۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۸
کد خبر: ۲۴۶۴۱۱
به مناسبت سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب؛

ویژه نامه اینترنتی «دستاوردهای انقلاب اسلامی» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «دستاوردهای انقلاب اسلامی» به مناسبت سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شد.
دستاوردهاي انقلاب اسلامي

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «دستاوردهای انقلاب اسلامی» شامل مقالاتی درباره دستاوردهای علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.

 

از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به «دستاوردهای شگرف انقلاب اسلامی»، «انقلاب اسلامی، تعالی معرفت»، «دستاوردهای جهانی و بین المللی انقلاب اسلامی»، «انقلاب اسلامی و احیای هویت امت اسلامی»، «تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های سیاسی معاصر»، «دستاوردهای انقلاب اسلامی»، «نفوذ تفکر امام خمینی (ره) در اسپانیا و آمریکای لاتین»، «انقلاب اسلامی و تاثیرات آن بر جهان اسلام»، «انقلاب اسلامی و رستاخیز شیعه»، «تأثیر انقلاب اسلامی بر کشورهای خاورمیانه»، «انقلاب اسلامی و تجدید حیات زن مسلمان»، «انقلاب بیدارساز» و «دستاوردهای سه دهه تلاش» اشاره کرد.

 

انقلاب اسلامی، تعالی معرفت

در این مقاله از ویژه نامه دستاوردهای انقلاب اسلامی مطالبی درباره انقلاب و تعالی معرفتی آن مطرح شده که به این شرح است:

 

چکیده

انقلاب اسلامی ایران تنها برای بهبود وضع معاش مردم شکل نگرفت، بلکه فراتر از این، یک ماهیت ارزشی و دینی دارد و از این رو، اساسی ترین وصف انقلاب ایران، «اسلامی» بودن آن است. در این نوشتار، به راه‌های جهانی سازی انقلاب اسلامی ایران برای رسیدن به یک تمدّن اسلامی اشاره شده است.

 

احیای معنویت اندیشی

دستاوردهای انقلاب در زمینه‌های گوناگونی قابل پژوهش و بررسی هستند. اما با توجه به ماهیت دینی انقلاب اسلامی، آثار تربیتی و فکری آن بیش از همه اهمیت پیدا می کند. اگر انقلاب اسلامی فقط موجب ارتقای وضع معاش مردم شده و نوع حکومت را از استبدادی به نوعی دیگر، که قابل تحمل باشد تغییر می داد، چندان نمی شد بر کام یابی آن اصرار ورزید؛ زیرا از انقلابی که وصف لازم آن «اسلامی» است، انتظاراتی فراتر از این مدّنظر هستند.

 

انقلاب اسلامی ایران پدیده ای بی همتا بود که از پیش، تحلیلی برای آن وجود نداشت و حتی مبانی و مقدّمات شناخت آن از اندیشه‌های جدید، غایب بود. البته کسانی مثل آرنولد توین بی به جایگاه معنویت در حیات و تمدن بشری نیم نگاهی انداخته و تهی شدن از معنویت را موجب زوال آن دانسته و معتقد بودند: تمدن آینده از جایی غیر از غرب باید سربرآورد. اما این مختصر برای انقلابی عظیم با آثار سرشار و جاری بسیارش، به هیچ وجه کافی نبود.

 

این انقلاب با بازگشت به حقایق فراموش شده فطری، دین را در منظر اندیشه بشری پررنگ و برجسته نمود و در دو سطح «ملّی» و «جهانی» چاره ای باقی نگذاشت، جز اینکه رویکردی نوین به دین، معنویت، انسان و جهان پدید آید.

 

انقلاب اسلامی در حقیقت، نوعی اندیشه بر مبنای جهان بینی معنوی و متفاوت با علم و فناوری رایج بر پایه جهان بینی مادی از مغرب تاریخ حقیقت و مشرق جغرافیای گیتی به طلوع کشاند و انسان، جهان، جامعه و تاریخ را با روی و نمای الهی، موضوع دانش و اندیشه قرار داد. نتیجه این رویکرد تأمین مبانی تازه ای برای دانش و فضاها و شیوه‌های دست نخورده ای برای اندیشه بوده است.

 

انقلاب ما تنها تحوّلی در جامعه و نظام سیاسی و اقتصادی آن نیست، بلکه دگرگونی در کیفیت حیات فردی و اجتماعی، اصلی ترین شاخص انقلاب اسلامی است که با گشودن راه هدایت و ایجاد معرفت متعالی و راستین، صورت واقعی خود را می یابد و می بالد.

 

انقلاب اسلامی نمودار اندیشه ای معنوی است که می تواند رنجوری و ناتوانی علم و فناوری را در ساختن تمدن طلایی برای انسان‌ها برطرف کند. اندیشه معنوی و پاکی که از طریق انقلاب اسلامی در قلب تاریخ رسوخ کرد، منظری سبز و روشن به روی حیات بشری گشود که در چشم انداز آن، ظهور منجی جهانی بسیار نزدیک به چشم می آید.

 

بنابراین، پرسش از چیستی و چرایی دستاوردهای انقلاب اسلامی در قلمرو اندیشه، دو پیامد ارجمند به دنبال دارد: یکم. پاسخ به چیستی آن، گستره اثرگذاری انقلاب اسلامی در راستای اهداف اصیل و اولیه آن را تبیین می کند. دوم. پاسخ به چرایی، راه شکوفایی و توسعه ثمربرداری در این عرصه را فراخ می سازد.

 

دگرگونی در اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی

انقلاب اسلامی کاستی‌ها و ناراستی‌های بسیاری از نظریات را در حوزه علوم اجتماعی و علوم سیاسی آشکار نمود که در ادامه، به مواردی از آن ها، فهرستوار اشاره می شود:

1. نظریه‌های مارکسیستی انقلاب، با انقلاب اسلامی ایران زیر سؤال رفتند؛ زیرا تاریخچه محتومی که در این نظریات برای انقلاب‌ها نوشته شده بود، در انقلاب اسلامی رخ نداد. مارکسیسم سیر جوامع را از کشاورزی به سرمایه داری و پس از انقلاب، رسیدن به جامعه کمونیستی می دانست. انقلاب اسلامی ایران بر خلاف این سیر، از بافت سنّتی به انقلاب غیرکمونیستی رسید.

 

همچنین اعتقاد به اینکه «دین افیون ملت هاست»، با خروش دینی مردم انقلابی ایران، تهی و تباه گردید. حتی نظریه پردازان مارکسیسم ساختارگرا، که می کوشیدند نظریه مارکسیستی انقلاب را بازسازی و اصلاح کنند، در برابر انقلاب ایران به ضعف تحلیل‌های خود اعتراف کردند.

 

تدا اسکاچپول، از متفکران مارکسیسم ساختارگرا، معتقد بود: یک انقلاب سیاسی با تغییر حکومت، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی صورت می گیرد و در این انقلاب، منازعات طبقاتی نقشی ندارند. اما یک انقلاب اجتماعی عبارت است از: انتقال سریع و اساسی دولت و ساختارهای طبقاتی یک جامعه، که اغتشاشات طبقاتی از پایین جامعه همراهی و در بخشی حمل می شود. چنین انقلابی در شرایط ویژه اجتماعی ـ ساختاری و بین المللی صورت می پذیرد؛ مثلا، فشار سیاسی بین المللی یا شکست دولت در یک جنگ نظامی. اما انقلاب ایران نشان داد که موضوع طبقات و کشمکش و تضاد میان آن‌ها بدون مبنا بود، بلکه این انقلاب با قدرت فکر و فرهنگی اسلام شیعی و بدون شرایط خاص بین المللی، به پیروزی رسید؛ انقلابی سیاسی اجتماعی که هم روابط قدرت را دگرگون کرد و هم در ساختار اجتماعی و نهادهای آن تحولی ژرف پدید آورد و حتی بر معادلات و روابط بین المللی نیز آثار قابل توجهی بر جای نهاد.

 

2. نظریه پردازانی که انقلاب‌ها را بر اساس نظام «اقتصاد جهانی» تحلیل می کردند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عناصری همچون فرهنگ، ایدئولوژی، رهبری و دین را بیشتر مورد توجه قرار دادند.

 

3. نظریه «ولایت فقیه» با انقلاب اسلامی، وارد عرصه اندیشه‌های سیاسی شد و پژوهش‌های گسترده ای را در این وادی رقم زد، تا جایی که امروز، مطالعه نظریه‌های دولت، بدون شناخت نظریه ولایت فقیه ناقص می ماند.

 

4. تأثیر بسزای انقلاب اسلامی بر نظریه‌های جامعه شناسی دین، اهمیت فراوانی دارد. پیش از این، دین را در فرایند افسون زدایی از جامعه و تحقق عقلانیت و بلوغ عقلی در سیر تکامل خطی جامعه، رو به کاهش می دیدند. ولی انقلاب اسلامی تکاپویی کامیاب بر خلاف همه این اندیشه‌های خام بود.

 

رویاوری جهانی به دین

از مهم ترین پیامدهای تاریخ ساز انقلاب اسلامی، اقبال مردم جهان به اسلام و دین به معنای عام است. رواج اندیشه‌های اسلام خواهی در بین مسلمانان، تقویت و تعمیق بیداری اسلامی، پدید آمدن جنبش‌های اسلامی در کشورهای عربی و خاورمیانه و رشد اسلام گرایی در غرب و شرق دور، همه از کارکردها و رهاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه و تحوّلاتی است که در تفکرات مردمان و فراتر از جغرافیای سیاسی این انقلاب رخ داده اند. انقلاب اسلامی حتی سبب شد که پیروان ادیان دیگر به دین خود رویکردی تازه داشته باشند و با ایمان هر چه بیشتر به دین خود اقبال ورزند.

 

جان نیزبیت و باتریشیا آبردین در کتاب دنیای 2000 می نویسند: «در آمریکا، نسلی که در طی دهه 1970 هرگونه مذهب سازمان یافته را مردود می شمرد، امروز همراه با فرزندان خود به نیایشگاه‌ها بازمی گردد... یهودیان تجدیدنظر طلب، که پنجاه سال پیش هرگونه اشاره به رویدادهای ماورای طبیعی را از کتاب‌های دعا حذف کرده بودند، اینک ارجاع مجدّد به معجزات، اسطوره‌ها و ظهور مسیح را در دستور کار خود قرار داده اند. مورمون‌ها (mormon) سال 1987 را به دلیل جذب 27400 گرونده جدید بهترین سال تاریخ 158 ساله خود اعلام کردند. جشنواره‌های محلی و ناحیه ای مذهب «شینتو» (shinto) در ژاپن همزمان با مراسم آیینی چرخه‌های زندگی و بازگشت به معابد، رونقی تازه یافته است.

 

...جوانان چینی و اتحاد شوروی (سابق) به رغم فضای ضد مذهبی مدارس خود، با کنجکاوی به مجامع مذهبی نظر دوخته اند و در نهایت، ریشه همه این تحولات را یافته و می نویسند: نوعی نیروی سیاسی توانمند بر اساس اصول گرایی اسلامی ایران، افغانستان و کشورهای عرب را فرا گرفته و طبقات متوسط غربی شده ترکیه و مصر را هم تحت تأثیر قرار داده است.»

 

هارود رو کوکسی، یکی از مدرّسان الهیات دانشگاه «هاروارد»، می گوید: «پیشگویان سه دهه پیش تر، که خبر از عقب نشینی مذهب در برابر تجدّد می دادند، به هیچ وجه نمی توانستند روند احیای مجدّد مذاهب را پیش بینی کنند.»

 

شلوغ شدن کلیساها، برگزاری همایش هایی در باب «رابطه علم و دین»، نظرسنجی هایی که نشان دهنده انفجار معنویت گرایی در متن تمدن غرب هستند، علاقه والدین به افزایش آموزش‌های دینی در مدارس، توسعه انجمن‌های مذهبی و حتی ابراز دین داری و یاد خدا در نطق‌های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا و رشد شاخص تولید و استقبال از فیلم هایی با موضوعات دینی و افزایش 20 درصدی چاپ کتاب‌های مذهبی در برابر رشد 6 درصدی سایر کتاب‌ها در آمریکا همه حاکی از رویاوری جهانی دین هستند. هفته نامه فرانسوی آبزرواتر از قول آندره مالرو می نویسد: «قرن 21 یا وجود نخواهد داشت و یا قرن مذهب خواهد بود.» سپس می افزاید: «پیش بینی مالرو به حقیقت پیوسته است.»

 

هزار ساغر آب حیات

پس از انقلاب اسلامی، با کانونی شدن اسلام در داخل کشور، به طور طبیعی و منطقی، توجه و تفکر اندیشمندان به اسلام افزایش یافت و بحث‌های علمی در این باره، امروز ما را به جایی رسانده است که از «جنبش نرم افزاری» و نظریه پردازی بر اساس مبانی دینی در حوزه علوم انسانی سخن می گوییم و طرح‌های جدید و پویا به منظور تولید دانش، مطرح شده اند و این اساسی ترین مرحله تمدن سازی و تحوّل تاریخ است که انقلاب اسلامی آن را پدید آورده و می رود تا بر تمامی اندیشه‌های کفرآمیز و دانش‌های برآمده از آن خط بطلان بکشد.

 

انقلاب اسلامی و رستاخیز شیعه

در مقاله دیگری از این ویژه نامه می خوانیم: هر چند انقلاب اسلامی الگویی عملی در عصر حاضر برای جنبش های اسلامی عرضه داشته، اما به نظر می رسد به دلیل ایفای نقش اسلام شیعی به عنوان ایدئولوژی، این انقلاب بیشترین تأثیر را بر جمعیت های شیعی منطقه داشته است. فرانسوا توال به طور ضمنی به این امر اشاره کرده است:

 

از سال 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی، قدرت منطقه ای ایران سیاست ویژه و جدیدی را پیش گرفت. ایران داعیه ی رهبری جهانی انقلاب اسلامی در مبارزه با استکبار جهانی داشت و می خواست این مبارزه را در هیأت یک «اتحادیه ی شیعی» علم کند. هر چند جمهوری اسلامی ایران خواستار وحدت همه ی مسلمانان جهان برای حمایت مستضعفان و مبارزه با مستکبران بود، اما در عمل، به علت برخوردهای شدیدی که بین سیاست خارجی ایران با کشورهای عرب، که غالبا انقلاب اسلامی را یک تهدید ایدئولوژیکی تلقی می کنند، ایجاد شد و جهت گیری آرمان های انقلاب اسلامی به سمت ایجاد یک اتحادیه ی شیعی مسجل گردید. هدف این اتحادیه نه تنها ایجاد هماهنگی میان جوامع شیعی، بلکه استقرار اسلام شیعی درجهان اسلام و قصد اسلامی شدن عمومی جهان بود.

 

تشیع با این آرزوی نجات بخش، اصل و ریشه ی خود را باز می یابد. در واقع، ایمان آوردن مجدد جهان اسلام به تشیع و خیزش شیعیان در قالب جنبش های اسلامی به معنای اعاده ی اسلام واقعی همراه با پویایی، اخلاص و قدرت انقلابی و متعرض نسبت به تمام نظام های اجتماعی و سیاسی و به منظور اسلامی شدن عمومی جهان است.

 

به عبارت دیگر، با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در سایه ی ایدئولوژی انقلاب تشیع، ایران پایگاه مهمی برای جهان تشیع به شمار می آید و از جنبه های گوناگون، می تواند راهی برای تغذیه ی شیعیان نقاط دیگر جهان باشد.

 

اما نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که عوامل متعددی در احیای تشیع دخالت داشته اند که برخی از آنها خاص شیعیان هم نیستند. هم سنی ها و هم شیعیان در برخورد با برخی مسائل دچار سرخوردگی شده اند؛ از جمله، تجدد، ایدئولوژی های نوع غربی، شکست حکومت های عرب در مسئله ی فلسطین، و خدشه در جامعه، که به دنبال شهرنشینی و دیوان سالاری به وجود آمد، بدون اینکه در مقابل، منافع محسوسی برای توده ی مردم داشته باشند. تمامی این مسائل به افزایش رشد پای بندی شیعه به مذهب، هم به عنوان اعتقاد شخصی و هم به عنوان ایدئولوژی سیاسی کمک می کنند.

 

بیداری شیعی ریشه های دیگری نیز در تجربه ی شیعیان دارد که از این امور ناشی شده است: انزوای دیرین سیاسی، ممانعت حکومت از آزادی مذهبی، تضعیف آزادی عمل و استقلال مالی نهادهای مذهبی، و تبعیض اجتماعی و اقتصادی فراگیر.

 

بدین روی، پیدایش اعتماد به نفس شیعی به یک شکل نبوده، بلکه طبق شرایط داخلی و خارجی، از کشوری به کشور دیگر متفاوت است؛ ولی آنچه مسلم است انقلاب ایران از هویت سیاسی شیعه، که قبلا شکل گرفته بود، حمایت کرده و نقطه ای مرکزی برای آن به وجود آورده است. عزت نفس شیعی و قدرت شیعیان برای غلبه بر ظلم، در انقلابی متجلی شد که اسلام گرایان و شیعیان سکولار و نیز بسیاری از سنی ها را به سوی خود کشاند. پس از انقلاب ایران و علی رغم دیدگاه غرب نسبت به ایران یا احزاب شیعی، دیگر کسی از اظهار شیعه بودن خود نگران نبود. ایران به شیعیان جرئت داد تا هویتشان را بیان کنند و ابزاری در اختیار آنها گذاشت که خود را معرفی کنند.

 

صدور افکار انقلابی؛ تهدید منافع غرب

انقلاب اسلامی ایران غرب را با پدیده ای مذهبی مواجه کرد که اگرچه - فی نفسه - جدید نبود و سابقه ی تاریخی بیش از 1400 ساله داشت، اما با شناخت غرب از مسائل بین المللی و برداشت نادرست غربی ها از حرکت های مذهبی و بخصوص اسلامی، مطلقا برای آنها قابل توجیه نبود و به همین دلیل، آنها را مبهوت و غافلگیر کرد. این پدیده ی جدید، که به نام های گوناگون از جمله «بنیادگرایی اسلامی»، «اصول گرایی اسلام»، «بیداری اسلامی» و «رستاخیز اسلامی» معروف شد، حرکتی مبتنی بر بازگشت به خویشتن خویش و تأکید بر هویت فراموش شده ی اسلامی در جهت برخورد با جوانب متفاوت حیات بشری و درجهت خلاف منافع و اهداف غرب بود.

 

در این میان، اندیشه ی صدور انقلاب به عنوان یکی از اصول تغییر ناپذیر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز از جمله عوامل مهم مخاطره ساز برای منافع آمریکا در منطقه به شمار می آمد. از یک سو، وقوع انقلاب در «جزیره ی ثبات» آمریکا در منطقه، توزان قوا را بر هم زد، و از سوی دیگر، با اعلام چارچوب اصلی سیاست خارجی ایران - یعنی اصل «نه شرقی، نه غربی» - یک قطب جدید قدرت مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی، جدای از ایدئولوژی های مسلط جهانی را عنوان نمود.

 

با پیروزی انقلاب اسلامی، نقش تاریخی ایران از حدود جغرافیایی اش فراتر رفت و افکار انقلابی از این کشور به اقصا نقاط جهان رسوخ کرد، به گونه ای که امروز نه تنها کسی در اهمیت جنبش های اسلامی در سراسر جهان شکی ندارد، بلکه از یک قطب اسلامی، که تهدیدی جدی در مقابل بلوک غرب به شمار می آید، صحبت می شود.

 

به اعتقاد بسیاری، جنگ سرد آینده ی غرب با اسلامی گرایی انقلابی مشکل تر از جنگ سردی خواهد بود که با شوروی (سابق) داشت؛ چرا که این جنگ در مقایسه با جنگ پیشین، دارای مرزهای خاصی نیست.

 

جمع بندی

بر اساس آنچه در این فصل بدان اشاره شد، تفسیر انقلابی از آموزه ها و مبادی نظری و اعتقادی شیعه توسط امام خمینی رحمه الله، ایدئولوژی انقلاب را در ایران مهیا کرد. وقوع انقلاب اسلامی ایران و تحقق عینی حاکمیت تشیع در ایران، افق های تازه ای به روی شیعیان منطقه گشود و روحیه ی مبارزه با وضع موجود را به سایر شیعیان القا کرد و در احیای هویت سیاسی شیعه مؤثر بود.

 

بدین روی، موفقیت اسلام شیعی در ایفای نقش ایدئولوژی انقلاب در ایران، تشیع را به عنوان مهم ترین کارگزار در سطح ژئوپلیتیک شیعه و حتی جهان اسلام مطرح کرده است، به گونه ای که بسیاری از جنبش ها، چه سنی و چه شیعی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود برای مبارزه قرار داده اند.

 

در واقع، انقلاب اسلامی ایران، که تبلور اندیشه ی سیاسی رهبری این نهضت- با توجه به خصلت دینی و مکتبی خود - است، به همان سان که در بعد نظری خود را در محدوده ی جغرافیایی خاص محصور ننموده و اهداف و آرمان های سیاسی - اجتماعی فرامرزی و جهان وطنی را پی ریزی کرده ، در حوزه ی عملی نیز استراتژی و سیاست گذاری عملی و عینی خویش را به گونه ای سامان داده که دقیقا اهداف جهانی و انسانی انقلاب را، که برخاسته از عقاید دینی و مسئولیت مکتبی یک انقلاب دینی و اسلامی است، مورد توجه قرار داده و بر اساس راهبرد عدم تعهد واقعی بر مبنای اصول ایدئولوژیک، ایستارهای ضد استعماری، و موقعیت منطقه ای و جغرافیایی، اهداف ذیل را دنبال می کند: گسترش اسلام ناب - شیعی - (صدور انقلاب)، تغییرات عمده در افکار عمومی و ایستارهای ملل محروم، حمایت از مستضعفان جهان، وحدت مسلمانان جهان، و استقرار عدالت جهانی. این اهداف با ساختار نظام بین الملل مورد نظر آمریکایی در چالش قرار دارند و به همین دلیل، آنها را به مبارزه می طلبند.

 

 

تأثیر انقلاب اسلامی بر کشورهای خاورمیانه

در این مقاله مطالبی درباره تأثیر انقلاب اسلامی بر کشورهای خاورمیانه مطرح شده که قسمتی از آن به این شرح است:

 

1. لبنان

وقوع انقلاب اسلامی زمینه ساز نهضت شیعی در کشور لبنان و الهام بخش رهایی مردم شیعه ی مناطق جنوب این کشور شد. این امر، بخصوص با توجه به سال های اقامت امام موسی صدر در کشور لبنان و نیز اشغال جنوب این کشور در ژوئن 1980 م توسط اسرائیل، این کشور را به صورت مناسب ترین محل رشد و پرورش افکار انقلابی شیعه درآورد. آمیختگی تشیع و سیاست در لبنان، با وقوع انقلاب اسلامی شدت یافت. از سال 1981 م طرف داران اندیشه ی اسلامی در درون گروه «امل» فعالیت های خود را گسترش دادند. این گروه آشکارا از اندیشه های پان اسلامیسم حمایت می کردند و از اندیشه های انقلابی ایران متأثر بودند. انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک الگوی مهم، به شیعیان لبنان نشان داد که یک نهضت اسلامی خالص و کاملا سازمان یافته و دارای انگیزه می تواند دستاورد عظیمی در مقابله با ستمگری و بی عدالتی داشته باشد.

 

اما ملموس ترین پدیده متأثر از انقلاب اسلامی، سازمان «حزب الله» لبنان است. این سازمان به عنوان یک جنبش مخالف سیاسی و اجتماعی، به دنبال شکست لبنان از اسرائیل و تحت تأثیر آرمان های انقلاب اسلامی در میان شیعیان پدید آمد. سید عباس موسوی، رهبر سابق «حزب الله»، می گوید:

 

پیروزی انقلاب اسلامی ایران اعتماد به نفس را به مسلمانان بازگرداند و آنها را از میزان قدرت و توانایی، که در اسلام و اندیشه های اسلامی نهضت است، آگاه ساخت. مقاومت اسلامی در لبنان ملهم از انقلاب اسلامی شکل گرفت.

 

سید حسن نصرالله، دبیر کل «حزب الله»، نیز حرکت «مقاومت» را به عنوان پاسخ گویی و استجابت به یک تکلیف الهی می داند که امام خمینی رحمه الله معین کرد که واجب است با رژیم اشغالگر قدس مبارزه کنیم و سرزمینمان را از اشغال آزاد کنیم. وی می گوید:

 

گروه های مختلف معتقدی که با عناوین مختلفی فعالیت می کردند، بر اساس دو محور هماهنگ شدند و به یکدیگر پیوستند: محور نخست ایمان به ولایت فقیه و التزام به رهبری حکیمانه ی امام خمینی، و محور دوم ضرورت قیام و مبارزه با دشمن اسرائیلی. بر اساس این دو محور، تمام گروه های اسلامی به یکدیگر پیوستند و حرکت واحدی را سازمان دادند که امروز به «حزب الله» معروف است.

 

2. پاکستان

درپاکستان، پیروزی انقلاب ایران موجب ارتقای سطح فکری و بینش سیاسی نسل جوان شیعی و پیدایش «نهضت اجرای فقه جعفری» گردید که از افق مشابهی با انقلاب اسلامی برخوردار است. اما پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، علمای شیعه ی پاکستان حضور چندانی در صحنه های سیاسی و اجتماعی نداشتند و بیشتر به اجرای مراسم سنتی، ضیافت و اعیاد معصومان علیهم السلام و به ویژه عزاداران سیدالشهداء علیه السلام اکتفا می کردند و در این امور هم نقش سازنده ای نداشتند؛ زیرا در خلال این گونه فعالیت ها، به اختلافات بین شیعه و سنی بیشتر توجه می شد. اما پس از وقوع انقلاب اسلامی، علمای شیعه در حرکت های مذهبی و اجتماعی خود، مردم را به مشارکت در مسائل سیاسی دعوت می کردند.

 

اما باید گفت: تأثیر انقلاب در این کشور به شیعیان ختم نمی شود، بلکه پیروان اهل سنت هم حمایت خود را از آن اعلام کردند. همچینن بیشتر جمعیت اهل تسنن پاکستان نیز انقلاب اسلامی ایران را به دیده ی احترام می نگرند. موضع «جماعت اسلامی» در برابر انقلاب اسلامی در فتوای ابوالاعلی مودودی تجلی یافت که گفت:

 

انقلاب امام خمینی یک انقلاب اسلامی است و دست اندر کار آن جماعت اسلامی و جوانانی هستند که در دامن حرکت های اسلامی تربیت شده اند و بر تمامی مسلمانان و حرکت های اسلامی واجب است که آن را تأیید و با آن همکاری کنند.

 

3. افغانستان

در افغانستان، به دلیل اشتراکات فرهنگی و زبانی، تأثیر بخشی انقلاب اسلامی حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، آغاز شد و در مقاومت مردم در برابر کودتای کمونیستی طرفدار شوروی (سابق) نمود یافت. اگر چه قسمت اعظم مردم افغانستان را اهل تسنن تشکیل می دهند، اما سرنگونی شاه را از طریق بسیج سراسری مسلمانان مورد تحسین قرار دادند. افغان ها به دلیل آنکه خود سرگرم مبارزه با یک رژیم سرکوبگر و دست نشانده بودند، انقلاب ایران را مایه ی الهام خویش قرار دادند و برخی از تاکتیک های موفقیت آمیز ایرانیان مخالف شاه را درپیش گرفتند. در یک مورد، شهروندان کابل بر فراز بام های منازل خود، فریاد «الله اکبر» سردادند.

 

در عین حال، شیعیان افغان با شور و حرارت بیشتری نسبت به دیگران، به انقلاب اسلامی ایران پاسخ گفتند. از مدت ها پیش، بسیاری از شیعیان افغانستان مرجعیت شرعی و مذهبی ایران از جمله امام خمینی رحمه الله را پذیرا شده بودند. پس از انقلاب، پشتیبانی از امام خمینی رحمه الله به شدت افزایش یافت و همچنان که حمایت از گروه های سیاسی اسلام افزایش یافت، ناسیونالیسم هزاره و گروه های مائوئیست - که واکنش هایی در مقابل روند مدرنیزه شدن کشور بودند - تضعیف گردیدند.

 

4. فلسطین

تأثیر انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی رحمه الله در فلسطین قوی تر از هر مکان دیگری بود؛ زیرا مسلمانان فلسطین در حالی که تحت اشغال وحشیانه ی صهیونیستی به سر می بردند، ناامیدتر و فروپاشیده تر از تمامی ملل مسلمان بودند. در چنین شرایطی، سرزمین های اشغالی شاهد حرکت بزرگ و عظیم بیداری اسلامی به عنوان بخشی از نهضت اسلامی گسترش یافته در منطقه بودند که با قیامت و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شد و بدین سان، اسلام ثابت کرد که قادر به حرکت مردم و انقلاب و به دست آوردن پیروزی و تأسیس جمهوری اسلامی است. از همین رو، همان گونه که امام خمینی رحمه الله به زندگی ایرانیان معنا و مفهوم بخشید، به میلیون ها انسان مسلمان و مستضعف نیز امید بخشید و مسلمانان فلسطین نیز احساس کردند که می توان اسرائیل را از میان برد.

 

یکی از پدیده هایی که تأثیر انقلاب اسلامی را بهتر از هر چیزی در فلسطین نشان می دهد، قیام مردم فلسطین در قالب جنبش «انتفاضه» است. این جنبش در میان سخت ترین شرایط بین المللی و منطقه ای و محلی، همچنان در طی مسیر خود تا رسیدن به احقاق حقوق مردم فلسطین، اصرار دارد.

 

همچنین انقلاب اسلامی موجب گسترش مفاهیم و اصول مذهب شیعه از جمله اصول جهاد، شهادت و فداکاری در راه هدف، که نمادهای شیعیان و شعارهای انقلاب ایران بود، در بین طرف داران جنبش های اسلامی اهل سنت در فلسطین گردید.

 

انقلاب اسلامی و احیای هویت امت اسلامی

در مقاله دیگری آمده است: بستر سیاسی و اقتصادی جهان در قرن بیستم و روابط بین الملل در یکصد سال اخیر با دو پدیده مهم آمیخته و در عین حال دگرگون شده است. اول پدیده واحدهایی به نام دولتهای ملی یا نظام معروف به ملت ـ دولت است که بر اساس حاکمیت ملی و حقوق بین الملل غرب با مرزهای ویژه سیاسی بنا شده و دومی پدیده مدرنیته یا نوگرایی غربی است که ساختارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جوامع را به سوی یک تمدن صنعتی و فراصنعتی سکولار یعنی جدا از دین و معنویات هدایت کرده است. این دو پدیده، اساسی ترین عوامل تغییر در سطح جهانی در قرون بیستم و بدون تردید زیرساختهای نظام یا نظامهای حاکم بر دنیای امروز است.

 

انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام و اندیشه های سیاسی او نقطه مقابل این دو پدیده بودند. در واقع حضرت امام بر علیه این دو پدیده قیام کردند. علاوه بر این، اهداف و آمال انقلاب اسلامی ایران، آن طور که حضرت امام تبیین فرمودند، فراتر از این دو پدیده و در حقیقت در فراسوی مفهوماتی مانند دولتهای ملی، نوگرایی و توسعه بود.

 

تا قرن 19 ترکها، اعراب و ایرانیان خود را در مقایسه با ملل دیگر، در درجه نخست مسلمان می دانستند. وفاداری نخستین آنها نه به دولت امپراطوری یا خاندان سلطنتی بلکه به اسلام بود. تحت نظام اسلامی امت، آنها خود را به عنوان گروههای فرهنگی و زبانی مجزا در داخل اسلام می شناختند. استعمارزدایی تحت نظام دولت ـ ملت، مرزهایی سیاسی را در جهان اسلام به وجود آورد که قبلاً به معنای امروزی وجود نداشتند. این عمل باعث به وجود آمدن رهبران ملی گرا و جدایی طلب رقابت پیشه در میان مردمی مثل اعراب با تاریخ و زبان مشترک گردید. در درجه اول، ایده دولت ـ ملت غیر دینی هیچ گاه به طور کامل در ایران مورد شناسایی قرار نگرفت و این اندیشه در تضاد با اندیشه های اسلامی درباره حکومت و جامعه بود. دوم دو خط متمایز و کانالهای رقابت آمیز در ارتباط با جامعه ای شد که یکی از آنها به وسیله حکومت اداره می شد و دیگری ریشه در سنت دینی ـ سیاسی ایرانیان داشت. مثلاً در ایران کنترل قدرت سیاسی محتاج کنترل کانالهای سنتی ارتباطات به غیر از مطبوعات و رسانه های همگانی است. این قدرت مقامات سنتی است که درباره مشروعیت رسانه های مدرن تصمیم می گیرند و عکس آن صادق نیست.

 

ادغام دو ساختار اساسی کانالهای مدرن و سنتی پیش شرط لازم برای هر نظام و حکومت در ایران است که در جستجوی مشروعیت و خلوص فرهنگی است. تغییر ماهیت حکومت اسلامی طی این دوره باعث جدایی جامعه از حکومت شد. در موارد بسیاری فقط جامعه و رهبران آن حضور داشتند ولی در طرحهای آنان جایی برای حکومت وجود نداشت.

 

در طول قرن بیستم اختلاف ایدئولوژیکی و فرهنگی بین کسانی که روشهای مدرن غربی را قبول کرده و کسانی که افکار سنتی ـ اسلامی را حفظ کردند، به حد زیادی آشکار شد. پیدایش حرکتهای جدید اسلامی در دهه پایانی قرن بیستم تا حد زیادی می تواند گویای این حقیقت باشد که نظام دولت ـ ملت و افزایش نامهای ملی گرایی با ماهیت عربی ـ ایرانی ـ ترکی‌ ـ پاکستانی به اتحاد کشورهای اسلامی منجر نشد.

 

امروزه کسانی که مخالف ملی گرایی اند و ایده اصلی نظام دولت ـ ملت را در سرزمینهای اسلامی زیر سؤال می برند، پیشنهاد می دهند که می توان در مقابل تجاوز خارجی،‌ از طریق قوانین معنوی ـ احساسی و اخلاقی ـ اسلامی که در خدمت بسیج مسلمانان برای خودمختاری فرهنگی آنهاست، مقاومت کرد.

 

در جهان تحت اداره اسلام، از طریق اصل جدید سرزمین اجدادی اسلامی یا امت که زمانی خانه اسلام تلقی می شد می توان از دیدگاههای میهن پرستانه و ملی فراتر رفت. بحران مشروعیت سیاسی با شماری از ذهنیت ها و همچنین توسعه های سیاسی در طی دوران بعد از جنگ دوم افزایش یافت. بهتر است یادآوری شود که متعاقب انقلاب فرانسه و پیروزی رمانتیسیسم و سکولاریزم، طبیعت گرایی آمد، تا دیدگاه جهانی غربیها را کنار زده و بر آن مسلط شود.

 

در دیدگاه اسلامی بین طبیعت و نظم فراتر، این نظم فراتر است که طبیعت را رهبری می نماید و بخش عظیمی از قوانین اسلام با نظم اجتماعی سر و کار دارد و امروز چگونگی تجددگرایی برای مسلمانان مهم نیست، بلکه مسلمانان به چگونگی دگرگونی و تکامل و انتقال توجه دارند. مهمترین تفاوت بارز بین تکامل و تجددگرایی این است که اولی خارج از زمان ودومی در زمان است. هویت، یک برداشت روانی ـ اجتماعی است و از این امر ناشی می شود که مردم در محیط و در رابطه با دیگران چه برداشتی از خود دارند. هویت مبتنی بر باورهای مشترک فرهنگی مردمی است که به طور تاریخی یک ریشه دارند.

 

در درون چنین جستجوی وسیع تاریخی برای هویت و زندگی اجتماعی است که انقلاب اسلامی در کل و افکار سیاسی ـ دینی امام به ویژه می تواند مورد تحلیل و تجزیه قرار گرفته و درک شود. نوشته ها، سخنرانیها و آثار امام در چند دهه گذشته، دو موضوع عمده را به روشنی نشان می دهد:

 

1- جستجو برای یافتن هویت اسلامی

2- تلاش برای فرمول بندی و مشخص کردن نظام اسلامی فراتر از نظام دولت ـ ملت جدید.

 

برای امام خمینی هویت یک پیش شرط برای حکومت اسلامی است و اسلام دینی است که مشهور به عدالت حقیقی است. این دین همچنین مورد توجه کسانی است که تمایل به استقلال و آزادی دارند و مخالف استکبار و امپریالیسم هستند.

 

امام از طریق یک انقلاب روشن فکرانه برای تغییرات سیاسی به پا خاست. او خود آگاهی را پیش شرط آگاهی سیاسی می دانست. وحدت و هویت اسلامی موضوع هایی هستند که به طور مکرر در بیانات حضرت امام وجود دارند. او تأکید کرد که اسلام دینی با معیارهای غربی نیست بلکه دینی است که نسبت به همه ابعاد زندگی اشراف دارد.

 

حکومتی که در تعقیب گسترش ارزشها و اعتقادات غیر دینی است، نمی تواند اسلامی باشد. قوانین مربوط به حفظ نظم اسلامی و دفاع از تمامیت ارضی و حفظ استقلال امت اسلامی،‌ موجب می شود حکومتی اسلامی فراتر از نظام دولت ـ ملت تشکیل گردد.

 

امام اعتقاد داشت که وجود نظام سیاسی غیر اسلامی لزوماً منتهی به اجرا نشدن دستورات سیاسی اسلام شده و بنابراین چاره ای نیست جز از بین بردن آن نظام های حکومتی که در درون خود فاسد هستند. این وظیفه ایست که تمام مسلمانان باید اجرا نمایند. این وظیفه مسلمانان است که از مظلومین حمایت کنند. امام با توجه به طبیعت تمامیت خواه انسان بر لزوم وجود رهبری تأکید داشت و حکومتی فراملی را تحت پرچم اسلام پیش بینی کرد. او دولت اسلامی را به مثابه قانون اساسی می دید، زیرا حکام در حکومت و اداره کشور مجبور به رعایت شرایط مخصوصی هستند که در قرآن و سنت پیش بینی شده اند.

 

دولت اسلامی، یک دولت قانون گر است و اقتدار مختص خداوند و قانون، فرمان و دستور الهی است. او تأکید کرد که مافوق بودن فقیه بر حاکم یک اصل پذیرفته شده است. اگر حاکم پیرو اسلام است پس باید مطیع فقیه باشد.

 

نتیجه گیری

حضرت امام مفهوم دولتهای ملی،‌روانکاوی نوگرایی، بازسازی توسعه و گفتمان دموکراسی غرب را رد کردند و برای یک حکومت و نظام فراتر از دولتهای ملی که جهان شمولی امت اسلامی را در بردارد و هویت اسلامی را بالاتر از سایر هویت های انسانی قرار می دهد، کوشش کردند. بدین جهت مدلولات معرفت شناسی انقلاب اسلامی را نمی توان در چهارچوب فردگرایی، پلورالیزم،‌بازاندیشی و اصلاح دینی و فردگرایی و نمودارهای تحلیلی غرب که بسیار متداول بوده و ترویج می شوند، درک نمود. گفتمان اسلامی حضرت امام و انقلاب اسلامی را باید در بستری فراتر از دین و سیاست، نوگرایی و سنت، مدرنیته و پست مدرنیته و واژه های مشابه مطالعه و بررسی کرد.

 

افکار و اعمال حضرت امام از قرآن کریم سرچشمه می گیرد و هرگونه تحلیلی از اندیشه های او و انقلاب اسلامی باید یک الگوی وحدت گرا و مقدس قرآنی و توحیدی را در برداشته باشد.

 

25 یا 30 سال قبل نه از گفتمان جامعه مدنی در غرب و شرق خبری بود و نه از رویارویی و یا گفتگوی تمدنها و نه از جهان شمولی به معنی امروز آن. در دهه ای که انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت، سه مناظره و بحث بزرگ بین المللی دستور روز بحث و مذاکره سازمانهای بین المللی بود:

 

- تلاش برای ایجاد یک نظام جدید بین المللی اقتصادی

- تلاش برای یک نظام جدید اطلاعاتی و ارتباطی

- کوشش برای ایجاد یک محیط مسالمت آمیز بین ابرقدرتها

 

انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام تمام این معادلات را به هم زد. هیچ یک از این تلاشها و کوششها همان طور که می دانیم عملی نشد. ولی گفتمان نوینی مطرح شد که تا امروز ادامه دارد. به عقیده من تعدادی از این گفتمانها به شرح زیر است:

 

- این حضرت امام و انقلاب اسلامی بود که برای نخستین بار مسأله گفتمان تمدنها را مطرح کرد و تمدن را به عنوان یک موضوع مورد بحث و مطالعه قرار داد.

 

- این حضرت امام و انقلاب اسلامی بود که برای اولین بار ضرورت یک نظام فرهنگی جدید را در سطح جهانی پیش کشید و نظامهای موجود را مورد پرسش قرار داد.

 

- این حضرت امام و انقلاب اسلامی بود که برای اولین بار مفهوم جهان شمولی و ابعاد اسلامی ـ امتی آن را مطرح کرد.

 

این حضرت امام و انقلاب اسلامی بود که موضوع اخلاق را در روابط بین الملل ترویج و اشاعه نمود.

 

- این حضرت امام و انقلاب اسلامی بود که مسأله جایگاه فرد در جامعه و انسان شناسی را در نظامهای جهانی پیش کشید.

 

و بالاخره این امام و انقلاب اسلامی بود که ضرورت و شیوه جدید اطلاع رسانی را در بین امت اسلامی احیا نمود و مسلمین را در جریان اطلاعات مربوط به دنیای اسلام و مصالح مسلمین قرار داد.

 

قدرت امام خمینی و استعداد او در رویارویی با واقعیت جامعه نهفته است. سخنرانی ها، نوشته ها و آثار او، تفکرات یک فیلسوف منزوی که مخاطب مخصوصی دارد، نیست، بلکه تقاضای پر احساس یک رهبر سیاسی و معنوی است. امام با رد هر نوع حکومت غیر دینی به پیروان خود ساختار و نحوه ای از زندگی را توصیه نمود که از بسیاری جهات شبیه دوران صدر اسلام را به یاد می آورد. یک حکومت چند فرهنگی، جهانی و دینی ـ سیاسی که ویژگی های ممتاز آن نظم، اتحاد و تعبد کامل افراد آن از خداوند است.

 

در تاریخ معاصر اسلام هیچ کس نتوانسته است در نظریه و تجارب عملی، فراتر از امام قدم بگذارد. شاید حضرت امام اولین کسی نباشد که حکومت اسلامی را به عنوان مهمترین رقیب نظام دولت ـ ملت موجود مورد توجه قرار داده است، اما او اولین کسی بود که آن را به روشنی تعریف نمود و اساس یک درک ساختاری از حکومت اسلامی را بنیاد نهاد و برای اولین بار در هزاره ی گذشته، حکومت اسلامی را به مسلمین برگرداند.

 

ویژه نامه اینترنتی «دستاوردهای انقلاب اسلامی» به مناسبت سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شده است و علاقه مندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ202/ب6

ارسال نظرات