چهارپارهای برای استقبال از عیدقربان؛ «وَ خدایی که به شدت کافیست»
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، محسن کاویانی با چهارپارهای که به تازگی سروده به استقبال عید قربان رفت.
محسن کاویانی شاعر آئینی کشورمان به مناسبت عید سعید قربان چهارپارهای سروده است که در ادامه میخوانیم:
در جهانی که همه مُدعیاند
در جهانی که پُر از حَرّافیست
منم و بی کسی و تنهایی
وَ خدایی که به شدت کافیست
عیدِ قربان شد و قربان کردم
پای لبخندِ خدا دنیا را
به خودش رو زدهام تا زین پَس
نَکِشَم منَتِ آدمها را
خواندم او را که اجابت کُنَدَم
که بگویم ز همه بیزارم
بوسه زد روی مرا با لبخند
چه خداوندِ رفیقی دارم
رفتم و دَر زدم و دَر وا کرد
دیدم آن چَشمِ خطاپوشش را
اصلا انگار نه انگار که من
بارها پَس زدم آغوشش را
آن خدایی که برایَم یک عُمْر
از سَرِ باغ خودش گُل میچید
هدیهها داد به من اما گاه
هدیه را بینِ بَلا میپیچید
از همان دم که خدا را دیدم
دل به شاهانِ جهان نسْپُردم
نانِ یک عدّه به نرخِ روز است
من فقط نانِ دلم را خوردم
پُشتِ من گرم به خونی داغ است
تیغها بُغضِ مرا داشتهاند
گُردهام باغچه خَنجرهاست
دوستانم همه گُل کاشتهاند
نیستم بینِ شما، معتقدم
که خدا کرده مرا غَربالم
خوبهاتان اگر اینند چه خوب!
من به بد بودنِ خود میبالم
بگذارید مرا طَرد کنند
راهِ من سخت از این قشر جداست
چون که عمریست نیاموختهاند
که قضاوت فقط از آنِ خداست
نشدم من به نقاب آلوده
هرچه هستم خودمَم باکی نیست
غُسل دادم دلِ خود را با اَشک
دین به جز پاکی و دل پاکی نیست
خستهام خسته از این شهری که
حرفها ساخته پُشتِ سرِ من
مهربان بودم و تاوان دادم
نیست با هیچکَسَم میلِ سخن
چای مینوشم و با یاسِ حیاط
خانهام یکسره عطرآگین است
شعر و موسیقی و سجاده و اشک
خلوت ساده من شیرین است
هرکه را شهر خرابَش کرده ست
می کند دستِ خدا آبادَش
آن خدایی که در این تنهایی
دلم آرام شده با یادَش...!