۱۹ مهر ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۹
کد خبر: ۴۵۴۸۲۱
سلسله نوشتار‌ آیت الله صافی درباره قیام حضرت سید الشهدا؛

عاشورا؛ روزی به بلندای تاریخ

نهمین یادداشت از سلسله نوشتارهای حضرت آ‌یت الله صافی گلپایگانی درباره قیام حضرت سیدالشهدا منتشر شد.
آیت الله صافی گلپایگانی

به گزارش خبرگزاری رسا، نهمین یادداشت از سلسله نوشتارهای  حضرت آ‌یت الله صافی گلپایگانی درباره قیام حضرت سیدالشهدا منتشر شد که به شرح زیر است:

* کاش فردا نمی‌شد
خدايا! چه مي‌شد اگر تاسوعا را آن فردا نبود و تا صبح روز قيامت، بامدادش نبود.
خدايا! چه مي‌شد اگر فردا نمي آمد و آن جنايات هولناكي كه تا آن تاريخ سابقه نداشت و بعد از آن همانند و نظيرش اتفاق نخواهد افتاد، رخ نمي‌داد و تاريخ بشريت، سياه و آن چنان پر از ننگ و عار نمی‌گرديد و اوج بی‌رحمي، بی‌وجدانی و درنده‌خويی اين بشر، كه از هيچ مخلوق ديگری ظهور نمی‌كند نشان داده نمی‌شد، و آن ددمنشانی كه در صحرای كربلا براي ارتكاب بزرگ‌ترين جرايم تاريخ گرد آمده بودند فرصت اين همه گستاخي و اظهار خباثت نفس را نمي‌يافتند.
آنان بدترين جنايتكاراني بودند كه خود را به جيفه دنيا و به يزيد و ابن‌زياد ـ آن جرثومه ها و تجسم ستمكاري، بي‌شرافتي، پستي، پليدي و همه رذايل اخلاقي و آن دشمنان مردمان مستضعف ـ فروخته بودند.
خدايا! اگر تاسوعا به پايان نمي‌رسيد، شمر و سنان و ابن سعد و حرمله و ديگر شقاوت پيشگاني كه اولياي تو را محاصره كرده بودند نمي‌توانستند آن همه شقاوتي را كه از خود نشان دادند در دفتر سياه بني نوع انسان، ثبت نمايند و ميلياردها بشري را كه در طول تاريخ آمده و مي‌آيند سرافكنده و شرمنده سازند.

خدايا! چه مي‌شد اگر خورشيد و ماهَت از حركت باز مي‌ايستادند و زمين از گردش باز مانده بود تا در فرداي تاسوعا، عزيزترين و بهترين بندگان تو، حسين عليه‌السلام و يارانش به دست دشمنان تو به شهادت نمي‌رسيدند و آن همه مصائب جانكاه بر اهل بيت پيغمبر صلي الله عليه و آله تو وارد نمي‌شد؟
امّا خدايا! تو خود صاحب اين جهاني و دنيا را دار امتحان و آزمايش، قرار دادي و فرمودي: «ليبلوكم ايّكم احسن عملاً» به قضا و قدر تو ارزش انسان‌ها ظاهر مي‌شود. تا آنها كه بالاترين مراتب كمال انسانيت را دارند در اعلامِ «ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه» و تو را بهترين مشتري شناخته و خود را به تو فروخته شناخته شوند. و هم آنهايي كه در اسفل السافلين مكان مي‌گيرند و «اولئك كالانعام بل هم اضل» توصيفي از خباثتشان است خود را معرفي كرده و بشناسانند.

 

* عاشورا، صحنه‌ی مقابله  حق و باطل
مثل شب عاشورا سران دو گروه، كه همواره در تاريخ، مواجهه و صف‌آرايي آنها در برابر يكديگر را خوانده و مي‌خوانيم، در كربلا به صحنه مي‌آيند و تمام اين عالم را تا پايان اين جهان به تماشاي مقابله و نبرد دو جبهه حق و باطل و موقف آنها مشغول مي‌سازند.
موقف الهي و رحماني حسين عليه‌السلام، اهل بيت و اصحابش كه با آن عده به ظاهر اندك و معدود و به باطن امّت‌ها و جهان‌هايي از شخصيت‌هاي بي‌نظير و بي‌بديل، براي بذل جان در راه خدا، عزّت، كرامت، شرف انسانيت، اعلاي كلمة الله و احياي معالم دين تصميم مي‌گيرند و هيچ گونه فشار، تهديد و اوضاع ناگوار ـ از شهادت جوانان، تشنگي كودكان و اسارت فاضل‌ترين و با شخصيت‌ترين بانوان ـ به قدر ذره‌اي در تصميم آنها اثر نمي‌گذارد و موضع نحس، ناپاك، پليد، ضد انساني و بي‌شرمانه سپاه كوفه كه با خدا اعلان جنگ داده‌اند، مي‌خواهند با فرزند رسول خدا بجنگند و او و تمام يارانش را تشنه لب از دم شمشير بگذرانند و محترم‌ترين و معتبرترين بانوان درگاه خدا را اسير سازند.
گروه ابن سعد و شمر و سنان و خولي و يزيد و ابن زياد را طمع به جوايز و پست و مقام و يا بيم از يزيد و ابن زياد به كربلا كشانيده بود و گروه حسين عليه‌السلام و حزب خدا به شوق درك درجات عاليه، دفاع از نواميس دين و حرم نبوت و ولايت در آن ميدان آزمايش، حاضر شده بودند.

 

* سعادتمندان و شقاوتمندان
منظره شب عاشوراي كربلاي سال 61 هجري قمري منظره‌اي عبرت انگيز و آموزنده بود؛ سعادت، مناعت و بلندي همّت از سيماي ياران امام حسين عليه‌السلام، و شقاوت، دنائت و پستي از چهره پليد پيروان بني اميه هويدا بود.
سپاه حسين عليه‌السلام كه خود را چون رهبرشان، سعيد مي‌دانستند و به موقفي كه داشتند افتخار مي‌كردند و در حُسن عاقبت خود هيچ شبهه و شكي به دل راه نمي‌دادند و فاصله‌اي بين خود و رستگاري و رسيدن به لقاء‌الله جز شهادت در ركاب آقا و مولايشان نمي‌ديدند، آرام و مطمئن شب را به عبادت، به صبح رساندند.
و سپاه يزيد، ابن زياد و عمر سعد گرچه خود را به ظاهر پيروز مي‌ديدند، اما هيچ يك خود را با موضعي كه داشتند سعادتمند نمي‌دانستند و جز شمر و تني چند از هم قماشانش، كه شايد از كشتن اولياء الله و فرزندان پيغمبر و آن مظاهر ايمان، توحيد و كمال انسانيت لذت مي‌بردند و احساس شرم نمي‌كردند، ديگران همه با وجدان خويش در جنگ و جدال بودند.
به هر حال، اگر چه ما نمي‌توانيم هويت حق‌ستيزي فوق العاده و دشمني بي‌اندازه بني‌اميه با خاندان رسالت و ميزان عداوتشان با دين را ارزيابي كنيم، اما مي‌دانيم كه با اين وجود در ميان همين اشقيا كسي نبود كه براي كشته شدن و بذل جان آمده باشد؛ همه آمده بودند تا بازگردند و جايزه بگيرند يا اينكه مورد خشم ابن زياد قرار نگيرند. و در ميان آنها بسا كساني بودند كه مانند حرّ منتهي شدن اين جريان به شهادت امام عليه‌السلام را پيش‌بيني نمي‌كردند و كساني ديگر هم شايد استقامت و ايستادگي امام و يارانش را در موقفي كه داشتند باور ننموده و گمان مي‌كردند پيشنهاد تسليم يا جنگ و شهادت در آن شرايطي كه بزرگ‌ترين شجاعان دنيا را به تسليم وادار مي‌نمود، كارساز مي‌شود و امام و يارانش به ذلت تسليم ـ العياذ بالله ـ تن در مي‌دهند.
خلاصه، جز عده معدودي، احدي از آنها نبود كه بتواند خود را با حساب معنويات قانع سازد و از خسارت و صدمه معنوي‌اي كه در اين جنگ مي‌بيند استقبال داشته باشد و مرگ در آن مهلكه را براي خود هلاكت حقيقي نداند. آنها نمي‌توانستند مواقف امام و يارانش را داشته باشند؛ زيرا بر باطل بودند و نمي‌توانستند در وجدان خود جنگ با پسر پيغمبر را توجيه كنند.
اما اصحاب امام همان طور كه خود امام آنها را توصيف كرد و آنها نيز خودشان مكرر اعلام كردند، به چيزي جز شهادت در راه امام عليه‌السلام راضي نمي‌شدند و همه آمده بودند كه در آن مهلكه، جان خويش را فدا كرده و به فوز شهادت نايل شوند. هدفشان از اينكه قرآن، موضع مجاهدين در راه خدا و در ركاب پيغمبر را به آن توصيف كرده و مي‌فرمايد: «قل هل تربصون بنا الا احدي الحسنين»  بالاتر بود. موقف آنها بين تسليم و ترك حق و ترك امام يا شهادت در راه خدا خلاصه شده بود و آن راد مردان ايمان و شرف انسانيت، شهادت را اختيار كرده بودند و لحظه‌اي در آن ترديد نكردند و به اينكه بر حق‌اند و شهادتشان در راه خداست و در اين جنگ، زيان نمي‌كنند و كشته شدنشان در نزد خدا بي‌عوض نمي‌ماند، ايمان محكم داشتند؛ از اين جهت حتي يك تن از آنها در روز عاشورا ميدان جنگ را خالي نكرد در حالي كه دشمنانشان هركجا خطرمرگ را مي‌ديدند پا به فرار گذارده و مي‌گريختند.

 

* شب آخر
شب عاشورا، خيام طاهره حسين عليه‌السلام و لشكرگاه آن حضرت پر از صفا و معنويت و شوق لقاء الله بود؛ صداي دلنوازشان به مناجات، بلند بود و تهجد و عبادتشان به انسانيت بها و ارزش مي‌داد: «لهم دويّ كدويّ النحل ما بين راكع وساجد وقائم وقاعد»
هيچ يك از آنها از اينكه فردا شب، زنده نيست متأسف نبود؛ فقط آن غيرتمندان با شهامت از اين جهت نگران و متأسف بودند كه مي‌دانستند فردا شب، اين با عظمت‌ترين بانوان بيوت شرف و كرامت، اسير دشمن مي‌شوند و حمايت كننده‌اي ندارند.
منظره شب عاشوراي حسين و اصحاب آن حضرت، اتمام حجت ديگري با سپاه كوفه بود كه بدانند مي‌خواهند چه جنايت عظيمي را مرتكب شوند؛ تا بفهمند كه با شب‌زنده‌داران و قاريان قرآن و بهترين خلق خدا رو به رو هستند؛ اگرچه بيشتر چهره‌هايي كه براي ياري حسين عليه‌السلام آمده بودند براي آنها ناشناخته نبود.
حبيب بن مظاهرها و مسلم بن عوسجه‌ها، همه از كساني بودند كه سوابقشان در اسلام بر بيشتر سپاه كوفه به خصوص سران نامردشان پوشيده نبود و همه، آنها را به زهد، پارسايي، حفظ قرآن، عبادت و شخصيت مي‌شناختند.
ابو عمرو نهشلي به تهجد و كثرت نماز توصيف مي‌شد؛ همچنين سويد بن عمرو به شرافت و كثرت نماز، مشهور بود.
قارب، غلام امام، قاري قرآن بود، شؤذب، مجلس روايت داشت و از مشايخ حديث بود، همچنين برير بن خضير از قراء قرآن بود. قيس بن مسهر و عمرو بن خالد و ابوثمامه و سويد و عبدالله بن عمير و سعيد بن عبدالله و... همه از شخصيت‌هايي بودند كه حضورشان در ركاب امام عليه‌السلام و فداكاري‌هايشان حقانيت خود و گروهشان را ثابت مي‌كرد. علاوه بر اينكه جمعي از صحابه پيغمبر صلی الله عليه وآله مانند: انس بن حارث، حبيب بن مظهر، مسلم بن عوسجه، ابوسلامه و هاني، عبدالرحمن بن عبد رب انصاري و عبدالله بن يقطر نيز به شرف افتخار جان‌نثاري حسين عليه‌السلام مشرف بودند. اصحاب حسين عليه‌السلام شامل بزرگان، حاملان حديث، عباد، زهاد، قراء مشهور و صاحبان سوابق در مغازي بودند كه كشتن هر يك از آنها سندي معتبر براي محكوميت و بطلان طرف مقابل بود.

 

* نامي به بلنداي تاريخ
آن شب و آن روز در بستر زمان بسيار كوتاه بود و به سرعت گذشت، اما آن صبر، پايداري و استقامت بر تصميم در هر ثانيه‌اي از آن شب و روز تنها از كساني مانند آن نخبگان فضيلت و شخصيت، قابل ظهور و صدور است.
گوارا باد بر آنان رضاي خدا و رضاي رسول خدا صلی الله عليه وآله و رضاي امير المؤمنين عليه‌السلام و رضاي فاطمه زهرا سلام الله عليها و رضاي امام مجتبي عليه‌السلام و رضای آقا و مولايشان حسين عليه‌السلام.
همه جهات مادي آنها ـ كه عاقبت هم از ميان مي‌رود ـ در آن معركه از بين رفت، اما فضيلت، معنويت و نام بلند آنها باقي ماند و اگرچه دشمن بر آن ابدان طيبه چيره شد اما هرچه كرد نتوانست بر مكارم اخلاق، حريت، ايمان، اصطبار و موضع ضد‌ ظلم و استضعاف آنها مسلّط شود./1323/د102/ج1

ارسال نظرات