جمعیت در سراشیبی سقوط؛ چه چیزی سیاستهای فرزندآوری را بیاثر کرده است؟

در حالیکه اسناد بالادستی و قوانین متعددی برای جوانسازی جمعیت و حمایت از خانواده به تصویب رسیدهاند، آمارهای رسمی همچنان از کاهش نرخ باروری و رشد منفی جمعیت حکایت دارند. سؤال اینجاست که چرا با وجود سیاستگذاریهای گسترده، اهداف جمعیتی کشور به نتیجه نرسیدهاند؟
به گزارش خبرنگار گروه جمعیت و تعالی خانواده خبرگزاری رسا، در دهههای اخیر، روند جمعیتی ایران با شیبی نگرانکننده به سمت پیری جمعیت و کاهش نرخ باروری حرکت کرده است. هشدارهای پیاپی رهبر معظم انقلاب، تصویب قوانین حمایتی از خانواده و فرزندآوری همچون قانون جوانی جمعیت، و تلاش برخی دستگاههای اجرایی برای تغییر مسیر جمعیتی کشور، همه نشان از یک دغدغه عمیق در سطوح عالی نظام دارد. با این حال، آمارها حاکی از آن است که علیرغم تمام سیاستگذاریها، نرخ باروری کل در ایران همچنان زیر سطح جانشینی باقی مانده و بسیاری از اهداف اعلامشده در اسناد بالادستی، عملاً محقق نشدهاند.
این نوشتار، با نگاهی چندبعدی، به دلایل و موانع اصلی در مسیر تحقق سیاستهای جمعیتی میپردازد.
۱. شکاف بین سیاستگذاری و اجرا
یکی از مهمترین موانع، فاصله بین آن چیزی است که در اسناد قانونی و سیاستی تصویب میشود، و آنچه که در میدان عمل تحقق مییابد. قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، ظرفیتهای قابلتوجهی دارد، اما به دلایل مختلفی مانند تأمیننشدن منابع مالی پایدار، ضعف در هماهنگی بین نهادها، فقدان ساختارهای نظارتی مؤثر و عدم تعهد دستگاهها به اجرای کامل وظایفشان، بسیاری از بندهای این قانون یا اجرایی نشدهاند، یا بهصورت ناقص و محدود در حال اجرا هستند. این شکاف ساختاری، سیاستهای جمعیتی را در سطح شعار و کلیگویی متوقف کرده است.
۲. فشارهای اقتصادی و بحران معیشت
اقتصاد، یکی از مهمترین مؤلفههای اثرگذار بر تصمیمگیری خانوادهها در زمینه فرزندآوری است. با افزایش هزینههای زندگی، مسکن، آموزش، درمان و تغذیه، بسیاری از خانوادهها یا تصمیم به فرزند نداشتن میگیرند، یا به یک فرزند بسنده میکنند. جوانانی که در سن ازدواج قرار دارند، بهدلیل ناامنی شغلی، اجارههای بالا، تورم افسارگسیخته و نبود چشمانداز روشن اقتصادی، نهتنها از ازدواج فاصله میگیرند، بلکه تمایلی به پذیرفتن مسئولیت تربیت فرزند ندارند. در چنین شرایطی، هیچ بسته حمایتی مالی موقت، نمیتواند بهتنهایی بر این ترس و ناامنی غالب شود.
۳. تغییرات فرهنگی و تضعیف ارزشهای سنتی
فرهنگ و سبک زندگی، نقش بنیادینی در رفتارهای جمعیتی ایفا میکنند. متأسفانه، طی سالهای اخیر، تحتتأثیر جهانیسازی، شبکههای اجتماعی، و تبلیغات رسانهای، نوعی سبک زندگی فردگرایانه و رفاهطلبانه در جامعه ایرانی نهادینه شده که با ارزشهای سنتی ایرانی-اسلامی در تضاد است. مفهوم موفقیت، از خانوادهمحوری و نسلآفرینی، به خودمحوری و مصرفگرایی تغییر یافته است. بسیاری از جوانان امروزی، زندگی مجردی، حیوان خانگی، سفرهای خارجی، آزادی فردی و عدم تعهد را به زندگی خانوادگی و فرزندپروری ترجیح میدهند. این تغییر ارزشها، حتی در میان خانوادههای مذهبی نیز مشاهده میشود و نشان از یک دگرگونی عمیق فرهنگی دارد.
۴. بحران اعتماد عمومی و یأس اجتماعی
یکی دیگر از دلایل مهم ناکامی سیاستهای جمعیتی، بحران اعتماد مردم به وعدهها و سیاستهای دولتی است. تجربه سالهای گذشته نشان داده که بسیاری از برنامهها یا ناقص اجرا شدهاند یا در میانه راه رها شدهاند. این عدم ثبات در سیاستگذاری، موجب شده که مردم احساس کنند تصمیمات کلان، پشتوانه اجرایی ندارند. همچنین، یأس ناشی از ناکامیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در بخشی از جامعه، موجب شده تا خانوادهها نسبت به آینده نسل آینده خود، احساس نگرانی کنند و مسئولیت تربیت فرزند را نوعی بار اضافی بدانند.
۵. ناکارآمدی رسانهها در تبیین گفتمان جمعیت
رسانهها، بهویژه رسانه ملی، در تبیین ابعاد فرهنگی و تمدنی مسئله جمعیت، عملکرد ضعیفی داشتهاند. غالب تبلیغات، سطحی، شعاری و بدون جذابیت است و نتوانسته گفتمان فرزندآوری را در دل جامعه نهادینه کند. در مقابل، فضای مجازی و رسانههای معارض، با جذابسازی سبک زندگی بدون فرزند یا تکفرزندی، بر ذهن و روان خانوادهها تأثیرگذارتر بودهاند. نبود روایتهای موفق، نداشتن الگوهای خانوادگی جذاب، و فقدان برنامهسازی خلاقانه، از جمله ضعفهای رسانهای در این حوزه است.
۶. عدم طراحی نظام جامع حمایت از خانواده
سیاستهای جمعیتی نیازمند یک نظام حمایتی یکپارچه هستند؛ نظامی که از لحظه ازدواج تا تولد و تربیت کودک، خانواده را همراهی کند. اما متأسفانه، ما با مجموعهای از برنامههای جزیرهای، مقطعی و ناهماهنگ روبهرو هستیم. بهعنوان نمونه، مادران شاغل، از کمبود مرخصی مناسب، نبود مهدکودکهای باکیفیت و نبود امنیت شغلی رنج میبرند. آموزشهای لازم برای والدگری، حمایتهای روانی، سلامت روان مادران، مشاورههای خانوادگی و... همچنان مغفولاند. تا زمانی که خانواده احساس نکند در مسیر فرزندآوری تنها نیست، تصمیم به افزایش فرزند نخواهد گرفت.
۷. کمتوجهی به مسئله ناباروری
بیش از سه میلیون زوج نابارور در کشور وجود دارند، اما حمایت از آنان محدود است. مراکز درمان ناباروری عمدتاً در شهرهای بزرگ متمرکزند و هزینههای درمان نیز بالاست. بیمهها پوشش کافی نمیدهند و بسیاری از خانوادهها حتی از وجود خدمات رایگان دولتی آگاه نیستند. درحالیکه، همین خانوادهها انگیزه بالایی برای فرزندآوری دارند و میتوانند در صورت حمایت، بخشی از بحران جمعیتی را جبران کنند.
۸. ضعف آموزش و آگاهی عمومی
بسیاری از جوانان و خانوادهها، از آثار و پیامدهای کاهش جمعیت اطلاعی ندارند. آنان نمیدانند که کاهش نرخ باروری، مستقیماً بر آینده اقتصادی، امنیتی و فرهنگی کشور تأثیر میگذارد. آموزش عمومی در این زمینه ضعیف است؛ چه در نظام آموزشی رسمی، چه در رسانهها، چه در نهادهای فرهنگی و دینی. افزایش سواد جمعیتی، از طریق آموزشوپرورش، دانشگاهها، مساجد، شبکههای اجتماعی و رسانهها، گام نخست در تغییر نگرش جامعه است.
۹. تأثیر مهاجرت و تخلیه جمعیتی در مناطق کمبرخوردار
روند مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به کلانشهرها، باعث تخلیه جمعیتی و پیرشدن مناطق محروم شده است. نبود امکانات بهداشتی، آموزشی، شغلی و رفاهی در این مناطق، نهتنها مانع از فرزندآوری شده، بلکه موجب فرار جمعیت مولد به شهرها و حتی به خارج کشور شده است. توسعه متوازن منطقهای، یکی از پیشنیازهای مهم موفقیت سیاستهای جمعیتی است.
جمعبندی
اهداف سیاستهای جمعیتی جمهوری اسلامی ایران، تا کنون با موانع متعددی روبهرو بوده و همچنان تحقق آنها با چالشهایی جدی همراه است. راهحل این مسئله، نه در صدور بخشنامهها و مشوقهای زودگذر، بلکه در طراحی یک برنامه جامع، هماهنگ، چندساله و همهجانبه نهفته است که با محوریت مردم، خانواده و ارزشهای دینی و تمدنی، بتواند فرهنگ فرزندآوری را احیا کند و زیرساختهای حمایت از خانواده را تقویت نماید.
بدون مشارکت مردم، همدلی نخبگان، اراده دولت، همکاری نهادهای فرهنگی، و کارآمدی رسانهها، هیچ سیاستی اگر بهدرستی طراحی شده باشد نمیتواند به ثمر بنشیند. اکنون، بیش از هر زمان دیگری، آینده ایران به تصمیمات جمعیتی امروز ما وابسته است.
ارسال نظرات