به مناسبت شهادت آیتالله سید محمدباقر حکیم؛
آیتالله سید محمدباقر حکیم در گذر زمان
خبرگزاری رسا - شهید حکیم امام خمینی(ره) را الگو و نماد جهاد، علم، اخلاق و فضلیت میدانست و آشکارا میگفت: «بر امت اسلامی واجب که از امام خمینی تقلید کنند؛ زیرا در این کار مصلحت اسلامی بزرگی نهفته است». وی در ایران در کنار تلاشهای گسترده سیاسی، توجه ویژهای به مسایل فرهنگی، اسلامی نیز داشت.
اکنون بعد از گذشت 10 سال از شهادت این عالم بزرگوار، هنوز نام آیتالله حکیم در کشورهای اسلامی زبانزد خاص و عام است و نوشتاز ذیل هم قسمتی از تلاشها و زحمات این شهید را به قلم کشیده است.
کلامی نورانی از شهید آیتالله حکیم
«رسالت قرآن ایجاد تحول ریشهدار اجتماعی است؛ قرآن آمده است تا یک تحول اجتماعی ریشهدار را سامان بدهد و اگر این تحول اتفاق نیفتد، رسالت قرآن محقق نشده است. نباید هدف اصلی قرآن را ساخت فرد و نورانی شدن فرد در نظر گرفت؛ اسلام آمد، قرآن آمد تا جامعه سالم را شکل دهد. درست است که قرآن در رابطه انسان و خدا، انسان و خود، انسان و طبیعت، انسان و جامعه، برنامه دارد، هدایت دارد، اما آن جهت اصلی که اسلام به تحقق آن میپردازد، تحول عمیق و همه جانبه اجتماعی است».
زندگینامه
آیتالله سید محمدباقر حکیم، فعال سیاسی و رییس مجلس اعلای عراق، در 21 تیرماه 1318 در نجف اشرف دیده به جهان گشود. پدرش، آیتالله سید محسن حکیم، از بزرگترین مراجع جهان تشیع بود که با درگذشت آیتالله حاجآقاحسین بروجردی، بیشتر شیعیان کشورهای آسیایی همچون هند، پاکستان، افغانستان، عراق، سوریه، کویت، ایران و قارههای آفریقا، آمریکا و اروپا مقلد او شدند.
آیتالله سید محسن حکیم دانشگاه الحکیم را که از مهمترین مدارس علمی نجف است، دایر کرد. سید محسن حکیم از شاگردان آیات آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، میرزا حسین نایینی و سید محمد سعید حبوبی بود و در قیام استقلال خواهی علما علیه کفار انگلیسی و اشغالگران عراق پس از مشروطیت ایران شرکت داشت.
پدر بزرگ محمد باقر حکیم، سید مهدی، از مراجع تقلید شیعیان بنت جبیل لبنان و در علوم دینی از آگاهی فراوانی برخوردار بود. تبار خاندان حکیم، سید ابراهیم، از فرزندان حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی(ع) است. از نیاکان این خاندان، امیر علی بن سید مراد بن میر شاه اسدالله، پزشک شاه عباس صفوی بوده است که در 1033 هجری قمری به عنوان زایر به نجف اشرف آمد. خاندان حکیم در گذشته به پزشکی هم میپرداختهاند و به همین دلیل است که به حکیم معروف شدهاند.
آیتالله سید محمد باقر حکیم در سال 1939 میلادی در نجف اشرف و در آغوش خاندان نامدار طباطبایی حکیم تولد یافت و از دوران کودکی، معارف و علوم گوناگون اسلامی و فقهی را در حوزه علمیه این شهر آموخت.
این شهید محراب، یکی از معدود اندیشمندان معاصر است که به علت برخورداری از جایگاه علمی و مقام اجتهاد دینی، مسؤلیتهایی همچون ریاست شورای عالی مجمع دارالتقریب مذاهب اسلامی، عضویت هیئت امنای جمعیت مذاهب اسلامی، نایب رییس شورای عالی مجمع جهانی اهلالبیت(ع) و عضویت هیئت مؤسسان دانشگاه اهل البیت(ع) را به عهده داشت.
آموختهها و اندیشهها
سید محمدباقر حکیم پس از گذرندان دوره مقدماتی سطح علوم دینی، برای علم آموزی در دورههای پیشرفتهتر نزد آقایان آیتالله سید یوسف حکیم، آیتالله سید ابوالقاسم خویی و شهید آیتالله سید محمدباقر صدر شاگردی کرد و در سن 25 سالگی با اجازه آیتالله شیخ محمدرضا یاسین به درجه اجتهاد رسید.
وی از 24 سالگی به کارزار سیاست گام نهاد و در 1338 در پایهریزی حزبی اسلامی به نام «حزب الدعوة الاسلامیة» به پدرش یاری رساند. محمد باقر حکیم در سالهای 1343 تا 1344 استاد علوم قرآنی دانشکده الهیات بغداد بود. حضور در میان گروه استادان دانشگاهی، سبب آشنایی بیشتر وی با مسایل روز شد.
وی همواره در کنار کارهای علمی و دینی، به سیاست نیز نگاه ویژهای داشت. دستاورد جهاد علمی او بیش از شصت کتاب و رساله در رشتههای گوناگون فقه، تفسیر، علوم قرآنی، جامعهشناسی، اقتصاد، تاریخ و علوم سیاسی بوده است.
آیتالله حکیم بر این باور بود که باید سازمانی حزباللهی در فضای سیاسی عراق زیر نظر مرجعیت دین ساماندهی شود و مسؤلیت رهبری مبارزه بر ضد حکومت بعثی عراق را بر عهده گیرد. از همان نخست که پا در سپهر فعالیت سیاسی گذاشت، بر این پندار بود که مرجعیت دینی، پایه و بستر هر کار سیاسی و هرگونه تلاش اجتماعی است و این پویایی سیاسی و چارچوب فکری، پس از آشکار شدن جهتگیری آیتالله صدر درباره پذیرش ولایت فقیه به عنوان ریشه و اصل سیاست، چهره روشنتری پیدا کرد. اصلی که انقلاب اسلامی در ایران به دست توانمند ولی فقیه و با جایگزینی نظام جمهوری اسلامی آن را پدیدار ساخت.
بر همین پایه، شهید حکیم پس از شهادت سید محمدباقر صدر، کوشید جریانی سیاسی را پایهگذاری کند که از دیدگاه اسلامی دارای چارچوبی شفاف و زیربنایی استوار باشد.
پس از درگذشت امام خمینی(ره)، شهید حکیم در زمینه سیاسی نیز همان شیوه نظری و عملی و وفاداری به خط ولایت را با رعایت ویژگیهای بومی عراق پی گرفت. جهتگیریهای شهید حکیم برخاسته از این اندیشه بود که جمهوری اسلامی ایران نماینده انقلاب اسلامی است که باید از آن پاسداری شود تا بتواند پشتیبان نیرومندی برای ملت ستمدیده عراق و دیگر ملتهای اسلامی باشد. تنها انقلاب اسلامی است که همه درهای خود را به روی ملت عراق برای رهایی از حکومت بعث باز گذاشت و با رنجها و تنگناهای سیاسی و انسانی آنها همراهی کرد.
حضور آیتالله حکیم در خطوط مقدم جبهه
وی در دوران جنگ تحمیلی به سرکردگی صدام حسین که به دستور استکبار جهانی علیه ایران صورت پذیرفت، هر از چندی به جبهههای جنگ میرفت و در خطوط مقدم جبههها حضور مییافت تا بدینگونه مخالفت خود را در برابر اقدام تجاوزکارانه حکومت صدام و انجام هرگونه جانفشانی برای حکومت اسلامی نشان دهد.
آیتالله حکیم توانست احترام اهل سنت عراق و حتی مسیحیان آن کشور را هم به دست آورد؛ چرا که در زمینه استقلال عراق و رهایی این سرزمین از زیر یوغ استبداد حکومت بعثیها و وابستگی به شرق و غرب و حقخواهی، تنها شعار مظلومیت شیعیان را سر نمیداد، بلکه حقوق همگان را خواستار میشد.
وی با فتواهای خویش ستم به کردهای شمال عراق و جنگ و درگیری با آنان را حرام میدانست و این رفتار، حکومت بعثیها را وادار به واکنش میکرد. در کنار مبارزه سیاسی، در سنگر دانش هم به کوششهای فراوانی دست زد و ضمن پرورش شاگردانی همچون شهید سید عبدالصاحب حکیم، شهید عباس موسوی، دبیر کل سابق حزبالله لبنان، نوشتههایی نیز از خویش به یادگار گذاشت.
از میان 61 کتاب و مقاله چاپ شده وی در زمینههای اسلامی و سیاسی، میتوان به علومالقرآن، تأثیر اهل بیت در ساختار امت اسلامی، حقوق انسان از نظر اسلام و حکومت اسلامی از نظریه تا واقعیت اشاره کرد.
شهید حکیم در کنار استادش، شهید آیتالله صدر، در بازخوانی، ویرایش و چاپ کتاب «فلسفه ما» همکاری میکرد و شهید صدر ضمن قدردانی از وی، شهید محراب آیتالله حکیم را در مقدمه آن کتاب «بازوی فداکار من» خوانده است.
شهید حکیم و انقلاب اسلامی
در 1357، ایران شاهد پیروزی بزرگترین انقلاب اسلامی دوران معاصر بود و در همان سال صدام حسین تبهکار هم پس از برکناری احمد حسنالبکر، ریس جمهور کودتایی عراق، با انجام کودتایی دیگر جانشین وی شد.
تنها یک سال پس از روی کار آمدن صدام بعثی، به فرمان وی آیتالله سید محمد باقر صدر را به اتهام طرفداری از انقلاب اسلامی، به شهادت رساندند و چند ماه بعد نیز وی به دستور اربابان شرقی و غربی خود، جنگی هشت ساله را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد.
از همان 1357 با پدیدار شدن نشانههای پیروزی انقلاب اسلامی و در آستانه فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران، حزب بعث محدودیتهای مراجع تقلید نجف، رهبران و هواداران جنبشهای اسلامی و ملی عراق را فزونی بخشید. این محدودیتها و فشارها از 1337 پس از کودتای حزب بعث در عراق و به قدرت رسیدن آنها آغاز شد و کار به جایی رسیده بود که حتی کتابهای توضیحالمسائل هم در عراق از جمله کتابهای ممنوع بهشمار میرفت. چنین محدودیتهایی شامل شهید حکیم هم میشد؛ بهگونهای که شهید حکیم در عراق سه بار از سوی گماشتگان حزب بعث، دستگیر و در آخرین بار محکوم به اعدام شد. ولی پس از گذراندن هجده ماه در زندان، با فرمان بخشش عمومی رهایی یافت.
شهید حکیم پس از آزادی از زندان و پیش از آنکه سازمان اطلاعات و امنیت عراق پیببرد، به صورت پنهانی از عراق هجرت کرد و راهی سوریه شد. سازمان یاد شده، هشت بار برای ترور آیتالله حکیم اقدام کرد که هربار ناکام ماند. شهید حکیم سه ماه پس از آن با مهاجرت به جمهوری اسلامی ایران و در سایه انقلاب اسلامی، تلاشهای نوینی را آغاز کرد.
ورود آیتالله سید محمد باقر حکیم به ایران
هنگامی که محمد باقر حکیم وارد ایران شد، مسؤلان ایرانی و گروههای عراقی با آغوش باز وی را پذیرا شدند؛ سپس وی به دیدار امام خمینی(ره) شتافت و با ایشان دیدار و گفتوگو کرد و آمادگی خود را برای پیکار با حکومت بعثی عراق به امام(ره) یادآور شد.
امام(ره) به او فرمودند: «راهی را که انتخاب کردهاید، سخت و دشوار است. شما فرزند مرجع بزرگ شیعیان، آیتالله سید محسن حکیم هستید؛ میتوانید به قم بروید و تحصیلات حوزوی را ادامه داده یا اینکه به مبارزه ادامه دهید؛ برای انتخاب یکی از این دو راه آزاد هستید.»
آیتالله حکیم چند روز فکر کرد و تصمیم نهایی خود را به آگاهی امام رساند و گفت که «راه مبارزه با حکومت صدام حسین را برگزیده است؛ زیرا وی برای سرنگونی حکومت ددمنش حزب بعث، از عراق خارج شده است.»
امام خمینی(ره) الگویی اخلاقی و جهادی برای آیتالله حکیم
شهید حکیم امام را الگو و نماد جهاد، علم، اخلاق و فضلیت میدانست و آشکارا میگفت: «بر امت اسلامی واجب که از امام خمینی تقلید کنند؛ زیرا در این کار مصلحت اسلامی بزرگی نهفته است.» امام(ره) نیز وی را دوست میداشت.
آیتالله حکیم در ایران در کنار تلاشهای گسترده سیاسی، به مسایل فرهنگی، اسلامی هم توجه داشت و در این زمینه، نقش به سزایی در پیریزی مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی و مجمع جهانی اهلبیت(ع) ایفا کرد. همچنین، وی مرکز پژوهشهای تاریخ نوین عراق و مؤسسه دارالحکمه را در شهر مقدس قم پایهگذاری کرد.
ورود 4 هزار استاد و طلبه عراقی به ایران به برکت وجود آیتالله حکیم
در نتیجه تلاشهای شهید حکیم، نزدیک به چهار هزار استاد و طلبه عراقی وارد حوزه علمیه قم شدند. در زمان جنگ تحمیلی، خانه او بر روی همه عراقیها باز بود. همواره به افراد و هیأتهای گوناگون سر میزد، به سخن آنان گوش میداد و میکوشید از گرفتاریهای آنها گرهگشایی کند. او میان شهرهای گوناگون ایران، همچون قم، مشهد، اصفهان و اردوگاههای پناهجویان عراقی، در آمد و رفت بود و از مسؤلان جمهوری اسلامی میخواست تا به نیازهای آنان در زمینه بهداشت، مسکن و یا آموزش و پرورش رسیدگی کنند. با همکاری چند تن از دوستانش و بنابر رهنمود امام خمینی(ره)، در 1362 مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را در ایران سامان بخشید و به عنوان سخنگوی این مجلس برگزیده شد. مجلس اعلا شاخهای نظامی نیز به وجود آورد که پس از مدتی «سپاه بدر» نام گرفت.
آیتالله حکیم به کمک سپاه بدر و نیز آیتالله سیدابوالقاسم خویی، نقش ارزندهای در قیام 11 اسفند 1369 شهرهای جنوبی عراق علیه صدام حسین داشت. در آن سال پس از تاخت و تاز ارتش صدام به کشور کویت، آمریکا به بهانه رهایی کویت، پس از ویران کردن بسیاری از شهرهای عراق و نابودی زیر ساختهای این کشور، ارتش صدام را تار و مار کرد و از کویت بیرون راند.
شهید حکیم گر چه با صدام حسین مخالف بود، ولی با حمله آمریکاییها به عراق موافقت نداشت. آری، عراقیها برای رهایی کشورشان بر آن شدند که از این موقعیت بهره بگیرند و کار صدام حسین را یکسره کنند؛ اما استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای تبهکار این بار به یاری صدام شتافتند و این دست نشانده خود را نجات بخشیدند و زمینه کشتار تودههای مردم ستمدیده عراق را بار دیگر به دست حزب بعث فراهم آوردند.
راهبری نیروهای عراقی از سوی آیتالله حکیم
شهید حکیم با لباس نظامی، نیروهای رزمنده عراقی را راهبری میکرد. محمد باقر حکیم مدت 23 سال در ایران بود و به جز یک دوره 30 ماهه که آیت الله سید محمود شاهرودی ریاست مجلس اعلای عراق را پذیرا گردید، وی این مسؤلیت را بر دوش داشت. شهید پس از سالها دوری از میهن خویش، سرانجام در 20 اردیبهشت1382 پس از سرنگونی حکومت صدام حسین و هنگامی که سربازان آمریکایی و انگلیسی خاک عراق را اشغال کرده بودند، با خداحافظی از نمازگزاران و ملت ایران در نماز جمعه تهران، از راه مرز میان ایران و عراق در استان خوزستان رهسپار شهر بصره عراق گردید.
ورود شهید حکیم به عراق همچون ورود امام خمینی(ره) به ایران
مردم عراق با شور و شادمانی فراوان او را که ریاست مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و فرماندهی سپاه بدر را به عهده داشت، در آغوش گرفتند؛ تا جایی که بسیاری، ورودش را به عراق به آمدن امام خمینی(ره) به ایران همانند کردند. آیتالله حکیم از زمانی که وارد عراق گردید، رهنمودهای آیتالله سیدعلی خامنهای، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، را سرلوحه حرکت خود قرار داد. ورودش به عراق، نگرانی کشورهای تبهکار غربی و اشغالگران ددمنش را برانگیخت. برنامههای اعلانی وی برای عراق و مردم ستمدیده آن سامان سبب هراس بیشتر اشغالگران گردید.
شهادت
حضور انبوه نمازگزاران در صفهای نماز جمعه عراق به امامت آیتالله حکیم، بازگویی دشواریهای موجود، پایهگذاری جنبش روشنگری و تلاش آن شهید در زمینههای سیاسی و اجتماعی مردم نمیتوانست از نگاه نگران اشغالگران آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستها که آزادانه در عراق به ترور دانشمندان، تاراج داراییها و آموزش تبهکاران مشغول بودند، پوشیده بماند. از همین رو، آنها آیتالله محمد باقر حکیم را در 7 شهریور 1382 پس از به جای آوردن نماز جمعه و هنگام خروج از بارگاه امام علی(ع)، با انفجار سهمگین خودروی بمبگذاری شده، به شهادت رساندند. موج انفجار در دیوار حرم شکافهایی هم پدید آورد.
شهادت وی با برنامهریزی انگلیس و آمریکا به منظور ایجاد پراکندگی و تجزیه عراق، به دست گروههای مزدور القاعده و تکفیری و با همکاری تفالههای بر جای مانده حزب بعث انجام پذیرفت. با این کار، شخصیت بزرگ و توانایی که میتوانست انقلاب اسلامی را در سرزمین عراق بگستراند، از میان برداشته شد.
امتیاز خانواده امام سید محسن حکیم این است که شش تن از فرزندان وی در راه سربلندی اسلام و پاسداری از استقلال و یکپارچگی عراق در زندانهای حکومت صدام حسین، فرمانروای عراق، به شهادت رسیدهاند! به راستی، خاندان حکیم همانگونه که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، آیتالله سید علی خامنهای، فرمودهاند: «خاندان شهادت و فقاهت است». شمار شهدای مرد و زن این خاندان به مرز 64 نفر میرسد که شهید محراب، سید محمد باقر حکیم، شصت و سومین آنها است. پیکر شهید حکیم در شهر نجف به خاک سپرده شده است.
شهید در نگاه بزرگان
آیتالله سیدعلی خامنهای، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، دربارۀ شهید فرمودهاند: «دست گنهکار و پلید مزدوران استکبار فاجعهای بزرگ آفرید و شخصیت ارزشمندی را که در برابر اشغالگران عراق سنگر مستحکمی به شمار میآمد، از مردم عراق گرفت و این سنگر را ویران کرد. این شهید عزیز، عالم مجاهدی بود که سالهای متمادی برای احقاق حق ملت عراق با رژیم خبیث صدام مبارزه کرد. پس از سقوط آن مجسمه شر و فساد، در مقابله با اشغالگران آمریکایی و انگلیسی، همچون سد مستحکمی ایستاد و مبارزهای دشوار را با نقشههای شوم آنها آغاز کرد و خود را برای شهادت در راه این جهاد بزرگ و پیوستن به خیل شهیدان خاندان معظم آل حکیم و دیگر شهیدان علم و فضیلت در عراق آماده کرد.
فاجعه امروز نجف اشرف و شهادت این سید بزرگوار و عالم مجاهد، بیشک در خدمت هدفهای آمریکا و صهیونیستهایی غدار انجام یافته است. شهید آیتالله حکیم مظهر خواستههای به حق ملتی بود که دین، استقلال و آینده کشور خود را، در معرض تهدید و خانه خود را در زیر چکمه اشغالگران میبیند و میخواهد از هویت دینی و ملی خود در برابر متجاوزان دفاع کند».
ویژگیهای شهید حکیم
وی فرزند مرجع بزرگوار جهان تشیع، آیتالله سید محسن حکیم به شمار میرفت. شهید حکیم در خط امام(ره)، ولایت فقیه و اسلام ناب محمدی(ص) بود و از آرمان فلسطین و رهایی بیتالمقدس عزیز دفاع میکرد. آگاه به مسایل سیاسی روز، تحلیلگر، مرد عمل و جهاد، مفسر قرآن و مدرس علوم اسلامی بود، نهادینه عمل میکرد و همواره برای پایهگذاری مرکزهای فرهنگی و خدماتی گام برداشت.
هنگامی که حزب بعث عراق شماری از برادران و فرزندان شهید حکیم را اعدام کرد، یکی از وابستگان او را به تهران گسیل داشت تا به آگاهی وی برساند که اگر دست از پیکارجویی بر ندارد، شمار بیشتری از بستگانش را اعدام خواهد کرد! آیتالله حکیم در پی دریافت این پیام، اعلام کرد که «پیکار را تا سرنگونی حکومت صدام حسین پی خواهد گرفت». به دنبال آن، حکومت صدام حسین شمار دیگری از بستگان خاندان حکیم را اعدام کرد.
پس از آن، سید محمد باقر حکیم بیدرنگ پشت تریبون نماز جمعه تهران رفت و شعار «هیهات منا الذله» را سر داد! شیوه رفتار او همچون امام سجاد(ع) بود که در مجلس عبیدالله ابن زیاد در کوفه به او گفت: «آیا نمیدانی که شهادت در راه خدا شیوه و روش ماست که خداوند آن را به ما ارزانی داشته است»؟!
منابع
ـ الامینی، محمدهادی، معجم رجال الفکر و الادب فی النجف خلال ألف عام، النجف، 1343.
ـ الحسنی، احمد الاشکوری، الامام الحکیم، السید محسن طباطبایی.
ـ حکیم، سید محمدباقر، تاریخ شیعه در عراق ...، ماهنامه شاهد یاران، ش 42- 41، تهران: شاهد، فروردین و اردیبهشت 1388.
ـ حرزالدین، محمد، معارف الرجال فی تراحم العلماء الادباء، ج 2، النجف، 1343.
ـ دایره المعارف تشیع، ج 6، تهران: شهید سعید محبی، 1376.
ـ شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج 7، قم: پیروز، 1353.
ـ قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1372.
ـ گفتوگو با احسنپور، فارس(مسوول حفاظت شهید محراب آیتالله حکیم)، ماهنامه شاهد یاران، ش 42- 41، تهران: شاهد، فروردین و اردیبهشت 1388.
ـ ماهنامه شاهد یاران، زندگینامه شهید آیتالله سیدمحمدباقر حکیم، ش 42-41، تهران: شاهد، فروردین و اردیبهشت 1388.
/907/701/ر
ارسال نظرات