۱۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۵
کد خبر: ۴۴۸۱۳۲
درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام آیت الله محسن اراکی/ جلسه 23

عهد امامت به انسان مصون از گناه می رسد

آیت الله اراکی در بیست و سومین جلسه درس خارج فقه سیاسی اسلام، به تبیین دومین آیه دال بر عصمت در امام پرداخت و گفت: امامت الهی، همان مُلک و شامل رهبری معنوی، فرمانروایی سیاسی است.
آیت الله اراکی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، دربیست و سومین جلسه سال تحصیلی 94-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام، که روز سه شنبه بیست و چهارم آذرماه 1394 درمدرسه عالی دارالشفاء قم برگزار شد، آیه 124 سوره بقره را به عنوان دومین آیه در اثبات عصمت امام مطرح کرده و این نتایج را از آیه شریفه - به تنهایی یا به انضمام برخی آیات دیگر- استفاده کرد:

1. مراد از عهد الهی، امامت است.

2. درخواست حضرت ابراهیم در تداوم امامت در ذریه او، تنها در ذریّه ای که فی الواقع ظالم نیست، اجابت شد.

3. کسی که عهد الهی و امامت شامل حالش می شود باید معصوم باشد و از هر تعدی از حدود خدا، مبرّا باشد؛ ولو تعدی از روی خطا یا جهل.

این فقیه صاحبنظر در مسائل حکومتی همچنین با استناد به آیات متعدد، چنین نتیجه گرفت:

1. مراد از "ملکاً عظیماً"، در آیه  شریفه  " فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً "، امامت است که قرائن دیگری در آیات کریمه هم آن را تأیید می کند.

2. امامت ابتدائاً در بنی اسرائیل که از اولاد حضرت ابراهیم علیه السلام بودند، قرار داده شد.

3. به بنی اسرائیل نسبت به این نعمت الهی مکرر تذکر داده شد.

4. سرانجام در پی عصیان و کفر نعمت، امامت از بنی اسرائیل نزع شد و در گروه دیگری از آل ابراهیم علیه السلام یعنی آل اسماعیل علیه السلام قرار گرفت.

5. مراد از آل اسماعیل، محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین است.

وی با استناد به عبارت "لاینال عهدی الظالمین"، مقصود آیه را نفی امامت از ظالم واقعی دانست و بیان داشت: عهد امامت به ظالم واقعی نمی رسد بلکه به کسی می رسد که هیچ ظلمی از او سرنزده باشد ولو عن خطأٍ یا عن جهلٍ. چون ظلم خطایی و ظلم از روی جهل هم ظلم است.

دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی مراد از مُلک در تعابیر قرآنی را همان امامت دانست و بر این نکته تصریح کرد که دامنه شمول امامت، همان گستره مُلک الهی است؛ یعنی همه آنچه از شئون مَلِکیّت خداست جزء شئون امامت نیز هست.

 

این مدرس برجسته حوزه علمیه، انگیزه نزاع و درگیری را از بدو پیدایش انسان، تصاحب مُلک و مقام امامت دانست و افزود: از همان آغاز و همواره عده ای می خواستند مُلک الهی را بدون استحقاق از اهل آن بربایند و به سمتی سوق دهند.

اهم مطالب عنوان شده توسط آیت الله اراکی در بیست و سومین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام به شرح زیر است.

یادآوری موضوع بحث

درباره نصب کمی و کیفی ائمه پس از رسول خدا بحث می کردیم. در نصب کمّی ثابت کردیم که امامان منصوب از ناحیه رسول خدا (ص) دوازده تن هستند. سپس در نصب کیفی گفته شد که این امامان با صفات معیّنی باید باشند. از جمله این صفات، "قریشی، عالم و عادل" بودن آنان را اثبات کردیم.

در صفت عدل گفتیم آن چه که شرط حاکم شمرده شده است در دو مرحله است:  مرحله اول در مطلق حاکم پس از رسول خدا (منصوب بالمباشره یا بالواسطه) و اعم از شرط عدل یعنی عصمت و ما دون آن که ملکه عدل است. اما دومین مرحله، در عصمت در حاکم بالمباشره است که در صدد بررسی و اثبات این نظر هستیم که  بر اساس ادله شرعی (آیات، روایات منابع عامه و خاصه) جانشین رسول خدا (ص) باید عدالت به معنای عصمت را دارا باشد.

در جلسه پیشین، اولین آیه از آیات قرآن مبنی بر اشتراط عصمت در خلیفه بلا فصل رسول خدا (ص) بحث شد. اما سایر آیات.

آیه دوم

بحث امروزما درباره آیه دوم (سوره بقره، آیه 124) است: " وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ". آنگاه که خدای تو ابراهیم را آزمایش کرد به کلماتی، او این آزمایش را به اتمام رسانید. خداوند فرمود من تو را امام مردم قرار داده ام. ابراهیم پرسید: پروردگارا از ذریه ام نیز؟ خداوند به او فرمود عهد من به ظالمان نخواهد رسید.

شاهد ما در این آیه ، ذیل آیه است که می فرماید: " لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ". به قرینه اینکه پیش از آن فرموده است " إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً"، معلوم است که این عهد، عهد امامت است.

ابراهیم علیه السلام این امامت را برای ذریه خود نیز درخواست کرد و از خداوند خواست که امامت در ذریه اش تداوم یابد. خدای متعال این طلب ابراهیم علیه السلام را نفی نکرد؛ بلکه شمول امامت نسبت به ستمکاران را نفی کرد.

چنین استفاده می شود که خدای متعال دعای ابراهیم را استجابت فرمود؛ لکن فرمود دعای تو تنها در غیر ظالمان از ذریه ات مستجاب می شود.

آیات دیگری هم داریم که دلالت دارد بر اینکه دعای ابراهیم علیه السلام مستجاب شد؛ که به آنها هم اشاره خواهد شد.

جعل منصب امامت در ذریّه حضرت ابراهیم

آیات بسیاری داریم که دالّ بر این است که خدای متعال امامت را تا روز قیامت در ذریّه ابراهیم علیه السلام قرار داده است:

[1.] آیه 54 از سوره نساء: " فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً "؛ [مراد از] مُلک عظیم، امامت تا روز قیامت است.

[2.] آیات زیادی که مربوط به امامت بنی اسرائیل است؛ [مانند:] "وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحینَ" (انبیاء/73). قبل از این آیه هم درباره ابراهیم و لوط مطلبی بیان فرموده است.

بعد از این آیه می فرماید: "وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ" (انبیاء/73). در این آیه صراحت دارد که ما امامت را در ابراهیم و ذریه او تداوم بخشیدیم.

این آیات و آیات دیگری دلالت دارد بر اینکه خداوند امامت را در بنی اسرائیل قرار داد.

نزع منصب امامت از بنی اسرائیل و جعل آن در آل اسماعیل

 آیات دیگری نشان دهنده این است که این امامت از بنی اسرائیل نزع شد و در آل اسماعیل علیه السلام یعنی محمد و آل محمد صلوات الله علیهم تداوم یافت. مانند:  آیه 26 از سوره آل عمران که می فرماید: "قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء". در آیه شریفه، فقره "تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ" اشاره به همین نزع است. در فقره "تُذِلُّ مَنْ تَشاء"  اذلال مربوط به بنی اسرائیل است که با این نزع صورت گرفت.

آیه دیگری در مورد همین مذلت می فرماید: "ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّه" (ال عمران/112)

بنی اسرائیل؛ تذکر نعمت مُلک و امامت پیش از نزع نعمت و ابتلای به مذلت

خدای متعال کراراً به بنی اسرائیل تذکر می دهد و می فرماید: "یا بَنی‏ إِسرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ"( بقره‏/122).

این تفضیل بر جهانیان همان چیزی است که در سوره نساء می فرماید: " أَمْ لَهُمْ نَصیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقیراً أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً" (نساء/53و54).

تفضیل، تفضیل به ملک و امامت است و این آیه نص است در اینکه این فضل همان ملک عظیم است.

در جای دیگر هم حضرت موسی خطاب به بنی اسرائیل می کند: "وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ" (مائده/20)؛ یعنی امامت و ملک در شما قرار داده شد.

بازگشت به بحث اصلی

بنابراین دعای حضرت ابراهیم که فرمود " و من ذریتی"، اجابت شد ولی با این قید که "لاینال عهدی الظالمین".

بحث اصلی ،  ذیل آیه است که می فرماید "لاینال عهدی الظالمین". خدای متعال عهد امامت را عطا می کند ولی می فرماید این عهد به ظالمین نمی رسد.

نفی امامت متوجه ظالم فی الواقع است ولو به ظاهر ظالم نباشد

در اینجا [که می فرماید "لاینال عهدی الظالمین" ] مراد، نفی امامت از ظالم واقعی است. یعنی عهد امامت به ظالم واقعی نمی رسد بلکه به کسی عهد امامت می رسد که هیچ ظلمی از او سرنزده باشد ولو عن خطأٍ یا عن جهلٍ. چون ظلم خطایی و ظلم از روی جهل هم ظلم است.

تفسیر و تبیین معنای ظلم

خداوند در قرآن کریم، ظلم را تفسیر کرده است:

[1.] "وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ" (طلاق/ 1)؛

[2.] همچنین می فرماید: "وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ" (بقره/229)؛

هرکسی که از مرز خدا تجاوز کند، ظالم است.

نتیجه مستفاد از آیه شریفه

مستفاد از آیه 124 سوره بقره این است که: آن کس که عهد الهی شامل حالش می شود باید معصوم و از هر تعدی از حدود خدا، مبرّا باشد ولو تعدی از روی خطا یا جهل. لذا این آیه دلالتش بر وجوب عصمت امام تام است؛ [یعنی عصمت آن] امامی که منصوب از جانب خدا باشد.

آیا منصوب امام هم باید عادل واقعی باشد؟

خود امام رفتارش با مردم براساس ظاهر است؛ لذا کسی که به ظاهر ظالم نیست، از سوی امام برای امامت و ولایت مردم نصب می شود. یعنی همان عدالتی لازم است که در روایات تفسیر شده است و با امارات تشخیص داده می شود؛ همان عدالت ظاهری.

اشکال و جواب

ان قلت: امامتی که در آیه آمده است: " إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً "؛ این امامت، امامت معنوی است. امامت بر فضائل است نه امامت در معنای فرمانروایی سیاسی.

جواب این است که امامتی که به ابراهیم و آل ابراهیم علیهم السلام داده شده است، در آیات شریفه به صراحت به مُلک و حکم تعبیر و مراد ازآن تبیین و تفسیر شده است. مراد از امامت، امامت مطلق است که شامل فرمانروایی می شود. وجهی برای تقیید این امامت وجود ندارد.

اعتقاد ما؛ امامت الهی همان مُلک است

نظر شخصی ما این است که امامت الهی، همان مُلک و فرمانروایی است و غیر آن نیست؛ منتها این فرمانروایی همه چیز را شامل است: رهبری معنوی، فرمانروایی سیاسی و غیره.

بنابراین اینکه می فرماید: "قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ"؛ آن چه خداوند به محمد و آل محمد صلوات الله علیهم داده، مُلک خداوند است؛ یعنی همان ملک الهی [ و مُلکی که سزاوار و شایسته ذات الهی است و به خدای متعال تعلق دارد]. خدا چه مَلِکی است؟ همه شئون او مَلِکیّت است؛ یعنی حتی خلق کردن او، رزق دادن، هدایت کردن و هرچه می کند همه از شئون مَلِکیّت اوست. اینطور نیست که مَلِکیت یکی از شئون الهی و در عرض سایر شئون باشد. خدا همان مَلِک است؛ چنانکه می فرماید:  "یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ" (جمعه /1) یا "قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ناس مَلِکِ النَّاسِ" (ناس/1و2)

برگشت به جواب اشکال:

[اولاً] در آیه شریفه بطور مطلق فرموده است : " إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً "؛چون به نحو مطلق فرموده است و [مثلاً] قید نزده است به امام فضائل ، امام در اخلاق، امام در امور معنوی، امام در صلاة و مانند آن؛ مطلق امام شامل امامت در سیاست هم می شود.تخصیص این مطلق به امامت معنوی، دلیل نیاز دارد.

[ثانیاً] علاوه بر این، آیاتی وجود دارد که در آن امامت به حکم و مُلک تفسیر شده است؛ از جمله دو آیه سوره نساء: " أَمْ لَهُمْ نَصیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقیراً أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً" (نساء/53و54). مراد از ناس در این آیه، افرادی هستند که استحقاق مُلک را دارند و نه همه مردم؛ به قرینه اینکه می فرماید: " ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ".

نزاع از آغاز آفرینش برسر مُلک بوده است

از آغاز آفرینش انسان بر سر مُلک، درگیری وجود داشته است. جنگ هابیل و قابیل برخلاف آنچه در اسرائیلیات آمده است و براساس روایات معتبره، بخاطر امامت و مُلک الهی بود. نظیر امتحان و ابتلاء حضرت ابراهیم علیه السلام، در آغاز خلقت هم امتحانی برای خلافت و امامت در نسل آدم انجام شد. هابیل و قابیل امتحان شدند تا اخلاص آنها معلوم شود. از هابیل پذیرفته شد و به مُلک منصوب شد. از همان آغاز و همواره عده ای می خواستند مُلک الهی را بدون استحقاق از اهل آن بربایند و به سمت جبت و طاغوت سوق دهند.

تفاوت مُلک و نبوت

نکته دیگر اینکه: آیه شریفه که می فرماید: " فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً"، مراد از مُلک غیر از نبوت است؛ چون در جای دیگری که داستان طالوت علیه السلام است ، بنی اسرائیل از پیامبر و نبی درخواست می کنند که از جانب خدا برای آنها یک مَلِک تعیین و منصوب شود. معلوم می شود که نبی غیر از مَلِک است.

این مطلب را از قضیه حضرت ابراهیم علیه السلام هم می توان دریافت؛ چون آن حضرت قبل از امامت، نبی بوده است. فرق است میان رسول و نبی؛ رسول شأن فرمانروایی دارد.

از این رو معتقدیم که طالوت، رسول بوده است اما رسول مخفی و مکتوم، و این نبی از ابتدا تحت فرمانروایی طالوت انجام وظیفه می کرده است.

پایان بحث؛ تکرار یک نکته

بنابراین مراد از "ملکاً عظیماً" [در آیه 54 سوره نساء]، امامت است که قرائن دیگری در آیات کریمه هم آن را تأیید می کند./836/د102/ل

ارسال نظرات