آیت اخلاق و حکمت
به گزارش خبرگزاری رسا، محمدصادق (محیالدین) حائری شیرازی دومین پسر آیتالله آقا شیخ عبدالحسین حائری در دوازدهم بهمن ۱۳۱۵ شمسی (ذی الحجة الحرام ۱۳۵۵ قمری) در شیراز متولد شد.
خانوادهاش به علم و تقوا آراسته و در شهر به زهد و اخلاص مشهور بودند. خانهای که محمدصادق در آن نشو و نما یافت، در خیابان شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب پشت مسجد ایلخانی، واقع است و هم اکنون به مدرسه علمیه محمدیه تبدیل شده و به نام آقا شیخ عبدالحسین حائری محل تحصیل طلاّب علوم دینی شیراز است.
آیت الله شیخ عبدالحسین پدر آیت الله حائری شیرازی، تنها فرزند عالم و فاضل شیخ محمد طاهر در شهر مقدس کربلا به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۹ شمسی در شیراز درگذشت و در جوار بقعه حضرت شاه چراغ (علیه السلام) آرمید. او از شاگردان آیت الله آقا سید اسماعیل صدر کاظمینی (۱۳۳۸ قمری) بود و با آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی (۱۳۳۸ قمری) ارتباط داشت.
شیخ عبدالحسین در حوزه کربلا تحصیلاتش را به پایان برد و قبل از سی سالگی به مرتبه اجتهاد رسید. وی با حکم میرزای شیرازی به شیراز مهاجرت کرد و تا آخرین روزهای حیاتش، به تدریس و تربیت طلاّب علوم دینی و ارشاد مردم پرداخت.
شیخ عبدالحسین از عالمان مبارز خطه فارس بود و زمانی که رضا خان به قدرت رسید، مهر خود را شکست تا زیر نامهها، قباله جات و اوراق مالیات حاکم ظالم و اعوان او را تأیید و امضا نکند.
او در اخلاق زبانزد بود. جز در موارد ضروری سخن نمیگفت. به تهذیب و تزکیه اهتمام داشت و از محبّان و ارادتمندان مخلص اهل بیت (علیهم السلام) بود و اجدادش با چند واسطه به مقدّس اردبیلی (۹۹۳ قمری) نسب میرسانند.
مادر مؤمن مرحوم آیت الله حائری شیرازی در دوران منع حجاب نزدیک به ۲۵ سال در خانه نشست و تا سقوط پهلوی اوّل و پس از آن از خانه خارج نشد.
کودکی و نوجوانی
مرحوم آیت الله حائری شیرازی دوران کودکی و نوجوانی خود را این چنین توصیف میکرد:
«در خردسالی مادرم با صدای محزون و سوزناک برایم لالایی میگفت و من بعدها آن عبارات و جملات را برای خواهران کوچکترم می خواندم… آن لحن خوش آهنگ مادر، همراه با حرکت ملایم نَنُوی پارچهای آویخته که دو سر آن را در گوشههای اتاق بسته بودند، فضایی روحنواز و اولین مرحله از رشد و تربیت ما بود… من بعدها در کتاب «قانون» ابوعلی سینا خواندم که این نوع موسیقی لهو نیست و مشروع است و این اساس ایجاد ذوق و تمایل به شعر و حفظ اشعار در من گردید…
پدرم در کودکی و ساعات نخستین اول هر ماه قبل از غذا به ما تربت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) میداد تا کام ما به یُمن این خاک پاک مطهّر شود و دل و جان ما و نیز خلق و خوی و عشق و شوری حسینی داشته باشیم… مادر و بستگان که در خانه ما گرد هم میآمدند با گفتن قصّه های شیرین ما را سرگرم میکردند. وقتی شش، هفت ساله شدم پدرم شبها بیشتر برای من قصه میگفت. از قصههای حضرت آدم (علیه السلام) شروع میکرد و همین طور جلو میآمد. گاهی خودش هم تحت تأثیر قصّه واقع میشد و اشک میریخت. در ماه مبارک رمضان هم هر روز یک جز قرآن را با فرزندان میخواند و موقع تفسیر آیات قرآن هم اشک از چشمانش جاری می شد».
تحصیلات
محمدصادق تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه در مدارس دولتی شیراز با موفقیت گذراند و در سال تحصیلی ۳۵-۱۳۳۴ شمسی دیپلم ریاضی گرفت. وی از خاطرات خوش آن روزها چنین یاد میکرد:
«وقتی به مدرسه دولتی رفتم و توانستم چیزی بخوانم دو چیز به عنوان سرگرمی در خانه برایم مطرح بود، یکی مشاعره با همسالان و بزرگترها و دیگری مطالعه کتاب… من از میان کتابهای مختلف به نوشتههای داستانی و تاریخی بیشتر علاقه داشتم… دوره هفت جلدی ناسخ التواریخ را در خانه داشتیم مطالعه میکردم… بعد از شهریور ۱۳۲۰ که در کشور فضایی آزاد برای مطبوعات و نشریات و اظهار نظر صاحبان قلم و بیان پیش آمد، نویسندگان بسیاری آرا و اندیشههای خود را در قالب داستانهای کوتاه و بلند به صورت کتاب و یا در نشریات منتشر ساخته و خوانندگان را متوجّه مسائل و مجذوب آثار خود نمودند، غالب داستانهایی که در مجله تهران مصوّر، ایران باستان و… چندین سال به طور مرتب چاپ میشد، میخواندم و خیلی تحت تأثیر قرار میگرفتم.... در سالهای بعد از بلوغ تا بیست سالگی به مطالب جنگی علاقه مند شدم، البتّه به مسائل علمی هم گرایش داشتم. از میان آثار علمی من به نوشتههای موریس مترلینگ فرانسوی علاقه مند شدم. کتاب «زنبور عسل» او را به دلیل ارزانی خریدم و خواندم… آثار او بدون این که نامی از خدا ببرد ما را به یاد خدا میانداخت»
وی پیرامون معلّمان و استادان تأثیرگذار خود میگفت:
«آقا سید احمد اثنیعشری از معلّمان ما پدرش عالم و مادرش خانم سید علی «دختر آقا» سرپرست خانمهای مبلّغ و از زنان یگانه شهر بود. او چندین سال پشت سر هم معلم قرآن و شرعیّات ما بود. کلاس او، کلاس انس و الفت بود. مبارزه با استبداد را در ذهن ما پایه گذاری نمود و روشهای مبارزه با استکبار پهلوی را همراه با رویدادهای زندگی خودش برای ما تعریف میکرد که خیلی سازنده بود. به او معتقد بودیم و او ما را نسبت به دین خوشبین میکرد. بعدها که من امام جمعه شیراز شدم در تلویزیون خم شدم و دست او را به نشانه ادب و قدرشناسی بوسیدم… در دوره دبیرستان هم آقای عباس فر غیر از کلاس، یک روز هم درس آزاد داشت که بچههای علاقه مند شرکت میکردند. این کلاس اختیاری بود ولی بیشتر از کلاس اجباری تأثیر گذار بود… یکی دیگر از معلّمان خوب ما آقای میرزا حبیب مشکسار و دیگری آقای اقلیدس مدیر ما بود که هر چند وقت یک بار همه را جمع میکرد و خودش در ایوان مدرسه میایستاد و ما را به نظافت، مطالعه درس و رفتار خوب با والدین سفارش مینمود… در همین دوران دبیرستان بود که با استادم آقای حاج محمداسماعیل دولابی (۱۴۲۳ قمری) که به شیراز آمده بود، آشنا شدم. آقای دولابی برای من برنامههای زیاد میگذاشت و وقت زیادی صرف من کرد و مرا همراه خودش به دامان طبیعت میبرد و با من صحبت میکرد. توجّه او به من و همنشینی من با او برای بنده خیلی تأثیرگذار بود و زبان تمثیل گویی را از ایشان آموختم… او بر من حقّ حیات دارد»
تحصیلات حوزوی
آقا محمد صادق پس از ناامیدی از ورود به دانشگاه و انتخاب شغلی دیگر به زادگاهش برگشت و تصمیم گرفت دروس حوزوی را بخواند. وی بدون تشویق کسی، تحصیلات حوزوی را در سال ۱۳۵۵ شمسی در شیراز آغاز نمود.
این جوان با استعداد دروس مقدّمات را نزد پدر و سطح را در مدارس منصوریه، سید علاالدین حسین، آقا بابا خان نزد استادانی دلسوز همچون آیت الله آقا شیخ محمدعلی موحد و سطح عالی و تقریرات اصول میرزای قمی را از محضر آیت الله شیخ بهاالدین محلاتی (۱۴۰۱ قمری) فراگرفت.
او با شوقی وصف ناپذیر و با روزی ده ساعت درس دوره سطح را ظرف سه سال به پایان برد و در سال ۱۳۳۹ شمسی با تشویق استادش آیت الله محلاتی و برادر بزرگش آیت الله آقا صدرالدین حائری (۱۴۲۵ قمری) برای ادامه تحصیل به قم هجرت کرد.
او در مدرسه حجتیه حجره گرفت و برای شرکت در دروس خارج، متون فقه و اصول سطح عالی را نزد آیات شیخ حسینعلی منتظری و شیخ لطف الله صافی گلپایگانی امتحان داد و پس از قبولی، نام خود را در دفاتر شهریه مراجع عظام وقت ثبت و تحصیل دروس دوره خارج فقه و اصول را آغاز نمود. آقای حائری در درس خارج فقه آیت الله بروجردی (۱۳۸۰ قمری) که در آن وقت مباحث باب قضا را تدریس میکرد، حاضر شد و حدود ۶ ماه از محضر ایشان استفاده برد. پس از ارتحال ایشان در دروس خارج فقه و اصول آیات عظام حضرات آقایان سید محمد محقق داماد (۱۳۸۸ قمری)، امام خمینی (۱۴۰۹ قمری)، شیخ محمدعلی اراکی (۱۴۱۵ قمری) و میرزا هاشم آملی (۱۴۱۳ قمری) حاضر شد و به اندوختههای علمی خود افزود.
آیت الله حائری از این دوران چنین یاد میکرد:
«من وقتی طلبه بودم، باز هم کتاب نمیخریدم و نگه نمیداشتم. در دوران طلبگی در قم، مرتب به کتابخانه مسجد اعظم میرفتم. اولین مشتری آنها و آخرین نفری که از آنجا بیرون میرفت من بودم. روزی سه نوبت به کتابخانه میرفتم و مطالعه میکردم، اما کتاب نگه نمیداشتم چون کتاب نداشتم حافظهام قوی شد و توانستم خیلی از مطالب و چیزهای دیگر را به خاطر بسپارم تا جایی که توانستم بالای شصت سالگی قصاید سید حیدر حمیری و قصاید اول و دوم معلّقات سبع را حفظ نمایم و به طور روان از اول به آخر و بالعکس بخوانم. مطالعات من در ایام تحصیلی پیرامون فقه و اصول بود و نوعاً کتابهایی را که مراجع و استادانم در تدریس به آن نظر داشتند، از پیش مطالعه میکردم و هرگاه خسته میشدم با مطالعه کتابهای دوست داشتنی و مورد علاقهام مثل «روضات الجنّات» را که در شرح حال علما و بزرگان دین است رفع خستگی مینمودم»
آقای حائری زمانی که در قم به تحصیلات حوزوی اشتغال داشت، نسبت به حضور در درس و بحث بسیار جدّی بود. او علاوه بر مطالعه متون درسی و جنبی، پیرامون تاریخ ملل مختلف سرگذشتها، مسائل اقتصادی، کشاورزی، جامعه شناسی و تربیت و… هم مطالعه میکرد. به ادبیات فارسی به ویژه متون کهن ادبی همچون گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ علاقه زیاد داشت و چون با سه زبان عربی، انگلیسی و ترکی آشنایی کامل داشت، کتب یا نوشتههای مورد پسندش را که به این زبانها بود مطالعه و بررسی مینمود.
تدریس
آیت الله حائری از سال ۱۳۴۲ شمسی به بعد حدود ده سال در مسجد شمشیرگرهای شیراز جلساتی برای جوانان دورههای متوسطه و دانشجو تشکیل داد. در این جلسات هفتگی که در مناسبتهای مختلف به طور سیّار در منازل و به صورت ثابت در مسجد یاد شده برگزار میشد، بحثهایی پیرامون مسائل اعتقادی، اخلاقی و سیاسی مطرح میکرد. او محور جوانان انقلابی و تحصیل کردههای متدیّن و روشنفکر بود و همه جلساتش مجلس درس و آموزش دینی و اجتماعی برای شرکت کنندگان محسوب میشد و آنچنان بین او و جوانان همراهی و همدلی ایجاد شده بود که گاه در ساعات فراغت با آنان فوتبال بازی میکرد.
از سال ۱۳۵۰ شمسی که به طور متناوب بین قم و شیراز رفت و آمد داشت و بیشتر اوقات را در قم به سر میبرد، دروس اعتقادی، مباحث جامعه شناسی و مسائل تربیتی به ویژه نهجالبلاغه را تدریس کرد.
محل تدریس وی مدرسه حقّانی (منتظریه، مکتب توحید (خواهران)، و مدرسه رضویه بود و طلاّب و پژوهشگران این سه مرکز آموزشی بعدها از اساتید و محقّقان حوزه شدند و غالب آنان در بدنه نظام جمهوری اسلامی و قوای سهگانه به خدمت مشغولند.
ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در دانشکدههای مختلف دانشگاهها، مراکز علمی و اجتماعات فرهنگی و نشستهایی که از سوی گروههای مذهبی روشنفکر تشکیل میگردید، به سخنرانی و ارائه برنامههای آموزشی پرداخت. آیت الله حائری در تدریس از مثال و نمونههای محسوس در طبیعت استفاده میکرد و مخاطب او از هر قشری که بودند از آموزههای وی بهره مند میشدند.
مبارزات
آیت الله حائری قبل از نیمه خرداد ۱۳۴۲ از طریق اعلامیهها و سخنرانیهای امام خمینی با ایشان آشنا شده بود. او پس از تبعید امام به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ مبارزات آشکار خود را علیه رژیم پهلوی و عوامل استکبار جهانی آمریکا، انگلیس و صهیونیسم آغاز کرد.
وی طی جلسات گوناگونی که برای اقشار مختلف به ویژه جوانان برگزار مینمود، مردم را با مسائل سیاسی روز، نقشههای شوم استعمار، امام خمینی و افکار وی آشنا میکرد و به ترویج و تثبیت رهبری و مرجعیّت ایشان همّت میگماشت. وی تا سال ۱۳۵۱ شمسی فعالیتهای یاد شده را بدون مانع و مزاحمی ادامه داد.
در تیرماه همان سال مزدوران رژیم به جلسات آیت الله حائری مشکوک گردیدند و برای وی و شرکت کنندگان محدودیتهایی فراهم آوردند. برخی از افراد را دستگیر، بازداشت و شکنجه کردند و جلسات ایشان را به تدریج به تعطیلی کشاندند.
آیت الله حائری از آن به بعد چند بار بازداشت، زندانی و تبعید شد. در این دوران از مراکز فعالیتهای انقلابی مسجد شمشیرگرها و از محورهای مبارزات در مرکز استان فارس، شیراز ایشان بود. بیشتر جوانان و مردمی که قبل و بعد از پیروزی انقلاب در تظاهرات، سنگرهای حفظ نظام، دفاع مقدّس شرکت داشتند و هم اکنون در سمتهای مختلف اجرایی و… به خدمت اشتغال دارند، از تربیت شدگان آیت الله حائری میباشند.
در سال ۱۳۴۵ شمسی مأموران رژیم و ساواکیها به منزل برادر بزرگ آیت الله حائری، مرحوم آیت الله آقا صدرالدین حائری حمله بردند و پس از بازرسی نوارهای سخنرانی امام خمینی پیرامون کاپیتولاسیون را ضبط و ایشان را زندانی کردند.
آیت الله حائری میگوید:
«ضبط صوتی که ما به وسیله آن نوارهای امام را گوش میکردیم از نوع ضبط صوتهای گراندیک و نوارهای حلقوی بزرگ بود. ما صدای امام را روی نوارهای کاست ضبط کرده بودیم تا راحت در دسترس مردم و علاقه مندان قرار گیرد. در حملهای که به خانه اخوی شد، نوارها را بردند ولی ضبط صوت را که در معرض دید آنان بود گذاشتند و نبردند»
آیت الله حائری شیرازی در بهار سال ۱۳۵۱ به مدت شش ماه به شهر فومن تبعید گردید و در منزل همشیره آیت الله بهجت، اتاق کوچکی گرفت و این دوران را با همسر و فرزندانش و صاحب خانه گذرانید. ایشان میگوید:
«من در مدتی که در فومن تبعید بودم، زبان گیلکی را یاد گرفتم و توانستم یکی از جوانان آن شهر را با افکار و اندیشههای خود آشنا کنم. این جوان با استعداد و خوش فکر که نامش آقای کامران زاده است به عنوان قهرمان ایجاد اشتغال در سطح استاد گیلان مطرح میباشد. بعد از تبعید از آنجا به قم رفتم و مدتها ساواک در جست و جوی من بود که کجا هستم. خدا ما را از یک سو حساب شده تحت فشار قرار میداد و از سویی دست ما را میگرفت تا از درون پوچ نشویم. یک بار که مرا به شکنجه گاه بردند، دستهایم را از پشت بستند و به آن دستبند قپانی زدند. کیسهای از شن را هم به آن آویختند و مرا روی یک پا نگاه داشتند و شکمم را نیشگون گرفتند. من در این حال گفتم: خدایا تو میبینی! وقتی مأمور شکنجه آقای رضوانی که با عدهای مرا تماشا میکرد این جمله را شنید، پرسید چه گفتی؟ من آن جمله را تکرار کردم. او همراهانش را از شکنجه گاه بیرون کرد و شلاقی را که در دست داشت، به گوشهای پرت و خود را روی مبلی که در آنجا بود انداخت و با سرافکندگی گفت: تف بر این نانی که ما میخوریم! سپس دستبند را باز کرد و از من عذر خواست. از آن به بعد از مریدان من شد و از آن پس هرگاه دستگیر و زندانی میشدم، به من توجّه داشت. شخصی به نام دکتر میرفخرایی بود که در سیلی زدن مهارت داشت. او چنان سیلی به گوشم زد که تا کنون ناراحتی دارم و گوشم سنگین است. برخی اوقات هنگام بازجویی یکی از فرزندانم را با خود میبردم»
در سنگر انقلاب
آیت الله حائری پس از پیروزی انقلاب اقدامات و فعالیتهای متعددی انجام داد. وی ضمن ادامه دادن به جلسات قبل از پیروزی انقلاب، در ماههای نخست که لانه جاسوسی (سفارت آمریکا در ایران) در تهران به تصرف دانشجویان پیرو خط امام درآمد، در جمع آنان حاضر شد و به تغذیه فکری و معنوی آنان مبادرت ورزید.
در نخستین دوره تشکیل مجلس شورای اسلامی (۱۳۵۹ شمسی) از سوی مردم شیراز انتخاب گردید و به عنوان رئیس کمیسیون اصل ۹۰ به انجام وظایف قانونی پرداخت.
پس از شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب (سومین شهید محراب) در ۲۰ آذر ۱۳۶۰ طی حکمی از سوی امام خمینی به عنوان امام جمعه و پس از آن نماینده ولی فقیه در استان فارس انتخاب شد.
او در سنگر عبادی سیاسی نماز جمعه با بیان گرم و شیرین خود به نقل مطالب نو و متناسب همت گماشت. آیت الله حائری با استقرار خود در شیراز، تلاشهای همه جانبه ای را در حوزههای دینی و فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی سامان داد و طرحهای مفیدی را برای جذب جوانان و فعّال کردن ستادهای برگزاری نماز جمعه در استان و استانهای مجاور و جنوب کشور ارائه نمود.
او در دورههای اوّل، دوم و چهارم مجلس خبرگان رهبری از سوی مردم استان فارس به این مجلس راه یافت و در کمیسیونهای تحقیق و ۱۰۷ و ۱۰۹ فعالیت کرد.
آیت الله حائری شیرازی در دورههای مختلف به خصوص پس از استعفا از امامت جمعه شیراز و بازگشت به قم، از اساتید اخلاق در حوزه علمیه قم به شمار میرفت.جلسات درس اخلاق وی با اقبال خوبی در میان طلاب رو به رو میشد.
آیت الله حائری شیرازی، سالهای پایانی عمر خود را در قم گذراند و در ۲۹ آذر ۱۳۹۶ شمسی پس طی کردن یک دوره بیماری در شهر مقدس قم دار فانی را وداع گفت. آیت الله شبیری زنجانی بر پیکر مطهر ایشان نماز خواند و در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.