در گفتوگو با یکی از مبلغین روسیه مطرح شد؛
تقدیس رنج و انتظار موعود؛ / افق دیپلماسی نرم میان ایران و روسیه

حجتالاسلام عبادی با بیان ظرفیتهای مشترک معنوی دو سنت اسلام شیعی و مسیحیت ارتدوکس روسی تاکید کرد: گفتوگوهای میاندینی بین اسلام شیعی و مسیحیت ارتدوکس با محوریت تقدیس رنج و انتظار موعود، فرصت تقویت دیپلماسی نرم و همگرایی فرهنگی و معنوی ایران و روسیه را فراهم میکند.
اشاره: گفتوگوهای میاندینی و میانفرهنگی میان اسلام شیعی و مسیحیت ارتدوکس، با توجه به بحرانهای هویتی و موج سکولاریسم، به عنوان یکی از محورهای مهم دیپلماسی نرم و فرهنگی ایران و روسیه مطرح است. اشتراکات الهیاتی و معنوی مانند باور به خدای یگانه، تقدیس رنج و منجیباوری، همراه با چالشهای مشترک اجتماعی از جمله بحران جمعیت، تهدیدات فرهنگی غرب و نقش مرجعیت دینی در زندگی مردم، ضرورت توسعه همکاریهای فرهنگی و معنوی میان دو کشور را آشکار میسازد. بهرهگیری از این ظرفیتها میتواند هم روابط ایران و روسیه را تقویت کرده و هم الگویی الهامبخش برای تعاملات بینالمللی ارائه دهد، الگویی که معنویت، عدالت و خانواده را در برابر جریانهای مادیگرایانه و سلطهطلبانه برجسته میکند.
از این رو خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، با حجتالاسلام سید محمد عبادی، مبلغ بین المللی و دانش آموخته سطح چهار تبلیغ گفتوگو نشسته که در ادامه مشروح آن ذکر میشود.
رسا: به نظر شما مهمترین نقاط مشترک اسلام شیعی و مسیحیت ارتدوکس در عرصه الهیات و معنویت چیست؟
به طور کلی، میتوان گفت که اشتراکات این دو سنت دینی در چند محور اصلی نمود پیدا میکند.
نخست، باور به توحید و پرستش خالصانه خداوند یگانه است.
این اصل نه تنها پایه اعتقادی مشترک است، بلکه میتواند زیربنای گفتگوها و همکاریهای دینی میان ایران و روسیه باشد.
دوم، اخلاقمحوری است.
در اسلام شیعی، اخلاق را میوه درخت دین میدانند و همانطور که پیامبر اکرم(ص) فرمودند، هدف بعثت ایشان تکمیل مکارم اخلاق است. گذشت، بردباری و مهربانی در سیره پیامبر و ائمه(ع) نقش محوری دارد. در مسیحیت ارتدوکس نیز آموزههایی مانند صبر، عفو و محبت جایگاه ویژهای دارند؛ مثلاً حضرت عیسی(ع) میفرمایند: «اگر کسی بر گونه راستت سیلی زد، گونه چپ را نیز به سویش بگردان». این روحیه مشترک، بستر مناسبی برای گفتوگوهای میاندینی فراهم میکند.
سوم، زهد و سادهزیستی است.
در اسلام، نمونه بارز آن سیره امیرالمؤمنین(ع) است؛ با وجود آنکه حاکم جامعه بود، به کمترین غذا و پوشاک اکتفا میکرد و همواره نگران وضعیت نیازمندان بود. در مسیحیت ارتدوکس هم رهبانیت و سادهزیستی جایگاهی دیرینه دارد. به نظر من، برگزاری نشستها و وبینارهای مشترک با محوریت زهد و پارسایی میتواند زمینه همدلی و تبادل تجربیات فرهنگی و معنوی را فراهم کند.

و چهارم، عبادت جمعی است.
در اسلام، نماز جماعت، دعاهای دستهجمعی و مناسک ویژه همچون نماز عید فطر جلوهای از همبستگی معنوی است. در مسیحیت ارتدوکس نیز حضور در کلیسا، سرودهای دستهجمعی و آیینهای جمعی نقش محوری دارند. این اشتراکات، فرصت خوبی برای شناخت متقابل فراهم میکند و حتی میتوان در مناسبتهای خاص، آیینهای مشترک را تجربه کرد.
من در سفرهای خود به روسیه، بلژیک و فرانسه، شاهد بودم که حتی در نحوه برگزاری عبادتهای جمعی، شباهتهای قابل توجهی با سنتهای شیعی وجود دارد. این تجربهها نشان میدهد که دیپلماسی دینی تنها یک بحث نظری نیست؛ بلکه میتواند از رهگذر اشتراکات عملی و فرهنگی، همدلی و تعامل واقعی میان ملتها را تقویت کند.
یکی از نکات قابل توجه در سنت مسیحیت ارتدوکس، تأکید بر عبادتهای دستهجمعی است؛ همانگونه که در اسلام، بهویژه در مکتب تشیع، دعاها و مناسک جمعی جایگاه ویژهای دارند. در میان شیعیان، دعاهای دستهجمعی همچون دعای کمیل، دعای ندبه و دعای توسل، بُعد اجتماعی و روح جمعیِ عبادت را آشکار میسازند. در مسیحیت ارتدوکس نیز مراسم عبادی روزهای یکشنبه، ذکرگوییهای دستهجمعی و آیینهای کلیسایی از اهمیت ویژه برخوردارند.
من در سفری که به مسکو داشتم، از یکی از کلیساهای نزدیک کاخ کرملین بازدید کردم. هنگام ورود، زمان عبادت یکشنبه فرا رسیده بود. در ابتدا قصد من صرفاً بازدید بود، نه حضور در مراسم عبادی؛ اما مسئولان کلیسا محترمانه به من گفتند: «اگر میخواهید در اینجا بمانید، باید در مراسم جمعی شرکت کنید و همراه جمعیت بایستید و دعا بخوانید؛ در غیر این صورت، لازم است کلیسا را ترک کنید».
این تجربه برای من یادآور فرهنگ نماز جماعت در مساجد اسلامی بود؛ همانگونه که در فضای مسجد نیز اگر کسی بخواهد نماز را بهصورت فرادی بخواند یا کناری بایستد، نگاهها ناخودآگاه او را به جمع دعوت میکند. این نشان میدهد که هم در اسلام و هم در مسیحیت ارتدوکس، نوعی اجتناب از تفرقه و تأکید بر وحدت در عبادت وجود دارد.
رسا: با لباس روحانیت حضور پیدا کرده بودید یا با لباس شخصی که با این نوع برخورد مواجه شدید؟
در این خاطره خیر.
ولی جالب آنکه گاهی در سفرهایم با لباس روحانیت شیعی حضور داشتم و گاهی با لباس شخصی. زمانی که با لباس روحانیت در خیابانهای اروپا حرکت میکردم، مسیحیان بسیاری با احترام جلو میآمدند و اجازه میگرفتند که با من عکس بگیرند. برای آنان این لباس، تداعیکننده لباس حضرت عیسی(ع) بود و قداست خاصی داشت. اما در همان کلیسا، چون با لباس شخصی بودم، مرا نشناختند و بهسادگی گفتند باید در مراسم جمعی شرکت کنم یا کلیسا را ترک نمایم. این تفاوت برخورد، نشاندهنده شناخت نمادین و قداست لباس روحانیت شیعه در ذهن برخی مسیحیان است.
ولی جالب آنکه گاهی در سفرهایم با لباس روحانیت شیعی حضور داشتم و گاهی با لباس شخصی. زمانی که با لباس روحانیت در خیابانهای اروپا حرکت میکردم، مسیحیان بسیاری با احترام جلو میآمدند و اجازه میگرفتند که با من عکس بگیرند. برای آنان این لباس، تداعیکننده لباس حضرت عیسی(ع) بود و قداست خاصی داشت. اما در همان کلیسا، چون با لباس شخصی بودم، مرا نشناختند و بهسادگی گفتند باید در مراسم جمعی شرکت کنم یا کلیسا را ترک نمایم. این تفاوت برخورد، نشاندهنده شناخت نمادین و قداست لباس روحانیت شیعه در ذهن برخی مسیحیان است.

رسا: چه آموزههایی در این دو سنت دینی میتواند مبنای همکاری مشترک ایران و روسیه در دیپلماسی ادیان قرار گیرد؟
از این تجربهها که بگذریم، باید گفت یکی از زمینههای دیگر اشتراک و نزدیکی شیعیان و مسیحیان ارتدوکس، علاقه به ادبیات دینی و معنوی است. آثار ارزشمندی مانند نهجالبلاغه توانستهاند قلب بسیاری از اندیشمندان مسیحی را جذب کنند. شخصیتهایی همچون جرج جُرداق و آنتوان بارا، نمونههایی روشناند؛ آنتوان بارا در گفتوگویی که با او داشتم، اذعان میکرد: «من از رهگذر نهجالبلاغه با امام علی(ع) آشنا شدم و محبت اهلبیت در دل من جای گرفت». همین نشان میدهد که ادبیات ژرف شیعی میتواند پلی برای ارتباط فرهنگی و الهیاتی با مسیحیت باشد.
نقطه مشترک دیگر، مصیبتمحوری در سنت دینی است.
در مسیحیت، «مصائب مسیح» جایگاهی بنیادین دارد و در تشیع، واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) چنین نقشی ایفا میکند. این همسانی باعث میشود که مسیحیان، بهویژه اندیشمندان و نویسندگان آزاداندیش، با ما احساس همدلی و همدردی کنند. نامهایی چون سلیمان کتانی و میشل جردی نمونههایی از مسیحیان محب اهلبیتاند که آثارشان در جهان مسیحیت تأثیرگذار بوده است.
در مسیحیت، «مصائب مسیح» جایگاهی بنیادین دارد و در تشیع، واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) چنین نقشی ایفا میکند. این همسانی باعث میشود که مسیحیان، بهویژه اندیشمندان و نویسندگان آزاداندیش، با ما احساس همدلی و همدردی کنند. نامهایی چون سلیمان کتانی و میشل جردی نمونههایی از مسیحیان محب اهلبیتاند که آثارشان در جهان مسیحیت تأثیرگذار بوده است.
در نهایت، هر دو سنت به منجی آخرالزمان باور دارند. در اسلام شیعی، اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(عج) ریشهدار است و در مسیحیت نیز باور به بازگشت یا ظهور دوباره حضرت مسیح(ع) جایگاهی محوری دارد. این نقطه مشترک، ظرفیت بزرگی برای گفتوگوهای الهیاتی و همگرایی معنوی فراهم میآورد.
اشتراکات الهیاتی و اجتماعی میان اسلام شیعی و مسیحیت ارتدوکس
یکی از نقاط حساس و در عین حال امیدبخش در گفتوگوهای میاندینی، مسئله مهدویت و منجیباوری است. در مسیحیت، دو دیدگاه درباره بازگشت حضرت عیسی(ع) وجود دارد: گروهی بر این باورند که او زنده است و روزی ظهور خواهد کرد؛ و گروهی دیگر معتقدند که او کشته شد و در آینده رجعت خواهد داشت. در اسلام شیعی نیز، باور به امام مهدی(عج) و انتظار ظهور ایشان، از بنیادیترین عقاید است. گستردگی آموزههای شیعه درباره نشانهها، شرایط و فلسفه انتظار، باعث میشود که بسیاری از مسیحیان ارتدوکس هنگام آشنایی با این مباحث، احساس نزدیکی بیشتری به تشیع کنند.
شیعه، مهدویت را صرفاً یک باور نظری نمیداند، بلکه انتظار فرج را یک وظیفه معنوی و اجتماعی تلقی میکند؛ انتظارِ امیدبخش و سازندهای که انسان را به اصلاح خویش و جامعه دعوت میکند. همین جنبه فعال و پویای انتظار، برای مسیحیانی که از رفتارهای کلیسا یا سکولاریسم خسته شدهاند، جذابیت فراوان دارد. تجربه نشان داده است که برخی از آنان، پس از ناامیدی از معنویت در قالبهای رسمی، یا به آیینهای شرقی مانند بودیسم گرایش پیدا میکنند یا در مواجهه با معارف اهلبیت(ع)، جذب اسلام شیعی میشوند.
البته باید تأکید کرد که تشیع، پذیرش آسان و سطحی ندارد. شیعهشدن، مراتب و مسئولیتهای سنگینی دارد و حتی ما خود را همیشه در مسیرِ رسیدن به شیعه واقعی میدانیم. هدف گفتوگوی میاندینی، دعوت مستقیم به تغییر مذهب نیست؛ بلکه فراهمکردن زمینه برای همدلی و همافزایی معنوی است.

تقدیس رنج و مصائب
یکی دیگر از اشتراکات مهم، نگاه به رنج و مصائب است.
در مسیحیت ارتدوکس، رنجهای مسیح تقدیس میشود و نوعی تعالی معنوی در آن دیده میشود؛ همانگونه که طلا در کوره آتش خالصتر میشود، ایمان نیز در بستر رنج و سختی محکمتر میگردد. در تشیع نیز همین نگاه وجود دارد: مصائب اهلبیت(ع)، بهویژه واقعه عاشورا، نهتنها نفی نمیشود، بلکه سرچشمه الهام، پایداری و ایمان عمیق است. این نگاه مشترک به رنج، میتواند موضوع مهمی برای نشستهای فرهنگی و میاندینی باشد.
بر اساس این اشتراکات، میتوان مبانی همکاری را بر چند محور اساسی قرار داد:
1. عدالت اجتماعی:
هم در فرهنگ ایرانی و هم در سنت ارتدوکس، عدالت اجتماعی یک ارزش اصیل است. برگزاری نشستها و گفتوگوهای مشترک درباره عدالت، میتواند نقطه اتصال باشد.
2. کرامت انسانی:
هر دو سنت بر حرمت انسان، شأن الهی او و مقابله با تحقیر و ظلم تأکید دارند.
3. خانواده:
امروز هم در ایران و هم در روسیه، خانواده با چالشهای جمعیتی و فرهنگی روبهرو است. کاهش ازدواج و پیری جمعیت، زنگ خطری جدی محسوب میشود. همکاریهای فرهنگی در جهت تقویت نهاد خانواده و ترویج ارزشهای خانوادگی، میتواند یک محور مهم باشد.
4. معنویت در برابر مادیگرایی:
جهان امروز تحت سلطه نگاه ماتریالیستی است؛ اما هم اسلام شیعی و هم مسیحیت ارتدوکس تأکید میکنند که ثروت هرگز جایگزین معنویت نمیشود. مسلمانان مقیم اروپا بارها ابراز کردهاند که به معنویت جوانان ایرانی غبطه میخورند؛ چرا که در غرب مراکز معنوی نظیر مساجد، حسینیهها و هیئتهای مذهبی کمتر در دسترس است. همین خلأ، فرصتی برای تعامل معنوی میان دو فرهنگ فراهم میسازد.

رسا: ارزشهایی مانند عدالت، کرامت انسانی و خانواده چه جایگاهی در سنتهای دینی ایران و روسیه دارند و چگونه میتوان آنها را به زبان جهانی عرضه کرد؟
یکی دیگر از مهمترین موضوعات اجتماعی در ایران و روسیه، مسئله حمایت از خانوادههای پرجمعیت است. در سالهای اخیر مجلس شورای اسلامی طرحهای متعددی برای پشتیبانی از خانوادهها تصویب کرده است؛ از جمله واگذاری زمین و مسکن، تخصیص خودرو با اولویت، تخفیف در قبوض آب و برق و گاز، و تسهیلات آموزشی و دانشگاهی برای فرزندان. هرچند در اجرا گاهی کاستیها و بدقولیهایی وجود داشته، اما اصل سیاستگذاری بر تقویت نهاد خانواده و تشویق به فرزندآوری استوار است.
جالب است که در روسیه نیز سیاستهایی مشابه ـ بلکه گستردهتر ـ وجود دارد. دولت روسیه خانوادههای پرجمعیت را به عنوان ستون قدرت ملی میشناسد. شخص ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در بسیاری از مراسمها بهطور مستقیم از مادران و خانوادههای پرجمعیت تجلیل میکند. اگر مادری بیش از ده فرزند داشته باشد، نشان افتخار و حتی مدال طلایی با ارزش مادی بسیار بالا به او اهدا میشود. این تجلیل صرفاً مادی نیست، بلکه نوعی اعتبار اجتماعی و فرهنگی نیز برای خانواده ایجاد میکند.
در کنار این، روسیه امتیازات دیگری هم به خانوادههای پرجمعیت میدهد. به عنوان نمونه:
• پلاک خودرو یا خانه با رنگ متفاوت صادر میشود که نشانه جایگاه ویژه خانواده است.
• این خانوادهها از تخفیفهای مالیاتی یا حتی معافیت کامل برخوردارند.
• در برخی شهرها تسهیلات پارکینگ و حملونقل عمومی برای خانوادههای پرجمعیت در نظر گرفته شده است.

ایران نیز در مسیر مشابه حرکت میکند و میتوان گفت زمینه همافزایی میان دو کشور در این حوزه وجود دارد. بعضی طرحها در روسیه موفقتر بوده و میتواند در ایران الگوگیری شود؛ در مقابل، برخی سیاستها در ایران تجربه مثبتی داشته که انتقال آن به روسیه هم میتواند مفید باشد.
ریشه این سیاستها تنها اقتصادی نیست؛ بلکه فلسفه عمیقتری پشت آن قرار دارد. هر دو کشور دریافتهاند که هرچه بنیان خانواده محکمتر باشد، فساد کمتر میشود و بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی کاهش مییابد. جمعیت قوی و سالم نه فقط بُعد اقتصادی، بلکه بُعد معنوی و هویتی ملتها را تقویت میکند.
در این زمینه باید به نقش ارزشهای فرهنگی هم توجه داشت. در روسیه، کلیسای ارتدوکس همچنان جایگاه مرجعیت معنوی دارد؛ همانگونه که در ایران، روحانیت شیعه مرجع هویت دینی و اجتماعی مردم است. حتی اگر گاهی نسبت به روحانیت یا نهاد دین انتقاداتی مطرح شود، در بزنگاههای زندگی مردم دوباره به آنها رجوع میکنند: هنگام تولد و اذان گفتن در گوش نوزاد، هنگام مرگ و تلقین، یا حتی در شرایط بحرانی که تنها دعا و توسل طلب میشود.
در کنار این مسائل، ایران و روسیه هر دو تجربه مشترکی در مقاومت در برابر تحریمها دارند. هرچند ارزش پول ملی در مقایسه با دلار پایین آمده، اما روسها به استقلال و غرور ملی خود پایبند ماندهاند. برای نمونه در فروشگاههای روسیه، پذیرش دلار بهسادگی ممکن نیست و مردم بر استفاده از پول ملی خود پافشاری میکنند. این رویکرد، نهفقط یک سیاست اقتصادی، بلکه نشانهای از اعتمادبهنفس ملی و ایستادگی در برابر سلطهطلبی غرب است؛ موضوعی که ایران نیز آن را تجربه کرده و به آن باور دارد.
بنابراین، میتوان گفت ایران و روسیه در موضوعاتی چون عدالت، کرامت انسانی و تقویت خانواده دارای ارزشهای مشترکاند. اگر دیپلماتها و نهادهای فرهنگی دو کشور این مسیر را به صورت رسمی پیگیری کنند، میتوانند تجربههای موفق خود را به یکدیگر منتقل کرده و حتی آن را به سطح بینالمللی عرضه کنند. این همکاری میتواند به شکلگیری یک زبان فرهنگی جهانی مبتنی بر سنتهای شرقی منجر شود؛ زبانی که در برابر جریانهای فرهنگی غربی، هویت مستقل و معناداری ارائه میدهد.

آنچه من در این زمینه بیان میکنم تنها بر پایه اعتقاد شخصی یا نگاه علمی نیست؛ بلکه بیش از هر چیز حاصل تجربههای عینی و ملموس است. در بزنگاههای زندگی، وقتی انسان به بنبست میرسد، به سراغ دین و روحانیت میرود. بارها دیدهایم افرادی که شاید در ظاهر گرایشی به دین نداشتند، در شرایط بحرانی مثل سقوط هواپیما یا خطر مرگ در دریا، به روحانی متوسل میشوند و طلب دعا میکنند. این امر نشان میدهد که نهایتاً روحانیت و معنویت دینی نقش کارساز خود را ایفا میکند؛ نقشی که با هیچ جایگزینی قابل حذف نیست.
این واقعیت را میتوان در دیگر عرصههای زندگی نیز دید. مثلاً جوانی که در دوران مجردی شاید چندان پایبند به ارزشها نباشد، هنگام ازدواج از خواهر یا خانواده خود میخواهد برایش دختری نجیب و باحیا پیدا کنند. یعنی ناخودآگاه، همان ارزشهای دینی و فرهنگی که ممکن است در ظاهر نادیده گرفته شده باشند، در عمل خود را نشان میدهند. حیا، عفت، غیرت و مرجعیت روحانیت در جامعه ما همچنان جایگاهی ریشهدار دارند.
این مسئله تنها به ایران محدود نمیشود. در مسیحیت ارتدوکس نیز ارزشهایی مشابه دیده میشود: جایگاه خانواده، معنویت، مرجعیت کلیسا و احترام به روحانیت.
رسا: کدام سنت یا آیین مذهبی روسیه بیشترین شباهت را با مراسم دینی ایرانیها دارد؟
من در مراسمهای ارتدوکس در قزاقستان حضور داشتم؛ مراسمی که زیر نظر کلیسای مسکو اداره میشود. فضای قدسی آن بسیار چشمگیر بود: شمع روشن میکردند، بخور میسوزاندند، و فضایی معنوی و آرامبخش ایجاد میشد. این فضا بهطور عجیبی یادآور برخی آیینهای شیعی ماست، مثل روشن کردن شمع در شام غریبان امام حسین علیهالسلام یا استفاده از عود و بخور در هیئتها.
احساس من در این مراسم، ترکیبی از غربت و آشنایی بود: از یک سو احساس غریبگی در میان آیین مسیحی، و از سوی دیگر حسی آشنا و آرامبخش که مرا به مراسم دینی خودمان پیوند میزد. همین شباهتهای آیینی نشان میدهد که در ژرفای معنویت، ادیان مختلف اشتراکاتی دارند.

مراسم ارتدوکس همچنین با مراسم عاشورایی شیعه قابل مقایسه است. در عاشورا و اربعین، ما شاهد اوج عزت و شجاعت انسانی هستیم: امام حسین علیهالسلام خون خود را داد اما عزت و شرافتش را حفظ کرد. این پیام نه فقط برای شیعیان، بلکه برای همه انسانها و ادیان الهامبخش است. اربعین حسینی امروز به رویدادی جهانی تبدیل شده که فراتر از مرزها، بر دلها اثر میگذارد.
از سوی دیگر، مراسم لیتیورژی (Liturgi) در ارتدوکس شباهت زیادی به نماز جماعت شیعه دارد. همانطور که ما هر روز نماز جماعت داریم و در روز جمعه نماز جمعه برگزار میکنیم، ارتدوکسها نیز هر یکشنبه مراسم عبادی گستردهای دارند که نقش جمعی و معنوی مهمی در زندگیشان ایفا میکند. برای آنان یکشنبه همان جایگاهی را دارد که جمعه برای ما دارد؛ روزی مقدس و تعطیل برای عبادت و اجتماع.
این شباهتها بهویژه در روسیه پساشوروی نمود بیشتری یافته است. پس از فروپاشی شوروی، فضای دینی و آیینی متنوعتر و آشکارتر شد و مردم بیش از گذشته به کلیسا و معنویت بازگشتند. این امر نشان میدهد که حتی در جوامعی که سکولاریسم و بیدینی بر آنها سایه انداخته، باز هم هویت دینی ریشهدار باقی میماند و در بزنگاههای تاریخی و اجتماعی سر برمیآورد.
ارسال نظرات