اثبات واجب الاطاعه بودن حضرت زهرا
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، دربیست و هشتمین جلسه درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام، روز سه شنبه پانزدهم دیماه 1394 درمدرسه دارالشفاء قم، بحث پیرامون اثبات عصمت برای امام منصوب بعد از رسول صلی الله علیه و آله را از منظر روایات عامه ادامه داد.
وی در این جلسه سه لفظ دیگر ازالفاظ صادره درباره حدیث ثقلین از منابع روایی اهل سنت را بیان کرد و مطالبی را درباره دلالت هریک بر عصمت و خلافت اهل بیت به تفصیل بیان داشت که خلاصه و جمع بندی آن چنین است:
الف. لفظ روایت دارمی از زید بن ارقم؛
«... یا ایها الناس انّما أنا بشر یوشک أن یأتینی رسول ربّی فأجیب و إنّی تارک فیکم الثقلین ... کتاب الله ... و اهل بیتی أذکرکم الله فی اهل بیتی ...»؛
1. دلالت بر خلافت
رسول خدا صلی الله علیه و آله ابتدا خبر از رحلت خود می دهد و سپس می فرماید دو ثقل را در میان شما بجا می گذارم.معرفی آنچه باقی می ماند پس از خبر دادن از فوت خود، دلالت روشنی بر آن دارد که امور به جای مانده و سفارش شده، مورد وصایت حضرت برای رجوع مردم است و به عبارتی دیگر جانشین و خلیفه آن حضرت پس از اوست. واضح است که مراد حضرت، صرف معرفی آنچه پس از ایشان در این نشئه خاکی به جا می ماند نیست وگرنه از ناقه حضرت گرفته تا همه مظاهر حیات مادی، متروک پس از آن وجود مقدس است.
2. دلالت بر عصمت
رسول خدا صلی الله علیه و آله چنانکه از قرآن نام می برد، اهل بیت خود را هم در عرض و همراه با قرآن یاد کرده و معرفی می کند. لازمه این اِقران و همسنگ سازی، برابری این دو در صفات است؛ بنابراین همانطور که قرآن واجد عصمت است، اهل بیت علیهم السلام نیز معصومند.
ب. لفظ روایت حاکم نیشابوری از زید بن ارقم؛
«... کأنّی قد دعیتُ فأجبتُ إنّی قد ترکتُ فیکم الثقلین ... کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فإنهما لن یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوض ...» ؛
1. دلالت بر خلافت
تقریب استدلال همان است که در دلالت روایت دارمی گفته شد. ضمن آنکه باید در دلالت هردو لفظ بر خلافت، این نکته را نیز به بیان قبل افزود که سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله به دو امر به جای مانده از خود، از موضع سفارش یک فرمانروای منصوب خداست. فرمانروایی رحلت خود را نزدیک می بیند و پیش از رحلت، دیگران را به خطیر بودن دو امر تنبّه می دهد وسفارش می کند. این امور سفارش شده از جهت اطاعت و تمسّک، شأنیتی کمتر از مقام وجوب اطاعت و مُطاع بودن ندارند؛ یعنی همان مقام فرمانروایی برای آنها ثابت است و به تعبیری دیگر خلیفه پس از فرمانروا هستند.
2. دلالت بر عصمت
با عنایت به جمله «فإنهما لن یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوض» از روایت:
(1). کتاب الله عاری از هرگونه باطل و واجد عصمت است؛ به دلیل «لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»؛
(2). اهل بیت هرگز از کتاب الله جدا نمی شوند؛ به دلیل « فإنهما لن یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوض»؛
(3). بنابراین اهل بیت هم مانند کتاب الله عصمت دارند.
ج. لفظ روایت حاکم نیشابوری از ابی الطفیل عامر بن واصله؛
«... إنّی تارکٌ فیکم امرین لن تضلّوا إن اتبعتموهما کتاب الله و اهل بیتی عترتی ثم قال أتعلمون أنّی أولی بالمؤمنین من انفسهم ثلاث مرّات ، قالوا نعم فقال رسول الله صلی الله علیه و آله من کنت مولا فعلی مولاه» .
1. دلالت بر خلافت
تقریب استدلال همان است که در دو لفظ پیشین گفته شد.
2. دلالت بر عصمت
با عنایت به جمله «لن تضلّوا إن اتبعتموهما» از روایت:
(1). تبعیت از عمل یا قول اهل بیت، ابداً موجب ضلالت نخواهد شد، به دلیل « لن تضلّوا إن اتبعتموهما»؛
(2). عمل یا قولی که ابداً موجب ضلالت نباشد مصون از خطاست، به حکم عقل؛
(3). بنابراین عمل یا قول اهل بیت عاری و مصون از خطاست ومصونیت از خطا در قول و فعل همان معنی عصمت است.
دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی با ابراز تأسف از بی اعتنایی به دلالت روشن روایات شریفه مبنی بر خلافت و عصمت اهل بیت گفت: چگونه ادعا می شود که «مات رسول الله و لم یوص»؟ مگر وصیت غیر از این می شود؟ مگر صراحت بیش از این می شود؟
وی همچنین به مناسبت بحث و با استناد به برخی روایات، مقام امامت و وجوب اطاعت امر را برای حضرت زهرا سلام الله علیها علاوه بر ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین ثابت دانست و افزود : داشتن پُست امامت به این معناست که امام، مسئولیت جامعه را برعهده بگیرد [اگرچه] این چنین پُستی به حضرت زهرا سلام الله علیها داده نشده است اما اصل و جوهر امامت یعنی وجوب اطاعت را آن حضرت داراست.
تقریر بیست و هشتمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می شود.
مرور
درباره اثبات عصمت منصوبان بلا واسطه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای فرمانروایی و خلافت بلا فصل از منابع عامه بحث می کردیم.
در جلسه قبل، حدیث اول، حدیث ثقلین ذکر شد. چون این حدیث، در منابع اهل سنت با الفاظ مختلفیمده است، دلالت سه لفظ حدیث ثقلین از روایات عامه دال بر خلافت و عصمت اهل بیت علیهم السلام بررسی شد و در این جلسه سه لفظ دیگر یعنی الفاظ چهارم، پنجم و ششم مورد بحث قرار می گیرد.
حدیث اول، حدیث ثقلین
لفظ چهارم
از جمله روایاتی که در منابع اهل سنت در رابطه با حدیث ثقلین آمده، روایتی است که دارمی در سنن روایت می کند:
«عن زید بن ارقم قال قال رسول الله - صلی الله علیه و آله – یوماً خطیباً حمدالله و اثنی علیه ثمّ قال یا ایها الناس انّما أنا بشر یوشک أن یأتینی رسول ربّی فأجیب وإنّی تارک فیکم الثقلین اوّلهما کتاب الله فیه الهدی و النور فتمسّکوا بکتاب الله و خذوا به و حثَّ علیه و رغَّب فیه ثمّ قال و اهل بیتی أذکرکم الله فی اهل بیتی ثلاث مرّات». سنن دارمی، جلد 2، صفحه 431-432 .
این روایت از نظر لفظ قریب به روایت مسلم است و همان بیانی که آنجا گفتیم اینجا هم می آید.
دلالت بر خلافت اهل بیت
اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از آنکه خبر از رحلت خود می دهد، می فرماید این دو چیز را درمیان شما به جا گذاشته ام، دلالت بر خلافت این دو از آن حضرت دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است از میان شما می روم و این دو امر را به جا می گذارم. واضح است که مراد از ترک و به جا گذاشتن، جانشینی و جای گذاری است و نه فقط رها کردن و رفتن. خلافت این دو امر پس از آن حضرت یعنی همان حکمی که رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به مردم دارد - که وجوب اطاعت است - این دو چیز هم نسبت به مردم همان حکم را دارند؛ و اطاعت و تبعیت از آن دو همانند اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله واجب است.
دلالت بر عصمت اهل بیت
مقارن کردن کتاب خدا و اهل بیت در وجوب اطاعت، خود نشان دهنده عصمت اهل بیت است به همان بیانی که قبلاً گفتیم.
لفظ پنجم
روایت پنجم از روایاتی که درباره حدیث ثقلین در منابع اهل سنت آمده، روایتی است که حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین آورده و گفته است که این روایت "صحیحٌ علی شرط الشیخین"؛ یعنی همان شرایطی که بخاری و مسلم در صحت حدیث معتبر می دانند، در این حدیث وجود دارد.
«عن زید بن ارقم لمّا رجع رسول الله - صلی الله علیه و آله – من حجة الوداع و نزل غدیر خم أمر بدوهاتٍ فقُمِمنَ فقال کأنّی قد دعیتُ فأجبتُ إنّی قد ترکتُ فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فإنهما لن یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوض ثمّ قال انّ الله عزّو جلّ مولای و مولا کلِّ مؤمن ثمّ أخذ بید علیّ فقال من کنت مولا فهذا ولیّه اللّهم والِ من والاه و عاد من عاداه» و ذکر الحدیث بطوله. المستدرک علی الصحیحین حدیث 4618.
حاکم نیشابوری بعد از نقل حدیث می گوید: هذا حدیثٌ صحیحٌ علی شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله؛ یعنی بخاری و مسلم همه حدیث را نقل نکرده اند.
بخاری قسمتی از حدیث را نقل کرده است؛ جمله ای به این مضمون: «من کنت مولا فعلیٌّ ولیّه»، ولی صدر را نقل نکرده است. مسلم از حدیث، صدر آن را نقل کرده است و ذیل را نقل نکرده است.
این روایت با این لفظ، هم صریح در عصمت اهل بیت است و هم در خلافت و نصب اهل بیت برای فرمانروایی آنها صراحت دارد.
دلالت بر خلافت اهل بیت
[مقدمه اول:]
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمانروا بوده است.
[اثبات مقام فرمانروایی برای آن حضرت با این بیان است که:]
خدای متعال فرموده است: «من یُطِع الرسول فقد اطاع الله» و فرموده است: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»؛
[در آیات شریفه، خدای متعال] به اطاعت از رسول امر کرده است؛ یعنی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، فرمانروایی داده است [چون مقام فرمانروایی یعنی داشتن مقام وجوب اطاعت و مُطاع بودن ].
[مقدمه دوم:]
اکنون این فرمانروا که از سوی خدا فرمانروایی می کند، می فرماید که من، ممکن است به همین نزدیکی رحلت کنم و با رحلت خود این دو را از خود به جا می گذارم . بعد از آنکه دو امر به جا مانده را نام می برد، می فرماید «فانظروا کیف تخلفونی فیهما» یعنی ببینید چگونه با اینها بعد من رفتار می کنید.
[نتیجه:]
با توجه به دو مقدمه پیشین می گوییم:
وقتی می فرماید: «ترکتُ فیکم الثقلین» معنای این عبارت این است که آنچه متروک این فرمانرواست، در غیاب او شأنیت فرمانروایی دارد، نه اینکه صرفاً امر به جای مانده از ایشان است؛ بنابراین «ترکتُ» یعنی «خلّفتُ». [این دو ثقل به جای مانده از من، جانشین من هستند و آن دو به جای من هستند] .
این [بیان]، نصّ در نصب و تعیین است.
دلالت بر عصمت اهل بیت
می فرماید: «فإنهما لن یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوض»؛
[1.] با توجه به اینکه عصمت کتاب مسلم است و صریح قرآن این است که «لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»؛
[2.] اهل بیت هم لایتفرقون از کتاب هستند، [ در عبارت، عدم تفرقه با «لن» بیان شده است و] «لن» ، نفی تأبید است [یعنی تفرقه و جدایی این دو از هم برای ابد نفی شده است] ؛
[3.] [بنابراین، عصمت اهل بیت را نتیجه می گیریم]؛ عصمت همین است ؛ عصمت این است که اهل بیت در هیچ زمان و موردی از کتاب که معصوم است جدایی پذیر نیستند.
خلاصه : کتاب عصمت دارد واهل بیت هم ابداً از کتاب جدا شدنی نیستند پس اهل بیت نیز در حکم کتاب هستند و عصمت دارند.
عدم دلالت بر خلافت دوگانه
اینکه فرموده است کتاب خدا و اهل بیت را از خودم به جا می گذارم به معنی این نیست که خلیفه دوتاست؛ چون خلیفه دو تا نمی شود. خلیفه یکی است و آن اهل بیت است. اهل بیت حکم می کنند [و حکم و فرمانروایی تنها از آنِ اهل بیت است] منتها اهل بیت طبق قرآن حکم می کنند.
کتاب وعترت؛ تنها مصرّح روایات
در یک جا، مالک در روایت خود به جای «اهل بیتی» ، «سنّتی» آورده است. نباید تصور کرد که این روایت معارضه دارد با روایاتی که در آن به عترت و اهل بیت تصریح شده است؛ چون با فرض صحت آن، [باید گفت] سنّت می گوید: بعد از من «عترت» خلیفه من است. به عبارت دیگر [لفظ] «سنتی» عام است و شامل همه سنتهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله می شود. از جمله سنن رسول خدا صلی الله علیه و آله همین حدیثی است که در آن به عترت تصریح شده است.
[نتیجه اینکه اگر روایت مالک که در آن لفظ «سنتی» به جای لفظ «عترتی» وارد شده است ، صحیح باشد باید گفت] حدیثی که در آن به «عترتی» تصریح شده است، خاص است و حدیث «سنتی» عام است و خاص، عام را تخصیص می زند [بنابراین مراد، همان عترت و اهل بیت است که به همراه کتاب الله به آن تصریح شده است].
لفظ ششم
روایت دیگر را حاکم نیشابوری نقل می کند.
«باسناده الی ابی الطفیل عامر بن واصله أنّه سمع زید بن ارقم رضی الله عنه یقول نزل رسول الله صلی الله علیه و آله بین مکة و المدینه ... ثمّ قام خطیباً حمدالله و اثنی علیه و ذکّر و وعظ فقال ماشاءالله ان یقول ثمّ قال ایها الناس إنّی تارکٌ فیکم امرین لن تضلّوا إن اتبعتموهما کتاب الله و اهل بیتی عترتی ثم قال أتعلمون أنّی أولی بالمؤمنین من انفسهم ثلاث مرّات ، قالوا نعم فقال رسول الله صلی الله علیه و آله من کنت مولا فعلی مولاه» . المستدرک علی الصحیحین حدیث شماره 4619.
عبارت «ماشاءالله ان یقول»، نشان دهنده طول حدیث است، نشان دهنده این است که این خطبه مفصل بوده است.
عبارت «ثلاث مرّات» یعنی سه بار از ما اقرار گرفت: «شما اقرار می کنید که من اولی به مؤمنین هستم از خودشان».
حاکم نیشابوری قبل از اینکه این روایت را نقل کند، چنین می گوید: صحیحٌ علی شرطهما ، یعنی این روایت نیز همه شرایط صحت حدیث را طبق نظر شیخین دارد.
ابراز تأسف
آدم تاسف می خورد که با این همه صراحت و با این همه دلالت های روشن، چگونه ادعا می شود که «مات رسول الله و لم یوص»! مگر وصیت غیر از این می شود؟ مگر صراحت بیش از این می شود؟ حتی مسأله ی مولا هم جای بحث ندارد [و نمی توان اظهار تشکیک کرد] که معنی مولا چه می شود؛ چون می فرماید « أتعلمون أنّی اولی بالمؤمنین من انفسهم» بعد می فرماید «من کنت مولاه فعلی مولاه».
[با این عبارت، معنی] مولا را خود حضرت تفسیر می کند و مجمل بیان نمی کند.
خلافت اهل بیت؛ منصوص روایات متعدد
این روایت، هم برخلافت امیرالمؤمنین علیه السلام نصّ است به شخص، و هم نص بر خلافت اهل بیت است [علاوه بر اینکه شخص علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را منصوصاً به عنوان خلیفه تعیین می کند به خلافت اهل بیت نیز بطور نصّ دلالت دارد]. اهل بیت در اینجا با واژه کلی «اهل بیت» بر آنها دلالت شده است و بعد فرموده است خصوص علی بعد از من است. معنی آن این است که بعد از من علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خلافت می کند و او هم مصادیق اهل بیت را بعد از من برای شما تبیین می کند؛ یعنی اهل بیتی که از طرف من منصوب هستند [این افراد هستند: علی بن ابیطالب علیه السلام و آنکه او تعیین می کند].
علاوه براین در آینده خواهیم گفت که [رسول اکرم صلی الله علیه و آله] حداقل سه تن از اهل بیت علیهم السلام یعنی امام علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را به شخص، دلالت بر آنها فرموده است [و از آنها به عنوان خلیفه نام برده است] نه اینکه تنها با وصف کلی «اهل بیت» [از آنها یاد شده باشد].
امامت حضرت زهرا سلام الله علیها
از ادلّه استفاده می کنیم که حضرت زهرا سلام الله علیها نیز مرجعیت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد؛ یعنی امامت آن حضرت هم ثابت است؛ اما امامت بدون پُست. یعنی اگر امر می فرمود به چیزی، امر آن حضرت نافذ و واجب الاطاعه بود؛ اگرچه آن حضرت فرمانروایی نداشت. چون در یک زمان دو فرمانروا وجود ندارد. در هر زمان فقط یک نفر باید فرمانروا باشد؛ اما امامت به معنی مقام وجوب اطاعت امر را آن حضرت هم داشته است. یعنی وقتی امر می کرد، امر او امر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود .
وقتی رسول اکرم می فرماید «رضاها رضای» و «من ابغضها ابغضنی و من ابغضنی فقد ابغض الله» همه اینها نشان دهنده آن است که اطاعت از حضرت زهرا سلام الله علیها اطاعت از خداست و رضای او رضای خداست.
داشتن پُست امامت به این معناست که امام، مسئولیت جامعه را برعهده بگیرد. این چنین پُستی به حضرت زهرا سلام الله علیها داده نشده است اما اصل و جوهر امامت یعنی وجوب اطاعت را آن حضرت داراست.
روایت ششم؛ دلالت بر خلافت اهل بیت
[تقریب استدلال همان است که در دو لفظ پیشین گفته شد. تذکر این نکته هم بجاست که در] اینجا که فرموده است «اهل بیتی»؛ به نحو عام بیان فرموده است [و اهل بیت را علی العموم خلیفه خود معرفی می فرماید] و در دیگر ادلّه، این اهل بیت را معین فرموده است [و به نحو مصداقی بیان شده و نام برده شده است]. در ادلّه دیگر امام حسن و امام حسین علیهما السلام [به عنوان خلیفه نام برده شده و] معلوم شده است.
روایت ششم؛ دلالت بر عصمت اهل بیت
متن این روایت دلالت بر عصمت اهل بیت می کند؛ چون می فرماید: «إنّی تارک فیکم امرین لن تضلّوا إن اتبعتموهما»؛ معنای آن این است که هیچ کار خطایی از آنها سر نمی زند؛ چون در غیر اینصورت اگر کار خطایی از آنها سربزند در آن کارِ خطا، «لن تضلّوا إن اتبعتموهما» صدق نمی کند؛ به این خاطر که اتباع از آنها در آن کار خطا موجب ضلالت خواهد شد، بنابراین در هرعملی، آنها واجب الاتباع و واجب الاطاعه هستند و این خود نشان دهنده عصمت آنهاست./836/د102/ل