«محبوس نماز»؛ سربلند در پیشگاه عدل الهی
به گزارش خبرگزاری رسا، جلسه دادگاه شیخ «سردار حاجحسنلی»، روحانی شیعی اهل جمهوری آذربایجان، روز دوشنبه، ۱۲ تیرماه در منطقه «ماسالی» این کشور برگزار و حکم 3 سال حبس در مورد وی صادر شد.
«سردار حاج حسنلی»، چهارم اسفندماه سال گذشته در پی شکایت فرمانداری منطقه «ماسالی» از وی به خاطر برگزاری نماز جمعه با حضور صدها نمازگزار، بازداشت شده بود.
این حکم دادگاه واکنشهای شیعیان آذربایجان را در پی داشت و «حزب اسلام جمهوری آذربایجان» و «مجمع روحانیون» این کشور نیز با صدور بیانیههایی از این رأی دادگاه به شدت انتقاد کردند.
از شیخ «سردار حاج حسنلی» در میان شیعیان آذربایجان با عنوان «محبوس نماز» یاد میشود، زیرا آنان بر این عقیدهاند که تنها جرم این روحانی شیعه برگزاری نماز جمعه بوده است.
این بار فضای دادگاه حکایت دیگری داشت، حکایتی که برای متهم، بیتی شعر از غزلیات حافظ را متداعی میکرد و همه چیز از آن سرچشمه میگرفت.
«من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم»
شیخ سردار این شعر فارسی را نخستینبار زمانی خوانده بود که دستبند بر دستانش زندند و به اتهام ارتکاب جرمی بزرگ او را دستگیر کردند؛ جرمی که دادستان آن را با اصرار تمام «جنایت» مینامید. آری، این از منظر آنان و طبق ماده «168-1.3.1» قانون کیفری برابر با جنایت و محکوم به مجازات بود.
این روحانی شیعی، نتیجه این دادگاه را میدانست. برای او آشکار بود که حکم را از پیش تعیین کردهاند و این آخرین دفاع وی خواهد بود.
در حالی که صدایی جز پژواک سنگین سکوت در دادگاه منطقه ماسالی جمهوری آذربایجان شنیده نمیشد، شیخ سردار لب به سخن گشود و گفت «شما مرا طبق ماده «168-1.3.1» مجازات میکنید؛ از این خرسندم که به خاطر اجرای مناسک دینی، عقاید، ایمان و به خاطر عمل به دستورات پروردگار به زندان میروم.
در این دادگاه از زمانی که بنا شده است، صدها نفر آخرین اظهارات خود را به زبان آوردهاند. اگر امروز نیز من در این دادگاه محاکمه میشوم، پس خداوند مرا لایق این امر دانسته است که نه به خاطر ارتکاب یک جنایت، بلکه فقط در راه اطاعت از او مجازات شوم. خداوند را شاکرم که این لطف را در حق من داشته است».
هر لحظه که میگذشت، سایه سنگین سکوت بیشتر در دادگاه حکمفرما میشد. اما این به هرحال آخرین فرصت برای او بود که پرده از چهره دادگاه کنار زند و این گرد و غبار غفلت را از وجدان بشریت بزداید.
شیخ سردار، سپس به چشمان مادرش که در میان جمعیت نشسته بود، نگاهی کرد و با بیان روایاتی از بردباری حضرت زینب(س) در برابر شهادت امام حسین(ع)، خطاب به مادرش گفت «ای مادر! به خاطر دوری من اشک مریز و همیشه محکم و استوار باش. این توصیه من به همسر، فرزندان و همه برادران دینیمان است».
وی حتی با آرزوی موفقیت برای دادستانی که بر مجازات وی اصرار می کرد، گفت «جناب دادستان! اگر به خاطر داشته باشید، من در اوایل این موضوع به شما توصیهای داشتم. همچنین شنیدهام که وظایف دیگری به شما محول شده و به شهر «گنجه» خواهید رفت. البته امیدوارم که به رتبههای بالاتری دست یابید. تنها میخواهم آن توصیهام را برای بار دیگر تکرار کنم. شما در ابتدا مرتباً کلمه «جنایت» را تکرار میکردید و بنده به شما توصیه کردم در مورد چیزی که خداوند آن را در قرآن «عبادت» نامیده است، لفظ جنایت را به کار نبرید. اکنون نیز میگویم که این جسارت را تکرار نکنید، فکر میکنم اگر کمی در این خصوص اندیشه کنید، عاری از لطف نباشد».
این روحانی شیعی خطاب به دادستان ادامه داد: «شما برای من 4 سال حبس در خواست میکنید و میخواهید ببینید که من چه واکنشی نشان میدهم. اگر به جای 4 سال 40 سال هم میگفتید، کوچکترین تفاوتی برای من نداشت. زیرا که من در مقابل پروردگار و در برابر وجدانم احساس رضایت دارم».
حال نوبت به قاضی این پرونده میرسید که باید دقایقی چند به سخنان شیخ سردار گوش میداد:
«در اولین جلسه این دادگاه به جناب آقای قاضی گفته بودم که سایه هرکس به بلندی دیوار پشت سر او دیده میشود. اما در این دادگاه چون آن دیوار در تاریکی قرار داشت، سایهای مشخص نبود. یعنی میخواهم بگویم که اگر روند دادگاه این گونه است، دیگر لزومی به سخن گفتن من نبود. اگر به خاطر داشته باشید به شما عرض کرده بودم که من یک مبلغ دینی هستم و دین من بر این عقیده است که قاضی باید آزاد باشد. همانطور که حضرت علی(ع) در مورد خصوصیات یک قاضی توصیههایی داشتهاند».
شیخ سردار حاج حسنلی، سپس رو به جمعیت کرد و گفت: «همه از ماهیت دروغ اتهامات واهی دادگاه علیه من آگاهند. اما چرا بدون توجه به این موضوع در مورد من حکم صادر میشود؟ قرآن کریم دادگاهی را نقل میکند که آن در مورد حضرت یوسف(ع) است. در آن هنگام نوزادی به بیگناهی ایشان شهادت میدهد و حقیقت آشکار میشود. اما باز با وجود بیگناهی، حضرت یوسف(ع) راهی زندان شد. به همین دلیل من هم موضوع غریبی در این دادگاه نمیبینم».
پس از اتمام سخنان متهم، قاضی، دادستان و دیگر اشخاص مربوطه در همهمه جمعیت به مشورت پرداخته و 3 سال حکم حبس را به جرم «برگزاری نماز جمعه» برای وی صادر کردند. امام شدن در نماز جمعه جرم این روحانی شیعه بود که از آن با عنوان جنایت یاد میکردند.
شیخ سردار نیک به یاد دارد که در یکی از این جلسات دادگاه خطاب به قاضی گفته بود که شما میخواهید خداوند و بندهاش را رو در روی هم قرار دهید. اگر نماز نخوانم به قوانین شما پایبند خواهم بود که این مغایر با فرامین الهی است، اما اگر نماز بخوانم عکس این رقم خواهد خورد.
در این میان سکوت یا همهمه جمعیت دیگر اهمیتی نداشت؛ مهم امید به رویش جوانههای عدالتی بود که نماز را هم ردیف یک جنایت قرار ندهد.
آخرین جلسه دادگاه پایان یافته بود و شیخ سردار میدانست که اراده خداوند از هر چیزی بالاتر است. هر لحظه که میگذشت او با این شعر بیشتر عجین میشد و زمزمه میکرد: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم./۸۴۷/ب۱۰۲/ف
مرتضی کریمی