نقد اومانیسم از دیدگاه امام رضا علیهالسلام

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، انسان اشرف مخلوقات است و با توجه به اینکه نسبت به دیگر موجودات از قوه عقل برخوردار است و اختیار نیز دارد باید به هم نوع خود احترام بگذارد و دیگر انسانها را بی ارزش نکند. در سیره امام رضا(ع) همواره انسان دوستی و احترام به دیگران حتی غلامان سیاه به چشم میخورد و در بسیاری موارد با اینکه امام است خود را از آنها پایین تر میبیند. اما اومانیسم غربی یا همان انسان محوری خود را در جایگاه خدا قرار میدهد و میگوید اصل انسان است و اصالت بشر را مطرح میکند و معتقد است موجودی به نام خدا و چیزی به نام دین نباید مانع آزادیهای انسان شود.
اومانیسم معتقد است انسان باید عزیز باشد و خودش خدای خودش باشد و بالاتر از چیزی که هست باشد اما این مکتب ثابت کرده است که برای منافع خود این افکار را رواج داده است و اکثر دانشمندان این تفکر را ضد انسان نامیدهاند و معتقدند اومانیسم فقط نقش انسان دوستی را بازی میکند اما پشت پرده به فکر منافع خود میباشد. این تفکر یعنی اومانیسم نوعی نیهیلیسم به معنی پوچ گرایی میباشد.
امام رضا(ع) با اعمال و رفتار خود اومانیسم امروزی را نقد میکند و انسان دوستی واقعی با تکیه بر توحید را نمایان میکند که میتوان گفت امام رضا علیه السلام نوعی اومانیست اسلامی خداگرا است.
درآمد
همواره ما انسانها در تمامی دورههای زندگی مان چه در کودکی و چه در جوانی و حتی در سنین بالاتر به دنبال الگو و اسوه بودهایم و از یک اسطوره الگو گرفتهایم ولو این اسطوره و یا قهرمان خوب بوده است یا بد و یا پیر بوده یا جوان و یا افسانه ای بوده و یا واقعی توفیری ندارد ولی همیشه از یک قهرمان تقلید کردهایم و حتی اگر هم قهرمانی در کار نبوده در ذهنمان یک افسانه پردازی کردهایم و یک اسطوره ساختهایم که از او پیروی کنیم و هر چه او کرد ما هم انجام دهیم و یا گرفتار و مجذوب مکاتبی شدهایم که گاه باعث شده هر آنچه داریم حتی زندگی مان و حتی زندگی اطرافیانمان را فدای این گونه مکاتب کنیم که در نهایت چیزی جز دوری خداوند را برایمان نداشته و مسیرمان را فقط به بیراهه برده است.
اگر این اسطورهها و یا مکاتب را با چشمی باز، با جهانی بینی و عقلانیت و هستی شناختی و تفکر و توجه به نشانههای حضرت حق انتخاب کنیم راه سعادت را در پیش روی خود میبینیم و میتوانیم به آن حیات طیبه و در نهایت به آن بهشت برین که وعده داده شده است راه پیدا کنیم، و چه مکتبی بهتر از اسلام و چه قهرمان و یا اسطوره ای بهتر از علی بن موسی الرضا(ع) برای ما میتواند الگو و اسوه باشد تا از آن پیروی کنیم؟ آیا مکاتبی مانند اومانیسم و فاشیسم و لیبرالیسم و یا بنیانگذاران آنها میتوانند جای اسلام و امامان معصوم آن بنشینند؟ امام رضا(ع)، کسی که در انسان دوستی شهره عام و خاص است را میتوان با مکتب اومانیسم که میگوید فقط و فقط انسان را باید دوست داشته باشیم و انسان خدا است یکی کنیم؟ در این پژوهش تلاش بر این بوده است که خصوصیات خوب و بد اومانیسم و فرق آن با روش و سبک زندگی امام رضا(ع) و اسلام را مورد بررسی قرار دهیم و از همین رو در این تحقیق پنج مسئله اصلی ذیل را طرح و مورد بررسی قرار دادیم:
1- اومانیسم چیست و چه میگوید؟
2-در نقد و بررسی اومانیسم، آیا این مکتب بی عیب است؟
3-سبک زندگی امام رضا(ع) در انسان دوستی چگونه است؟
4-امام رضا(ع) چگونه اومانیسم را نقد میکند؟ و فرق اومانیسم با سبک زندگی امام رضا(ع) در چیست؟
5-نظر اسلام و دیگر دانشمندان در مورد انسان چیست؟
اومانیسم
در سؤال اول پژوهش عنوان کردیم که اومانیسم چیست و چه میگوید؟
اومانیسم مکتب انسان مداری یا انسان گرایی یا انسان محوری و مانند آن است و این مکتب میگوید که انسان به جای خدا فرمانده است و معیار و محور همه چیز انسان است و نه خدا یعنی اصالت انسان در برابر اصالت خدا و همچنین میگوید اگر خدایی هم وجود دارد بعد از انسان است و نباید به اصالت انسان خدشه وارد کند و انسان خودش سرور و سالار است. اومانیسم میگوید انسان آزاد آفریده شده است و باید آزاد زندگی کند و دین نباید برای انسان محدودیت ایجاد کند. اومانیسم میگوید اخلاق و مذهب فرع است و انسان اصل و آقای خودش است.
به طور کلی میتوان گفت اومانیسم به هر نوع فلسفه ای اطلاق میشود که منزلت ویژه ای برای انسان قائل است و او را مقیاس همه چیز قرار میدهد (رجبی، انسان شناسی، 1386، ص 43). اومانیسم میگوید هر چیزی که با عقل قابل اثبات نباشد از جمله خدا وجود ندارد (همان، ص 46) و اومانیسم خود نوعی راسیونالیسم (Rationalism) میباشد به معنی عقل گرایی و خرد گرایی و نه خداگرایی، که علم پرستی نیز زاییده همین تفکر است.
در مجموع میتوان اومانیسم را مشتمل بر آموزههای زیر دانست:
1-انسان برترین ارزش است و مدار همه ارزشها، منافع، خواستهها و حیثیت انسانی است.
2-ارزش انسان در بعد الهی و روحانی و ملکوتی او نیست، بلکه در خرد زمینی و معاش اندیش او است.
3-انسان در تأمین منافع و خواستههای خود، خویش بسنده و خودکفا است.
4- غایت فرجامین بشر، نه کمال معنوی و قرب الهی که عمارت دنیا و به سازی زندگی دنیایی است.
از بیان اینکه معنی لغوی اومانیسم چیست و از کجا آمده و تاریخ و بقیه متدهایش خودداری کردیم و به بیان بحث اصلی یعنی تفکرات اومانیستی اکتفا کردیم، و اما در بخش بعد این تفکر مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
نقد و بررسی مکتب اومانیستی
هر مکتب و یا مطلبی و یا تفکری که احساس شود در آن عیبی وجود دارد باید نقد و بررسی شود و مزایا و معایب آن گفته شود تا بتوان در مورد آن بهترین تصمیم را گرفت. تفکر اومانیستی نیز از این قاعده مستثنی نیست و حتی نیاز اساسی به نقد و بررسی دارد زیرا این مکتب منشأ بعضی مکاتب دیگر نیز شده و باعث شده گروهها و اقشار مختلف زیادی به این تفکر گرویده شوند نظیر اگزیستانسیالیسم به معنی اصالت وجود یا اصالت بشر و این تفکر میگوید که انسان ماهیت پیشین ندارد و خودش سرنوشت خویش را میسازد و آزاد است، و اما بعد، در این قسمت به سؤال دوم پژوهش پاسخ میدهیم یعنی نقد تفکر اومانیستی که بدین شرح است:
1- اگر با دیدی روشن به تفکر انسان پرستی یا همان انسان مداری نگاه کنیم میبینیم که اصلاً موجودی به نام انسان قابل پرستش نیست زیرا اولاً بالاخره زمانی از چیزی به وجود آمده که اصلاً موجود نبوده است و خالقی آن را به وجود آورده و ثانیاً انسان محدود است، یعنی روزی میمیرد و نمیتواند جاودانه باشد و کسی لایق پرستش است که نیازمند مکان و زمان نباشد یعنی همیشگی باشد و زمان برایش بی معنی باشد و انسان نمیتواند در چنین جایگاهی باشد. پس آدمی نمیتواند فقط و مطلق به خودش تکیه کند زیرا بالاخره نیست و نابود میشود و باید از قدرت برتری کمک بگیرد و به خودش اکتفا نکند.
2- انسان محوری ارزشها را نفی میکند، زیرا این تفکر فقط به دنیا و زندگی دنیایی انسان میاندیشد، لاجرم سود و منفعت آدمی بر هر قاعده و ارزشی تقدم مییابد (شاکرین، راز آفرینش، 1389، ص 23) و هر غیر ارزشی را ارزش تلقی میکنند و فقط ارزشهای حقیقی قربانی این ماجرا هستند زیرا انسان مداران این مکتب از این تفکر برای منافع شخصی استفاده میکنند. به همین دلایل برخی از دانشمندان با تعابیری مانند " جنبش ضد انسانی، مفهومی گول زننده، ندای برتری نژادی، پرورش دهنده منش ضد انسانی و توجیه گر مراکز قدرت از آن یاد کردهاند (احمدی، معماری مدرنیته، 1377، صص 91 93، 110 و 122) و همچنین پیامدهای اومانیسم طوری بود که دانشمندان آن را نوعی اسارت انسان شمردند.
-3 اومانیسم نوعی نیهیلیسم به معنی پوچ گرایی است زیرا محدود کردن انسان به همین چند روز دنیا و دنیا گرایی سر به ناامیدی میزندو هر چه هم یک انسان سعی کند در این دنیا بماند باز هم در آخر راهی دنیای مرگ و دنیایی دیگر میشود.
4 - به علت اینکه انسانها ذاتاً روح خدایی دارند یعنی روح خدا در انسان دمیده شده است پس همیشه می دانیم خدایی وجود دارد که هر لحظه ممکن است جان ما را بگیرد به همین دلیل است در مواقع تصادف و یا غرق شدن در دریا و یا حادثههای خطرناک ناگهان در اعماق احساسات خود و در نهان از یک نیروی برتر کمک میخواهیم و این یعنی اینکه خدایی وجود دارد. تفکر اومانیستی انسان را در جایگاه خدا قرار میدهد اما وقتی تنها میشود و میاندیشد بدون شک ترسی در دلش به وجود میآید از موجودی به نام خدا زیرا خودش را به جای او میپرستد و این باعث میشود اومانیستها همیشه در ترس و عذاب فکری باشند.
پس میبینیم که این نوع تفکر خالی از عیب نیست بلکه پر از نقص است و نقدهای بسیاری بر این تفکر وارد است اما از حوصله این پژوهش خارج است و به همین چند مورد بسنده میکنیم.
سبک زندگی رضوی در انسان دوستی
با توجه به روایات و سبک زندگی رضوی به سؤال سوم پژوهش یعنی سبک زندگی امام رضا(ع) در انسان دوستی پاسخ میدهیم:
از شیخ صدوق روایتی رسیده است که نشان در احترام امام رضا(ع) به مقام انسانیت است. در روایت اول شیخ صدوق از ابراهیم بن العباس که گفت: هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام کسی را به کلام خویش جفا کند (احترام به انسان) و ندیدم که هرگز کلام کسی را قطع کند یعنی در میان سخن او سخنی گوید تا فارغ شود از کلام خود (احترام به انسان)، و رد نکرد حاجت احدی را که مقدور او بود برآورد (انسان دوستی)، و هیچ گاه در حضور کسی که با او نشسته بود پا دراز نفرمود (احترام به انسان)، و در مجلس مقابل جلیس خود تکیه نمیفرمود (احترام به انسان)، و هیچ وقتی ندیدم او را که به یکی از موالی و غلامان خود بد گوید و فحش دهد (انسان دوستی)، و هیچ گاه ندیدم که در خنده خود قهقهه کند بلکه خنده او تبسم بود، و چون خلوت میفرمود و سفره طعام نزد او مینهادند ممالیک خود را تمام سر سفره میطلبید حتی دربان و میرآخور او، و با آنها طعام میل میفرمود (انسان دوستی)، و آن حضرت بسیار احسان میکرد و صدقه میداد در پنهانی و بیشتر صدقات او در شبهای تار بود (انسان دوستی و نگاه داشتن آبروی انسان)، پس اگر کسی گمان کند که مثل آن حضرت را در فضل دیده است پس تصدیق نکنید او را.
در روایتی دوم شیخ اجل احمد بن محمد برقی از پدرش از معمر بن خلاد روایت کرده است که هر گاه حضرت امام رضا علیه السلام طعام میل میکرد کاسه بزرگی نزدیک سفره خود میگذاشت و از هر طعامی که در سفره بود از بهترین مواضع آن مقداری برمی داشت و در آن کاسه میگذاشت پس امر میکرد که بر مساکین پخش کنند (انسان دوستی) آن وقت تلاوت میکرد آیه (فلا اقتحم العقبة) (بلد، 11) را، حاصل این آیه شریفه و آیات بعد از آن آن که اصحاب میمنه و اهل بهشت در عقبه یعنی امر سخت و مخالفت نفس داخل میشوند و آن عقبه آزاد کردن بنده ای است از رقیت یا طعام خورانیدن است در روز گرسنگی به یتیمی که دارای قرابت و خویشی باشد یا مسکینی که از بیچارگی و فقر خاک نشین باشد، پس حضرت امام رضا علیه السلام میفرمود که خداوند عزوجل دانا بود که هر انسانی قدرت آزاد کردن بنده ندارد پس قرار داد برای ایشان راهی به بهشت یعنی مقابل آزاد کردن بنده اطعام را قرار داد که هر شخصی بتواند به سبب آن راه بهشت گیرد و به بهشت رود. (برقی، محاسن، ص 392)
در روایت سوم ابن شهر آشوب میگوید: امام رضا(ع) وارد حمام شد. مردی که آن حضرت را نمیشناخت به او گفت بدن مرا ماساژ ده، امام شروع به این کار کرد. هنگامی که مردم آن مرد را متوجه کردند و حضرت را شناخت با پریشانی شروع به عذر خواهی و پوزش کرد، اما امام هم چنان به کار خود مشغول بود و او را دلداری میداد. (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 362).
در روایت چهارم ابراهیم قمی گفت: یاسر برای من نقل کرد که در راه در جایی که میان ما و طوس هفت منزل راه باقی مانده بود، ابوالحسن(ع) بیمار شد، و تا ما به طوس رسیدیم بیماری آن حضرت شدت یافت، و چندین روز در طوس اقامت کردیم، و مأمون روزی دوبار به عیادت او میآمد، و در روز آخری که در آن روز حضرت از دنیا رفت که بسیار هم ضعیف شده بود، بعد از این که نماز ظهرش را به جای آورد به من فرمود: ای یاسر، این مردم چیزی خوردهاند؟ عرض کردم ای سرور من! با این وضعی که شما دارید چطور میتوانند چیزی بخورند، حضرت این کلام را که شنید کمر خود را راست کرده و فرمود: غذا را بیاورید و همه کارکنان خود را بر سر سفره نشانید و از هر یک جدا جدا احوال پرسید و از وضعشان جستجو کرد پس از این که مردان و زنان طعام خوردند، ضعف شدیدی بر امام(ع) غلبه یافت و بیهوش افتاد و صدای شیون از حاضران برخاست. امام(ع) در آن حالت بیماری نیز لحظهای از یاد مردم و اطرافیان خود غافل نبود و میل نداشت در بیماری او افراد خانوادهاش دست از زندگی روزمره خود بردارند. (محمدزاده، علی بن موسی امام رضا، 1385، ص 101)
در روایت پنجم از ابراهیم بن عباس صولی نقل است که گفت: شنیدم علی بن موسی الرضا(ع) میفرمود: برای سوگند خود، بندهای آزاد میکنم و من چنین سوگندی نمیخورم مگر این که بندهای را آزاد و پس از آن همه داراییهای خود را در راه خدا انفاق کنم. سوگند میخورم به قرابتی که با پیامبر خدا(ص) دارم، اگر کسی گمان کند من بهتر از این هستم اشاره به یکی از غلامان سیاه خود فرمود درست نیست، مگر این که من عمل شایسته داشته باشم تا که بهتر از او باشم. (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 237)
نمونهای دیگر از اخلاق امام رضا علیه السّلام این بود که در دوران ولایتعهدی و تصدّی بالاترین مقام در دولت اسلامی، به هیچ یک از محافظین و غلامانش دستور نمیداد که کارهای او را انجام دهند، بلکه خود کارها را انجام میداد. راویان گفتهاند: وقتی امام رضا علیه السّلام به حمام نیاز داشت، از اینکه به کسی دستور دهد حمام را برای او آماده کند، تنفّر داشت. وی به حمام عمومی شهر رفت ولی مالک حمام گمان نمیکرد که جانشین مأمون به حمام عمومی بیاید و خود را در آنجا پاکیزه نماید (قرشی، صالحی، 1382، ج 1، ص 57)
نمونه دیگری از اخلاق عالیه امام رضا علیه السّلام این بود که هنگامی که ولیعهدی را بر عهده داشت، از این راه به مردم آموخت که رنگ و نژاد باعث برتری افراد نسبت به یکدیگر نیست و همه با هم برابرند. (قرشی، صالحی، 1382، ج 1، ص 58)
شخصی به امام گفت: به خدا سوگند که تو از شایستهترین مردانی. امام در پاسخ به او فرمود: اغراق مکن! کسی که از خدا بترسد و او را اطاعت کند، از من بهتر است. به خدا قسم، این آیه نسخ نشده است که میفرماید: ای مردم، ما شما را از مرد و زنی خلق نمودیم و شما را به قبایل و ملل و طایفههای مختلف تقسیم کردیم تا شاید یکدیگر را بشناسید. همانا بهترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست، البتّه خداوند دانا و آگاه است (مجلسی، بحار الانوار، ج 12، ص 28)
عبد اللّه ابن صلت میگوید که یکی از مردم بلخ به او گفته است: به هنگام سفر با امام رضا(ع) به خراسان، من هم در طول سفر با او بودم. روزی به هنگام غذا خوردن، همه غلامان سفید و سیاه را احضار کرد و آنها دور او جمع شدند. من از آن حضرت پرسیدم: فدایت شوم، میخواهی غذایت را از این بردگان جدا کنم؟ امام مرا سرزنش کرد و فرمود: پروردگار تبارک و تعالی یکی است، مادر همه یکی است، و پاداش بر اساس عمل است. (مجلسی، بحار الانوار، ج 12، ص 18)
4-امام رضا(ع) و نقد تفکر اومانیستی
سؤال چهارم پژوهش از این قرار بود که امام رضا(ع) چگونه اومانیسم را نقد میکند؟ و فرق اومانیسم با سبک زندگی امام رضا(ع) در چیست؟
امام رضا(ع) با اعمال و رفتار و افکار و سخنان و آمال و ایده آلهای خویش باعث میشود که انسان امروزی پی ببرد که اومانیسم چیزی جز پوچ گرایی نیست زیرا تفکر اصلی انسان دوستی در نزد آن بزرگوار است و نه اومانیسمی که فقط نقش بازی میکند، همانطور که مشاهده میکنیم:
1- در روایت اول از بخش قبل به وضوح حس انسان دوستی در این امام بزرگوار موج می زند و برخلاف اومانیسم است که وعده انسان دوستی میدهد و فکرمنافع خود است
2- در روایت سوم در آن زمان به خصوص، یک رهبر، یک جانشین خلیفه و کسی که در امور سیاست و دیانت از همه بالاتر است میآید و یک مرد غریبه را در حمام عمومی و نه خصوصی و شاهنشاهی ماساژ میدهد. آیا در این دوره میتوان کسی را به بزرگواری آن امام پیدا کرد؟ غیر ممکن است و اما بعد اومانیسم شعار انسان دوستی میدهد که هزاران درجه متفاوت است.
3- در روایت پنجم باز هم انسان دوستی امام رضا(ع) نمایان میشود. چگونه میشود یک رهبر سیاسی دینی که میلیونها نفر از او پیروی میکنند خود را برابر یک غلام سیاه پوست ببیند؟ این است که اومانیسم نابود شده است. الگوی انسان دوستی امام رضا(ع) است و نه اومانیسم.
4- در روایت آخر از بخش قبلی باز هم مشاهده شد که امام (ع) منافع را برای خودش تنها نمیخواهد و این رهبر، این امام، این به اصطلاح ولیعهد خود را هم ردیف با غلامان و سیاه پوستان قرار میدهد و شعار برابری را زنده نگاه میدارد.
5- امام رضا علیه السلام در آنچه که برای محمد بن سنان نوشت، فرمود: تواضع درجاتی دارد از جمله اینکه مرد قدر خویش را بشناسد و خالصانه آن را در شأن خود قرار دهد، دوست نداشته باشد کاری برای دیگران انجام دهد مگر آنچه را که خود میخواهد دیگران برایش انجام دهند، اگر کسی به او بدی کرد با خوبی پاسخ دهد، خشم خود را فرو برد، از مردم معذرت خواهی کند. و خدا نیکوکاران را دوست دارد (درّ العظیم، ص 216) و یا در روایتی دیگر است که حسن بن جهم از امام رضا(ع) پرسید: حد تواضع چیست؟ امام فرمود: به مردم همانگونه احترام بگذاری که انتظار داری با تو همانگونه رفتار کنند (روضه الواعظین، 2/382) امام(ع) در این دو روایت اومانیسم را نقد میکند زیرا اومانیسم به فکر منافع خود است و کاری میکند که دوست ندارد بقیه با آنها انجام دهند یعنی همان فقط به فکر منافع خود بودن و کسی که اینگونه است طبق گفته امام(ع) خود را نشناخته است، اما اومانیسم معتقد است که خود را شناخته و باید جایگاهش بالاتر از خدا باشد.
6- در حدیثی دیگر امام(ع) میفرمایند: بدترین مردمان کسی است که کمک و یاریش را دریغ نماید و به تنهایی غذا خورد و برده و زیر دستش را شلاق زند. (تحف العقول، 448) اومانیسم چون به فکر منافع خود است بدون شک زیر دستش که بقیه انسانها میشوند را لگد مال میکند و به تنهایی لذت میبرد و سروری میکند که امام رضا(ع) این گروه را بدترین مردمان خطاب کردهاند.
7- فرهنگ برهنگی و برهنه پرستی از اومانیسم شروع میشود. در آتن که اومانیسم اوج گرفته بود مجسمهها و نقاشیهایی را که از انسان میکشیدند و میساختند سر و گردن و بدن انسان را برهنه نمایش میدادند و هر پوششی را زشت تر از انسان میدانستند و میگفتند چرا زیباییهای انسان را با پوشش زشت کنیم و در همانجا برهنه پرستی شروع میشود. از پیامبر (ص) تا آخرین امام یعنی امام مهدی (عج) احادیث و سخنان بسیاری وجود دارد که حجاب و عفت و پاکدامنی را تبلیغ میکنند و مورد تأیید همگان است و با عقل و فهم انسان هم مطابقت دارد. در قرآن نیز آیههای حجاب نیز بسیار است. امام رضا(ع) نیز در مورد اینکه چرا نگاه مردان نامحرم به موی زنان متأهل و مجرد حرام است، فرمود: این نگاه زمینه ساز هیجانی است که درفرد نسبت به فساد کشش ایجاد میکند و زمینه ارتکاب عمل ناپسند را که حرام است فراهم مینماید و همانند نگاه به موی زن نامحرم نظر به سایر قسمتهای بدن زن که نگاه به آن حرام است نیز حرام میباشد (بحار الانوار، ج 104، ص 36)
امام (ع) باز هم اینجا اومانیسم را میکوبد زیرا فرهنگ برهنگی باعث شهوت رانی و فساد میشود و فرقی بین انسان و حیوان نمیماند. حیوان در شهوت از قوه احساس استفاده میکند و انسان از قوه عقل یعنی اعتدال در شهوت و برهنگی باعث فساد دیگران میشود که در این مورد دیگر فرقی بین انسان و حیوان نمیماند زیرا هر دو از قوه احساس در شهوت استفاده میکنند. در مورد برهنه شدن نیز لازم است مطلبی عنوان شود و آن این است که تنها موجودی که برهنه است حیوان است و انواع آنها. اگر انسان نیز برهنه شود با حیوان هیچ تفاوتی ندارد. پس باید از نظر پوشش نیز بین این دو موجود تفاوتی وجود داشته باشد.
تا اینجا تفاوت میان انسان دوستی در فرهنگ امام رضا(ع) با اومانیسم غربی قابل مشاهده است و میبینیم که اومانیسم خود نوعی نیهیلیسم و پوچ گرایی مطلق است.
انسان در تفکر اسلامی
و اما در سؤال آخر پژوهش گفتیم که نظر اسلام و دیگر دانشمندان در مورد انسان چیست؟
در این بخش از پژوهش نگاهی مختصر به انسان در قرآن، در روایات و در نظر دیگر دانشمندان میکنیم تا ارزشها و ضد ارزشهای آن را بدانیم.
انسان در قرآن و روایات
در این مورد یعنی انسان در قرآن یک کتاب میتوان نوشت اما در اینجا اشاره کوتاهی به آن میشود تا فقط بدانیم ارزش انسان در چه حد و اندازه ای است. انسان خلیفه خدا در زمین است. خداوند به فرشتگان میگوید من در زمین خلیفه و جانشینی برای خودم خلق میکنم (بقره /30) خداوند تبارک و تعالی آن چه را که در آسمانها و زمین است، در تسخیر انسان قرار داده است. (جاثیه/13) خداوند تبارک و تعالی انسان را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیده و گرامی داشته است. (اسراء/70) انسان موجودی است که خداوند تبارک و تعالی فرشتگان را به سجده او مأمور کرده است. (اعراف/11) و بیش از 50آیه در مورد انسان نازل شده است که به بیان کردن همین چند مورد بسنده کردهایم. فقط کافی است انسان بداند که چقدر ارزش برای او قائل شدهاند و بهتر است بگوییم انسان آرزوی خداوند است. زیرا خداوند همه چیز را برای انسان خلق کرده و از همه موجودات برتری داده است و همچنین به فرشتگان دستور داده به او سجده کنند پس چنین موجودی در نزد خداوند بسیار با ارزش است و انسان اگر فقط از عقلش استفاده کند از فرشته بهتر است و اگر فقط از شهوت استفاده کند از حیوان پست تر است و اگر از هر دو به موقع استفاده کند که خداوند در اختیار او گذارده و آن هم در راه خدا و به موقع، پس آرزوی خداوند را برآورده کرده است زیرا خداوند انسان و جن را نیافرید مگر برای عبادت (ذاریات/56)
همچنین چند روایت نیز ارزش انسان را نشان میدهند: امام صادق (ع): ای مُفضّل! در آفرینش ویژه انسان که او را بر جانوران، شرافت و برتری میدهد، بیندیش. او چنان آفریده شده است که راست میایستد و راست مینشیند، تا اشیا در برابر دستان و اندامهای او باشند و بتواند با آنها کار کند. اگر مانند چارپایان، به رو افتاده بود، نمیتوانست [با دستان خود] کاری انجام دهد. (بحار الأنوار، ج 3، ص 68) و حضرت امیر (ع): از تورات، دوازده آیه برگزیدم و آنها را به عربی برگرداندم، و خود، روزی سه بار در آنها مینگرم... ای فرزند آدم! من همه چیزها را از برای تو آفریدم، و تو را از برای خودم آفریدم، و تو از من میگریزی؟(المواعظ العددیّة، ص 419) و امام سجاد (ع): ای بندگان خدا! از خدا پروا دارید، و بیندیشید و برای آنچه از برای آن آفریده شدهاید، (آخرت)، کار کنید؛ زیرا خداوند، شما را بیهوده نیافریده و بی هدف، رهایتان نکرده است؛ [بلکه] او خود را به شما شناسانْد، و پیامبرش را سوی شما فرستاد، و کتابش را بر شما فرو فرستاد که در آن است حلال و حرام او، و حجّتها و مثالهایش. پس، از خدا پروا کنید؛ زیرا که پروردگارتان بر شما حجّت آورده و فرموده است: «آیا برای او دو چشم قرار ندادیم، و یک زبان و دو لب؟ و دو راه (حقّ و باطل) را به او نشان دادیم». این، حجّتی است بر شما. پس تا میتوانید، پروای خدا دارید، که هیچ نیرویی نیست، مگر به یاری خدا، و توکل نشاید کرد، جز بر او. (تحف العقول، ص 274) و حضرت امیر(ع) در سخنی ارزشمند میفرماید: من عرف نفسه فقد عرف ربّه یعنی هر که خود را شناخت، خدای خویش را شناخته است (غررالحکم، ص 232) و هزاران حدیث و روایت دیگر در این مورد بیان شده است. در تمامی احادیث مشاهده میشود که انسان ارزش بالایی دارد، باید قدر خود را بداند و اینکه اگر با معرفت کامل در خود بنگرد میبیند که از خداوند جدا نیست و اگر خود را بشناسد خدای خود را شناخته است. این روایت نشان میدهد که تفکر اومانیستی از انسان و خدا غافل است و هیچ کدام را آنچنان که باید نشناخته است و نسبت به این موضوع بی معرفت است.
انسان در نظر دانشمندان
انسان در بین دانشمندان دارای تعاریف گوناگونی است و هر دانشمند با توجه به عقیده و تجربیات خویش و همچنین مکان و زمان به خصوص خودش تعریفی از انسان کرده است. ارسطو میگوید: انسان حیوان ناطق است. به عقیده ارسطو انسان یک حیوان است ولی حیوانی فهمیده است، حیوانی است که میتواند از عقلش درست استفاده کند. یا افلاطون میگوید: انسان حیوانی سیاسی است. باز هم افلاطون انسان را در جایگاه یک حیوان قرار میدهد و میگوید انسان حیوانی است که میتواند سیاست باز باشد یعنی در اموری که به خودش و جامعهاش مربوط میشود شرکت کند. مولر دین شناس میگوید: انسان حیوانی صورت ساز است. مولر هم انسان را حیوان میبیند اما حیوانی که صورت ساز است یعنی میتواند افکار و ایدههایی بسازد، خواه زیبا باشد و یا زشت اما میتواند بسازد. در هر حال هر کسی به اندازه خودش در مورد انسان نظر داده است و او را توصیف کرده است که در این بخش به این بحث خاتمه میدهیم.
نتیجه ای که از این پژوهش میتوان گرفت این است که اومانیسم یا همان تفکر انسان محوری، یک تفکر پوچ گرا است و نمیتوان با این مکتب فکر آسوده داشت زیرا با ظاهر انسان دوستی جلو میآید اما در باطن به فکر منافع خود میباشد و به قول دانشمندان این حوزه این تفکر یک جنبش ضد انسانی است و نمیتوان به آن تکیه کرد. نمونه اصلی انسان دوستی در زیر سایه خداوند همان امام رضا(ع) میباشد که انسان دوستی حقیقی را با اعمال و حرکات خویش نمایان میکند.
همچنین نقدهای بسیاری به این تفکر وارد شده است که همه آنها روا هستند زیرا در جایی که انسان خود را به جای خدا قرار دهد بدون شک به مشکلات زیادی برخورد میکند. همچنین انسان در تفکر اسلامی ارزش بسیار بالایی دارد و خلیفه خدا در زمین است و نسبت به دیگر موجودات از قوه تفکر و تعقل برخوردار است اما نسبت به خداوندش بسیار محدود و ضعیف است./998/د101/ح
منبع: مرکز استاد انقلاب اسلامی