نظامسازی تنها راه بقا در صحنه مبارزات/ برپایی دولت دینی راه نجات از چنگال استعمار
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، با توجه به این تنوع و تفاوتها، بهطور کلی میتوان 4 موج برای بیداری اسلامی بیان کرد که هر مرحله شرایط و ویژگیهای خاص خود را دارد و البته بر سایر مراحل نیز تأثیر دارد؛
موج نخست؛ دعوت
این مرحله بیشتر جنبه فرهنگی، معرفتی و شناختی داشت و در مورد نخبگان جهان اسلام روی داد. به عبارت دیگر نخبگان جهان اسلام اولین افرادی بودند که در مواجهه با صعود تمدنی و جریان استعماری غرب و استبداد حاکمان اسلامی، دوران اوج تمدن اسلامی را به یاد آوردند.
البته مردم نیز در این دوره با تکیه بر گرایشات دینی، در مقابل تهاجمات غرب و استعمار ایستادگی کردند؛ ولی بهطور کلی این مرحله از بیداری اسلامی فاقد تشکیلات و سیستم بود و با توجه به نامشخص بودن هویت سیاسی مدنظر مصلحان، بیشتر فردی بود تا اجتماعی و جریانی.
دلیل فراگیر نشدن این اندیشههای رهایی بخش در سطح جامعه را میتوان در دو امر جستجو کرد:
نخست، عدم پذیرش در سطح حکومتگران و برخی نخبگان سیاسی و اجتماعی.
دوم، ناآشنایی بدنه اجتماعی جوامع اسلامی(عموم مردم) با این نوع تفکر و مباحث.
در این جریان اندیشهای با توجه به گستردگی و سابقه تمدنی جهان عرب، جریان شناسی اندیشه در جهان عرب اهمیت زیادی دارد.
اندیشه عرب که در دوران معاصر بحرانهای پیدرپی نقش اساسی در شکلگیری و دگرگونی آن داشته است، مصداق این عبارت است که «اندیشه سیاسی بهطور کلی معطوف به دوره بحران است.» بخشی از این موضوع به بد فهمی روشنفکران عرب از مسائل جهان عرب و پذیرش راهحلهای وارادتی برمیگردد که از کارآیی آن کاست.
هر چه گرایشهای اسلامگرای جهان عرب به پیش میروند، اصولگراتر و تمدنگراتر میشوند و بر دیگر جریانهای فکری غالب میشوند و جهتگیری ضد غربی آن تشدید و ویژگی مبارزهجویانه آن آشکارتر میگردد و از دولتهای حاکم بر جوامع اسلامی فاصله گرفته و از حرکتی فکری به جنبشی تودهای و سیاسی تبدیل میشود.
تلاش نخبگان جهان اسلام برای برون رفت از این افول تمدنی را میتوان در جریانها و مکاتب فکری و رویکردهای سیاسی و اجتماعی زیر خلاصه کرد:
الف) الگوگیری از غرب برای پیشرفت و نوگرایی
مهمترین ویژگیهای این گرایش عبارتند از:
نخست، اصالت و برتری تمدن غرب را میپذیرد و مسلمانان را برخوردار از این توانایی میداند که در کسب فناوری و تمدن غربی موفق عمل کند؛ زیرا علم غربی را برگرفته از علوم اسلامی میپندارد.
دوم، رویکرد مثبت این گرایش به تمدن غربی سبب غفلت از چهره استعماری غرب شده است؛ بهطوری که به هیچوجه جهتگیری ضد غربی ندارد و به غرب بیاعتماد و بد بین نیست و تضادی بین اسلام و تمدن اروپایی نمیبیند. البته با این وجود «از موضع قدرت به اروپاییان نگاه میکند.»
سوم، آنان اندیشه پاناسلامی ندارند و نگرش آنان کاملاً محدود است.
رفاعه طهطاوی، شبلی شمیل، خیرالدین پاشا تونسی، طه حسین، یعقوب صنوع، میرزا ملکم خان، سید احمد خان از این دستهاند.
در مجموع این جریان اولویتها و علقههای دینی نداشتند و به اسلام بهعنوان برنامه جامع برای پیشبرد امور سیاسی و اجتماعی نمینگریستند. بنابراین نتوانستند پایگاه مردمی بهخصوص در بین متدینان کسب کنند.
از اینرو در وضعیتی که سرزمینهای اسلامی به دلیل ضعف امپراطوری عثمانی در معرض هجوم نظامی و سیاسی غرب قرار گرفته بود و نخبگان و روشنفکران این کشورها بر اثر تبلیغ و تهاجم فرهنگی غرب به دنبال آرمانشهر غربی میگشتند، مردم به رهبری علمای دینی با تکیه بر گروههای پراکنده، کوچک و محلی در مقابل استعمارگران ایستادند.
البته میتوان در این جریان افرادی را یافت که گرایشهای دینی دارند؛ مانند سید جمال الدین اسد آبادی و شیخ محمد عبده. با این تفاوت که عبده، به نسل سنتگرای پس از خود نزدیکتر است.
روح اصلی اصلاحگری سید جمال، تجدد و ترقی است. او به دنبال این است که مسلمانان نیز در این دنیای جدید و تمدن آن سهمی بهدست آورند؛ بر همین اساس او بر عناصر تمدن غرب یعنی علم، عقل، آزادی، احزاب سیاسی و مطبوعات تأکید میکند.
بر این اساس او هر چند درک عمیقتری از تمدن اروپایی دارد، ولی بین مدرنیته و سنت دینی تضادی نمیبیند. البته او همه علوم اسلامی قدیم را کما بیش مخدوش و کهنه و بدون اثر میداند.
سید جمال با دولتهای اسلامی رابطه خوبی داشت و ضمن تأکید بر وحدت اسلامی بر مبارزه با سلطه غرب تأکید داشت. او با تأکید بر استفاده از دستاوردهای علمی و صنعتی غرب، تقلید از غرب را رد میکرد. او میکوشید از راه اثبات اینکه اندیشهها و نهادهای بهتری دارد با اروپا بستیزد.
در ادامه شیخ محمد عبده بر خلاف سید جمال که روحیهای انقلابی داشت، بهعنوان یک اصلاحگر ظاهر شد و به رشیدرضا اندیشمند پس از خود نزدیکتر گردید. مسئله اساسی در اندیشه اسلامی افرادی مانند سید جمال و محمد عبده، جنبش و پیشرفت است؛ در حالیکه مسئله اساسی اندیشه متأخرتر هویت، ضرورتها، روشها و ابزارهای حفظ آن است.
ب) ملی گرایی
استعمار در مقابل این قیامهای مردمی علاوه بر حذف فیزیکی سران نهضتها و هدایت قیامها به سمت لیبرال دموکراسی، انقلابیون بهخصوص عربها را به ناسیونالیسم ترغیب کرد. این گرایش بر ارزشهای ملی و نژادی تمرکز داشت و اسلام را در درجه دوم و حتی ابزاری در خدمت ملیگرایی میدانست.
انقلابهای ناسیونالیستی که با ایدههای سوسیالیستی نیز همراه بودند، هر چند در ابتدا موفقیت زیادی کسب کردند ولی در عمل تجزیه امپراطوری عثمانی را تسهیل و تسریع نمود و نتوانست مشکلات اقتصادی کشورهای اسلامی را حل کند و در نهایت به استبداد ختم شد.
ج) بازگشت به ارزشهای اسلامی(اسلام گرایان)
پس از شکست ایدههای غربگرایانه و ملیگرایانه، مسلمانان اعتلای تمدن اسلامی را در بازگشت به اصول و ارزشهای دینی یافتند. گرایش اسلامگرا را میتوان در دو سطح طبقهبندی و بررسی کرد؛
1 ـ سنتگرایان
این گرایش در مقابل گروه اول(غربگرایان) که دین را عامل عقبماندگی مسلمانان و تنها راه نجات را الگوبرداری از غرب میدانستند، بر بازگشت به گرایشهای اصیل اسلامی و دوری از مظاهر تمدن غربی تأکید داشتند. ازاینرو در امور اجتماعی و سیاسی دخالت زیادی نداشتند و بیشتر دین را در امور فردی پیگیری میکردند.
رشیدرضا یکی از نامداران این تفکر در جهان عرب است که از اصلاحگری، نواندیشی و ترقیخواهی افرادی مثل سید جمال و محمد عبده فاصله دارد او با اصرار بر اصلاح خلافت سنی و اعاده آن به شکلی که در صدر اسلام معمول بود ، به دنبال بازسازی نظام اسلامی بود که به آن عناصری از آرمانگرایی صدر اسلام افزوده میشد.
رشید رضا با گرایش به وهابیت از اندیشه وحدت سید جمال فاصله گرفت. همچنین او با انتقاد شدید از فرمانروایان اسلامی ، نسبت به غرب نظری ستیزه جویانه دارد. او با اندیشههای ناسیونالیستی آشکارا و به شدت مخالفت کرد.
2 ـ تمدن گرایان
در مقابل سنتگرایان و تجددگرایان، گروه دیگری تشکیل شدند که میتوان آنها را «تمدنگرا» نامید. این گروه مباحث جدیدی درباره تعریف دین، کارکرد و محدوده دین، تعامل دنیا و آخرت، ارتباط با علم و جایگاه عقل، وحی و تجربه در نظام معرفتی بشر مطرح کردند.
این گروه با ارائه تفسیر جدیدی از دین و سنت، ضمن اینکه برای اسلام مبانی و ابعاد تمدنی قائل شدند، در مورد غرب نیز قائل به تفصیل شدند و ظواهر علمی و تکنولوژی غرب را از مبانی فرهنگی و معرفت شناختی آن تمییز دارند.
تمدنگرایان با چنین رویکردیع تحولی در عرصه حضور اجتماعی دین ایجاد و با رد تمرکز و انحصار دین در ابعاد فردی، براساس اصول اسلامی، بنای اجتماعی و فرهنگی جدیدی را پایهریزی کردند. اندیشمندانی همچون امام خمینی(ره)، شهید محمدباقر صدر و سید قطب در این بخش قرار میگیرند که اندیشه جدیدی را در مقابله با غرب و اعتلای تمدن اسلامی مطرح نمودند. امام خمینی(ره) با نوشتن کتاب ولایت فقیه و شهید صدر با نوشتن کتاب اقتصادنا و کتاب فلسفتنا، ابعاد تمدنی اسلام را بازگو کردند.
سید قطب نیز در این راستا آثار متعددی نگاشت: 1. المستقبل لهذا الدین(آینده در قلمرو اسلام)؛ 2. الاسلام و مشکلات الحضاره(اسلام و مشکلات تمدن)؛ 3. خصائص التصور الاسلامی و مقوماته(ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی و پایههای آن)؛ 4. نحو مجتمع اسلامی(به سوی یک جامعه اسلامی)؛ 5.العداله الاجتماعیه فی الاسلام(عدالت اجتماعی در اسلام)؛ 6. دراسات اسلامیه(اسلام و مسائل روز)
افزون بر این افرادی مانند محمد قطب، با کتاب «جاهلیت قرن بیستم»، ابوالحسین ندوی با کتاب «ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین» و علامه محمد حسین طباطبایی و آیت الله مطهری با کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» به تبعین ابعاد فرهنگی و مبانی نظری تمدن اسلامی کمک کردند و مسلمانان را به نگرشی جدید برای کسب اعتلای از دست رفته فرا خواندند.
موج دوم؛ نهضت سازی و جنبش
تفکرات گرایش تمدنگرا، مسلمانان را وارد مرحله جدیدی از نهضت اسلامی کرد که دین را مبنای مبارزه و اصلاح سیاسی و اجتماعی قرار میداد. البته نگرشهای تجددگرا و ملیگرا نیز نهضتهایی را پایهریزی کردند، ولی نتوانستند در مسیر مبارزه با استعمار و استبداد موفقیت زیادی کسب کنند و مردم را با خود همراه سازند. به این ترتیب با تقویت جنبههای مردمی، نهضتهای مبارزاتی مسلمانان برای تحقق چشمانداز جامعه اسلامی وارد مرحله جدید شد. این نهضتها در تمام جوامع اسلامی ایجاد شدند و به طبقه خاصی از اجتماع اختصاص نداشتند و سازماندهی و تشکیلات جایگزین حرکتهای فردی شدند.
از دهه 1960م شکل گیری گروههای اسلامگرا در کشورهای اسلامی آغاز میشود که از اواخر دهه 1980م برکمیت و کیفیت آنها افزوده میشود بهطوری که بیداری اسلامی در شرایط کنونی تا حد زیادی حاصل فعالیت این گروهها در پنجاه سال اخیر است.
اخوان المسلمین مصر را میتوان نقطه عطفی در جریان نهضتهای اسلامی دانست حسن البنّا، بنیانگزار اخوان المسلمین درباره اصلاحگران اسلامی چنین نظر میدهد. «اسدآبادی فقط یک فریاد هشدار برای مشکلات است و شیخ محمد عبده فقط یک معلم و فیلسوف و رشیدرضا فقط یک تاریخ نویس و وقایع نگار است، در حالیکه اخوان المسلمین، به معنای جهاد، تلاش و کار است و فقط یک پیام نیست.»
از باورهای اساسی اخوان المسلمین قدرت تفوق ناپذیر اسلم برای حل مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمانان است. سید قطب از نمایندگان برجسته فکری اخوان المسلمین است. از نظر او تنها حاکمیت قانونی و مشروع، حاکمیت خداوند است. سید قطب با طرح ثنویت «جامعه اسلامی» و «جامعه جاهلی»، راه رسیدن به جامعه اسلامی را عمل انقلابی میداند نه اندیشههای انتزاعی.
سید قطب با تعریف مجدد واژههای توسعه و توسعه نیافتگی، بهرهمندی از اخلاقیات را معیارهای برای پیشرفت و توسعه میداند. از اینجا تفاوت اساسی او با پیشگامان اسلامگرایی که برتری و پیشرفت تمدن اروپایی را پذیرفته بودند، نمایان میشود.
به این ترتیب میتوان گرایش تمدنگرایی را به گفته بابی سعید، مرکززدایی از غرب دانست که بر اساس آن ذهنیت تدافعی و پوزشطلبانه که در نخستین گرایشهای بیداری اسلامی شکل گرفته بود، فرو میپاشد و روایتی از مدرنیه شکل میگیرد که به غرب محوری ختم نمیشود.
هر چند سید قطب آثار متعددی در ابعد سیاسی و اجتماعی اسلام نوشت و به همین دلیل اعلام شد، ولی امام خمینی(ره) بزرگترین شخصیت اسلامی است که ضمن تبیین ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام، بهعنوان یک رهبر دینی، زعامت سیاسی را نیز در دست گرفت و نهضت اسلامی مردم ایران را به پیروزی رساند و این بزرگترین توفیقی بود که در سایر کشورها اتفاق نیفتاد. بنابراین شاخصترین شخصیت در این مرحله بیداری اسلامی امام خمینی(ره) است.
امام خمینی(ره) سیاست را با دیانت در هم آمیخت و به فقه و عرفان ذیل سیاسی اجتماعی پرداخت. ایشان علاوه بر ترسیم این مبانی و نظام فکری، بر جهات بین المللی نهضت نیز تأکید داشت و با صدور ارزشها و مدل انقلاب جهان اسلام را تحت تأثیر نهضت اسلامی خود قرار داد. به این ترتیب امام خمینی(ره) علاوه بر اینکه برای همه گروههای چپگرا، ملیون، اهل سنت، و توده مردم قابل قبول بود، به الگوی مبارزاتی و شخصیتی بین المللی تبدیل شد.
اکنون اسلام سیاسی در جهان اسلام حضوری پررنگ دارد که هر رژیمی را در برابر چالش اسلامگرایی آسیبپذیر مینماید. به روشنی پیداست که یک انقلاب فرهنگی در این کشورها رخ داده است، جایی که تأثیر اسلامگرایی از محدوده حیات مذهبی فراتر میرود تا بر جهتگیری روانی، روابط اجتماعی، امور اقتصادی و خود فرایند سیاسی نفوذ کند.
در حقیقت اسلامگرایان در تعیین چارچوب گفتمان سیاسی موفق شدهاند و حتی برنامههای ملی را تعیین کرده و با شعارهای خود رسانههای گروهی را تحت تأثیر قرار داده و ایدئولوژیهای غیر مذهبی مانند ناسیونالیسم عرب، سوسیالیسم و لیبرالیسم دموکراتیک را از صحنه حذف کردهاند.
موج سوم؛ تشکیل حکومت(نظامسازی سیاسی)
نهضتهای اسلام گرایانه پس از پیروزی باید نظامی سیاسی برای اداره و حکومت بر جامعه طراحی و اجرا نمایند. بر این اساس مسلمانان باید در مقابل نظام لیبرال دموکراسی، یک نظام سیاسی بر اساس اصول و تعالیم دینی بنیان نهند.
به عبارت دیگر جنبشهای اسلامی برای تداوم مسیر خود و بقاء در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی باید در اداره جامعه وارد شوند و در امور حکومتی مشارکت کنند. این مسئله با توجه به فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای اسلامی از تشکیل احزاب و شرکت در انتخابات و اختصاص برخی از کرسیهای پارلمانی تا تشکیل حکومت تمام عیار اسلامی متفاوت است.
به این ترتیب میتوان گفت تنها راه نجات مسلمانان از استعمار و استبداد و راه تحقق احکام همه جانبه اسلامی برپایی دولت توانمند دینی است نه دین دولتی. بهترین نمونه این مرحله از بیداری اسلامی جمهوری اسلامی ایران است که با سرنگونی حکومت شاهنشاهی، حکومتی دینی و اسلامی را مستقر کرده است. جالب اینکه ایران با وجود اینکه مرحله نهضت و جهاد را دیرتر یا ضعیفتر آغاز کرد ولی مرحله ایجاد حکومت را به سرعت و قدرت به انجام رساند.
قبل از این اندیشمندان جهان اسلام مبانی نظری تشکیل حکومت اسلامی را تبیین نموده بودند.
در جهان تسنن دعوت به بازگرداندن عنصر خِلافت بهعنوان محور تشکیل حکومت اسلامی، توسط اندیشمندان گوناگونی مطرح گردید؛ رشیدرضا، از پایهگذاران تفکر سَلفی، موضوع خلافت را به صورت جدی مطرح کرد. در این زمینه، پیشنهاد عملی وی تشکیل حکومت فراگیر اسلامی به مرکزیت موصل و بیعت با «امام هادی(ع)»، امام زیدی یمن در عصر رشیدرضا، به عنوان خلیفه مسلمین بود.
در حوزه تشیع، آیت الله نائینی اندیشه تشکیل حکومت اسلامی در عصر جدید را در کتابی با نام تنبیه الامه و تنزیه الملّه مطرح کرد و امام خمینی(ره) با طرح موضوع ولایت فقیه شکل امروزین نظریه حکومت اسلامی را مطرح نمود.
علاوه بر این کوششهای نظری، تلاشهای عملی نیز برای تشکیل حکومت اسلامی انجام شد. در شمال نیجریه، عثمان دان فُودیو، در آغاز سده نوزدهم میلادی، یک حکومت اسلامی تأسیس کرد که نزدیک به یک سده تداوم داشت. در حوزه تسنن، اقدامهای موفق و نیمه موفق دیگری نیز صورت گرفت.
در سودان حسن الترابی، از گروه اخوان المسلمین، به عنوان نظریهپرداز تشکیل حکومت اسلامی، به کمک حسن عمر البشیر حکومت غیر دینی جعفر نُمیری را سرنگون کرد و در آن کشور حکومت اسلامی با داعیه «اجرای شریعت» تشکیل داد. در ترکیه، نجمالدین اربکان، حزب رستگاری ملی(رفاه) را، با اندیشه اعلام نشده(از ترس ژنرالهای ارتش) حکومت اسلامی، تأسیس کرد که با کوشش بسیار و تغییر مکرر شیوه، سرانجام حکومتی ائتلافی با تانسو چیللر تشکیل داد که از بارزترین نمادهای آن بازگرداندن حجاب بانوان، تشکیل نماز جماعت در ادارات و توسعه مدارس امام خطیب بود.
این راه را حزب فضیلت اسلامی به رهبری رجب طیب اردوغان تا آنجا ادامه داد که سرانجام اسلامگرایان ترکیه هر دو پست نخستوزیری و ریاست جمهوری را با اتکا به آرای مردم به دست گرفتند.
در الجزایر جبهه نجات اسلامی به رهبری عباس مدنی، برای تأسیس حکومت اسلامی شکل گرفت و به سرعت گسترش یافت، بهگونهای که در انتخابات شهرداریها در همه شهرهای الجزایر، اکثریت آرای مردم را به دست آورد. در حوزه تشیع، آیت الله سید عبدالحسین لاری، در اوایل سده بیستم میلادی، حکومت اسلامی را بر مبانی ولایت فقیه در جنوب ایران تشکیل داد.
شاید بتوان حکومت میرزا کوچکخان جنگلی در چارچوب «حزب اتحاد اسلام» در گیلان را با تسامح، یکی از نمونههای ناقص تأسیس حکومت اسلامی بهشمار آورد. اقدامی ناقص که در زمان ضیاءالحق برای تصویب «لایحه شریعت» در مجلس به عمل آمد و تغییر نام پاکستان به جمهوری اسلامی پاکستان میتواند بخشی از کوششهای صورت گرفته برای تأسیس حکومت اسلامی بهشمار آید.
امروز به لحاظ مفهومی، جنبشهای اسلامی در سطح سیاسی و فکری در آرزوی برپایی حکومت اسلامی «اشتراک اعتقادی یا ایدئولوژیک دارند.» الگوی تکامل یافته بیداری اسلامی در اسلام سیاسی نهفته شده است؛ به عبارت دیگر با عبور از مراحل نظری و تئوریک و ورود به عرصه عملی، به نوعی، اسلام سیاسی متولد میشود.
در اسلام سیاسی، اسلام به ایدئولوژیای برای مقاومت، مقابله، مبارزه و انقلاب جهت تغییر و براندازی نظم موجود داخلی و بین المللی(استعماری ـ استکباری) و نیز طراحی، در انداختن، استقرار و برقراری نظمنوین مبتنی بر اسلام برای ساختن جامعه و حکومتی اسلامی تبدیل میشود. در نتیجه اسلام سیاسی مولود جامعه مدرن و متجدد و یا به عبارت دیگر، از نتایج راه یافتن تجدد در جوامع اسلامی است.
موج چهارم؛ تمدن اسلامی
فهم چیستی پدیدههای اجتماعی وابسته به عوامل متعددی است که مؤثرترین آنها را میتوان بستر معرفتی این شناخت یا به عبارتی فلسفه تاریخی دانست که با پیش فرضهای هستی شناسانه، درکی کلانتر را از تحولات اجتماعی در بستر تاریخ بشری فرا روی انسان قرار میدهد. به این ترتیب پدیدهها فرا رخدادی فهم میشود و رویدادها پیوسته و در یک نظام کاوش میشود.
با توجه به مطالب فوق و نظریه فطری تکامل تاریخ که بر تقدیر دینی تاریخی نظر دارد، بیداری اسلامی را میتوان با دید فلسفه تاریخ در دیدگاهی کلان بررسی کرد. بر اساس این دیدگاه، جنبشهای اسلامی، در راستای اهتزاز تمدن اسلامی و غلبه ایمان و اسلام بر کفر جهانی قابل تحلیل است.
مرحله چهارم بیداری اسلامی و نتیجه تشکیل حکومت اسلامی و نظامسازی سیاسی، ایجاد تمدن اسلامی است. حلقههای زنجیر بیداری اسلامی به یکدیگر متصلند و برای تکمیل و بقای هر مرحله گریزی از اجرای مرحله بعد نیست. بر این اساس باید چشمانداز بیداری اسلامی را تمدن اسلامی در نظر میگیریم که برای حفظ حکومت و نظام سیاسی باید به افق و اعتلای تمدنی اسلام فکر کرد.
به عبارت دیگر غرب به عنوان یک تمدن در مقابل اسلام، قدرت تمدنی خود را با استعمار جهان اسلام به رخ کشید. بیداری اسلامی حساسیت و مقاومتی در این رخکشی تمدنی بود. بنابراین برای رسیدن به این مرحله نهایی باید مراحل قبل را به قدرت و دقت انجام دهد این مراحل را میتوان به ترتیب چنین ذکر کرد: بیداری اسلامی پس از اینکه «خدا محوری» را در مقابل «انسان محوری» نظام سکولار غرب مطرح کرد، در صحنه سیاسی و اجتماعی نیز با ارائه نظریاتی مانند ولایت فقیه و مردم سالاری دینی، نظام لیبرالیستی را به چالش کشید و در پایان باید با استقرار تمدن اسلامی این مبانی را حفظ کند و انسجام بخشد.
نتیجه گیری
تاریخ پر فراز و فرود تمدن اسلامی روزهای در اوج و افولی را نشان میدهد. تجربه تاریخی حاکی از این است که هر زمان که مسلمانان بر ایمان و هویت دینی خود تکیه کردهاند، پیروز شدهاند.
بیداری اسلامی امروزه هر چند ابعاد اقتصادی و سیاسی نیز دارد، ولی وجه بارز و اصلی آن که سایر ابعاد را نیز تحت تاثیر قرار داده است، هویتطلبی مسلمانان در راستای دستیابی به عزت تمدنی است؛ عزتی که در قرون قبلی مسلمانان با تمسک به تعالیم اسلامی و انسجام امت اسلامی از آن برخوردار بودند.
به عبارت دیگر مسلمانان امروزه پس از پیمودن راههایی مثل ملیگرایی و غربگرایی، تنها راه اعتلا و عزت جوامع اسلامی را در پویایی و پایایی امت اسلامی یافتهاند. از این رو نهضتی همهجانبه بر اساس تعالیم دینی را در دستور کار قرار دادهاند. از این رو بیداری اسلامی در طول دو قرن اخیر هرچه جلوتر رفته، بر جنبههای سیاسی و اجتماعی آن افزوده و از جنبه فردی آن کاسته شده است. همچنین «جنبه تمدنی» و «تقابل آن با غرب» بیشتر شده است./993/703/ر
محسن محمدی
.................................
منابع
1 ـ دور هیافت متفاوت در جریان بازگشت به اسلام در جهان عرب»، ل.م. سافی، ترجمه سید احمد موثقی، فصلنامه علوم سیاسی، ش 12، زمستان 1379.
2 ـ اخوان المسلمین، بهمن آقایی و خسرو صفوی، نشر رسام، تهران، 1365.
3 ـ از اوگوستن تا گالیله، علم در اواخر قرون وسطی و اوایل قرون جدید، آ.سی. کرومبی. ترجمه احمد آرام، تهران، 1373.
4 ـ اسلام در انقلاب: جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی)، هرایرد کمجیان، ترجمه حمید احمدی، کیهان، تهران.
5 ـ الاصولیه الاسلامیه، حسن حنفی، مکتبه مدبولی، قاهره، بیتا.
6 ـ امام خمینی و انتفاضه فلسطین، حمید پاشاپور یوالاری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1381؛
7 ـ انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، دلیسی اونز اولیری، ترجمه احمد آرام، دانشگاه تهران، تهران، 1342.
8 ـ اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، حمید عنایت، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، خوارزمی، تهران، 1372.
9 ـ اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب، فرهنگ رجایی، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، تهران، 1381.
10 ـ اندیشه واقعگرای ابن خلدون، ناصف نصار، ترجمه یوسف رحیملو، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1367.
11 ـ انقلاب اسلامی و بازتاب جهانی آن، جان. ال. اسپوزیتو، ترجمه محسن مدیر شانهچی، انتشارات باز، تهران، 1382؛
12 ـ انقلاب اسلامی و جنبشهای اسلامی معاصر، حمزه امرائی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1382؛
13 ـ انقلاب ایران و تحولات سیاسی جهان عرب، کارل فیست، ترجمه داوود علمایی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، دانشکده فرماندهی و ستاد معاونت پژوهش، تهران، 1380.
14 ـ ایام من حیاتی، زینب الغزالی، بیروت، قاهره، 1979.
15 ـ آینده جنبشهای اسلامی پس از 11 سپتامبر، رفعت سید احمد، عمرو الشوبکی، ترجمه میثم شیروانی، دانشگاه امام صادق7، تهران، 1378،
16 ـ آیندهنگری بیداری اسلامی، احمد رضایی، نهضت نرمافزاری (وابسته به انتشارات انقلاب اسلامی)، تهران، 1391
17 ـ بازتاب جهانی و انقلاب اسلامی، منوچهر محمدی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1386.
18 ـ بیداری اسلامی در نظر و عمل، به کوشش (ویراستار علمی) دکتر اصغر افتخاری، «بیداری اسلامی و مقاومت اسلامی در اراضی اشغالی (سال 1948)»، کسری صادقی زاده،
19 ـ پدرسالاری جدید، نظریهای درباره تغییرات تحریف شده در جامعه عرب، هشام شرابی، ترجمه احمد موثقی، فصل پنجم، کویر، تهران، 1385.
20 ـ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (پیدایش و شکوفایی)، علی اکبر ولایتی، ج1، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، 1386.
21 ـ تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، سید جعفر شهیدی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1363؛
22 ـ تاریخ خاورمیانه، پیتر منسفیل، ترجمه عبدالعلی السپهبدی،
23 ـ تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1369؛
24 ـ تاریخ فلسفه در اسلام، م.م. شریف، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1362؛
25 ـ تاریخ گسترش اسلام، توماس واکر آرنولد، ترجمه ابوالفضل عزتی، دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ، 1385
26 ـ تاریخ معاصر الجزایر، شارل روبر آژرون، ترجمه منوچهر بیات مختاری، دانشگاه فردوسی، مشهد، 1365.
27 ـ تحدیات لها تاریخ، محمد عماره، بیروت، المؤسسه العربیه للدراسات، 1982م.
28 ـ تمدن برتر: نظریه تمدنی بیداری اسلامی و طرح عالم دینی، موسی نجفی، آرما، اصفهان، 1390
29 ـ خاورمیانه در قرن بیستم، ژان پیر درینیک، ترجمه فرنگیس اردلان، نشر جاویدان، تهران، 1368؛
30 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، تهران، صدرا، 1370؛
31 ـ روشنفکران عرب و غرب، هشام شرابی، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1364.
32 ـ زندگی و شرح احوال و آثار سید جمال الدین اسدآبادی، میرزا لطف الله خان اسد آبادی، سحر، تهران، 1356.
33 ـ سکولاریسم اسلامی، نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان، منصور میر احمدی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1387.
34 ـ السنه و الشیعه، محمدرشید رضا، بینا، قاهره، 1366ق.
35 ـ سیاسیات الاسلام المعاصر، مراجعات و متابعات، رضوان السید، دارالکتب العربی، بیروت، 1997م.
36 ـ سید قطب و بیداری اسلامی، فائز ابراهیم محمد، تهران، نشر احسان، چاپ اول، 1384.
37 ـ سیر تحول جنبشهای اسلامی، حمید احمدی، تهران، دانشگاه امام صادق،1390.
38 ـ سیری در اندیشه سیاسی عرب، حمید عنایت، امیرکبیر، تهران، 1376.
39 ـ طبایع الاستبداد، عبدالرحمن کواکبی، ترجمه عبدالحسین قاجار، به کوشش صادق سجادی، ص 100، تهران، 1364.
40 ـ العروه الوثقی، سید جمال الدین اسدآبادی، به کوشش سید هادی خسرو شاهی، صص 61 ـ 68، مرکز البحوث الاسلامیه، قم، 1421ق.
41 ـ عمر مختار، محمود شبلی، ترجمه محمد سارلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1372؛
42 ـ فلسفه تاریخ، مرتضی مطهری، صدرا، قم، 1369.
43 ـ فهم نظریههای سیاسی، توماس اسپریکنز، ترجمه فرهنگ رجایی، ص 17، آگاه، تهران، 1370.
44 ـ قیام و انقلاب مهدی ازدیدگاه فلسفه تاریخ، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، 1387.
45 ـ گرایشهای سیاسی در جهان عرب، مجید خدوری، ترجمه عبدالرحمن عالم، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1366.
46 ـ مجموعه رسائل و مقالات، سید جمال الدین اسد آبادی، به کوشش سید هادی خسرو شاهی، انتشارات کلبه شروق، 1381.
47 ـ مسائل نهضتهای اسلامی، کلیم صدیقی، ترجمه سید هادی خسروشاهی، ص 56، اطلاعات، تهران، 1375؛
48 ـ معالم فی الطریق، سید قطب، دارالشرق، بیروت، قاهره، 1980م.
49 ـ مقالات برگزیده همایش نظریه بیداری اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی و حضرت آیت الله العظمی خامنهای، نهضت نرمافزاری (وابسته به انتشارات انقلاب اسلامی)، تهران، 1391
50 ـ موج سوم بیداری اسلامی، عبدالله گنجی ارجنکی، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، تهران، 1388.
51 ـ نظریه بیداری اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت آیت الله العظمی خامنهای، موسی نجفی، نهضت نرمافزاری (وابسته به انتشارات انقلاب اسلامی)، تهران، 1391
52 ـ نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ترجمه کاظم چایچیان، امیر کبیر، تهران، 1364؛
53 ـ هراس بنیادین، اروپا مداری و ظهور اسلامگرایی، بابی سعید، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم، 1390.