کره جنوبی چگونه با سیاستگذاری فرهنگی هوشمندانه به قدرت نرم جهانی بدل شد؟

اشاره: در دنیای معاصر امروز، فرهنگ به یکی از مؤثرترین ابزارهای سیاستگذاری و حکمرانی تبدیل شده است. برخلاف گذشته که صرفاً نهادهای نظامی یا اقتصادی قدرتآفرین بودند، امروزه توانمندی فرهنگی کشورها تعیینکننده جایگاه آنها در نظام جهانی است. از این منظر، تجربه کره جنوبی در سیاستگذاری فرهنگی، بهویژه در خلق و گسترش K-Culture، نهتنها یک موفقیت هنری یا رسانهای، بلکه یک دستاورد راهبردی در مهندسی قدرت نرم است. این کشور توانسته است با تکیه بر عناصر بومی و بازتولید آنها در قالبهایی مدرن، تصویری تازه، جذاب و اثرگذار از خود در ذهن مخاطبان جهانی بسازد؛ تصویری که از آیدلهای موسیقی گرفته تا برندهای لوازم آرایشی و غذاهای سنتی، یک روایت منسجم از زیستن به سبک کرهای را عرضه میکند.
ضرورت پرداختن به این موضوع در ایران از آنجا ناشی میشود که ما نیز در نقطهای حساس از تاریخ فرهنگی خود قرار داریم. با وجود برخورداری از گنجینهای بینظیر از میراث تمدنی، ادبی، هنری و دینی، هنوز نتوانستهایم این ذخایر را در قالبی نوین و جهانی، به قدرت نرم پایدار تبدیل کنیم. جنگ روایتها، سبکها و ارزشها در فضای مجازی و رسانهای، فرصتی بیسابقه اما در عین حال تهدیدی جدی برای فرهنگ ایرانی-اسلامی ماست. از اینرو، بررسی دقیق مدل کره جنوبی، از منظری انتقادی و بومیگرایانه، میتواند راهی برای بازاندیشی در سیاستگذاری فرهنگی ایران باشد.
رسا: چرا سیاستگذاری فرهنگی کره جنوبی اهمیت دارد و فهم آن ضروری است؟
کره جنوبی در چند دهه اخیر توانسته با طراحی و اجرای سیاستهای هوشمندانه در حوزه فرهنگ و رسانه، جایگاهی بیبدیل در عرصه بینالمللی بهدست آورد. یکی از مهمترین مصادیق این موفقیت، پدیدهای است که با عنوان موج کرهای یا Hallyu شناخته میشود. این موج که از اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی آغاز شد، ابتدا با گسترش سریالهای تلویزیونی و موسیقی پاپ کرهای در کشورهای شرق آسیا پا گرفت، اما بهتدریج دایره نفوذ خود را گسترش داد و امروز به یک جریان جهانی تبدیل شده است. Hallyu اکنون نه تنها در کشورهای همسایه، بلکه در آمریکای شمالی، اروپا، آمریکای لاتین، و حتی خاورمیانه مخاطبان وسیع و متنوعی دارد.
رسا: چه عواملی در شیوع این موج تاثیر گذار بود؟
یکی از ویژگیهای ممتاز تجربه کره جنوبی، نگاه جامع و بلندمدت این کشور به صنعت فرهنگ است. برخلاف بسیاری از کشورهایی که بهصورت مقطعی یا محدود در برخی حوزههای فرهنگی ورود میکنند، کره جنوبی توانسته بهطور همزمان و همافزا در حوزههای متعددی چون موسیقی پاپ (K-pop) درام و سینمای کرهای، انیمیشن، بازیهای دیجیتال و حتی مد و سبک زندگی سرمایهگذاری کند و خروجیهای باکیفیت و پرمخاطب ارائه دهد. این جامعنگری موجب شده کره جنوبی نه تنها به یک تولیدکننده صرف محتوا، بلکه به یک صادرکننده فعال فرهنگ تبدیل شود که توانسته در لایههای گوناگون فرهنگ جهانی تأثیرگذار باشد.
عامل دیگری که موفقیت کره جنوبی را برجستهتر میسازد، توجه خاص این کشور به مقوله برندسازی ملی و قدرت نرم است. دولت کره جنوبی با درک عمیق از ظرفیتهای فرهنگی بهمثابه ابزارهایی برای تثبیت هویت ملی و گسترش نفوذ بینالمللی، سیاستگذاری دقیقی را در جهت معرفی و ترویج فرهنگ خود در سطح جهانی دنبال کرده است. این کشور با ترکیب هنرمندانه ارزشهای سنتی خود با عناصر مدرن و جهانیپسند، چهرهای نو و جذاب از فرهنگ کرهای ارائه داده که توانسته توجه نسل جوان در سراسر جهان را به خود جلب کند.
از سوی دیگر، نفوذ فرهنگ کرهای در منطقه خاورمیانه، بهویژه در میان نسل جوان کشورهای اسلامی از جمله ایران، به یکی از مسائل قابلتوجه در مطالعات فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی تبدیل شده است. محبوبیت روزافزون گروههای موسیقی کرهای، سریالهای درام و سایر محصولات فرهنگی این کشور در میان جوانان ایرانی، تنها یک پدیده سرگرمی نیست، بلکه نشانهای از تأثیرگذاری قدرت نرم کره جنوبی و دگرگونی در ذائقه فرهنگی نسلهای جدید است. این روند، اگرچه در نگاه اول میتواند نوعی تعامل فرهنگی تلقی شود، اما در لایههای عمیقتر، دارای ابعاد استراتژیک و فرهنگی پیچیدهای است که نیازمند تحلیل انتقادی و طراحی سیاستهای هوشمندانه برای مدیریت آن در بستر بومی است.
در مجموع، تجربه موفق کره جنوبی در توسعه صنعت فرهنگی، تلفیق هوشمندانه سنت و مدرنیته، بهرهگیری هدفمند از قدرت نرم و گسترش نفوذ فرهنگی در سطح جهانی، الگویی مهم و قابل تأمل برای کشورهایی چون ایران به شمار میرود و مطالعه دقیق این الگو میتواند به طراحی راهبردهای بومی برای ارتقاء جایگاه فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالمللی و تقویت هویت ملی در برابر موجهای فرهنگی وارداتی یاری رساند.
رسا: چگونه سیاست فرهنگی کره به شکلگیری کیپاپ و موج کرهای منتهی شد؟
برای فهم بهتر این روند، باید نگاهی تاریخی به تحولات سیاسی-فرهنگی کره جنوبی داشته باشیم:
تا سال 1993، کره جنوبی تحت حکومتهای نظامی و استبدادی قرار داشت. ژنرال پارک چونگهی، یکی از چهرههای اصلی این دوره، اگرچه با سیاستهای سختگیرانه و اقتدارگرایانه حکومت میکرد، اما پایههای توسعه اقتصادی کره را در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی بنیان نهاد. با این حال، در دوره او هنوز فرهنگ و صنایع خلاق بهعنوان یک بخش مهم سیاستگذاری شناخته نمیشدند.
نقطه عطف تاریخی زمانی رخ داد که در سال 1993، نخستین انتخابات آزاد و دموکراتیک در کره جنوبی برگزار شد و رئیسجمهور کیم یانگ سام به قدرت رسید. او که اولین رئیسجمهور غیرنظامی پس از دههها حکومت نظامی بود، نقش مهمی در آغاز سیاستگذاری فرهنگی نوین کره ایفا کرد.
در سال 1994، دولت کیم یانگ سام برای اولین بار مفهوم صنایع فرهنگی (Cultural Industries) را بهصورت رسمی وارد ادبیات و سیاستگذاری عمومی کشور کرد. او تلاش کرد این مفهوم را بهعنوان بخشی از برنامههای توسعه ملی در کره نهادینه کند.
اما یک بحران اقتصادی در سال 1997 به وقوع پیوست که اقتصاد کشورهای آسیای شرقی، از جمله کره جنوبی، را با رکود شدید مواجه کرد. بسیاری از کشورهای دارای ساختار لیبرالی، از جمله کره، دچار شوک اقتصادی شدند. این وضعیت، نقطه آغاز تحولات تازهای بود.
در این زمان، قدرت به رئیسجمهور کیم دای جونگ منتقل شد که از سال 1998 تا 2003 در قدرت بود.
کیم دای جونگ که خود اندیشمند و روشنفکر محسوب میشد، بهشدت به فرهنگ، رسانه و آموزش توجه داشت. او با مطرح کردن سیاستی که میتوان آن را راه سوم در سیاستگذاری فرهنگی نامید، تلاش کرد هم به توسعه اقتصادی توجه کند و هم به رشد صنایع خلاق و فرهنگی. در دوره او، برای نخستین بار حمایتهای سازمانیافته از صنایع محتوا، موسیقی، سینما و بازیهای دیجیتال شکل گرفت.
در واقع میتوان گفت که کیم دای جونگ، معمار عملی و راهبردی موج کرهای بود و اوجگیری هالیو از همین دوره آغاز شد.
نقطه عطف رسمی در شکلگیری موج کرهای (Hallyu) و آغاز برندسازی فرهنگی کره جنوبی، به دوره ریاستجمهوری کیم دای جونگ (۱۹۹۸–۲۰۰۳) بازمیگردد. او نخستین مقام بلندپایهای بود که در سال ۲۰۰۱ اصطلاح هالیو را در یک سخنرانی رسمی دولتی بهکار برد و به آن رسمیت بخشید؛ اصطلاحی که پیشتر رسانههای چینی برای توصیف محبوبیت فزاینده فرهنگ پاپ کرهای در چین بهکار گرفته بودند و سپس به واژهای جهانی تبدیل شد.
در اواخر قرن بیستم، دولت کره جنوبی با رویکردی راهبردی وارد عرصه برنامهریزی کلان در حوزه صنایع خلاق و فرهنگی شد و دو هدف کلیدی را دنبال کرد: نخست، ارتقای تصویر فرهنگی کره در سطح بینالمللی، بهویژه در میان کشورهای آسیای شرقی، با هدف تقویت دیپلماسی عمومی و قدرت نرم؛ دوم، بهرهگیری از فرهنگ بهعنوان ابزاری برای توسعه اقتصادی و گسترش تجارت خارجی. این سیاست بر مبنای الگوی اقتصاد سیاسی فرهنگی طراحی شد؛ مدلی که در آن فرهنگ بهمثابه موتور محرک صادرات و برندسازی ملی عمل میکند.
نتیجه این سیاستها، تبدیل صنایع فرهنگی کره به یک بخش درآمدزای قدرتمند بود؛ بهگونهای که تنها چهار شرکت بزرگ حوزه کیپاپ در سال ۲۰۱۸ بیش از یک میلیارد دلار درآمد کسب کردند. این دستاورد نشان میدهد که دولت کره چگونه با ترکیب هوشمندانه دیپلماسی فرهنگی و منافع اقتصادی، موج کرهای را به پدیدهای جهانی بدل کرد.
رسا: چگونه و بر چه مبنایی این مدل در کره جنوبی محقق شده است؟
پاسخ این پرسش را باید در چارچوب الگوی خاص سیاستگذاری فرهنگی این کشور جستوجو کرد؛ الگویی که با عنوان مدل توسعهگرایانه دولت در فرهنگ شناخته میشود و بهطور مشخص، در تقابل با الگوهای متداول غربی تعریف میگردد.
در تحلیل سیاستگذاری فرهنگی، میتوان دو الگوی غالب را از یکدیگر متمایز ساخت:
نخست، الگوی نوسازی لیبرال غربی که در آن، دولت دخالت حداقلی در عرصه فرهنگ دارد و میدان را به بازیگران بازار و ابتکارات فردی واگذار میکند؛ در این مدل، آزادی فرهنگی، تنوع، و رقابت آزاد اصل است و مداخله دولت، عمدتاً در سطح حمایتهای نمادین یا قانونی باقی میماند.
اما در نقطه مقابل، الگوی دولت توسعهگرا قرار دارد که کره جنوبی بهویژه از دهه ۱۹۹۰ به بعد، با هوشمندی و انسجام بالا آن را در حوزه فرهنگ و رسانه بهکار گرفت. این الگو دارای چند ویژگی کلیدی و قابلتأمل است:
توسعه فرهنگی مبتنی بر مدل بومی
دولت توسعهگرای کره جنوبی، برخلاف تقلید صرف از غرب، تلاش کرده نوعی نئولیبرالیسم بومی یا نئولیبرالیسم ملیسازیشده را طراحی کند؛ مدلی که در آن، اصول بازار آزاد با ملاحظات بومی، تاریخی، و فرهنگی این کشور ترکیب میشود. نتیجه آن، شکلگیری نظامی است که در عین مدرن بودن، هویت فرهنگی کرهای را پاس میدارد و ترویج میکند.
اولویتبخشی به کارآمدی اجتماعی بر ایدئولوژی
در این الگو، تمرکز دولت نه بر تحمیل ارزشهای خاص یا پیادهسازی ایدئولوژی خاص، بلکه بر افزایش کیفیت خدمات اجتماعی و فرهنگی است. مشروعیت دولت، به میزان موفقیت آن در ارتقاء زندگی شهروندان گره خورده و نه صرفاً بر پایبندی به اصول دموکراسی یا ایدئولوژیهای غربی. بهعبارت دیگر، سیاستگذاری فرهنگی بر پایه منافع ملی و رضایت عمومی تنظیم میشود.
نقش تنظیمگر، تسهیلگر و زیرساختساز دولت
در این الگو، دولت نه یک ناظر صرف و نه یک مداخلهگر تمامعیار است، بلکه بهمثابه تسهیلگر و هماهنگکننده نظام فرهنگی عمل میکند. از طریق تدوین سیاستهای کلان، اعطای یارانهها، تأسیس نهادهای تخصصی، حمایت از صادرات فرهنگی و برندسازی، دولت بستری فراهم میسازد تا بخش خصوصی و هنرمندان بتوانند آزادانه اما هدفمند رشد کنند.
اتکاء بر نخبگان و بروکراسی کارآمد
یکی دیگر از عناصر کلیدی موفقیت این مدل، نظام اداری نخبهگرا و حرفهای در کره جنوبی است. دولتمردان، مدیران فرهنگی و تکنوکراتهای کرهای بر مبنای تخصص، تجربه، و شایستگی برگزیده میشوند. این امر موجب شده سیاستگذاری فرهنگی در کره، از ثبات، انسجام، و اجرای دقیق برخوردار باشد و از تصمیمگیریهای شعاری یا هیجانی فاصله بگیرد.
توانمندی دولت در بسیج منابع و طراحی پروژههای مل
کره جنوبی با تکیه بر این الگو، توانسته منابع گستردهای را در اختیار پروژههای کلان فرهنگی قرار دهد. نهادهایی مانند مرکز محتوای خلاق کره (KOCCA) یا بنیاد تبادل فرهنگی بینالمللی کره (KOFICE) نمونههایی از سازمانهای پشتیبان تولیدات موسیقی، فیلم، بازیهای دیجیتال، انیمیشن و تبلیغ بینالمللی فرهنگ کرهای هستند. این پروژهها نهتنها به سودآوری اقتصادی منتهی شدهاند، بلکه نقش مهمی در ارتقاء جایگاه کره در نظام فرهنگی جهانی ایفا کردهاند.
در مجموع، آنچه موجب موفقیت چشمگیر کره جنوبی در حوزه سیاستگذاری فرهنگی شده، نه صرفاً داشتن منابع مالی یا خلاقیت هنری، بلکه وجود یک مدل حکمرانی فرهنگی منسجم، بومیسازیشده، کارآمد و آیندهنگر است که توانسته میان دولت، بازار و جامعه هنری، تعادل و همافزایی ایجاد کند. این الگو، الگویی قابلتأمل برای کشورهای دیگر، بهویژه کشورهای در حال توسعه و اسلامی چون ایران است که در پی ایجاد یک تمدن نوین اسلامی با پایههای فرهنگی مستقل هستند.
یکی از ابعاد مهم و متمایز الگوی دولت توسعهگرای کره جنوبی، توانمندی بالای این کشور در اجرای مؤثر و هماهنگ سیاستها و برنامههای مرتبط با صنایع فرهنگی است. در بسیاری از کشورها، طراحی برنامههای راهبردی و چشماندازهای کلان فرهنگی انجام میشود، اما اغلب در مرحله اجرا با ناکارآمدی مواجه هستند. کره جنوبی، بر خلاف این روند، نهتنها در تدوین برنامههای فرهنگی و رسانهای موفق بوده، بلکه در پیادهسازی آنها نیز توانسته کارآمدی قابل توجهی از خود نشان دهد. این کارآمدی یکی از دلایل اصلی موفقیت پدیده جهانی موج کرهای (Hallyu) به شمار میآید.
یکی دیگر از ارکان موفقیت کره در این مسیر، شایستهسالاری در ساختار بروکراتیک و اهتمام جدی به مبارزه با فساد و رانتخواری است. دولت کره با تکیه بر نظام نظارتی قوی و انتخاب نخبگان برای پستهای کلیدی، تلاش کرده تا فضای تصمیمگیری و اجرای سیاستها را از آلودگیهای ساختاری پاک نگه دارد. این نگاه شفافساز، تضمینکننده اجرای سالم و اثربخش سیاستهای فرهنگی در سطح ملی و بینالمللی بوده است.
از سوی دیگر، نقش دولت کره نه بهعنوان مداخلهگر صرف، بلکه بهعنوان تنظیمگر و تسهیلگر فعال، بسیار قابلتوجه است. دولت با دخالتهای هوشمندانه و هدفمند، بسترهای لازم را برای رشد صنایع فرهنگی فراهم کرده و از طریق تعامل منسجم با شرکتهای سرگرمی و فرهنگی، مسیر توسعه را هموار ساخته است. در همین راستا، وزارتخانههای مرتبط، ضمن حمایت سیاستی و مالی، به بخش خصوصی استقلال و اختیارات عملیاتی بالایی دادهاند. این تعامل میان دولت و بازار، نوعی تقسیم کار هوشمندانه را پدید آورده که از طریق آن توازن بین مداخله و آزادی عمل برقرار شده است؛ الگویی که در کمتر کشوری با چنین دقت و توازنی مشاهده میشود.
در نهایت، آنچه کره جنوبی را به یکی از قدرتهای فرهنگی جهان تبدیل کرده، نه صرفاً تولید محصولات فرهنگی، بلکه موفقیت در پیادهسازی الگوی دولت توسعهگرا در حوزه فرهنگ است؛ الگویی که بر ترکیب کارآمدی اجرایی، شفافیت ساختاری، شایستهسالاری اداری، و مشارکت فعال دولت و بخش خصوصی استوار است.
رسا: نقش آژانس محتوای خلاق کره (KOCCA) در تقویت برند فرهنگی کره جنوبی و گسترش صادرات فرهنگی این کشور چیست؟
در سال ۲۰۰۱، در چارچوب سیاستگذاری جامع فرهنگی دولت کره جنوبی برای تقویت و گسترش صنایع خلاق، نهاد مستقلی تحت عنوان آژانس محتوای خلاق کره تأسیس شد. این نهاد با هدف مدیریت، حمایت، ترویج و صادرات محصولات فرهنگی و هنری کرهای شکل گرفت و بهتدریج به یکی از مهمترین ابزارهای پیشبرد سیاستهای فرهنگی و دیپلماسی نرم کره جنوبی تبدیل شد.
KOCCA مأموریت دارد تا از تولیدات فرهنگی متنوع کشور، بهویژه در حوزههایی چون موسیقی پاپ (K-pop)، انیمیشن، بازیهای دیجیتال، درامهای تلویزیونی، طراحی شخصیت و محتوای دیجیتال پشتیبانی کرده و مسیر حضور جهانی آنها را هموار سازد. این آژانس نهتنها حمایت مالی و مشاورهای به تولیدکنندگان فرهنگی ارائه میدهد، بلکه در طراحی راهبردهای بازاریابی بینالمللی، برندسازی جهانی و ورود هدفمند به بازارهای آسیایی، اروپایی و آمریکایی نیز نقش فعالی دارد.
در دوره ریاستجمهوری رو مو هیون، این نهاد بیش از پیش تقویت شد و بودجههای بیشتری به آن اختصاص یافت. در نتیجه، KOCCA به بازوی اصلی دولت در زمینه توسعه صادرات فرهنگی تبدیل شد و با ایجاد زیرساختهایی همچون مراکز نوآوری فرهنگی، جشنوارهها و نمایشگاههای بینالمللی، زمینه تعامل سازنده میان هنرمندان، سرمایهگذاران و مخاطبان جهانی را فراهم کرد. این نهاد همچنین با اعزام هنرمندان به رویدادهای فرهنگی خارج از کشور و سازماندهی رویدادهای بینالمللی در داخل، سهم بسزایی در تقویت تصویر فرهنگی کره در جهان ایفا کرده است.
در سالهای اخیر، KOCCA در جهت توسعه همکاریهای فرهنگی بینالمللی نیز گامهای مهمی برداشته است. یکی از نمونههای برجسته، همکاری این نهاد با دولت عربستان سعودی برای راهاندازی نسخهای بومیشده از کیپاپ بهنام S-pop (Saudi Pop) است. این پروژه نشاندهنده بلوغ و نفوذ الگوی فرهنگی کرهای در دیگر کشورها و تلاش فعال برای گسترش آن در قالبهای محلی است.
بهطور کلی، KOCCA نهفقط بهعنوان یک نهاد اداری، بلکه بهمثابه موتور محرکه سیاست فرهنگی کره جنوبی شناخته میشود که با نگاهی آیندهنگر و بینالمللی، مسیر شکلگیری و تقویت برند فرهنگی کره در سطح جهان را هموار کرده است.
رسا: تشکیل شورای ریاستجمهوری برای برند ملی کره جنوبی با چه هدفی انجام شد و چه نقشی در تقویت جایگاه جهانی کره ایفا کرد؟
در آغاز دهه ۲۰۱۰، با وجود رشد فزاینده صنایع فرهنگی، دولت کره جنوبی دریافت که برای تثبیت تصویر بینالمللی خود بهعنوان یک برند ملی معتبر، با چالشهایی جدی روبهرو است. تجربه جهانیسازی فرهنگ کرهای از طریق موج هالیو (Hallyu)، اگرچه موفقیتهای اقتصادی و فرهنگی زیادی به همراه داشت، اما فقدان تصویر منسجم و شناختهشدهای از خود کره بهعنوان یک کشور برنددار آشکار شد. در همین راستا، دولت لی میونگ باک در ژانویه ۲۰۰۹ ابتکاری نوین را کلید زد و شورای ریاستجمهوری برای برند ملی را با مشارکت ۱۲ وزارتخانه و به ریاست مستقیم رئیسجمهور تأسیس کرد .(Presidential Council on Nation Branding - PCNB)
وظایف این شورا فراتر از اقدامات نمایشی و تبلیغاتی بود؛ هدف آن، بازتعریف و هماهنگسازی تصویر کره در نگاه جهانی، با رویکردی کلنگر و سیاستمحور بود. چهار محور اصلی در دستور کار شورا قرار گرفت:
- ارزیابی و پایش مستمر سیاستهای برند ملی برای سنجش اثربخشی و کارآمدی آنها
- توسعه همکاری ساختارمند بین دولت و بخش خصوصی، بهویژه در حوزه صنایع فرهنگی و تجاری
- هماهنگی میان وزارتخانههای مختلف برای اجتناب از اقدامات جزیرهای و تقویت انسجام سیاستی
- اجرای سریع دستورکار فرهنگی رئیسجمهور در راستای تقویت چهره ملی در جهان
ضرورت چنین اقدامی زمانی بیشتر احساس شد که نتایج یک نظرسنجی در سال ۲۰۰۷ در آمریکا نشان داد ۵۸ درصد شرکتکنندگان، برند سامسونگ را متعلق به ژاپن میدانند و تنها ۱۰ درصد به درستی آن را به کره جنوبی نسبت دادهاند. این آمار زنگ خطری بود که نشان میداد با وجود نفوذ محصولات کرهای در بازارهای جهانی، آگاهی عمومی از مبدأ فرهنگی و ملی آنها بسیار ضعیف است.
در این شرایط، موج کرهای نهفقط یک پدیده سرگرمیمحور، بلکه بهمثابه یک ابزار کلیدی در برندسازی ملی کره مورد توجه قرار گرفت. تحلیلگران فرهنگی، بهویژه در فضای شرق و جنوبشرق آسیا، از هالیو بهعنوان معجزه دوم رودخانه هان یاد میکنند؛ تعبیری که نشاندهنده اهمیت راهبردی آن در امتداد معجزه اول یعنی توسعه اقتصادی سریع کره در نیمه دوم قرن بیستم است.
در نتیجه، دولت کره با ادغام راهبردهای برند ملی، ابزارهای فناوری، و ظرفیتهای فرهنگی، موفق شد یک تصویر هماهنگ، مدرن و تأثیرگذار از خود در سطح جهانی ارائه دهد. موج کرهای امروز دیگر تنها مختص سرگرمی نیست، بلکه بخشی از دیپلماسی عمومی، اقتصاد صادراتمحور و ساخت هویت ملی کره محسوب میشود.
... این گفتوگو ادامه دارد