۱۸ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۵
کد خبر: ۸۹۹۵۷

بررسی نظریه‌پردازی دینی و ویژگی‌های آن در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام اسدی‌نسب

خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تأسیس دانشگاه علوم انسانی اسلامی را برای ایجاد تحول در علوم انسانی ضروری دانست و از عالمان دینی خواست تا با مسؤولان کشور و اساتید دانشگاهی همراه شده و برای ایجاد تحول در علوم انسانی طرحی نو دراندازند.
حجت‌الاسلام محمدعلي اسدي‌نسب


به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، رهبر معظم انقلاب، صبح پنجشنبه، 29 مهرماه در اجتماع بسیار عظیم و پرشور علما، فضلا، اساتید، مدیران مدارس و طلاب حوزه علمیه قم در سخنان مهمی به تبیین ابعاد مختلف تحول و مدیریت تحول در حوزه‌ها پرداختند و دو مفهوم و حقیقت ارزش آفرین «تکیه نظری و علمی نظام به حوزه‌های علمیه» و «عدم بی‌تفاوتی حوزه و روحانیت در قبال نظام» را مورد بررسی قرار دادند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در تبیین «تکیه نظری و علمی نظام به حوزه‌های علمیه» با بیان این‌که نظام اسلامی به لحاظ نظری و علمی، محتاج علمای دین و حوزه‌های علمیه و به تلاش‌های آنها مستظهر و پشتگرم است، خاطرنشان کردند: به علت ذات و ماهیت دینی جمهوری اسلامی، نظریه‌پردازی در همه عرصه‌ها از جمله سیاست، اقتصاد، مدیریت، مسائل تربیتی و دیگر مسائل مطرح در اداره کشور، بر عهده علمای دین یعنی کسانی است که اسلام را می‌شناسند و متخصص این امر هستند.

ایشان، خلاء نظریه‌پردازی دینی در عرصه‌های مختلف اداره کشور و جامعه را موجب نفوذ و جایگزینی نظریه‌های غربی و غیردینی دانستند و خاطرنشان کردند: تأکید مکرر اینجانب بر ضرورت توجه به علوم انسانی در دانشگاه‌ها، ناشی از همین واقعیت است.

رهبر معظم انقلاب افزودند: علوم انسانی رایج، متکی بر جهان بینی دیگری غیر از جهان‌بینی الهی است و مدیران آینده کشور را براساس اهداف جهان‌بینی غربی و مادی تربیت می‌کند که لازم است حوزه‌های علمیه و علمای دین برای جلوگیری از این انحراف، نظریه‌های اسلامی را در زمینه‌های مختلف مشخص و برای برنامه‌ریزی در اختیار مسؤولان قرار دهند.

نوشتار زیر حاصل گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محمدعلی اسدی نسب، مدیرگروه قرآن‌پژوهی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که در آن به تبیین بحث نظریه‌پردازی، علل تأسیس کرسی‌های نظریه‌پردازی و ضرورت آن پرداخته و نظریه‌پردازی دینی و ویژگی‌های آن را مورد بررسی قرار داده است.

اشاره

محمدعلی اسدی نسب، در نخستین روز فروردین‌ماه 42 در بروجرد دیده به جهان گشود. در سال 56 وارد حوزه علمیه بروجرد و در سال 59 وارد حوزه علمیه قم شد. پس از اتمام دروس سطح در سال 67 وارد دروس خارج شد و از سال 70 تا 73 در نخستین دوره رشته تخصصی تفسیر شرکت کرده و از اساتیدی چون حضرت آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی و آیات معرفت، خزعلی و شب‌زنده‌دار بهره‌مند شد و رساله سطح چهار خود را با موضوع «قرآن و سکولاریسم» با راهنمایی آیت‌الله غروی و مشاوره حجت‌الاسلام غرویان به سرانجام رساند.
از فعالیت‌های ارزشمند وی می‌توان به تحقیق و تدریس «بدایه و نهایه»، «سیوطی و جامع المقدمات»، «المیزان مجمع البیان و علوم قرآن»، «اصول، رسائل و کفایه» و «مکاسب و لمعه»، اشاره کرد.
«جامع البیان فی الاحادیث المشترکه حول القرآن»، «مناهج التفسیر از دیدگاه شیعه و سنی»، «قرآن و سکولاریسم برای دانشجویان»، ترجمه «تفسیر المختصر المفید فی تفسیر القرآن المجید» به همراه چندین مقاله دیگر، از جمله آثار این پژوهشگر و محقق حوزه علمیه قم است.

ابتدا تعریفی از نظریه ارائه ‌دهید؟

زمانی یک اندیشمند با نگاهی به گذشته، آنچه گفته شده تکرار می‌کند و احیاناً نقد و بررسی نیز دارد که خیلی کارگشا و راهگشا نیست. زمانی هم برای حل مشکلی دست به نظریه‌پردازی می‌زند؛ یعنی راهی نو برای برون رفت از مشکلات و یا فتح قله جدیدی ارائه می‌کند که گذشتگان چنین کاری نکرده‌اند و آنچه می‌گوید در واقع همراه با نظام خاص و دارای چارچوب خاصی است. این امر را می‌توان به عنوان نظریه‌پردازی قلمداد کرد، در حالی که از این همه بالاتر می‌توان دید و آن زمانی است که ارائه نظریه به تولید علم ختم شود. این علم تولید شده گاهی برای حل مشکلی است و گاهی برای ایجاد زمینه و فرصتی جدید جهت ارتقا و پیشرفت. بنابراین اصل نظریه به مجموعه مسائلی گفته می‌شود که میان آن‌ها رابطه‌ای منطقی و روشن برقرار است، اما با توجه به اهداف و محتوای نظریه، دارای اقسام گوناگون می‌باشد.

تأکید مقام معظم رهبری برای آزاد اندیشی و نظریه‌پردازی در علوم انسانی برای چیست؟

آنچه که مقام معظم رهبری در صحبت‌های مختلف خود بیان داشته‌اند در واقع حاکی از یک پیش‌زمینه است و آن این‌که ما از روی غفلت، محکوم علوم انسانی غرب هستیم. این علوم وارداتی بر ذهن، جسم و جامعه ما سایه افکنده است و بدون آن‌که توجه کنیم در واقع بسیاری از دانشگاهیان ما غربی فکر کرده و در راهی که دیگران ایجاد کرده‌اند، حرکت می‌کنند.

در اینجا با مشکلات عدیده‌ای نیز روبرو خواهیم بود، که مهم‌ترین آن عدم سعادت‌آور بودن این علوم انسانی است که مخاطب را به کمال مطلق نمی‌رسانند و تناسبی با آرمان‌ها، ارزش‌ها و جوامع دینی ندارند. از این جهت در هر عرصه‌ای که وارد می‌شویم مانند عرصه جامعه‌شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی، و حتی علوم پایه می‌بینیم نیازمند آنیم تا این علوم را با اسلام بسنجیم و راه‌حلی ارائه دهیم که دارای دو خصوصیت باشد. خصوصیت اول آن‌که ارزشی و دارای بُعد دینی باشد و خصوصیت دوم این‌که بومی بوده و برای رفع نیازمندی جامعه خودمان فراهم آمده باشد.

پس از این مرحله، انواعی از مشکلات رخ می‌نمایاند زیرا یک نظامی را پذیرفته‌ایم که هرگاه بخواهیم جزئی از این نظام را تغییر دهیم، ارکان دیگر آن مانع می‌شوند. مانند قوانین عبور و مرور که هرگاه برای موردی خاص قانون وضع کنیم و مثلاً راهی را ببندیم یا باز کنیم روی کل شی اثر می‌گذارد؛ از طرف دیگر این علوم در جامعه ما جا افتاده است و برای برهم زدن این علوم و ایجاد علمی نو با نگاهی نو و موضوعاتی نو و محمولاتی نو می‌بینیم که جامعه دچار مشکل می‌شود. از این‌رو باید عالمان دینی همراه با مسؤولان مملکتی و اساتید دانشگاهی بنشینند طرحی نو دراندازند تا بر این مشکلات فائق آیند.

چرا رهبر معظم انقلاب علوم انسانی غرب را نه تنها غیرمفید، بلکه مضر به حال جامعه معرفی کردند؟

علت این‌که مقام معظم رهبری می‌فرمایند «علوم انسانی فعلی که در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود نه تنها مفید نیستند، بلکه مضر هستند»، آن است که این علوم، انسان را مادی پرورش می‌دهند و هدفش اصلاح دنیا منهای آخرت و بلکه تخریب آخرت انسان است.

از این‌رو زمانی که در هنر وارد می‌شوید انواعی از مشکلات را مشاهده می‌کنید که این مشکلات کار را بسیار سخت می‌کند و نمی‌گذارد یک هنر اسلامی ایجاد شود. حتی برخی از افراد آنچنان غرق در این علوم شده‌اند که به کلی از علم دینی غافلند، بلکه آن را انکار می‌کنند.

در این حال چه باید کرد؟

در اینجا باید نظریه‌پردازی کرد. اما نظریه‌پردازی خاص که خود دارای ویژگی‌های خاصی است که نیازمندی‌ها، راهکارها و مقدمات خاصی را نیز لازم دارد. در واقع راهی را که چهارصد سال گذشته رفته‌ایم می‌خواهیم اصلاح کنیم. بالاتر از آن راهی که حاکم بر همه کشورها است طرد کرده و راه جدیدی ایجاد کنیم. پس لازم است اندیشمندان حوزوی مسلح به سلاح‌های مدرن باشند. همچنان که در جنگ ظاهری و تسلیحاتی اگر بخواهیم در مقابل ابرقدرتی قد علم کرده و از خود دفاع کنیم و جسم و جان و خاک خویش را پاس بداریم، لازم است تسلیحاتی داشته باشیم که در مقابل تسلیحات دشمنان بتواند ما را محافظت کند. در عرصه فکری نیز نیازمند امکاناتی هستیم که بتوانیم با این امکانات در مقابل انبوهی از امکانات جهانیان مقابله برخیزیم. این امکانات بالفعل نیستند، بلکه بالقوه در میراث موجود هستند.

از طرف دیگر ما نمی‌توانیم تمام گزاره‌های علوم انسانی را باطل اعلام کنیم. برخی از آنها مفیدند و برخی خنثی و برخی مضر. پس باید نظام خاص خود را داشته باشیم، آنگاه با توجه به نظام خود آنچه که مفید است دریافت کرده و آنچه مضر است، رها کنیم.

یک عالم دینی نیازمند به سه ابزار و سلاح مهم است: «سلاح دین و معرفت درست گزاره‌های دینی در حد اجتهاد»، «اطلاع بر روند علوم، فلسفه علوم و گزاره‌های علوم انسانی» و «اطلاع بر نحوه اداره جامعه و نیازمندی‌های جامعه و نحوه تطبیق گزاره‌ها و عمل به آنها». از این‌رو حوزه باید برای رسیدن به این مرحله کارهای متعددی انجام دهد که به نظر می‌رسد با وضعیت فعلی حوزه، بهترین کار تأسیس دانشگاه و پژوهشگاه برای رسیدن به این منظور است. یعنی در دانشگاه علوم انسانی اسلامی افرادی پرورش یابند که افزون بر اطلاع از علوم انسانی مصطلح، علوم دینی را هم در حد اجتهاد فرا گرفته باشند و در پژوهشگاه مربوطه آنچه آموخته‌اند را به عرصه تحقیق بکشانند، و به تدوین متون مورد نیاز بپردازند که در این عرصه از اساتید فعلی دانشگاه‌ها و همچنین اساتید حوزه باید استفاده شود.

البته این کار تا حدی هم‌اکنون در برخی از مراکز انجام می‌شود، اما به سبب سطح پایین بودن آنها، هم از نظر کیفیت و هم کمیت این مراکز نتوانسته‌اند در مقابل سیل بنیان‌کن روبه رشد علوم انسانی غربی، از خود ابراز وجودی داشته باشند. از این رو همچنان اساتید دانشگاه منتظر محصولات حوزویان در این عرصه هستند تا روزی بتوانند به متونی دست یابند که این متون از نظر شاخصه‌های علمی و دینی، مؤلفه‌های لازم را داشته باشد.

چرا این تأکید بیشتر به اندیشمندان حوزوی است در حالی که رهبر معظم انقلاب در دانشگاه‌ تنها بحث بومی‌سازی علوم انسانی را مطرح می‌کنند؟

وقتی مخاطبان را اساتید دانشگاه‌ها قرار دهیم، آنجا دیگر سخن از دینی‌سازی چندان مناسب نیست. آنان باید بکوشند تا بومی‌سازی کنند. البته بومی‌سازی در ایران شامل اسلامی کردن علوم هم می‌شود چرا که بومی‌سازی یعنی براساس انسان‌هایی که در این سرزمین زندگی می‌کنند، براساس افکار، عقاید و ارزش‌های انسان‌ها، بلکه نیازمندی‌های انسان‌ها، روشن است، انسان‌های که مؤمن و دیندارند و می‌خواهند به کمال معنوی برسند، خواهان علوم انسانی اسلامی‌اند.

اساتید دانشگاه اگر بخواهند علمی را بومی‌سازی کنند، نیازمند حوزویان هستند و باید به این مسأله دقت کنند، آنان نمی‌توانند علمی را بدون توجه به جنبه‌های دینی آن، بومی‌سازی کنند.

چه نهادی یا چه کسانی مسؤولیت اصلی را در دینی‌سازی علوم به عهده دارند؟

حوزویان باید این خاصه رهبری را جامع عمل پوشانده و روشن کنند که این علوم در عرصه مبانی، در عرصه ساختار و در عرصه موضوعات و گزاره‌ها چگونه باید دینی شوند. به این سبب است آنگاه که با حوزویان به سخن می‌نشینید، از اسلام‌سازی علوم سخن می‌گویند و آن‌گاه که با اساتید دانشگاه سخن گفته می‌شود، بیشتر در زمینه بومی‌سازی تأکید دارند. اگرچه موارد زیادی هم بوده است که با اساتید دانشگاه سخن گفته است و از اسلامی‌سازی علوم نیز بحث کرده‌اند.

نظریه‌پردازی دینی چه ویژگی‌هایی دارد و نظریه‌پرداز باید چه مواردی را مدنظر قرار دهد که یک نظریه ناب و فراگیر ارائه شود؟

در پاسخ به این سؤال، سخن بسیار است. نظریه‌پرداز باید حداقل دارای چند ویژگی‌ها مهم باشد. اول این‌که هدفش هدف الهی باشد که این هدف الهی قطعاً برای او این امکان را فراهم می‌سازد تا با روحیه‌‌ای خستگی‌ناپذیر گرچه تنها و تنها باشد، راه خود را ادامه دهد، همچنان‌که پیش از انقلاب، استاد شهید مطهری یک تنه کار یک پژوهشگاه عظیم را انجام می‌دادند و در عرصه‌های نوپدید قلم می‌زدند. با تجربه ثابت شده است که انسان‌هایی که این انگیزه را ندارند در وسط راه یا خسته می‌شوند یا منحرف.

دومین خصوصیت تعقل خاص است. همه انسان‌ها اهل تعقل و تفکر هستند اما انسانی که می‌خواهد در این زمینه وارد شود نیازمند به تعقل و تفکری خاص است. او باید جهان‌اندیش و فرا اندیش باشد و به یک شخصیت بین‌المللی از نظر فکر تبدیل شود و تنها به میراث خود نگاه نکند و دچار خودشیفتگی نشود. مرحوم مطهری نیز این خصوصیت را داشتند، از این جهت در هر عرصه‌ای که وارد می شدند دقیقاً آنچه که دیگران می‌گفتند نقل کرده، دقیقاً از منابع اصلی سخنان خود را پیگیری و اگر نظریه‌ای را هم رد می‌کرد به صاحب اصلی آن نظریه مراجعه می‌کردند. در زمانی که حوزویان خودشیفته میراث خویش بوده‌اند، مرحوم مطهری نگاه به اندیشمندان غربی و اندیشمندان عرب داشت، او می‌دانست که آنچه را که روشنفکران در ایران مطرح می‌کنند، برخواسته از افکارشان نیست، بلکه ریشه در بیرون از مرزها دارد؛ از این‌رو این منابع را تا جایی که امکان برایش فراهم بود از سرچشمه اصلی آن مطالعه می‌کرد.

کسی که می‌خواهد در هر زمینه‌ای نظریه‌پردازی کند باید آخرین حرف‌ها و آخرین دقت‌ها که از ناحیه همه اندیشمندان در آن زمینه مطرح شده را ببیند و پس از آن به قضاوت بنشیند. کسی که بدون توجه به رشد علم و پیشرفت علم بخواهد در آن علم وارد شود و مطالبی را بگوید، مورد ریشخند اهل آن علم واقع می‌شود و گاهی به چیزی اشاره می‌کند که چهارصد سال پیش مطرح و احیاناً مردود هم اعلام شده است.

سومین ویژگی نظریه‌پرداز فهم دقیق اسلام از منابع اصلی آن است. افراد زیادی ادعای اسلام‌شناسی دارند اما اسلام‌شناسان واقعی بسیار اندکند. اسلام‌شناس واقعی کسی است که بتواند با اجتهاد پویا، گزاره‌ها را از منابع اصلی کشف کرده و با توجه به نیازمندی‌های جوامع بتواند پاسخ دقیق، صحیح و مورد اعتماد عالمان دینی ارائه دهد.

ویژگی چهارم آن است که نظریه‌پرداز شخصی آزاداندیش باشد، یعنی از این‌که نظریه‌اش مطرود شود، نهراسد؛ و از این‌که با دانشمندی مشهور به مقابله برخیزد نترسد و از ابراز رأی جدید بین به خود راه ندهد؛ از این‌رو باید با انسان‌های متعدد مراوده علمی داشته باشد. و لازم است که از هر منبعی که مفید می‌داند استفاده کند. لازمه این امر آن است که از منابع دست اول در این عرصه استفاده شود و برای رسیدن به این مسأله در مرحله اول زبان عربی و در مرحله دوم زبان انگلیسی مورد نیاز نظریه‌پرداز علوم انسانی اسلامی است.

برگزاری جلسات نقد نظریه به چه میزان در پخته شدن و جا افتادن یک نظریه مؤثر است؟

هر نظریه‌ای اگر مورد نقد واقع نشود، ناپخته خواهد بود. بسیاری از کسانی که نظریه‌ای را ارائه داده‌اند، اما این نظریه مورد نقد واقع نشده است، در نخستین مرحله تقابل سقوط خواهند کرد.

نقد نظریه مراحلی دارد که نخستین آن، تدریس نظریه است. نظریه‌پرداز باید ابتدا نظریه خود را تدریس کند تا در این تدریس، شاگردان سؤالاتی مطرح کرده و استاد متوجه می‌شود که باید نظریه خود را به شکل بهتری بیان کند.

دومین مرحله از نقد نظریه آن است که کرسی نظریه‌پردازی برگزار شود؛ در این کرسی‌ها ناقدان و داورانی حضور دارند که این امر کمک مهمی به پالایش و پیرایش نظریه است.

سومین مرحله از نقد نظریه آن است که انسان با افرادی مواجهه داشته باشد که دارای نظریه‌های مخالف و رقیب هستند. آنان برای حفظ نظریه خود ناچارند که این نظریه ارائه شده را در حوزه نظریه خود، رد کنند. این ردها برای نظریه‌پرداز بسیار مغتنم است و باید از آن بهره‌برداری کند. متأسفانه در این زمینه برخی از بزرگان این امر را چندان دارای اهمیت نمی‌دانند. در حالی که ما چون به تاریخ گذشته خود نگاه می‌کنیم رشد و بالندگی علوم دینی را مرهون نقدها از نوع سوم می‌دانیم.

به عنوان مثال، در گذشته برخی علیه ارزش‌های اسلامی و احکام مسلّم دینی قلم به دست گرفته‌ و مطالب فراوانی را نوشته‌اند، مثل دکتر سروش و مصطفی ملکیان. اما همین افراد سبب بالندگی و رشد در عرصه معرفت دینی شدند. اکنون در پژوهشگاه‌های مختلف که نگاه به آثار مکتوب می‌کنیم، مشاهده خواهیم کرد بسیاری از این آثار، آثاری نوپدید با موضوعات جدید و ساختاری جدید برای حل چالش‌های جدید هستند. این خود سبب بالندگی و رشد نظریه‌های اسلامی بوده و خواهد بود. در تاریخ گذشته و پیش از انقلاب هم مسأله همین‌طور است.

مرحله پس از ارائه یک نظریه، پذیرش آن از سوی جوامع علمی است، چه باید کرد تا نظریه‌های دینی یا نظریه‌های مطرح شده در حوزه علوم انسانی که از سوی نظریه‌پردازان مسلمان مطرح می‌شود در سطح جهانی، مشهور و مورد ارجاع اندیشمندان دنیا قرار گیرد؟

خوشبختانه به برکت جمهوری اسلامی ایران و تلاش خالصانه امام خمینی‌(ره) و رهبر معظم انقلاب، این پذیرش در جهان به وجود آمده و متفکران جهان اسلام اعم از سنی و شیعه به ضرورت این مسأله آگاهی پیدا کرده‌اند. مجلات و کتبی که در سال‌های اخیر در کشورهای اسلامی تولید شده است، خود حاکی این مطلب است.

در حال حاضر زمینه برای پذیرش نظریه‌های دینی از هر زمان دیگری بیشتر است، اما هنوز نتوانسته‌ایم شاخصه‌هایی را که برای تبدیل یک علم به علم انسانی لازم است، ایجاد نماییم. اکنون وقتی از متخصصان عرصه تربیت یا سیاست یا اقتصاد و جامعه‌شناسی و علوم دیگر سؤال می‌شود که آیا یک اثر دینی مورد اعتماد و قابل عرضه وجود دارد یا نه، بالاتفاق می‌گویند خیر! در این زمینه کوشش نکردیم، که اگر کوشش کنیم قطعاً مورد قبول واقع می‌شود.

برگزاری همایش‌های بین‌المللی، ترجمه کتاب‌های تدوین شده به زبان‌های عربی و انگلیسی، پاک کردن محتوای کتاب‌ها از گرایش‌های طایفه‌ای و اختلافی و استفاده از اندیشمندان کشورهای دیگر برای تدوین این متون و علوم و در واقع ایجاد همایش‌های بین‌المللی تا همه اندیشمندان در همه کشورها احساس مشارکت کنند، برای بین‌المللی شدن یک نظریه ضروری است و بهتر هم آن است که آثار با رویکردی قرآنی ارائه شوند؛ چرا که قرآن کتاب جهانی مسلمانان است.

مخاطب نظریه فرهیختگان و اندیشمدان جهان هستند، پس باید کاری کنیم که اندیشمندان و فرهیختگان از نظریه ارائه شده مطلع و در آن مشارکتی فعال داشته باشند.

وجود شبکه‌های بین‌المللی، اینترنت، تأسیس مؤسسات بین‌المللی از جمله امکاناتی است که هیچ‌گاه در گذشته فراهم نبوده است، از این‌رو برای تبلیغ نظریه مشکل خاصی وجود ندارد.

گروه قرآن‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این‌باره چه کرده است؟

پس از این‌که متوجه شدیم، اسلامی کردن علوم انسانی دغدغه عمیق مقام معظم رهبری است و نیاز به ایجاد تشکیلات خاصی دارد، در گروه قرآن‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گروهی با عنوان گروه علوم انسانی قرآنی تشکیل دادیم و درصدد آن هستیم تا در عرصه‌های مختلف علوم انسانی به قرآنی کردن علوم بپردازیم.

در حال حاضر، جلسه‌های این گروه هر دو هفته یک بار با حضور ریاست پژوهشگاه و چند تن از اندیشمندان برگزار می‌شود و امیدواریم که به تدریج محصولات این گروه به عرصه ظهور برسد. /920/گ401/ع

ارسال نظرات