۰۷ آذر ۱۳۹۵ - ۱۹:۱۲
کد خبر: ۴۶۳۹۸۶
گفتاری از آیت الله صافی به مناسبت رحلت پیامبر؛

در سوگ الگوی بزرگ انسانیت

حضرت ‌آیت الله صافی تأکید کرد: وجود مقدس حضرت نبي اکرم(ص)، جامع عظمت‌هاي انساني و بزرگواري‌هاي يک انسان بي‌مانند بود که شرح آن همه عظمت در يک پيام و يک کتاب امکان ندارد.
آیت الله صافی گلپایگانی

به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در گفتاری به مناسبت رحلت پیامبر گرامی اسلام بیان کرد: وجود مقدّس حضرت نبيّ اکرم صلی الله علیه و آله، جامع عظمت‌هاي انساني و بزرگواري‌هاي يک انسان بي‌مانند بود که شرح آن همه عظمت در يک پيام و يک کتاب امکان ندارد. اگر لقب قهرمان مناسب مقام رفيع وبلند انبياء باشد بايد آن حضرت را همان‌طور که مورّخ شهير «توماس کارلايل» گفته: در بين تمام پيامبران، يگانه قهرمان خواند، و ايشان را در همه عظمت‌ها، قهرمان يگانه و موفق و بي‌نظير بخوانيم که مهم‌تر از همه عظمت‌ها، عظمت در رسالت و دعوت مي‌باشد.

در ميان دعوت کساني که در تاريخ بشر براي اصلاحات اجتماعي يا انقلابات بنيادي قيام کرده‌اند دعوتي عالي‌تر و رسالتي انقلابي‌تر و جامع‌تر از رسالت پيامبر اسلام نبوده است. اساس عظمت دعوت پيامبر عاليقدر اسلام، دعوت به توحيد و يکتاپرستي است که در کلمه طيبه «لا اله الّا الله» خلاصه مي‌شود. کلمه‌اي که از آن ارزنده‌تر و آزادي بخش‌تر و روشن‌تر و نجات‌دهنده‌تر نيست. کلمه‌اي که در آن تمام برابري‌ها و برادري‌ها و الغاء امتيازات پوچ و موهوم نهفته است، کلمه‌اي که به گفته گوستاولوبون دانشمند مشهور فرانسوي در کتاب «تمدّن اسلام و عرب» در بين اديان، تاج افتخاري است که فقط بر سر اسلام قرار دارد، کلمه‌اي که استثمار و استضعاف را محکوم و ريشه‌کن مي‌سازد، کلمه‌اي که اعلان آزادي بشر و حقوق انسان‌هاست، کلمه‌اي که دانشمندان با انصاف در مقابل آن خاضع و خاشع هستند و امتيازات نژادي و قبيله‌اي را الغاء مي‌کند.

آري؛ حقيقت دعوت حضرت ختمي مرتبت صلّي الله عليه وآله دعوت به عدل و احسان ونيکي است که قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّ اللهَ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» و حقيقت آن زنده‌نمودن مکارم اخلاق و محاسن آداب و احياء روش‌هاي نيک و پسنديده انساني مي‌باشد که فرمود: «بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَكَارِمَ‏ الْأَخْلَاق».‏

او پيامبر مهرباني‌ها و خوبي‌هاست، او الگوي بزرگ شرافت و انسانيت است و اوست که مردم را به صفا و صميميت و برادري و مساوات و عمل صالح دعوت مي‌کند و اوست که مردم را به توصيه به حق و سخن حق گفتن و راست‌گفتن و صداقت در رفتار و مشي زاهدانه و تواضع وفروتني با ديگران ومخالفت با تکبّر و بزرگ‌منشي و فخرفروشي دعوت مي‌نمايد؛ و بالاخره بايد گفت او پيامبر رحمت براي جهانيان است و افسوس و هزاران افسوس که اين چهره نوراني را امروز تعدادي جاهل و مغرض که فرسنگ‌ها با پيامبر رحمت فاصله دارند، چهره‌اي خشن و بداخلاق نشان داده و به اسلام و قرآن و پيامبر عاليقدر ظلم وجفا مي‌کنند.

در مقابل، وظيفه ما سنگين است، مسلمانان بايد دنيا را به آيين نجات‌بخش اسلام توجه دهند که قرآن مي‌فرمايد: «الصُّلْحُ خَيرٌ». اسلام دين صلح است، خيرخواه همه جهانيان و راهبر صحيح براي همه انسان‌هاي در جستجوي راه مطمئن و زلال و شفاف مي‌باشد. حقيقت اين دين مبين در کلمات وبيانات پيامبر عاليقدر وامامان معصوم عليهم‌السّلام تبيين شده است که پيامبر فرمودند: اگر مي‌خواهيد گمراه نشويد تا روز قيامت، از قرآن وعترت پيروي نماييد، که حيات واقعي انسان‌ها در پيروي از آنها مي‌باشد.

براي جامعه اسلامي و بلکه جوامع انساني، هيچ چيزي مانند آشنايي با سيره رسول اعظم صلي الله عليه و آله و مکتب و هدايت ايشان، آموزنده‌تر و سازنده‌تر نمي‌باشد که آن را بايد به عنوان يک علم جهاني، بلکه بالاتر معرفي نمود که مسلمانان و جامعه بشريت نيازمند شناخت بيشتر اين سيره جامع الجوانب و عميق المعاني و پژوهش و درس و بحث و کاوش در آن مي‌باشند، که مفيدتر از آن براي اين‌که سرمشق زندگي و راهنماي سير به سوي تعالي و آگاهي و منش‌هاي نيکو و رفتار و کردار پاک و انديشه‌هاي تابناک باشد وجود ندارد ‌و همه شئون حيات مادي و معنوي و روحي و جسماني بشر را فراگرفته است.

معرفت اين سيره، علم است و نه يک علم که علوم بسيار بلکه همه در داخل اين علم تدريس مي‌شود و عالم غيب و شهود را معني و تفسير مي‌نمايد. در اين نوشتار مختصر با چند رشته از عظمت‌هاي آن حضرت آشنا می‌شويم:

عظمت در اصلاحات بنيادي اجتماعي

در تاريخ رهبران اصلاحات و انقلابات بزرگ، احدي نيست كه مانند پيغمبر اسلام در مدتي كوتاه اين همه انقلاب فكري و عملي و اجتماعي به وجود آورده باشد. منفلوطي مي‌گويد: «مردي خدمت رسول خدا عرض كرد: يا رسول الله! ما نمي‌دانيم با چه زباني از شما تقدير و تشكر نماييم. شما بر ما حقوق و منّت‌هاي بزرگ داريد ما را از زير بار سنگين عادات زشت و غل‌ها و زنجير‌هايي كه خود را به آن گرفتار كرده بوديم نجات دادي. سپس داستان دختر هفت ساله‌اش را كه زنده به گور كرده بود به عرض رسانيد و گفت: فراموش نمي‌كنم وقتي مي‌خواستم دختر زيبا و شيرين زبانم را زنده به گور كنم و خاك بر رويش بريزم، دامنم را گرفته بود و التماس مي‌كرد، و مي‌گفت: پدر چرا با من اين گونه رفتار مي‌كني؟

اما هرچه گفت و التماس نمود و گريه و زاري كرد نتوانست مرا از آن عمل و جنايت بزرگ و ننگين باز دارد و من با دست خود، دختر شيرين زبان هفت ساله‌ام را زنده به گور كردم. تو اي پيغمبر! بر ما منّت‌ها داري كه ما را از اين عادات پليد و غير انساني نجات دادي.»

تولستوي مي‌گويد: «شك نيست كه محمّد صلي الله عليه و آله از بزرگترين رجال و مرداني است كه به اجتماع خدمات بزرگ كردند. همين‌ قدر در فخر او بس است كه امتي را به نور حق هدايت كرد و از خونريزي و زنده به گور كردن دختران و قرباني كردن انسان‌ها بازداشت و مردي مانند او سزاوار احترام و اكرام است.»

پيغمبر از دنيا نرفته بود كه آيين بت‌پرستي در شبه جزيره‌ي عربستان از بين رفت و از بت‌ها اثري نماند و خداپرستي و نماز و روزه و زكات و ساير فرايض و برنامه‌هاي اسلام عملي شد و رباخواري موقوف گرديد. مي‌نوشي و مي‌گساري كه بسيار رواج داشت به محض نزول آيه‌ي تحريم خمر، متروك گرديد و يك نفر لب به شراب نگذارد و قطره‌اي از آن يافت نمي‌شد. در روز اعلام تحريم خَمر تمام خُمره‌هاي شراب را خود مردم روي زمين ريختند. قماربازي موقوف شد. زنان و دختران عزّت يافتند و به حقوق واقعي يك انسان نايل شدند. بردگان، احترام انساني پيدا كردند، از ظلم و تحميلات مصونيّت يافتند و برنامه‌هاي آزادي آنها با سرعت شروع شد. معاملات و بازرگاني‌ها بر اساس صحيح قرار گرفت. از بي‌عفتي‌ها و ناپاكي‌ها و زنا و رفيق گرفتن‌هاي زن‌ها و كارهاي نكوهيده ديگر اثري باقي نماند. تكبر و استبداد، ننگ و عار گشت و تواضع و فروتني افتخار شد. قوانين و مقررات ارث و ازدواج و طلاق و جهاد و صلح و وصيت و هبه و رهن و مزارعه و مساقات و احياء موات و قضاء و شهادات و غيره اجرا شد و ديگر حقوق مالي ايتام پايمال نمي‌شد. ديگر بانوان جزء متروكات مرد شمرده نشدند و با طلاق‌هاي مكرر و نامحدود و رجوع‌هاي پي در پي بلا تكليف و سرگردان نشدند. فقرا و زيردستان اجتماع در مجمتع انساني اسلام در صف اغنيا قرار گرفتند و بلكه بر اساس صلاحيّت و شايستگي بر اغنيا، امارت مي‌يافتند.

شرح عظمت پيغمبر در اصلاحات بنيادي اجتماعي و انقلاب بي‌توقف و هر زمان و هر مكاني اسلام، بسيار طولاني است و الحق كه تاريخ، احدي از رجال اصلاح و انقلاب را در اين همه رشته‌هاي گوناگون مادي و معنوي و روحي و جسمي و فردي و اجتماعي - در اين مدّت كوتاه - مانند آن حضرت موفق و پيروز، نشان نمي‌دهد.

عظمت در بي‌اعتنايي به دنيا

در اين عظمت، پيامبر گرامي اسلام نمونه و يگانه و سرآمد تمام زهّاد بود. از نشانه‌هاي زهد آن حضرت اين بود كه در آن وقتي كه در اوج عظمت ظاهري و قدرت مادّي قرار گرفته بود با دست خود نعلين خود را مي‌دوخت و لباس خود را وصله مي‌كرد و از تجمّلات دنيا پرهيز داشت و اگر زيوري از زيورهاي دنيا را در خانه مي‌ديد مي‌فرمود: «آن را از نظر من پنهان كنيد؛ مبادا كه به ديدنش مشغول شوم و به ياد دنيا افتم.»

بسيار اتفاق مي‌افتاد كه روزها و بلكه ماه مي‌گذشت و در خانه‌ي آن حضرت غذايي طبخ نمي‌شد و فقرا و مستمندان را بر خودش‌ و فاطمه عزيزش و حسن و حسينش مقدّم مي‌داشت.

در آن عصر، محروم‌ترين طبقات كه از هر جهت حالشان تأسف‌انگيز بود و مورد استضعاف بودند و تحميلات طاقت‌فرسا به آنها مي‌شد، غلامان و بردگان بودند كه افتادگان اجتماع بودند. پيامبر عزيز اسلام كه رسالت و دعوتش در جهت كمك به آنها و آزاد كردن آنها و حفظ حقوقشان قرار داشت و در قرآن مجيد درباره‌ي آنها به طور مؤكّد سفارش شده و برنامه‌اي براي آزادي آنها مقرر شده است، در منظر خارجي و خوراك و پوشاك و نشست و برخاست مانند غلامان بود. غذايش از غذاي غلامان خوردني‌تر و لذيذ‌تر نبود و لباسش از لباس آنها بهتر نبود و مانند آنها مي‌نشست. پول و درهم ذخيره نمي‌فرمود آن قدر روي حصير نشسته بود كه بر بدنش اثر گذاشته بود.

پيغمبران ديگر مانند عيسي بن مريم علي نبيّنا و آله و عليه السلام هم زاهد بودند؛ اما تفاوت عيسي مسيح با پيغمبر اسلام اين است كه عيسي مال و مقامي در اختيار نداشت ولي پيغمبر اسلام قبل از اينكه به رسالت مبعوث شود و در آغاز بعثت ثروت سرشار خديجه را در اختيار داشت و در سال‌هاي پايان عمر تمام شبه جزيره‌ي عربستان را؛ اما همچنان زاهد و بي‌اعتنا به دنيا بود. به جوع و گرسنگي عادت داشت و روزه بسيار مي‌گرفت.

عظمت در تشريع قوانين

در بين مشرعين بزرگ و قانونگذاران، توفيقي كه نصيب پيغمبراسلام شد نصيب احدي نشده است. علاوه بر آن كه قوانيني كه قانونگذاران و مجالس بزرگ مقننه با آن همه عرض و طول وضع مي‌نمايند جامع و كامل و خالي از عيوب و نواقص نيست و موسمي و موقّت است و پس از مدّت كوتاهي به تجديد نظر و اصلاح و بلكه الغاي آن محتاج مي‌شوند قانونگذاري كه بتواند در مدت بيست و سه سال با اشتغالات خطير گوناگون - كه هر يك براي اينكه تمام وقت شخص را بگيرد و او ضمن پرداختن به امور نماز، روزه، حج، دعا، معاملات، تجارت، اقتصاد، كشاورزي، دامداري، باغداري، همسرداري، فرزندداري، ارث، سياست، داوري، حل و فصل دعاوي و اختلافات، كيفر و مجازات و اخلاق و آداب حتي آداب غذا خوردن، لباس پوشيدن، خوابيدن، راه رفتن، نشستن، بيمارداري و بهداشت و احكام اموات و غيره با گفتار و عمل، هزاران هزار مواد جامع و كامل و قانون و برنامه‌ي زندگي به بشريت عرضه كند- غير از پيغمبر اسلام روي صفحه‌ي تاريخ و دنيا ظاهر نشده است. هر كس اين موضوع را باور نمي‌كند مي‌تواند شخصاً قوانين اسلام را بررسي نمايد و مي‌تواند به نتايج تحقيقات محققان منصف غير مسلمان رجوع نمايد.

اهميت اين موضوع وقتي بيشتر ظاهر مي‌شود كه به قانونگذاري‌ها و همكاري‌ها و همفكري‌ها و مطالعات و مباحثات دامنه‌داري كه پيرامون يك مادّه‌ي قانوني مي‌شود و بالاخره به مجالس مقننه ارجاع مي‌گردد و تحت شورها و بررسي واقع مي‌شود توجه نماييم. آيا اين عظمت نيست كه شخصي بدون مشاور و معاون و بدون سابقه‌ي مطالعات قانوني و ديدن دانشكده‌هاي حقوق و بدون سابقه‌ي بررسي‌هاي بهداشتي و اجتماعي و تجارب قضايي و مالي و غيره در تمام جهات و حقوق مردم، قوانيني عرضه بدارد که هنوز پس از چهارده قرن، زنده و انساني‌ترين قانون اجتماع و اصول و مواد آن مورد تصديق و حمايت حقوقدانان جهان و به عقيده‌ي اهل تحقيق و انصاف، يگانه راه حل مشكلات كنوني بشريت باشد؟ واقعاً اين عظمت حيرت‌ انگيز است و دليل بر روحي الهي و رسالتي آسماني است.

عظمت و رعايت مساوات با مردم

در اين عظمت، پيغمبر عظيم الشأن اسلام، يگانه معلّم مساوات و برابري بود؛ علاوه بر آن كه به وسيله‌ي وحي الهي و آيات قرآن مجيد برابري و مساوات انسان‌ها را اعلام داشت عملاً نيز آن را به مردم تعليم داد.

مجالس او بالا و پايين نداشت و از چگونگي نشستن آن حضرت و اصحابش پيغمبر شناخته نمي‌شد تا كسي بگويد آنكه مقدّم بر همه و بالاي مجلس نشسته است پيغمبر است؛ يا اينكه اغنيا و اقويا به او نزديك‌تر بنشينند. اين حرف‌ها كه هنوز هم در دنياي به اصطلاح متمدّن هوادار دارد در مجلس پيغمبر و مكتب تربيتي او وجود نداشت. فقير و غني و شاه و گدا همه از چشم پيغمبر يكسان بودند.

در جنگ بدر كه مركب و اسب و شتر مسلمان‌ها كم بود و مطابق نفرات مركب نداشتند و مراكب را بين نفرات به طور متعادل تقسيم كردند به هر دو يا سه نفر يك مركب رسيد. كه به تناوب سوار و پياده شوند. از جمله به پيغمبر صلي الله عليه و آله و دو نفر ديگر كه يك نفر از آنها علي عليه‌السلام بود يک مركب رسيد هر وقت نوبت پياده رفتن پيغمبر و فرمانده‌ي كل قوا مي‌شد علي عليه السلام و نفر ديگر مي‌گفتند: «يا رسول الله! شما سوار باشيد؛ پياده نشويد، ما پياده مي‌آييم.» اما پيغمبر قبول نمي‌فرمود و پياده مي‌شد و قريب به اين مضمون مي‌گفت: «نه شما از من در پياده رفتن تواناتريد و نه احتياج من به اجر و ثواب و رحمت خدا از شما كمتر است.

در يكي از غزوات و جنگ‌ها مي‌خواستند گوسفندي را ذبح و طبخ نمايند هر كدام از اصحاب كاري را عهده‌دار شدند. پيغمبر فرمود: «من هم هيزم جمع مي‌كنم.» گفتند: «ما شما را از كار بي‌نياز مي‌سازيم.» فرمود: «نمي‌خواهم بر شما امتياز داشته باشم.»

آن حضرت همیشه مي‌فرمود: «ليس لعربي‏ على‏ عجمي‏ فضل إلا بالتقوى»، و «الناس سواء كاسنان المشط»

در اينجا براي اينكه مقاله طولاني نشود سخن را كوتاه مي‌كنيم و از بيان ساير نواحي عظمت رسول گرامي اسلام مانند عظمت استقامت و شجاعت و تقوا و عبادت و صداقت و امانت و عفو و گذشت و خلق عظيم و معجزات آن حضرت و عظمت‌هاي قرآن مجيد - كه معجزه‌ي جاودان و دليل صحّت نبوت تمام انبياء است- صرف نظر مي‌نماييم؛ در جايي كه بيگانگان زبان به تعظيم و اعتراف بگشايند و شاعر دانشمند مسيحي در قصيده‌اي كه در مدح پيغمبر اسلام مي‌سرايد مي‌گويد:

«انى مسيـــحى اجلّ محمّداً * و أراه فى سفر العلا عنوانا؛ من مسيـحي هستم و محمّد را تجليل مي‌كنم و او را سرآغاز کتاب علوّ و بلندي مقام مي‌دانم.» و دكتر شبلي شميل طبيعي در قصيده‌اي كه عظمت‌هاي آن حضرت را ستوده است بگويد: «من دونه الأبطال فى كل الورى * من حاضــــر او غائــب أو آتٍ؛ تمام مردان بزرگ دنيا و قهرمانان گذشته و حال و آينده مقامشان و شأنشان و شخصيّتشان مادون مقام اعلاي محمّد صلي الله عليه و آله است.»

معلوم است كه مسلمانان بايد چقدر حق شناس زحمات و هدايت‌ها و راهنمايي‌هاي آن حضرت باشند. امّيد است در اين عصر، مسلمانان آگاه و فداكار، خصوصاً نسل جوان، رسالت اسلام را به مردم دنيا برسانند و تمام نقاط را به انوار هدايت آن متصل سازند و اعصار طلايي ايمان و عمل را متعهدانه تجديد نمايند./1323/د102/ج1

ارسال نظرات