نظر علامه طباطبایی درباره جایگاه فضایل اخلاقی در جامعه
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین محمد جواد ارسطا، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در همایش ملی جنسیت و خانواده از نگاه علامه طباطبایی» با ارائه مقاله «ضرورت فضایل اخلاقی در روابط زوجین» به تبیین دیدگاه فقهی و حقوقی علامه طباطبایی در این زمینه پرداخت که مشروح نظرات این ایشان در ذیل بحث آمده است:
ما از یک طرف اعتقاد داریم که قوانین اسلام براساس امور اخلاقی بنا شده است و معتقد هستیم که میان قانون اسلامی که از آن تعبیر به احکام فقهی میکنیم با اخلاقیات جدایی و تفاوتی وجود ندارد و برخلاف تلقی که در دنیا در خصوص مباحث حقوقی و اخلاقی وجود دارد؛ این نگرش در نظام اسلامی به این شکل نیست.
برای مثال در علم حقوقی که در عصر حاضر بر دنیا حاکم است و متکی به شریعت نبوده مثال میزنند که میان حقوق و اخلاق تفاوت است؛ مثلاً بیان میکنند که مشروب خواری یک عمل غیر اخلاقی است ولی یک عمل غیر قانونی اطلاق نمیشود؛ چرا که ضمانت اجرایی حقوقی برای این عمل در بعضی از فروض وجود ندارد یعنی اگر نیروهای انتظامی و نیروهایی که نظم را برقرار میکنند اگر مطلع شوند که فرد در جایی مشغول شراب خواری است لکن چون این شراب خواری به گونهای است که موجب بر هم زدن نظم عمومی نمیشود به همین دلیل اشکال ندارد یعنی ممکن است که یک عملی غیر اخلاقی باشد ولی غیر قانونی نیست و شراب خواری زمانی غیر قانونی محسوب میشود که موجب بر هم زدن نظم عمومی شود.
اما در اسلام معتقد هستیم که اخلاق و قانون در هم تنیده هستند و یک دسته عقاید، اخلاق و اعتقاد و دسته دیگر قوانین هستند که شاید تنها تفاوتی که میان اینها وجود دارد ضمانت اجرایی این دنیایی یا آن دنیای است.
وقتی به کلام فقها مراجعه میکنیم و میخواهیم محدوده روابط زوجین را نسبت به یکدیگر تبیین کنند بر یک دسته امور خیلی محدود تأکید میکنند و فراتر از آن امور را جز وظایف تلقی نکرده و بیان میکنند که جزء اخلاقیات است خوب است؛ ولی جز وظایف نیست.
برخی از فقهای معاصر در محدوده تکالیف زوجین نظراتی به این شکل داشته و محدوده تکالیف زوجین را مضیق میدانند و در باب تعیین وظایفی که یک مرد در برابر همسرش دارد به این شکل بیان می کنندکه مرد باید از نظر مالی خانواده خود را تأمین کرده، مخارج خانواده و نفقه بر عهده مرد است.
و در این زمینه بیان می کنندکه «فی واجبات الزوج تجاه زوجته منها یجب نفقه» یعنی میفرمایند که یکی از حقوقی که زن بر شوهر دارد این است که مرد نفقه او را تأمین کند و مقصود از نفقه آن است که مسکنش را، ملبسش را و خوراکش و سایر لوازم زندگی او را تأمین کند.
همچنین فقها وظیفه دوم مرد را در برابر همسرش این میدانند که با همسرش در یک منزل زندگی کند و میفرمایند که واجب است که مرد با همسرش در یک منزل زندگی کند همین مقدار که مرد با همسرش در یک خانه زندگی میکند کفایت میکند.
همچنین وظیفه سوم در نظر فقها این است که بر مرد واجب است که برای هرکدام از همسران خود یک خانه و بیت جداگانه در نظر بگیرد و یک خانه جداگانه را در اختیار این همسران قرار دهد.
در اینجا یک پرسش مطرح میشود که اگر قرار باشد در روابط زوجین به این مقدار از واجبات اکتفا شود، آیا خانوادهای که به این صورت شکل میگیرد خواهد توانست خانواده مطلوب شارع باشد و آن را یک خانواده اسلامی بنامیم.
ما در روایات میبینیم که خداوند متعال یک سلسله مقاصد را درخواست کرده که در جامعه اسلامی تحقق پیدا بکند ولو اینکه از نظر فقهی از فقها بپرسیم در این روایت آمده انجام دادن و متحقق ساختنش در جامعه واجب است یا خیر؟ میفرمایند که مستحب است و واجب نیست مثلاً نماز شب خواندن بر مردم واجب نیست و همچنین در آیات قرآن کریم بر این موضوع تأکید شده که برخیزید و نماز شب بخوانید ؛ بنابراین تحقق این امر مستحب را علی القاعده باید طبق مستحب بودن آن ارزیابی کرد نه بیشتر.
این در حالی است که ما به روایتی برخورد میکنیم که خلاف این مطلب را میگوید و سند آن نیز موثقه است که برای مثال مفضل بن عمر از امام صادق(ع) میپرسد که« اگر نماز شب من فوت شد آیا من میتوانم بعد از نماز صبح، قضای نماز شب را بخوانم در حالی که من همچنان در مصلای خود هستم و آفتاب هم طلوع نکرده» که امام صادق(ع) به او میفرمایند: بله اما این مطلب را به اطلاع خانوادهات نرسان و به آنها نگو که بعد از نماز صبح میتوانید قضای نماز شب را بخوانید زیرا اگر این موضوع را به خانواده خود بگویی چه بسا که این سنت را به عنوان شیوه رایج خود اتخاذ بکنند آنگاه به محل اجرا در نیامده و باطل میشود این قول خداوند عزووجل که میفرماید والمستغفرین بالاسحار».
از این سخن امام صادق(ع) میتوان فهمید که« والمستغفرین بالاسحار» یکی از اهداف جامعه اسلامی است و خداوند نمیخواهد که این مستحب در جامعه اسلامی منقضی نشود.
باید دقت کرد که این هدف یعنی مستغفرین بالاسحار تنها اختصاص به این آیه ندارد و انسان میتواند القای قطعیه خصوصیه کرده یعنی اینکه خداوند میخواهند همانطور که «مستغفرین بالاسحار» در جامعه انجام میشود سایر مستحبات نیز به همین شکل بوده و در جامعه مورد اجرا باشد و منتفی نباشد البته این به معنای این نیست که باید این امور از سوی تمامی اعضای جامعه مورد اجرا قرار گیرد؛ زیرا اگر قرار باشد همگان آن را اجرا کنند واجب میشود در حالی که انجام آن توسط برخی از افراد کافی است و به عبارت دیگر این مستحبات باید به شکلی در جامعه اجرا شود که منتفی نشود.
به عبارت دیگر براساس آنچه که بیان شد اگر در روابط میان زوجین تنها به مسائل حقوقی اکتفا شده و به مسائل اخلاقی و فضیلتهای اخلاقی توجه نشود زندگی زوجین تبدیل به یک زندگی بی روح و خشک میشود که زن و شوهر فقط از نظر فیزیکی در کنار هم زندگی میکنند که نمونه این نوع از زندگی در زمان ما به فراوانی وجود دارد و عدهای از زوجین بیان میکنند که از رفتن به خانه اعراض داشته و مراجعت به خانه آنها را غمگین و غصه دار میکند و این هم به دلیل رابطه نامطلوبی است که میان اعضای خانواده حاکم است.
اگر قرار باشد تنها به همین سه مسؤولیتی که در کلام فقها آمده است اکتفا شود و بیان کنیم که مرد باید نفقه را تأمین کند و با زن در یک خانه زندگی کرده و اگر چند همسر دارد برای هر کدام خانه و اتاقی جداگانهای را در نظر بگیرد؛آیا این زندگی، زندگی مطلوب نظر شارع خواهد بود و آیا میتوانیم بگوییم که خانوادهای که به این صورت شکل میگیرد یک خانواده اسلامی است که پاسخ این پرسش منفی است.
از پاسخ به این پرسش میتوان این نکته را استنتاج کرد که قطعاً تحقق چنین خانوادهای(خانوادهای که در این اندازه از واجبات به آن اکتفا بشود) قطعاً مرضی شارع نیست و به تعبیر دیگر خانواده اسلامی و خانواده مطلوب شریعت از چنین خانوادهای صحت سلب دارد؛پس چه چیزی موجب شکل گیری چنین خانوادهای میشود که در ابتدا پاسخ داده شد عمل و اکتفا کردن به همان اندازه واجبات مضیق و محدود در کلام فقها؛ بنابراین کنار گذاشتن فضایل اخلاقی و قرار دادن فضایل اخلاقی در محدوده مستحبات موجب شکل گیری خانوادهای میشود که مرضی شارع نیست و خانواده مطلوب اسلامی چنین خانوادهای نیست.
حتی اگر از این ادعای قطعیت دست برداریم؛ خانوادهای که به این ترتیب شکل میگیرد مفاسد فراوانی از جمله اختلافات خانوادگی را به دنبال میآورد که اختلافات خانوادگی موجب بروز انواع درگیریها در خانواده شده و به دنبال آن موجب بروز انواع خلاف عفت و اخلاق در جامعه شده و هزینههای عمومی را بالا میبرد چون دولت باید برای تبعات این مشکلات هزینه کرده و آنها را حل کرده به همین دلیل این خانواده مرضی شارع نیست.
نتیجه گیری:
از چند راه از جمله القای خصوصیت عرفیه از روایت مفضل بن عمر که در وسائل شیعه آمده و دوم از طریق توالی فاصلهای که مترتب میشود بر خانواده اسلامی به علت کنار گذاشتن فضایل اخلاقی و مطلوب نبودن این خانواده و مرضی نبودن شارع میتوانیم به این نتیجه برسیم که یکی از امور حسبیه آن است که دولت اسلامی باید و موظف است و وجوب دارد بر دولت اسلامی که دولت اسلامی زمینه تعالی فضایل اخلاقی را در خانوادههای اسلامی فراهم کند و جامعه اسلامی نباید از این فضایل اخلاقی خالی باشد زیرا اگر جامعه اسلامی تنها به مستحب بودن این فضایل اخلاقی اکتفا کند نتیجهای که به دست خواهد آمد مرضی شارع نخواهد بود.
نظر علامه طباطبایی
ارتباط مطلبی که بیان شد با نظر علامه طباطبایی در جملهای است که در تفسیر المیزان آمده و در ذیل آیات اولیه سوره یوسف در تفسیر آیات 22 تا 24 تعبیری دارند که میفرمایند« قوانین و سنتها اگر چه عادله و بر موازین عدالت باشد،احکام جزایی که برای جلوگیری از تخلفات وضع شده است اگر چه بسیار شدید باشد این احکام و قوانین جزایی هیچگاه به شیوه مطلوب خود نمیرسد و نمیتواند باب تخلف را مسدود کرده و از بروز تخلفات جلوگیری کند مگر اینکه همراه باشد با یک اخلاق فاضله اسلامی که ریشه ظلم و فساد را از بین ببرد مانند تبعیت از این خلق و حق، احترام به انسانیت، احترام به عدالت و مانند اینها»
بنابر آنچه که بیان شد فضایل اخلاقی در جامعه واجب کفایی هستند و عمل به آنها در جامعه باید به شکلی باشد که بتوان آن جامعه را از نظر اخلاقی یک جامعه مذهبی و اسلامی نامید که نمونه آن در کشور ما زیاد است و به بعضی از شهرها دارالمؤمنین یا القابی به این شکل میدهند./998/د102/س