باشند. امام به میدان آمد، مرجعیت و حوزه به میدان آمدند، دانشجویان عزیز ما هم به میدان آمدند و در مقابل دستگاه طاغوت ایستادند و مقاومت کردند.
آنچه مورد اشاره شما قرار گرفت، از جنبه سیاسی در رفتار رژیم شاه قابل ردیابی بود. از جنبه فرهنگی در چه عرصههایی فعالیت میشد؟ بر چه نقاطی انگشت میگذاشتند؟
رویکرد فرهنگی رژیم شاه در داخل و برای طبقه متوسط و جوانان، ایجاد مراکز فساد و وارد کردن فرهنگ غرب در این کشور بود. میخواستند نسل جوان را به فساد بکشند؛ کابارهها، مشروبخانهها، مراکز فحشا و فساد را در اکثر شهرهای بزرگ به وجود آوردند. البته قم وضعیت دیگری داشت. با حضور مرجعیت، حوزه، مؤمنین و متدینین جرئت این اقدامات را در قم نداشتند، ولی اگر میتوانستند میکردند. همچنان که در خیلی از شهرهای بزرگ مراکز مختلف فساد را برپا کردند تا جوانان مسلمان آنچنان در فساد غرق شوند که ندانند و نفهمند سرنوشت کشورشان در دست کیست. امام به عنوان یک رهبر بیدار و یک مرجع آگاه و انسان هوشمند، تیزبینانه تمام این قضایا و مسائلی را که در جامعه آن روز میگذشت رصد میکرد و لذا سکوت معنا نداشت.
قاعدتاً قدم اول در راه اصلاح ذهنیت جامعه، اثبات جامعیت دین اسلام بود. حضرت امام(ره) در این مسیر چگونه وارد شدند؟
باید بدانیم امام چه ایدههای تازهای آورد و دستاوردهای انقلاب ما چه بود؟ سالیان متمادی تبلیغ کردند که اسلام کاری به زندگی مردم ندارد و پیامش برای آخرت است، اما امام اعلام کرد اسلام از چنان جامعیتی برخوردار است که هم پاسخگوی نیازهای مادی و هم پاسخگوی نیازهای معنوی جامعه است. حضرت امام میفرماید:«از یک دوره کتاب حدیث که حدود ۵۰ کتاب است، فقط سه یا چهار کتاب مربوط به رابطه انسان با خداست و بقیه مربوط به وظایف اسلام در عرصه جامعه است. مگر میشود اسلام نسبت به مسائل سیاسی و زندگی مردم بیتفاوت باشد!» یعنی وقتی کتب فقهی، روایی و حدیثی ما را بررسی کنید، سه یا چهار جلد کتاب درباره رابطه انسان و خداست که کاری به امور اجتماعی و سیاسی جامعه ندارد که البته آن هم کار دارد. اگر در یک جامعه ولایت الله مطرح شد، تکلیف جامعه روشن میشود، حتی آن سه چهار کتاب هم با سرنوشت جامعه کار دارد. ما ولایت طاغوت را میپذیریم یا ولایت الله را؟ سلسله مراتب طولی انبیا و اولیای الهی در سایه پذیرش ولایت الله است. اینها را چه کردهاند؟ با چه ادبیاتی برخورد کردند؟ امام فرمود اسلام هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی سخن برای گفتن دارد.
ایجاد بستر برای وحدت حوزه و دانشگاه از جمله گامهای حضرت امام(ره) در این طریق بود. چالشهای طی این طریق چه مواردی بودند؟
استعمارگران سالیان متمادی تلاش کرده بودند که رابطه بین حوزه و دانشگاه را رابطهای غیرمناسب، هنجارشکن و همراه با اختلاف مطرح کنند. دانشگاهی تا حوزوی و روحانی را میدید با نگاه ارتجاع به او مینگریست. اینها واپسگرا و متحجرند و به درد جامعه امروز نمیخورند. موقعی که حوزوی ما با دانشگاه و دانشگاهی برخورد میکرد، آنها را به عنوان عناصر ضد دین، ضدمذهب و ضدخدا میدانست. چنان فضایی ایجاد کرده بودند که در یک سمت ضدخدا و در سمت دیگر واپسگرا و متحجر بود. امام بزرگترین نقشی که ایفا کرد، این بود که نقشه دشمن را به هم ریخت و نقشه راه جدیدی را پیش پای جامعه قرار داد؛ حوزه در کنار دانشگاه و دانشگاه در کنار حوزه. امروز میبینید دانشجویان و دانشگاهیان عزیز، اساتید دانشگاه، حوزویان عزیز و اساتید حوزه ما در کنار هم در مسیر بالندگی این انقلاب کار میکنند. دانشمندان جوان ما در موضوع انرژی هستهای گوی سبقت را از دیگران ربودهاند و امروز مایه افتخار جامعه انقلابی ما شدهاند. حوزویان ما در جهت معرفی انقلاب و زوایای مکتب و آموزههای آن کار و تلاش و اسلام عزیز را با نظریهپردازی به دنیا معرفی میکنند. هر دو یک هدف را تعقیب میکنند. هر دو در جهت اعتلای این کشور و اعتلای اسلام فعالیت میکنند.
به نظر شما این الگو تا چه حد به کشورهای اسلامی صادر شده است؟
در سالهای اخیر اگر جوانان مصری به خیابانها میآمدند و شبانهروزشان را در میدان التحریر میگذراندند، از این انقلاب و استقلال این کشور الگو گرفتهاند، دیدید که دانشگاهیان و علمایشان استعفا میدهند و به صف راهپیمایان میپیوندند. وقتی مسئولان ما در مجامع بینالمللی ارزشهای انقلاب را تبیین میکنند، اینها شیفته این انقلاب میشوند. حالا بگذریم که بعضی با توطئه و برنامهریزیهای دیگر اعلام میکردندکه انقلاب مصر و تونس ارتباطی با انقلاب اسلامی ما ندارد! ما مشترکات فراوان داریم، ضدظلم و وابستگی و به دنبال استقلال و آزادی هستیم. هم در اینجا و هم در آنجا سخن مطرح اسلام است. این نشانه همگرایی این دو انقلاب، بلکه انقلابها با هم است. امام معتقد صلاح و فساد جامعه در گرو صلاح و فساد دانشگاهها و حوزههاست. اگر حوزهها و دانشگاهها صالح باشند، جامعه به صلاح دعوت میشود و اگر نتوانند نقش اصلیشان را ایفا کنند، طبیعتاً آثار زیانباری متوجه جامعه خواهد شد.
از اولین آثار یک رژیم وابسته، گرفتن روح استقلال و اعتماد به نفس از یک ملت است. از منظر شما حضرت امام چگونه توانست ملت ایران را از این جنبه متحول کند و به خودباوری برساند؟
از دستاوردهای انقلاب و امام، ارزش دادن به معنویات و تقویت روحیه خودباوری در جامعه ما و طرد روحیه خودباختگی است. جامعه آن روز ما خودشان را باخته بودند. این سخن را از امام شنیدهاید که میفرمودند:«حتی ما از ساختن یک سوزن عاجزیم!» در سایه معنویت و خودباوری، جامعه انقلابی ما امروز به جایی رسیده است که در میان جوامع دیگر سربلندیم. در ایام حج با مسلمانان جهان که سخن میگوییم، سربلندیم و به اسلامی که این عزت را برایمان آفرید، افتخار میکنیم. در زمان طاغوت روحیه خودباوری را در نهاد جوانان ما از بین برده بودند، اما امام آمد و به نسل جوان شخصیت داد. جوانان سرمایههای کشورند. پیشرفت یک کشور در سایه همت جوانان آن کشور است. پیشرفتهای علمی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مرهون حضور نسل جوان است. ما شاهد این بودیم که در عرصههای مختلف شکلگیری انقلاب و پیروزی آن جوانان حضور داشتند. این جوانان بودند که رشادتها کردند و فریادها بر سر شاه کشیدند و مادران را برای مبارزه تشویق کردند. انصافاً بعد از پیروزی انقلاب هم جوانان ما حماسه آفریدند. آنها جنگ را به زیبایی اداره کردند. فرماندهان دوران دفاع مقدس همه در سن جوانی بودند. اینها جنگ را اداره کردند، اینها هستند که دوران رشد و شکوفایی این کشور را تعقیب و دنبال میکنند. وقتی مشکلی در کشور ما به وجود میآید و دشمن توطئهای را شروع میکند و میخواهد حرکتی برای براندازی نظام انجام دهد، این نسل جوان و انقلابی ما هستند که در خیابانهای تهران سینه سپر میکنند و میایستند و آن جریانات مشکوک و فتنه را خاموش میسازند. جوانان رشیدی که در صحنه حضور مییابند و حماسه میآفرینند، از کجا الهام گرفتهاند؟ از ۱۴ قرن حماسه، حماسه محمد(ص)، حماسه علی(ع)، زهرا(س) و حسین(ع) الهام گرفتهاند، چون نسخههای انقلاب و حرکتهای اسلام در اختیار مردم و نسل جوان ماست، میبینیم اگر از مسئول خطایی سر بزند، هشدار میدهند.
اگرچه این سؤال فرع برسؤال پیشین است اما در وضعیت کنونی از پرسشهای اساسی است. از دیدگاه شما خصلتهای جوان ایرانی چیست؟
جوان آرمانخواه است و به زندگی دو روزه دنیا وابسته نیست، حرفش را میزند و پیامش را میدهد. کانون حضور جوانان ما مساجد بود و توصیه میکنم مساجد ما باید همچنان مالامال از جمعیت جوان باشد. نکند مساجد را خالی کنید. ائمه جماعات، ائمه جمعه، بانیان مساجد و دستاندرکاران آنها باید با آغوش باز از نسل جوان استقبال کنند. نسل جوان ما در مساجد رشد کردهاند. در مساجد را به روی نسل جوان نبندیم بلکه فعالترین حرکتها را برای پیشبرد انقلابمان به نسل جوانمان واگذار کنیم. حوزههای علمیه ما مرکز حضور نسل جوان حوزوی بود و اینها در کنار امام بودند. روزی که سخن از سربازی رفتن طلاب مطرح شد، امام فرمود:«تردید به دل راه ندهید، شما هر جا باشید، سرباز امام زمان هستید. به سربازی بروید»، لذا شاهد بودید پادگانها یکی از پایگاههای انقلاب و نهضت شد. همین روحانیت به سربازی رفتند و در آنجا به رسالت سترگشان عمل کردند. دانشجویان عزیز ما نیز در مراحل مختلف حضور داشتند. در آن روزی که بحث لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد، دانشجویان دانشگاه تهران به قم، صحن حرم مطهر کریمه اهلبیت(ع) و صحن مسجد اعظم آمدند و جلسه بزرگی را برگزار و به مراجع اعلام کردند:«ما در کنار شما هستیم.» دانشجویان رشید آن روز از مراجع و علما اعلام حمایت کردند. این وجود نسل جوان ما در عرصههای مختلف بوده است. متأسفانه روشنفکران آن روز و سران احزاب به اصطلاح ملی با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی موافقت کردند. مخالفت با انقلاب سفید از سوی حوزه، روحانیت، نسل جوان حوزه و دانشگاه صورت گرفت.
هنوز هم افتخار ما به جوانانمان است. چند وقت پیش به جزیره ابوموسی رفته بودم که امروز پایگاهی در مقابل زیادهطلبیهای استکبار و کشورهای استکباری است. دیدم بچههای رشید، سپاهیان، بسیجیان و سربازان عزیز ما در آنجا روحیهای همچون روحیه دفاع مقدس داشتند. به من میگفتند:«سلام ما را به رهبر عزیز انقلاب برسانید و بگویید ما تا آخرین قطره خونمان در خدمت اسلام و انقلابیم.» امروز نسل جوان ما این طور درخشیده و دنیا را دچار بهت و ناباوری کرده است. روزی که مسئولیت آنجا را به سپاه دادند، از طریق شنود متوجه شدند فرماندهان امریکایی به مسئولان کشتیهایشان دستور دادند فاصله بگیرید، اینها سپاهیاند، اول اقدام میکنند و بعد اجازه میگیرند، آن روز دیگر چیزی از ما باقی نمانده است. این فضای نسل جوان و انقلابی ماست. خودباوری در جامعه ما رشد کرده است.
سؤال بعدی این است که چگونه باید این نسل جوان را نگه داریم؟ چگونه این سرمایهها را حفظ کنیم؟ چه تهدیدهایی متوجه نسل جوان امروز ماست؟
نکته اول این است که چرا امروز نسل جوانمان را بهشدت تهدید میکنند؟ به خاطر ضربهای که دشمنان خوردند، امروز جوانان ما را با انواع و اقسام برنامهها تهدید میکنند. میدانند جوانان ما به معنویت گرایش دارند، میگویند اینها را به معنویت دعوت کنیم، اگرچه از طریق عرفانهای کاذب باشد. امروز بحث معناگرایی در جامعه ما نه از طریق مسائل دینی، کتاب، سنت، از زبان روحانیتی که حقیقت دین را برای مردم بیان میکند و. . . مطرح میشود بلکه میبینیم در گوشه و کنار تحت عنوان عرفانهای چینی، هندی و بودایی مطرح است. امروز برای منحرف کردن نسل جوان بساط پهن کردهاند. هم روحانیت باید بیدار باشد و هم مسئولان فرهنگی ما باید توجه کنند.
نکته دوم اینکه نباید از نسل جوان غفلت کنیم. نسل جوان پر انرژی است و نیاز به اشتغال دارد. اشتغال برای او یک موضوع کلیدی و بنیادی است. نباید جوانان را به حال خودشان بگذاریم. کشور ما یک کشور غنی است، کمتر کشوری قابل مقایسه با ایران است. زمینههای فراوانی در این کشور وجود دارد، منتها برنامهریزی میخواهد. جوان نباید در خیابانها پرسه بزند تا صید دشمن شود. به جای اینکه دشمن جوان ما را صید کند، باید در خدمت جوان باشیم.
نکته سوم اینکه جوان آرمانخواه و آرمانگراست و تحمل همه مسائل را ندارد. زندگی مسئولان ما باید به گونهای باشد که برای جوانانمان جاذبه ایجاد کند. باید طوری باشد که جوان احساس کند در یک فضای دینی، اسلامی و الهی زندگی میکند. هم مسئولان ما، هم روحانیت و دلسوزان انقلاب باید همگی بر عدالتخواهی پافشاری کنند. شهید مطهری میگوید:«یکی از شعارهای جدیای که روحانیت نباید هیچگاه از آن دست بکشد، مقوله عدالتخواهی است.» این باید به عنوان مطالبه جدی روحانیت باشد. روحانیت نباید از کنار عدالتخواهی بهسادگی بگذرد. همیشه روحانیت باید مطالبهکننده باشد تا نسل جوان به پیشوایان دینیاش امیدوار باشد و بداند که پیشوایان دینی در کنار آنها زندگی میکنند.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پینوشتها:
(۱) قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۱۱.
(۲) متن آیه چنین است:«وَ لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا»، سوره نساء، آیه ۱۴۱./971/ پ203/ع